eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
568 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهر مجتبی چه مظلوم است غربتش از عزاش معلوم است روضه خوان امام معصوم است فاتح شام و کوفه کلثوم است همه جا پا به پای زینب رفت در صفاتش جلال میبینم حب او را کمال میبینم چشمه اش را زلال میبینم رتبه اش بی مثال میبینم همه جا پا به پای زینب رفت مثل زینب وقار بابا بود کوه صبر و حیا و غمها بود در رشادت شبیه زهرا بود خطبه اش ذوالفقار مولا بود همه جا پا به پای زینب رفت پیش نطقش وقار میریزد جگر روزگار میریزد عزت و اقتدار میریزد رنگ و روی بهار میریزد همه جا پا به پای زینب رفت جلوه ی نور پنج تن بوده گاه زهرا گهی حسن بوده اسدالله بت شکن بوده شاهد غارت بدن بوده همه جا پا به پای زینب رفت آنقدر گریه کرده پیر شده بی حسین از زمانه سیر شده غصه اش غصه ی حصیر شده با چه وضعیتی اسیر شده همه جا پا به پای زینب رفت گرچه با ناقه های عریان رفت به هواداری سلیمان رفت جنگ خطبه شد و به میدان رفت دو سه شب شهر کوفه زندان رفت همه جا پا به پای زینب رفت روی نی آفتاب را دیده دور گردن طناب را دیده گریه های رباب را دیده خیرران و شراب را دیده همه جا پا به پای زینب رفت روضه با اشک شور میگوید از درخت و تنور میگوید از مسیر عبور میگوید ماجرا را به زور میگوید همه جا پا به پای زینب رفت شامیان سد راه میکردند دختران را نگاه میکردند هتک حرمت به شاه میکردند بین مجلس گناه میکردند همه جا پای به پای زینب رفت @shia_poem
از این که دختر شیر است و خواهر شیر است بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست همین که خون علی در رگش سرازیر است فقط نه این که بدون معلم عالمه شد که مثل خواهرش استاد فقه و تفسیر است ظهور دیگری از فاطمه ست وقتی که مقابلش همه ی فتنه ها زمین گیر است محال بوده که با کفر همنشین باشد کسی که آینه آیه های تطهیر است به سربلندی او لطمه ای نخواهد خورد سلاح اهل زنا گرچه طعن و تحقیر است اگر_اسیر_خطابش_کنم_زبانم_لال که شیر شیر بماند اگر به زنجیر است هزار داغ به جانش نشست در یک روز عجیب نیست اگر در جوانی اش پیر است برای از نفس افتادنش همین کافی ست که روبروش سری روی نیزه تصویر است ...   @shia_poem
در علم و فضیلت و ادب، دریایی در عصمت و صبر و حلم، بی‌همتایی سجاده‌ي تو شمیم کوثر دارد تو آینه‌ي حقیقی زهرایی * اي روح زلال! نور کوثر داري تو عطر گل یاس پیمبر داري در حجب و حیا آینه‌ي فاطمه‌اي در وقت خطابه شور حیدر داري * اي پشت و پناه قافله، چون زینب همراز نماز نافله، چون زینب در شام نیفتاده‌اي از پا، بانو! یک لحظه در این مقابله چون زینب * هر چند که بی‌صبر و قراري بانو! هرچند غریب و داغداري بانو! در کوفه‌ي بی‌کسی و شام غربت چون کوه وقار، استواري بانو! * در روز دهم چو شمع افروخته‌اي در آتش بی‌کسی و غم سوخته‌اي تا سر حد جان، حمایت از مولا را از مادر خود فاطمه آموخته‌اي * از دیده اگر چه خون دل افشاندي آن روز تمام کوفه را لرزاندي اي دخت علی! هیمنه‌ي کوفی‌ها می‌ریخت به هر خطابه که می‌خواندي * آن روز رسیده بود جانت بر لب می‌سوخت تمام پیکر تو در تب پروانه صفت گرم طواف عشق و ذکر لب خسته‌ي تو: زینب زینب * آن ماتم بی‌کرانه را معنا کن آن غربت جاودانه را معنا کن یک‌بار براي زائرانت بانو! تو طعنه‌ي تازیانه را معنا کن * شش ماه شبیه روضه‌خوان می‌خواندي از غربت و داغ بی‌کران می‌خواندي از نیزه و قتلگاه و خون می‌گفتی از طشت طلا و خیزران می‌خواندی @shia_poem
  وقتی همه جا دور و برش زينب بود يعنی  كه  تمامِ  باورش زينب  بود در کوفه كه خطبه خواند با صوت علی از مستمعينِ  منبرش  زينب  بود   او هيبت و غيرت بنی هاشم داشت او فاطمه بود و حيدرش زينب بود    در طول اسارتش  مطيعِ  امرِ  -  فرمانِ امام و رهبرش زينب بود   در حُجب و حیا وعصمت و صبر و وفا مانند ِ عقیله  خواهرش  زينب بود    بر حُرمتِ  نامِ  "امّ کلثوم"  قسم  این آینه نام  دیگرش  زینب بود @shia_poem
ای پشت و پناه قافله چون زینب همراز نماز نافله، چون زینب در شام نیفتاده‌اي از پا، بانو! یک لحظه در این مقابله چون زینب @shia_poem
