eitaa logo
تاریخ تشیع
177 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
4.6هزار ویدیو
28 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ ‍ منزل پانزدهم از منزل‌گاه‌های مسیر مکه به کوفه است. . امام در روز جمعه بیست و پنجم ماه ذی حجة الحرام در این منزل بار نهادند. کسی که مسیر مکه را طی می کند، قبل از قاع به این منزل می رسد. بنابراین , عقبه منزلی در مسیر حج است.(۱) در واقعه کربلا، امام حسین(ع) در این منزل با عمرو بن لوذان دیدار و گفتگو کرد. عمرو وقتی خبردار شد که امام حسین قصد کوفه را دارد، ضمن خبر دادن از کمین سربازان ابن زیاد میان قادسیه و عذیب، امام را سوگند داد که از سفر به کوفه صرف‌نظر کند. وی به امام حسین(ع) گفت:« تو را به خدا سوگند می‌دهم که برگردی زیرا جز سرنیزه و دم شمشیر چیزی تو را پیشواز نخواهد کرد. آنهایی که به تو نامه نوشته و تو را دعوت کرده‌اند اگر تو را از جنگ بی‌نیاز و راه‌ها را هموار و باز می‌کردند ممکن بود به تصمیم خود ادامه دهی ولی با این وضع، من صلاح نمی‌دانم که تو چنین کنی.» امام خواسته وی را نپذیرفت و به وی گفت: «ای بنده خدا مطلب بر من پوشیده نیست. اما فرمان الهی تغییرپذیر نیست، به خدا سوگند آنها دست از من برنمی‌دارند تا این که رگ حیاتم را قطع کنند و هرگاه این کار را انجام دهند، خداوند کسی را بر آنان مسلط خواهد کرد که خوارشان می‌کند آنگونه که خوارترین مردمان باشند.[۲]» امام حسین بعد از این نقطه راهی شراف شد.[۳] ابن اثیر محتوای این گفتگو را از مرد عربی نقل کرده، و از عمرو بن لوذان نامی نبرده است.[۴] این منزل‌گاه پس از زباله و قبل از عمیه قرار دارد.[۵] در برخی منابع از این منزل به عقبه البطن یاد شده است. امام حسین(ع) در آن از کشته شدن خود خبر داد و فرمود: «[در خواب] سگ‌هایی را دیدم که مرا گاز می‌گیرند و بدتر و شدیدترین آن ها بر من سگی بود که به برص و پیسی مبتلا بود»[۶] 📚 منابع ⬇️ ۱_  معجم البلدان، ج ۴ ، ص ۱۳۴ ۲_↑ مفید، ارشاد(۱۴۱۳ق)، ج۲، ص۷۶؛ طبری، تاریخ(۱۳۸۷ق)، ج۵، ص۳۹۹؛ ابن اثیر، الکامل(۱۳۸۵ق)، ج۴، ص۴۳. ۳_↑ مفید، ارشاد، ج۲، ص۷۶؛ طبری، تاریخ(۱۴۱۳ق)، ج۵، ص۳۹۹. ۴_↑ ابن اثیر، الکامل(۱۳۸۵ق)، ج۴، ص۴۳. ۵_↑ جعفریان، اطلس شیعه(۱۳۸۷ش)، ص۶۶. ۶_↑ ابن قولویه، کامل الزیارات(۱۳۵۶ق)، ص۷۵. کـاروان_در_دل_صحراست 💔😔
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
‍ ‍ ‍ منزل هفدهم از منزل‌گاه‌های مسیر مکه به کوفه است. بیست وهفتم ذی الحجه♻️ نزول اجلال کاروان حسینی به منزلگاه ذوحسم 🌴🌴🌴نزل (عليه السّلام) به يوم الأحد السابع و العشرين من ذي الحجة. الامام الحسین علیه السلام و اصحابه، صفحه ۱۸۳ حضرت امام حسین (علیه السّلام) به این منزلگاه در روز یکشنبه بیست و هفتم ذی الحجه رسیدند و اقامت نموده اند. ذو حُسَم یا ذی حُسَم، از منزلگاه‌های میان مکه و کوفه. در واقعه کربلا، امام حسین(ع) در این منزل با سپاه اعزامی ابن زیاد به فرماندهی حر بن یزید روبه رو شد. آن حضرت دستور داد تا سپاهیان آنان را سیراب کنند. سپاهیان حر نماز ظهر و عصر را به امام حسین(ع) اقتدا کردند. سخنانی از امام خطاب به آنان در این منزل گزارش شده است. امام در این سخنان به دعوت کوفیان و نامه‌های آنها اشاره کرد. همچنین بین امام و حر در این منزل گفتگویی صورت گرفت. امام حسین پیش از این منزل در شراف و پس از آن در بیضه منزل کرد.