eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
569 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
نفَـس را از طواف دل چه مقدار ست برگشتن ؟! اگر برگردم ازکویت ،همین مقدار می‌گردم ... @shia_poem
در شب تار از قفس پر زد کم شد از جمع عاشقان یاری آه از داغ‌های پی در پی سوخت باری دگر دلم آری مجلس گریه بر حسین کجاست؟ بغض دارم دلم پریشان است مرهم زخم‌های روی دلم گریه بر غربت حسین جان است ما محرم سیاه می‌پوشیم تا جهان از تو باخبر بشود کاش مولایمان ظهور کند شب تاریکمان سحر بشود دست تقدیر بعد ابراهیم رفت دنبال جان اسماعیل نیل تا دجله پر خروش شد از خون قربانیان اسرائیل صبح و شب می‌کشند، بی‌وقفه دستگاه جنایت‌اند این قوم بین تاریخ گشته‌ام اما بدتر از هر کثافت‌اند این قوم لکه‌ی ننگ این ترور هم ماند روی دامان لکه‌آلودش خشم ما، ملت امام حسین می‌کند تا همیشه نابودش به گواه شواهد تاریخ خشم ما می‌کند پشیمانت صبر کن می‌رسند موشک‌ها به تل‌آویو‌های ویرانت از یمن تا به غزه می‌بینید که ابابیل می‌رسند از راه آن‌چه دیدید دست‌گرمی بود فتح و سجیل می‌رسند از راه کشور جعلی هزار پدر! جان ما سرزمین ایران است تو نبودی و بود این کشور کار سگ کی به کار شیران است؟ رفته از یادت آن شب روشن؟ آن شبی که شکست هیمنه‌ات سنگ ما بود و باز می‌آید می‌خورد باز هم به آینه‌ات خنجر از پشت می‌زنی بر ما غافل از اینکه باوطن هستیم مرد باش و بجنگ رو در رو مرد میدان تن به تن هستیم گرچه تاریک می‌شود دنیا ماه از آسمان نخواهد رفت رفته از یادتان اگر ما را خیبر از یادتان نخواهد رفت قلعه‌ای که علی خرابش کرد در دل آن نبرد طوفانی شیعیان فتح می‌کنند آن را یاد حاج قاسم سلیمانی @shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت بردند قلب نیل را شیرمرد خطه سجیل را در دل ما داغ ابراهیم بود ناگهان کشتند اسماعیل را @shia_poem
عکس تو را با خون پاکت قاب کردند از جام وصلِ حق ، تو را سیراب کردند لعنت به جلّادانِ صهیون، کز سرِ کین؛ چون کوفیان، مهمان‌کُشی را باب کردند... @shia_poem
باید که علی وار به میدان بزنیم در معرکه اینبار حـریـصان بزنیم آتش بروی لشکر وحشی یهود در شأنـیت سـپـاه ایـران بـزنیـم یـک بــار فقط بـرای تـاریـخ جـهـان یک سیلی محکم به رقیبان بزنیم هرچند عجولانه زدن در ما نیست در جای معین چو حکیمان بزنیم اینبار چنان ضربت سخت و کاری در قـامــت کـشور دلـیـران بـزنـیـم آن وعده صادق که کمی کمتر بود این وعدهٔ پُربارحواله ازکریمان بزنیم آه از غم سردار و شهیدانُ القدس این دفعه برای خون مهمـان بزنیم چندیست حمایت از یتیمان کـردیـم شمشیر به عشق این عزیزان بزنیم در لـحـظـه واپسین ظلم و تـزویـر یک تیر خلاص بر این یهودان بزنیم غـزه شده قـامت قیامـت ای داد فریاد از این خون شهیدان بزنیم @shia_poem
سه روز است آب و غذایی نخوردیم نشستیم و جای کبودی شمردیم سه روز است ما جای خوابی نداریم به جز آستین ها حجابی نداریم دعا کن کسی بین معبر نباشد اگر هست از مردم شر نباشد ببین باز کردند دروازه هارا دعا کن من و  بچه هارا... نگارا! عجب ازدحامی عجب پست هایی عجب لات هایی عجب مست هایی عجب جای تنگی عجب طبل جنگی عجب دستهایی عجب چوب و سنگی دل شام ازینکه اسیریم شاد است دلم سوخت.. رقاصه دورم زیاد است بگو نیزه دارت نخندد به دردم قرار است تا کی به کوچه بگردم؟! کسی نیزه میزد به پهلوم در راه.. کسی درمیاورد ادای مرا آه.. امان از اسیری امان از غریبی روی صورتم چنگ زد نانجیبی چه میشد درآن کوچه دیگر نبودی که من هو شدم بین مشتی یهودی خودت کور کن چشم آن ساربان را خودت لال کن آن زن بد دهان را ابالفضلِ ما بود و خشمی خروشان که رفتیم بازار برده فروشان.. من از دخترانت خجالت کشیدم چگونه بگویم چه حرفی شنیدم @shia_poem
