eitaa logo
شعر شیعه
7.6هزار دنبال‌کننده
585 عکس
207 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
غم فراق تو اصلاً برام كم نگذاشت لبم كه خواست شكايت كند دلم نگذاشت هميشه درد دلم با تو نيمه كاره گذشت لبم كه باز شد اين دفعه گريه ام نگذاشت زمانه باعث هجران نشد، خودم شده ام گناه كارىِ هر روزه ى خودم نگذاشت مرا ببخش كه از دورى‌ات نمى ميرم سرم دويد به‌سويت ولى پرم نگذاشت اگر كه دير رسيدم پرم وبالم شد كمىِ فرصت دورى راه هم نگذاشت به هركسى كه به فكرم رسيد رو زده‌ام ولى براى وساطت كسى قدم نگذاشت به من نخواسته دادى، نگفته بخشيدى بزرگوارى تو فرصت قسم نگذاشت هميشه زودتر از در زدن درى وا شد مرا نگاه كريمت معطّلم نگذاشت قرار بود كه قهرت مرا بسوزاند دوباره سايه‌ى گلدسته‌ى حرم نگذاشت @shia_poem
دوباره فاصله افتاد بین ما آقا دوباره لطف تو و خواهش گدا آقا ببین که از نفس افتاده ام ز بار گناه بگیر دست گدای همیشه را آقا حلال کن که بجز دردسر نبودم من عطا نمودی و دیدی ز من خطا آقا سلام من به قنوت نماز نیمه شبت مرا میان قنوتت دعا نما آقا بگو شبی تو میان قنوت نافله ات به جای ما نفسی ذکر ربنا آقا خودت برای ظهورت بیا دعایی کن اثر نداشت ز ما ناله ی بیا آقا رسید سال نو و چشم ما نشد روشن بر آن جمال پر از جلوه ی خدا آقا ببین دو چشم مرا یا مقلب الابصار که تا ببینمت ای یار آشنا آقا بهار کن دل ما را محول الاحوال که بی تو رنگ خزان است سینه ها آقا بیا و درد دل بیقرار و شیدا را دوباره کن به نگاه خودت دوا آقا دلم دوباره برای نجف پریشان است برای هرم گنه سوز مرتضا آقا "دلم برای مدینه بهانه می گیرد" برای لطف خدایی مجتبا (ع) آقا خدا کند که به اذن علی (ع) و مادرتان روم دوباره شب جمعه کربلا آقا طواف قبر حسین آن شهید بی لشگر طواف قبر علمدار باوفا آقا گمان کنم ز خراسان به دل نسیمی زد نشسته بر لب من یا رضا رضا آقا تو ای بهانه ی هر نو شدن بیا نو کن تو با لباس شهادت لباس ما آقا @shia_poem
او شد قرار عالم و ما بی قرارش نان همه دنیا رسیده از کنارش هر سال از عمرش بهار اندر بهار است هر کس که شد صاحب زمانی روزگارش آن روز نوروز است که برپا نماییم این سفره هایش هفت سین را درکنارش یکسال دیگر طی شد و آقا نیامد یک سال رفت و همچنان ما شرمسارش مردم به امید خدا سال ظهور است سالی که که بوی سامرا دارد بهارش با حضرت هادی ببندیم عهد امسال خرج اباصالح شود لیل و نهارش @shia_poem
و باز افسوس فروردین نشد اسفندها باتو بیا تا وا شود دلهای ما از بندها با تو زمانش می‌رسد جایِ غم و اندوه‌ها داریم فقط  لبخند‌ها  لبخندها  لبخندها با تو مبارک کُن زمین را و خودت را آفتابی کُن که در عالم بپیچد آتشِ  اسپند‌ها با تو ببر ما را به شادی‌های محض از تلخ کامی‌ها دلم قرص است شیرین می‌شود این قندها با تو تو ما را امتحان کردی و دیدی پایِ تو ماندیم  تو ما را خوانده‌ای محکم شود پیوند‌ها با تو زمین این روزها غرقِ نشانی‌های موعود است چه نزدیک است می‌آییم با سربندها باتو چه دارد خاک ما ایرانیان سهم تو می‌گردند و عریان می‌شود شمشیرِ غیرتمند‌ها با تو به جان چشم هایت حالِ حَوِل حالنا داریم "بیا تا راست باشد عاقبت سوگند‌ها" با تو "قیصر امین پور #@shia_poem
شب چهارم.mp3
11.85M