بر حُرمتِ  نامِ  "امّ کلثوم"  قسم  این آینه نام  دیگرش  زینب بود @shia_poem
ام کلثوم تاج ایمان بود دائما غرق ختم قرآن بود فاتح قله های عرفان بود ذکر تسبیح های باران بود دختر شیرِشاه مردان بود مصطفی را در او تجسم کن مرتضی را در او تجسم کن مجتبی را در او تجسم کن شهدا را در او تجسم کن تا خدا را در او تجسم کن حیدری وار زندگی کرده با سه سردار زندگی کرده عاشق یار زندگی کرده بوده غم خوار زندگی کرده باعلمدار زندگی کرده در حیا اسوه ی دو عالم بود چادرش خیمه گاه مریم بود محضرش قد آسمان خم بود به خدا تا همیشه محرم بود بعد زینب کفیل پرچم بود هنر دست حضرت زهراست دخترش تا همیشه بی همتاست نخ تسبیح ذکر او دریاست از نگاهش خود علی پیداست علم عشق اوست پا برجاست @shia_poem
هرچند از خورشیدها کم مینویسیم حالا ولی با اشک نم نم مینویسیم با اسم بی بی اسم اعظم مینویسیم آری ز بانوی محرم مینویسیم در دادگاه عشق محکومیم صدشکر از نوکران ام کلثومیم صدشکر زهرا و احمد بود علی مرتضی بود ام المصائب بود و هم ام البکا بود سرتا به پا مستغرق دات خدا بود پشت ولی الله وقت فتنه ها بود چادر زجنس غیرت زهرا به سر کرد با خطبه هایش شام را زیر و زبر کرد آیات قران است سرتاسر کلامش جبراییل سرخم میکند از احترامش عقل ضعیف ما کجا درک مقامش دارد تفاوت با همه نوع قیامش گمنام شد اما کرامت تام دارد تا به ابد حق گردن اسلام دارد به مردی این زن زمانه زن ندیده اوج جلالش را زمین قطعا ندیده مثلش کسی در مرثیه خواندن ندیده یکروز خوش در زندگی اصلا ندیده یادش نرفته روضه بیت الولا را میخ و زمین افتادن خیرالنسارا هم کربلا رفته ست هم گودال رفته هم به کنار پیکری پامال رفته هم مثل زینب سوخته از حال رفته هم ذوالجناح آمد به استقبال رفته شلاق درهم کرد حال پیکرش را بردند دزدان وقت غارت معجرش را بسته به هم بودند زنها بین کوفه خیلی کتک خوردند اما بین کوفه دائم براه افتاد دعوا بین کوفه هی پخش میکردند خرما بین کوفه همراه زینب کوچه هارا فتح میکرد برداشت پرده از رخ کوفی نامرد درشام اصلا قامتش مثل کمان بود  آنقدر لاغر بود دیگر ناتوان بود آواره ی هرکوچه و بی آشیان بود راهی بسوی مجلس نامحرمان بود چه روضه هایی قسمت بانوی دین شد بالانشین آسمان ویران نشین شد @shia_poem
در میان دو دختر زهرا یک نفر پای ماه ، کوکب شد ام کلثوم با تمام وجود هستی اش نذر نام زینب شد @shia_poem
از مرتضی یک قطره خون در پیکرش باشد... باید تمامِ نُه فَلک  خاکِ دَرَش باشد پشتِ سرِ زینب قدم برداشت با دقّت پس حق به مریم می‌دهم پشتِ سرش باشد این دخترِ مرضیه است و کوثری جاری باید هر آن کس حیدری شد نوکرش باشد مثلِ حسن مظلوم و چون زهراست معصومه تصویرهایِ کـربلا در باورش باشد در کوفه بعد از خواهرِ خود خطبه می‌خوانَد یعنی همیشه خواسته هم‌سنگرَش باشد این اُمِّ‌کلثوم است اِرثِ یاسِ مظلومه با اینکه دارد مقبره چون مادرش باشد گریه‌کنانِ کوچه و گودال و بزمِ شام بانو همیشه روضه‌ای دور و بَـرَش باشد پایِ سرِ بر نیزه ندبه‌خوانِ دیدار است در آرزویِ روزِ وصل دلبرش باشد @shia_poem
اشکم از غصه آن روز روان است هنوز داغ آن روز پر از سوز به جان است هنوز ام کلثومم در سایه ی زینب رفتم سفری که سخنش بارگران است هنوز تا شنیدیم برادر  نگران کشته شده چشمهای من و  زینب نگران است هنوز قبل گودال کنار علی اکبرجان داد کربلا از غم او لطمه زنان است هنوز انقدر پیش علی از جگرش آه کشید به گمانم به دلش داغ جوان است هنوز بی علمدار که شد گفت شکسته کمرم القمه شاهد ان قد کمان است هنوز رفت عباس و دگر از حرم امنیت رفت ظلم هایی شده بر ما که نهان است هنوز ما همه کینه از ان حرمله در دل داریم چشم ما اهل حرم اشک فشان است هنوز لای لایی رباب اتشمان زد به خدا مادر طفل حرم تعزیه خوان است هنوز وای از شام عبور از وسط بد دلها جگرم سوخته از زخم زبان است هنوز   @shia_poem
ای خواهرِ در مهر و محبت مشهور از بغض تو شد زینبِ(س)مضطر؛ رنجور قدری بنشین، روضه بخوان! گریه کنیم... ای شاعرهٔ مرثیهٔ تشت و تنور! @shia_poem