[۲] نخستین مواجهه با سپاه کوفه ذوحسم نخستین جایی بود که کاروان امام حسین با سپاه کوفه برخورد کرد. کاروان امام حسین (ع) پس از اقامت یک‌شبه در شَراف، به مسیر خود ادامه داد؛ اما در نیمه روز سیاهی سپاه دشمن را مشاهده کردند. امام از یارانش پرسید آیا جایی هست که به آنجا پناهنده شویم تا فقط از یک‌جهت با آنان روبه‌رو شویم؟ یاران منطقه ذو حُسَم را معرفی کردند. هنگامی که کاروان امام حسین به ذوحسم رسید و مستقر شد، لشکریان کوفه رسیدند. آنان هزار نفر به فرماندهی حر بن یزید بودند.[۳] سیراب‌کردن سپاه کوفه و سوارانش در گرمای نیمروز به محل اتراق یاران امام حسین (ع) رسیدند. در این هنگام امام به جوانان دستور داد: «این جماعت را آب بدهید و سیرابشان کنید و به اسب‌هایشان نیز آب بنوشانید». جوانان پس از سیراب‌کردن سپاهیان کوفه، ظرف‌ها را پر از آب کرده و مقابل اسب‌ها گذاشتند و همه اسب‌ها را نیز سیراب کردند.[۴] سخنرانی امام حسین (ع) وقت نماز ظهر، امام به حجاج بن مسروق جعفی گفت که اذان بگوید. پس از آن امام خطبه‌ای خواند و خطاب به سپاه حر بن یزید فرمود: ایها الناس: من نزد خدا و شما معذور هستم. من به اینجا نیامدم مگر پس از رسیدن نامه‌های شما و نمایندگان شما مبنی بر این‌ که زود نزد ما بیا و این که ما امام و پیشوا نداریم. شاید خداوند به واسطه تو ما را هدایت کند. اگر شما به من اطمینان دهید که عهد خود را حفظ کنید من به شهر شما می‌آیم و اگر آمدن مرا ناگوار بدانید من منصرف می‌شوم و بجای اولی خود که از آن آمدم برمی‌گردم.[۶] پس از سخنرانی، امام به مؤذن گفت که اقامه بگوید. سپس به حرّ گفت: آیا می‌خواهی با یارانت نماز بخوانی؟ حر گفت: ما با شما نماز می‌خوانیم. و حر و سپاهش نیز به امام اقتدا کردند. [۷] گفتگوی امام و حر در هنگام عصر نیز هر دو سپاه نماز عصر را به امامت امام حسین (ع) خواندند و پس از آن امام مجددا خطاب به سپاه حر بن یزید سخنانی ایراد کرد. او در این سخنان به دعوت کوفیان و نامه‌های آنان اشاره کرد که بر اساس آن راهی کوفه شده است، اما حر بن یزید از دعوت کوفیان و نامه‌های آنان اظهار بی‌اطلاعی کرد. به دستور امام حسین(ع)، عقبة بن سمعان نامه‌های کوفیان را از خورجین بیرون آورد. حر گفت: ما از کسانی که نامه نوشته‌اند، نیستیم. امام (ع) جمله «ثکلتک أمّک! ما ترید؛ مادرت به عزایت بنشیند! چه می‌خواهی؟» را در همین جا خطاب به حر به کار برد.[۸] 📚 منابع ⬇️⬇️ حموی، معجم‌البلدان، ج۲، ص۲۵۸. ر.ک: طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۰ـ۴۰۴. طبری، تاریخ، ج۵، ص۴۰۰-۴۰۱. طبری، تاریخ، ج۵، ص۴۰۰-۴۰۱. مظاهری، محسن‌حسام، فرهنگ سوگ شیعی، ۱۳۹۵ش، ص ۳۳۰. ابن‌اثیر، الکامل، ج۴، ص۴۷؛ شیخ مفید، ارشاد، ج۲، ص۷۹. ابن‌اثیر، الکامل، ج۴، ص۴۶؛ شیخ مفید، ارشاد، ج۲، ص۷۹. ابن‌اثیر، الکامل، ج۴، ص۴۷؛ شیخ مفید، ارشاد، ج۲، ص۷۹. کـاروان_در_دل_صحراست 💔 خـــدا_رحـم_کــنـــد 😔
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
14.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بوی بهشت میوزد از کربلای تو سیدالشهدا حسین جان😭😭😭😭😭😭
AUD-20210827-WA0036.mp3
3.24M
🌱 دعای روح بخش ندبه با صدای محسن فرهمند
🍀دعای عهد اللهم عجل لولیک الفرج.....