🎧 مجموعه پادکست‌های بشنو از نی شرح دعای ابو حمزه ثمالی با بیانی روان و متفاوت از استاد علی صفایی حائری 🎙 🌙 شب چهارم ماه مبارک رمضان ▪️مقدمات، شرایط و زمینه‌های دعای مطلوب چیست؟ ▫️چه کسی نمی‌تواند از دعا استفاده کند؟ ▪️چرا گاهی از دعاکردن خسته می‌شویم؟ 📚 #️⃣ | عضو شوید 👇🏻 https://t.me/+jqEuVbeRvIxmYzA8
گفتند هرکس تا دم این در میاید.. هرکس که باشد پاک از آن در میاید! باید مرا امشب ببخشی نه نیاور! این‌کارهای سخت از تو برمیاید از اول شب منتظر بودی بیایم گفتی اگر دیر آمده آخر میاید موی سپیدم را ببین نزدیک مرگم از مرگ خود گفتن به من دیگر میاید باور نمیکردم که تحویلم بگیری مولا مگر به دیدن نوکر‌ میاید؟! این سنگ بی قیمت فقط از برکت تو.. آمد به جایی که فقط گوهر میاید ما مرد و زن ها نوکران اهل بیتیم اینجا فقط فضه فقط قنبر میاید خوب و بد ما را علی امشب خریده خیر علی حتی به خشک و تر میاید نام علی بر لب بیار و در نجف باش هی در بزن! هی در بزن! حیدر میاید العفو یارب بالحسین العفو العفو گفتم حسین و باز حرف سر میاید * از گوشه گودال پاشو شمر آمد دارد ته گودال با خنجر میاید با خنجرش هی میزند روی لبانت دارد صدای ناله ی مادر میاید ذبح تو کار چند ضربه پشت هم بود هی ضربه ها از قبل محکم‌تر میامد قتل تو قتل صبر بود ای داد بیداد هرکس تورا با شیوه ای نو زجر میداد @shia_poem
جمله ای از نور، روی طاقِ عرش افتاده است میزبان هم، بهر مهمانان خود آماده است جان ما آماده ی یک مستی جانانه شد روزه داران! لحظه ی دیدار صاحبخانه شد باز هم شد پشت این در، دیده ی عشاق، تر ما به او مشتاق بودیم، او به ما مشتاق تر السلام ای ماه من! ماه خدا، ماه کریم دست خالی آمدم با دعوت شاه کریم برگه های بخشش ما را که امضا کرده اند یاعلی گویان درِ میخانه را وا کرده اند من خجالت می کشم چون پیشواز آمد علی باز هم پیش خدا، بهر گدا، رو زد علی سفره را که چید مادر، غصه ها شد برطرف چیست شیرینی روزه؟ حبه انگور نجف خاک راه بوترابم، نوکر مولا حسن آخر سالی، غبار از دل تکاندم با حسن ای که می گویی به رویت قفل درها بسته است کربلا رفتن به امضای حسن وابسته است تشنه لب بوده حسین و تشنه لب بوده حسن با همان سوز جگر، با ناله فرموده حسن ... هیچ روزی سخت تر از روز عاشورا نشد کربلا غوغا شد اما آب، دست و پا نشد گریه کردم ... گرچه افطاری که خوردم زهر بود من فدای تشنه ای که در کنار نهر بود روضه ی عطشان شدن را تشنه می فهمد فقط داغ حلق پاره اش را، دشنه می فهمد فقط تا ته حلقوم او، خون گلو رفته چقدر در دهان خشک او، نیزه فرو رفته چقدر @shia_poem
ماه خدا رسیده، ماهی پر از کرامت ماهی که در درونش، بخشایش است و رحمت هر چند روزه سخت است، امّا برای عاشق؛ این تشنگی گواراست، این ضعف، عینِ قوّت ماهی که می‌دهد درس، درس رهایی از بند بندِ قساوت و خشم، بند غرور و شهوّت ماه نزول قرآن، ماه هبوط خیرات هر لحظه‌اش ثواب و، هر ساعتش سعادت‌ قطعاً خدا ببخشد، هر بنده را در این ماه می‌بیند او به لطفش، هر طاعت و عبادت دلها کویری و خشک، از کثرتِ گناهان باران رحمتش داد، بر هر دلی طراوت چون با علی‌ست این ماه، شد تا ابد مبارک با خون خویش داده، مولا بر آن شهادت شب‌های قدرْ یعنی، قدرِ علی بدانیم یا رب بخواه بر ما، حیدر کند عنایت غیر از خدا که داند، جاه و جلال حیدر « زنهار از این بیابان، وین راه بی‌نهایت » @shia_poem