شکر خدا که از ازل آقای ما شدی شکر خدا که نوکری ات شد نصیبِ ما صد مرده زنده میشود از خاکِ مقدمت ای تربتِ مقدس و پاکَت ، طبیبِ ما حُبَّت دلیلِ رفع موانع ز هر دعاست ای پاسخ حقیقی اَمَّن یُجیبِ ما هستی رفیق هرکه ندارد رفیق و یار تنهاترین رفیق  ، حبیبِ غریبِ ما ای بی کفن فتاده به صحرای کربلا خد التریب ، حضرتِ شیب الخضیبِ ما از بین روضه های تو با روضه تنور عمری است رفته است قرار و شکیب ما لطفی کن ای طبیب و به فریاد ما برس در وقت احتضار بزن یک سری به ما #@shia_poem
به شیعه ابرو داده وجود زینب کبری یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری اگر خالی ست جایش در کسا اما خدا بگذاشت نماد پنج تن را در وجود زینب کبری حسین از یاد ها می رفت و پرچم ها زمین می خورد نبود از عشق ردی در نبود زینب کبری کسی که هستی اش را داد تا که  معجرش باشد نمی داند قلم حد و حدود زینب کبری شهادت خواستگاه کربلا بود و حسین اما اسارت شد عروج بی فرود زینب کبری اسارت رفت اما معنی اش ذلت نمی باشد اسارت را خدا کرده صعود زینب کبری چه محکم ما رایت الا جمیلا ضربه زد انجا به گوش دشمن کور و حسود زینب کبری چنان کوهی که از طوفان نیاید خم بر ابرویش حرم را تکیه گاه امن بوده زینب کبری طنین خطبه اش را کوفه فهمیده است یعنی چه هراسان شد دل شام از ورود زینب کبری به اشک شرم می شوید به نی خورشید چشمش را ببیند هر زمان چشم کبود زینب کبری @shia_poem
خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد اگر دل یکی از آل‌بوتراب بگیرد گرفته است دل زینب از زمین و زمانه خوشا دلی که از این درد بی‌حساب بگیرد برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟ اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز ندیده‌اند که او چشم از رباب بگیرد چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده که نعل مرکب‌ها از گلش گلاب بگیرد بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد کسی ندیده که لب‌های قاری سر نیزه صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد                                      تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد... قسم دهید خدا را به حق زینب کبری به این امید که امر فرج شتاب بگیرد. @shia_poem
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟! کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم... پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس می روم حالا میان خولی و شمر و سنان وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟! مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان... ...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا شد بهار عمر من در شام یکباره خزان @shia_poem
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟ در دل دریای دشمن بی‌محابا ایستاده؟ لرزه می‌افتد به جان خیل دشمن از خروشش وز نهیبش قلب هستی، نبض دنیا ایستاده می‌گذارد پای بر فرق شط از دریادلی‌ها وه چه بشکوه و تماشایی‌ست دریا، ایستاده! گر چه زینب زیر بار داغ‌ها از پا نشسته تکیه کرده بر عمود خیمه‌ها، تا ایستاده او که دارد فطرتی نازک‌تر از آیینه حتی در مصاف خصم چون کوهی ز خارا، ایستاده با غریو «ما رأیتُ  فِی البَلا  اِلا جَمیلا» پیش روی آن همه زشتی، چه زیبا ایستاده! از قیام کربلا این درس را آموخت باید: ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران: مرگ در فرهنگ ما زیباست، اما ایستاده! @shia_poem
دختر شیر خدا در شام محشر کرده است گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است اوکه منبر رفته جدش بر جهاز ناقه ها ناقه‌ای را بی‌جهاز اینبار منبر کرده است چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید گرچه چشمش با سری نیزه‌نشین سر کرده است بر فراز نیزه ها رأس حسین بن علی محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست عصمت الله است و قطعا فکر معجر کرده است مرتضای نطق هایش کفر را بیچاره کرد مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است @shia_poem