eitaa logo
شعر شیعه
7.6هزار دنبال‌کننده
585 عکس
207 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
دریای کرم آب حیات است وصالش قربان رخ زنده کن و نور جمالش خورشید بود آینه ی صورت ماهش تابیده قمر از قمر وجه هلالش یک چشمه دگر از کرم عشق دمیده جاری شده در روزن دل آب زلالش این یوسف هادی که به دامان حدیث است حیران شده عالم ز همه حسن کمالش نامش حسن و شمس جمالش حسن آمد رویش حسن و وجه هلالش حسن آمد خویش حسن و بحر وجودش چه مصفاست هم شوکت و هم جاه و جلالش حسن آمد حلم حسنی دارد و صبرش ز حسین است سیمای علی دارد و خالش حسن آمد همچون پدرش بارش باران الهی است بی شک همه دریای کمالش حسن آمد سرچشمه ی علمش بود از کوثر زهرا جاری شده ی پاک و زلالش حسن آمد نزدیک بود تا که به دست پسر او گویند جهان را همه فالش حسن آمد اندر حرم سامر عشقش چه صفایی است پرواز دل اندر حرمش بال خدایی است دیدم همه شاهان به در خانه اش آیند گویند که ما را به درت فخر گدایی است آن را که نوا نیست نوایش دهد آقا او را که دوا نیست دوایش دهد آقا شوید دل ما را به دم زمزم نابش دل را که صفا نیست صفایش دهد آقا گر مهر نباشد به عمل، رنگ نجویی گر مهر و عمل هست حنایش دهد آقا ظاهر تو چه بینی که جهان در کف آقاست هر کس که شود وصل ورایش دهد آقا آن کس که به خاک در او سجده نماید بی شک نه جهان، هر دو سرایش دهد آقا آقاست ولی قلب و دلش از چه شکسته آخر ز چه در خان صعالیک نشسته صد ابر سیه آمده تا روش نبینند خورشید به زندان معسکر شده بسته او معدن مهر است و ز کس مهر ندیده از ظلم و جفا گشته غمین، گشته چه خسته آن کس که معلم به همه خلق جهان است در سن جوانی ز جهان پر زده رسته در پنجره ی خانه، رخ یار که دیده در سجده، جمال گل دلدار که دیده در گردش عالم که به پلک گل زهراست آن قطب دل آرای، چو پرگار که دیده یعقوب منم یوسف من حضرت مهدی است آن یوسف گم گشته به بازار که دیده صد سال و هزار است که او آمده لیکن یک مشتری ناب و خریدار که دیده حرف است همه دم زدن از عشق بهاران در وادی حق، میثم تمار که دیده او منتظر است تا که شما نیز بجنبید سلمان گلم کیست، چو عمار که دیده آخر چه بگویم ز غم غربت فرزند همچون پسرم این همه آزار که دیده در نزد طبیبی که شفابخش ترین است این خیل عظیم دل بیمار که دیده در گرد گلی کز همه گل هاست فراتر این خشت و گل و این همه دیوار که دیده خود را تو فرو ریز که نورش بنماید در محضر گل، جلوه کند خار که دیده او سید و آقای همه خوب ترین هاست داناتر از او بر همه اسرار که دیده گر صبح کند عالم امکان همه زیباست بر اهل جهان رحمت سرشار که دیده سبزی تو بگو گل پسرم یکه و تنهاست مظلوم ترین سید و سالار که دیده #https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