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمانم ،مهدی جان 💔 آمده ایم جهت کسب اجازه از محضرتان بر عزاداری جدتان حسین 😭 علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گل زهرا: 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 نسیم روضه وزیده محرم آمده است زمان گریه به ارباب عالم آمده است دوباره بیرق وپرچم دوباره طبل و کتل که ماه مرثیه وغصه و غم آمده است دوباره سینه سپرهای کربلا جمعند که لحظه های خوش نوحه و دم آمده است تمام صحن حسینیه ازدحام گداست که جا برای هزاران چو من کم آمده است فقط نه نوح,نه موسی نه یوسف و یعقوب دراین عزاکده عیسی بن مریم آمده است بیا که اشک بریزی کنار پیغمبر چرا که فاطمه با قامت خم آمده
روضه های آقا امام حسین: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین فرا رسیدن ماه محرم و ایام شهادت سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین( ع) و هفتاد و دو تن از یاران مخلص و جان بر کف آن حضرت را به ساحت مقدس حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفدا و تمام عاشقان و مریدان آن حضرت تسلیت باد🖤 📿📿📿 ▪️جانم فدای تو یا صاحب الزمان یابن الحسن... ▪️قربان آن مقام تو یا صاحب الزمان امام زمان... آقای خوبم... ▪️جان می دهم به خاطر یک لحظه دیدنت ببین حرف دلت هست یانه... ▪️دل عاشق سلام تو یا صاحب الزمان کجایی آقا جانم... امام زمان...😔 یعنی میشه وقتی شما میآیید... من زنده باشم... درمقابل شما بایستم... دست ادب روی سینه بگذارم ... بگم السلام علیک یا بقیه الله... ▪️دل عاشق سلام تو یا صاحب الزمان😔🤲 یواش یواش دلاتونو آماده کنید... ▪️ما منتظر به راه قدوم تو مانده ایم ▪️کی می رسد قیام تو یا صاحب الزمان آقا... کی میشه شما بیایید... انتقام جد غریبتون حسین رو بگیرید..😔 شب اول محرم دلتو کجاببرم...😔 بذار اینطوری بگم... آقا... کی میشه بیای... انتقام غریب کوفه (مسلم بن عقیل) رو بگیری...😔 بمیرم چه کردند با آقامون مسلم بن عقیل...😔 ▪️ای خدا شب شده و من چه کنم شب اول محرم... بریم در خانه نائب الحسين... آقا و مولامون مسلم بن عقیل سلام بر دست هایی که بی انگشت شد امابا ظلم هم دست نشد...✋️ حسیـن جان(ع) ای که می بخشی توبا انگشتــری انگشـت خویش... دسـت خالـی رد مکـن مارا زکویت یاحسیــن(ع)😭😭😭💔 ◾️خداوندا، تو را به تنهایی و غربت حضرت مسلم قسم می‌دهیم، به تنهایی و غربت مولای ما پایان بده! 🤲 حضرت_مسلم علیه‌السلام😭😭😭🤲🤲💔 . روضه ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه... تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری... بی کس و تنها باشید... احساس غربت کنید... خیلی سخته..😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ اما... میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید...😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل... غریب و تنها توی شهر کوفه... هی صدا میزد...😭 ▪️یک تن و این همه دشمن چه کنم ▪️اهل کوفه همه پیمان شکنند ▪️خود نمک خوار و نمکدان شکنند 18 هزار نفر با مسلم... بیعت کردند خوشحال شد نامه نوشت گفت حسین جان مردم کوفه منتظر تو هستند... آقا زودتر بیا... ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ اما یک لحظه ای هم رسید بالای دارالاماره... دید تنهای تنها مانده.....