دلم حال دعا می خواست با خود ساغر آوردم سر از میخانه اهل مناجاتت درآوردم برایم باز کردی جا میان روسفیدانت به ستارالعیوبی چون تو امشب باور آوردم در این بازار بی سرمایه خالی مانده دستانم به من اشکی بده ، یوسف ببیند گوهر آوردم ببر با حلقه ای در گوش من را کربلا یا رب بگو : امشب حسین‌ من ! برایت نوکر آوردم شنیدم زیر خنجر در مناجاتش به تو می گفت : برای یاری دینت خدایا حنجر آوردم شنیدم خواهرش از روی تل جان دادنش را دید نشد یاری کنم او را فقط چشم تر آوردم شنیدم داخل گودال با او ساربان بد کرد من از این غصه هر وقت آمدم انگشتر آوردم الهی بشکند دست و عصایی که بر او می زد الهی دق کنم وقتی از این غم سر درآوردم @shia_poem
یاد ایامی که هیئت داشتیم قبل هیئت خوب خلوت داشتیم روضه های خانگی یادش بخیر شور و شوق بندگی یادش بخیر بود پرچم تکه چوب و پارچه که خریدیم از دل بازارچه ساده تر بودیم بی دوز و کلک اشک و خنده موج می زد تا فلک بین دلهامان قساوت بود کم بین نوکر ها رقابت بود کم بین نوکرها وفا بود و صفا بین نوکرها نمی دیدی جفا جمع ما با شادی و غم جمع بود نور پردازیِ هیئت شمع بود قلب ما از غَلّ و غش ها دور بود الگوی خواندن کویتی پور بود عده ای توفیق هامان سلب شد عبد نازک دل قسی القلب شد یاد دارم که به یک یا فاطمه اشک می بارید از چشم همه حال دیگر، حالِ ما مطلوب نیست مثل سابق چشمها مرطوب نیست منبریِ شهر اهل روضه بود اهل درس و بحث و اهل حوزه بود منبری روشن دل و بیدار بود کی دو قطبی و سیاسی کار بود؟ کار منبر بود نقل محکمات نه روایات ضعیف و جعلیات علمِ کافی داشت و کوفی نبود صاف بود اما دگر صوفی نبود صاف بود و با تصوف جنگ داشت عالمانه بی تعارف جنگ داشت سوز و آه منبری ها رفت رفت ناله های کوثری ها رفت رفت آن همه گلدسته های خوب کو عندلیب و صابر و محجوب کو * صاحبان نطق، با طبعی بلند نوحه خوانِ نوحه های دلپسند این زمان اما تبِ نوآوری تیشه ای زد بر تنِ نوحه گری ای دریغا کار دنیا فرق کرد نفس ما در خویش ما راغرق کرد روضه خوان با دیگران تُندی نداشت در مسیر معرفت کُندی نداشت ترس از روز معاد و حشر داشت با فقیهان بود و حشر و نشر داشت رنگ حق را داشت ، صد رنگش نبود روز و شب فکر نماهنگش نبود روضه خوان خود ساخته ، سازنده بود آن زمان مداح کی خواننده بود روضه خوان با مستمع جنگی نداشت دیدنش دیگر هماهنگی نداشت روضه خوان در فکر کسب نور بود کی فقط در فکرِ ذکرِ شور بود آن زمان بانی اگر که درک داشت هدیه ای در بین پاکت می گذاشت بعد مجلس چون که می دادی صله از کم و بیشش نمیدیدی گله روضه خوان افتاده بود و حال داشت کی برای دعوتش دلّال داشت حال یک عده فقط طی می کنند معرفت را خورده و قِی می کنند روضه خوان گر در معاشش کسر داشت شب توسل با امام عصر داشت عده ای با دین تجارت می کنند زور زوری کسب عزت می کنند عده ای هم مثل سابق ساده اند پای کار اهلبیت افتاده اند هست در بین جماعت خوب هم مخلص و افتاده و محبوب هم هست آن نوکر که صبح و ظهر و شام خویشتن را می کند خرج امام حرف من قصد جسارت نیست نیست کار ما هرگز قضاوت نیست نیست شرح حالی بود از ایام ما که چرا تلخ است آخر کام ما حرف بسیار و کلامم ناتمام بیتی از عطار شد حُسنِ ختام: (تو چه دانی تا درین بحر عمیق سنگ ریزه قدر دارد یا عقیق) (*مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین عندلیب زاده همدانی * مرحوم صابر همدانی شاعر شهیر همدان * شاعر دلسوخته مرحوم محجوب همدانی ) @shia_poem