اقتدا کردم ابتدا به حسن و رسیدم در انتها به حسن می رسد آنهمه کرم به گدا می رسد دست هر گدا به حسن فرق دارد مگر؟ حسن حسن است داده عزت، خودِ خدا به حسن رهسپارم به جاده های عراق دل سپردم به سامرا به حسن شب دلدادگان سحر شده است کف بزن باز علی پدر شده است نظری سوی آسمان دارم هوس لحظهء اذان دارم عرض تبریک و عرض تهنیّت محضر صاحب الزمان دارم عطر سرداب می وزد همه جا زیر گنبد فقط امان دارم به غذای بهشت لب نزدم چون از این سفره، خُرده نان دارم سنگ بودم چه گوهری شده ام مست انگور عسگری شده ام جام مِی را نگار دستم داد زرِ هجده عیار دستم داد گفتم اصلاً طلا نمی خواهم از عبایش غبار دستم داد دید با دست خالی آمده ام از بهشتش انار دستم داد به ضریح حسن که چشمم خورد عشق شش گوشه کار دستم داد بی خیال دو عالمین شدم مست شش گوشهء حسین شدم ریزه خواران او زمینی ها خاکش علامهء امینی ها بارگاه مطهرش آورد عرشیان را به شب نشینی ها سجده کردم به سنگفرش حرم با چنین جلوه آفرینی ها می نشیند به کفشداری او خاک پاهای اربعینی ها در فراق حرم عزادارم شوق دیدار کربلا دارم آنقدر که حسن کرم دارد سایه ای بر روی سرم دارد گرچه از خانه، دور افتاده همسری خوب و محترم دارد شده در پادگان اگر تشییع تنش از تیر، کِی ورم دارد؟ گرچه دور از مدینه خاک شده لااقل این حسن حرم دارد مجتبی در تحیّر زهراست خاک قبرش ز چادر زهراست کوچه که تنگ شد، مردّد شد راه او، راه مادرش سد شد فاطمه بین کوچه سیلی خورد حسن افتاد بر زمین! بد شد آن کسی که به مادرش خندید با جسارت ز چادرش رد شد فاطمه پیش اولین پسرش خُرد شد، آنچه که نباید شد مادری زار و خسته را برداشت گوشواره شکسته را برداشت https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
شب را به پایان می رساند طلعت نورت خورشید عالم خلق شد از برکت نورت از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم خیلی به زهرا رفته خلق و خویَت ای خانم در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن "آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر  شد ای ماه‌تابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم... آخر شما را می کُشَد این حالت درهم از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده فصل خزان و روزگاری زرد آخر سر... هجران و زهرتلخ و آهی سرد آخر سر... داغ‌برادر..،داغ بابا..،درد..،آخر سر... این ها تو را از پای درآورد آخرسر سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟ تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟ اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟ خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟ با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟ راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟ زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
بال های سفرم جانب تو باز شده دل هجران زده آماده ی پرواز شده نام زیبای تو در قافله آواز شده جان محنت زده با یاد تو همراز شده یعنی این که همه دم ، دم ز تو جانان زده ام به هوای سر کویت به بیابان زده ام من به شوق رخ تو راهی معراج شدم لحظه لحظه به تماشای تو محتاج شدم دل به دریا زدم و طعمه ی امواج شدم به بیابان بلا غارت و تاراج شدم همرهم قافله ای بود ز نزدیکانم خسته از فاصله بودم به لب آمد جانم همرهانم همگی کشته ی این راه شدند یا اسیران فراق تو به صد آه شدند همه در بی کسی و غربت جانکاه شدند تا فدایی تو ای دلبر دلخواه شدند چون ستاره همه در پای وصال افتادند جمله بر خاک تو ای ماه ، جمال افتادند بعد از آن که هدف تیر تلاطم گشتم بین صحرا ز جفاهای عدو گم گشتم من عزادار فراق مه و انجم گشتم عاقبت همقدم مردمی از قم گشتم با تنی خسته و آزرده شدم راهی شهر درد هجران تو شد بر من غم دیده چو زهر بر محبان تو مهمان شدم ای حضرت دوست آل خزرج همه بودند پیِ حرمت دوست گر چه بودم به تنعم ولی از حسرت دوست لحظاتم همه بودند پر از محنت دوست بی تو در وادی قم ماندم و با آن همه سوز بی تو من زنده نماندم به جز از هفده روز حال، بیمارم و آشفته و حیران توام ای طبیبا به خدا تشنه ی درمان توام ای که سامان منی بی سر و سامان توام کشته ی هجر و غم و ماتم هجران توام اینک ای دوست بیا چون که نمانده نفسی منتظر مانده ام ای یار به دادم برسی شرح تنهایی من در همه ی عالم نیست جز جدایی و فراق تو مرا ماتم نیست لحظه ی غسل شده بهر تو آیا غم نیست غیرت الله بیا جز تو مرا محرم نیست به غریبی من ای دوست دمی ناظر شو یاد مادر کن و بر غسل تنم حاضر شو پیکرم از ستم و جور و جفا نیست کبود خانه ام بی تو نگردید پر از آتش و دود با لگد خصم نکرده ز درِ خانه ورود باید این لحظه غم فاطمه را یاد نمود او که در راه امامش همه خونبار شده کشته ی غم زده بین در و دیوار شده https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
آسمان گشته سیه پوش و مَلَک در زمزمه باز مانده در غریبی یک علی بی فاطمه باز از آه کسی عرش خدا لرزیده است حضرت سلطان ایران داغ خواهر دیده است دختری شد زود راهی مثل مادر ، آه آه خواهری آمد به جان ، دور از برادر آه آه باز هم یک فاطمه از دست دنیا سیر شد آیه های غربت آل علی تفسیر شد فاطمه ها آن قَدَر مهمان دنیا نیستند فاطمه ها رو به روی فتنه ها می ایستند فاطمه ها را غم مظلوم دوران می کشد فاطمه ها را غریبی علی جان می کشد مثل هم بودند اگر چه فاطمه های خدا داشت اما قم فراوان با مدینه فرق ها شهر قم با یا علی گویان سر ِ دعوا نداشت شهر قم بر آبرویش چون مدینه پا نذاشت با ستمکاران عالم قم ید ِ واحد نداشت کوچه های تنگش اصلا قنفذ و خالد نداشت شکر حق این فاطمه دیگر شبیه مادرش قاتلانش را ندیده در کنار بسترش روی او نیلوفری و چادرش خاکی نشد هیچ کس از گریه ی روز و شبش شاکی نشد کینه های بدر ، آتش در گلستانش نشد ریسمانی مزد دستان ِ علی جانش نشد ماه قم را کس ندیده در خسوف و در هلال نیست در حالاتش اصلا حرف ِ "صارَت کَالخیال" حضرت معصومه جز هجران ، غمی در دل نداشت حضرت معصومه مردم چل نفر قاتل نداشت.... https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
مِنّی اِلَیْکِ... نامه‌ای از غربت ایران در سینه دارم حرف‌هایی با تو خواهرجان ای باطنت با ظاهرت یک‌دست آیینه سنگ برادر را زدی یک عمر بر سینه هم‌پای اشکت می‌چکد تسبیحِ در دستم هر نیمه‌شب دلتنگ یارب یاربت هستم آن دستخط، آن آیه مکتوب یادم هست در حجره قرآن می‌نوشتی، خوب یادم هست هر وقت از دست زمانه غصه می‌خوردی بغض نهانت را سوی سجاده می‌بردی آن‌کس که قدر روح پاکت را بداند کیست؟ در هیچ‌جایی هیچ هم‌کفوی برایت نیست در حد تعریفت ندارم حرف از این بهتر معصومه‌ای معصومه‌ای معصومه، ای خواهر روی جوادم را ببوس و هم‌زبانش باش جان تو و جان جواد آرام جانش باش من حال و روزت را به چشم خویش می‌بینم اشک تو را همواره بیش از پیش می‌بینم باید سراپا صبر شد با رسم دنیا ساخت حتی اگر عمری جدایی بین ما انداخت دیگر گذشت آنچه گذشته،‌ بشنو از ما بعد لاخیر فی الدنیا و مافیها... و اما بعد ای فاطمه این‌بار هم دست علی بسته‌ست فرجام این جریان به تدبیر تو وابسته‌ست هجرت کن از شهر و دیار خود به این وادی منزل به منزل بگذر از ویرانه، آبادی هجرت هماره خیر دارد با خودش همراه آری به حکم «مَن یُهاجِر فی سبیل‌الله...» هر نقشه‌ای در طول این ترفند ناکام است هجرت همان زخم است زخمی که به هنگام است چیزی نمانده بشکند تندیس باورها با خود بیاور از برادرها و خواهرها اسلام در دشت و بیابان سبز خواهد شد با مقدم سادات، ایران سبز خواهد شد هرچند هستیم از غم دیدار هم لبریز برخیز تا قسمت چه باشد خواهرم برخیز تا باز هم روشن ببینم چشم‌هایت را پایان رقعه می‌زنم مهر رضایت را «الله زَیْنٌ و انا عبدٌ» مِن العُبّاد «فالله خَیْرٌ حافظا» پشت و پناهت باد https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
ای خواهرِ درد آشنا، معصومه(س)جانم غمخوارِ من! ای با وفا، معصومه(س)جانم دلتنگم و دارم برایت می نویسم یک نامه با حالِ بکا، معصومه(س)جانم مشتاقِ دیدارم! به دیدارم بیا ای- -عشقِ علي-موسی الرضا(ع)، معصومه(س)جانم این سرزمین شوقِ معارف دارد و تو با علم هستی آشنا، معصومه(س)جانم توحید و عرفان از عباداتِ تو جاریست مأنوس هستی با دعا، معصومه(س)جانم محجوبهٔ مستوره...ای جانِ برادر مظلومۂ زینب(س)نما، معصومه(س)جانم اینجا غریبم! نیستی و مونس ِ من شد روضه های کربلا، معصومه (س)جانم داغِ غروب و غارت و بغض و اسارت هرگز نرفت از یادِ ما، معصومه(س)جانم بستند هر دو دستِ عمه جانمان را بیتابم از این ماجرا، معصومه(س)جانم از غصهٔ شام ِ بلا در سینه ام شد هر روز و شب آتش به پا، معصومه(س)جانم شد قاتلم آن ازدحام و سنگ ها و... آن ضربه های بیهوا، معصومه(س)جانم بزم ِ حرامی کشت عمه جانمان را ای وای از تشت طلا، معصومه(س)جانم * این روضه را با یاد تو خواندم عزیزم جاریست اشکم بر عبا، معصومه(س)جانم! https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
کنارِ صحن تو ،دیدم تمام باور خود را نشانی از مزار بی نشان مادر خود را همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم گشودم گوشه ی ایوان طلایت دفتر خود را مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که هزاران تکه دیدم در کنارش پیکرخود را دل از بار تعلق ها رها شد با تو ،از این رو فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را غبار این حرم را می کشم بر روی دستانم تبرک می کنم اینگونه من انگشتر خود را خیابان ارم را دوست دارم چون که می بینم درون آن شکوه بار گاه یاور خود را کسی که عمر خود را خادم این آستان بوده ندارد هر چه را ،دارد برات محشر خود را من از اول به تو دل بسته ام اذنی بده بانو که باشم در حریمت لحظه های آخر خود را https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
شب بود..،نور عرش خداوند دیده شد فریاد ابرهای بهاری شنیده شد باران به سمت پهنه ی ساحل کشیده شد در جزر و مَدِّ عاطفه،عشق آفریده شد امواجِ حاجتیم که غرقِ تلاطمیم دلدادگان حضرت معصومه ی قُمیم بالاترین عروج قنوتِ دعا،سلام پنهان ترین تشرف جبریل‌ها،سلام شوق توسلات سحرگاه‌ِ ما،سلام ای قبله‌ی قیامِ امامِ رضا،سلام ما حاجیان کعبه ی خواهر_برادریم سجده‌گذار تُربت موسَی‌بن‌جعفریم غم در شکوه شادی آئینه ها گم است رزق شراب مستیِ ما پای این خُم است میلِ کبوترانگیِ ما به گندم است زیباترین مسافرتم، مشهد و قم است این سعیِ پُر صفایِ گدا را زیاد کن جان رضا زیارت ما را زیاد کن فوّاره های صحن تو حظِّ وضوی ما مِهرت همیشه آمده در جستجوی‌ ما ای کاش یاکریم حرم بود..،قوی ما بانو نگو..،بگو همه ی آبروی ما نامت،حجاب روی سر دخترِ من است ذکر رضا رضا شرفِ کشور من است تا طفلِ مکتب تو به عالِم شبیه شد دست هزار علم،دخیل ضریح شد مشق پُر اشتباه شب ما،صحیح شد هر مرجعی کنار تو نُطقش فصیح شد حوزه؛نشانه‌ی هنر سروری توست فخرِ طباطباییِ ما..،نوکری توست از شوق وصلِ چشمه‌ی تو، جو شدن خوش است مثل گلاب،در حرم‌ات،بو شدن خوش است در دست خادمان تو،جارو شدن خوش است در صحن آب و آینه آهو شدن خوش است آهو نشد..،نشد..،تو بیا وُ ثواب کن من را کبوتر حرم‌ات انتخاب کن از برکت حضور تو دنیا ادامه داشت امروز رفت و فرصت فردا ادامه داشت در هیبت تو جلوه ی زهرا ادامه داشت این "اشفعی لنا"ی لب ما ادامه داشت... ...تا در زمان حادثه ها مادری کنی در حشر با شفاعت خود،محشری کنی کم کم شروع واقعه ی اشک و آه شد تب کردی و کرانه ی گیتی تباه شد روز عَجم زمان غروبت..،سیاه شد قم نه..،بگو تمام جهان بی پناه شد سَم گرچه نای پرزدنت را نشانده است امّا وقار ساحت تو حفظ مانده است بالت نسوخت و پر تو لطمه‌ای ندید در قم حریم معجر تو لطمه‌ای ندید در طوس،شأن دلبر تو لطمه‌ای ندید موی سر برادر تو لطمه‌ای ندید وای از دَمی که خواهری از تَل نگاه کرد یک مست..،نیزه واردِ حلقوم شاه کرد https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
دل من باز گرفته به حرم می‌آید درد دل‌هاست که از چشم ترم می‌آید باز هم پیش ضریح تو نشستم با اشک لطف تو باز فقط در نظرم می‌آید در همه زندگی از بی‌تو شدن می‌ترسم که اگر دست نگیری به سرم می‌آید کاش آن لحظۀ پر غصه به دادم برسی آه آن لحظه که وقت سفرم می‌آید... زائری بود که هر روز حرم می‌آمد چقدر پیش تو بوی پدرم می‌آید می‌روم از حرمت حس من این است انگار که کسی تا دم در پشت سرم می‌آید شعر می‌خواند و می‌گرید و می‌گریاند طبع من باز هم از سمت حرم می‌آید @shia_poem
داغ تو را بهانه گرفتم گریستم از قبر تو نشانه گرفتم گریستم یک گوشه از محلّه ی غَمْ آشنای تو با یادت آشیانه گرفتم گریستم از کوچه های شهر گذشتم یکی یکی وقتی سراغ خانه گرفتم گریستم با ماجرای هیزم و آتش دلم شکست یک روضه مَحرمانه گرفتم گریستم لازم نشد سوال کنم رفته ای کجا از ردّ تازیانه گرفتم گریستم مقتل نوشته شانه ات از کار مانده بود بر موی خود که شانه گرفتم گریستم مضمون تو عنایت محض است بیگمان تا حسّ ِ شاعرانه گرفتم گریستم @shia_poem