😔 از همون بالای بام صدا زد... السلام علیک یا ابا عبدالله...😔 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ مسلم دلاور بود مثل عمویش تیغ می‌چرخاند و صفدر بود وقتی رجز می‌خواند از پهلوان‌ها یک سر و گردن فراتر بود اصل‌ونسب یعنی او هم برادرزاده، هم داماد حیدر بود در خطبه‌خواندن هم با تیغ برّان زبان مثل پیمبر بود پایان هر بیعت در شهر کوفه ماجرای پشت‌وخنجر بود ای بی‌وفا کوفه! ای کاش از اول نمی‌گفتم بیا کوفه! ویران شود ای‌کاش یا که ببلعد مردمان خویش را کوفه با خانواده نه! مولای من حتی خودت تنها نیا کوفه خوش نیست پایانش وقتی‌که عهدش را شکست از ابتدا کوفه خیری در اینجا نیست می‌بارد از دیوار و درهایش بلا کوفه آواره شد مسلم در کوفه بین چاره‌ها بی‌چاره شد مسلم 😭😭😭 آقای من...مولا... کوفه نیا...😭 (شب اول محرم دیگه کسی آروم نباشه... یا حسین... ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ ▪️حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد ▪️کوفی بی مروّت شرم و حیا ندارد ▪️میون شهر کینه غصه زده شکوفه ▪️خیری تو این سفر نیست حسین میا به کوفه ای وای ...ای وای😭 ▪️ز اوج بی وفایی دلم گرفته امشب ▪️شور میزنه دل من برای قلب زینب آقا... اگه میخواهی بیای... دیگه خانم زینب رو با خودت نیار...😭 ▪️دارم نصیحتی من برات با قلب محزون ▪️سپیدی گلوی اصغرت رو بپوشون😭💔 یاد حسین افتاد وقتی که بند از بند جانش پاره شد مسلم از نسل پاکان بود اما اسیر لشکری مِی‌خواره شد مسلم غربت همین بس که دل‌خوش به عهد کوفی بدکاره شد مسلم در آخرین لحظه مرثیه‌خوان کودک و گهواره شد مسلم از روی بام افتاد در پیش چشم پست‌ها، عالی‌مقام افتاد صدها حکایت داشت خونی که از لب‌های او در چشم جام افتاد گفتند باخنده زن‌های کوفه عاقبت پیک امام افتاد می‌دید ازآن بالا آتش به جان چادر اهل خیام افتاد... می‌دید از‌آن‌جا که زینب مسیرش با چه‌وضعی سمت شام افتاد😭😭💔💔 آقا اینجا حرمله ها... منتظر علی اصغرت نشستند...😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ بیت آخرم باشه... منو ببخشید یاصاحب الزمان...😔
▪️قول داده مرد کوفی به دخترش بیاره ▪️ز کربلا به سوقات براش یه گوشواره...💔 مسلم، نخستین شهید واقعة کربلاست. شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده است و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است. مسلم الگوی محبت و وفاست. او عاشقی دل باخته بود که تا آخرین لحظه از عشق پاک خود به حسین(ع) دست بر نداشت و در اوج بی وفایی کوفیان به مولایش وفادار ماند. 🏴 🏴😭😭 اینها تازیانه هاشون رو آماده کردند جان زهرا مادرت... اگه میای... رقیه رو با خودت نیار...😭😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) خدایا هر کسی هر حاجت خیریه و شرعیه ای داره به هدف اجابت برسان خدایا شهادت در رکاب امام عصر (عج) رو نصیب همه ما بگردان خدایا رهبرمون رو درپناه الطاف خداوندی حفظ و هدایت و از جمیع بلیات ارضی و سمایی مصون و محفوظ بدار خدایا هرآنچه که تو بهتر میدانی و به صلاح ماست از خزانه پرفیض الهی و از تفضل و رحمتت نصیب ما بگردان هدیه نثار ارواح طیبه شهدا ، امام شهدا ، شهدای شهر و دیارمون ، شادی روح اموات جمع حاضر .رحمه الله من یقرا فاتحه مع الصلوات
👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 *خیلی محترمانه* یک روشنفکر غربزده از شمامیپرسه چرا این‌قدر برای و امام‌حسین"ع" هزینه میکنید چرا به فقرا کمک نمیکنین؟ *🔴سالانه پیش از ۷۰۰ میلیارد تومان خرج می‌شود که فقرا اجازه‌ی ورود به کنسرت را ندارند زیرا که توان مالی، شرط ورود به کنسرت است.* *چرا این هزینه را به فقرانمی‌دهید؟؟؟* *🔵سالانه ۱۰ تریلیون و ۲۰۰ میلیارد تومان لوازم آرایشی خریداری می‌شود و ایران هفدمین کشور مصرف کننده‌ی در جهان است چرا این پول را خرج فقرا نمی‌کنید ؟؟؟* *۱۰ تریلیون پول کمی نیست!!! * *🔴ایرانیان در سال ۳۲۵۰ میلیاردتومان صرف خرید سیگار می‌کنند و تنها درمان به خاطر مصرف سیگار ۷۲۰۰ میلیارد تومان هزینه برای بیماران سیگاری به همراه داشته است، چرا این هزینه را صرف فقرا نمی‌کنید؟؟؟؟** *🔵 ۲میلیون ایرانی در سال به ترکیه🤮 می‌روند و ۸۰۰۰ هزار میلیارد تومان هزینه می‌کنند آیا بهتر نیست این هزینه را به فقرا بدهند؟؟؟* *🔴 بیش از ۲۸۰ هزار ایرانی در سال به امارات می‌روند و بیش از ۵۰۰ میلیارد تومان هزینه‌ی سفر آنها می‌شود بهتر نیست این هزینه را به فقرا بدهید.*.. *🔵 بیش از ۸۰ هزار ایرانی در سال به تایلند🤮 می‌روند و پیش از ۴۰۰ میلیارد تومان هزینه‌ی سفر ایرانیان به تایلند است، بهتر نیست این هزینه را به فقرا داد؟؟؟* *🔴 بیش از ۷۲ هزار ایرانی در سال به مالزی می‌روند و هزینه‌ی سفر ایرانیان حدود ۳۶۰ میلیارد تومان است بهتر نیست این هزینه را به فقرا بدهند؟؟؟؟* 🚫 سوال! *✅چرا فقط نزدیک محرم و اربعین، فقرا و نیازمندان برای عده‌ای دین‌ستیز مهم می‌شوند؟*؟ *چرا در هنگام سفر به تایلند و آنتالیا فقرا و نیازمندان مهم نیستند؟*
🏴🏴🏴🏴 *✍توصیه‌های ناب بزرگان در مورد مجلس روضه و اشک بر حضرت امام حسین(عليه السلام)* 1⃣ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺿﯽ (رحمة الله عليه): ﺩﺭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ(علیه السلام) ﻣﺴﺎﻣﺤﻪ ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﺪ ، ﺭﻭﺿﻪ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻭﻟﻮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻫﻢ ﻧﺸﺪ ﺩﻫﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﺤﺮﻡ ﺗﺮﮎ ﻧﺸﻮﺩ. 2⃣ ﺁﯾﺖ ﺍلله ﺑﻬﺠﺖ(رحمة الله عليه) : ﮔﺮﯾﻪ ﺑﺮ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍ(علیه السلام) ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯﺷﺐ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ. 3⃣ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ (رحمة الله عليه) : برای رسیدن به عرفان کامل دو راه و دو مکان بیشتر وجود ندارد ؛ یا در حرم أباعبدالله یا در مجلس أبا عبدالله(علیه السلام). 4⃣ شیخ جعفر شوشتری(رحمة الله عليه) : کسانی که نام این بزرگوار را می شنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند، جداً نگران ایمان خود باشند! نام آقا امام حسین (علیه السلام) محک ایمان است. 5⃣ علامه امینی (رحمة الله عليه) : به هنگام شنیدن مدایح و مراثی آل محمد چنان بی قرار می شد که بر اثر شادی یا اندوه، زمان و مکان را از یاد میبرد و روحش چنان به پرواز در می آمد که گویی هم اکنون در همان صحنه ای است که اشعار و مدایح و مراثی از آن سخن می گوید. 6⃣ آیت الله عبدالکریم حائری (رحمة الله عليه) : روضه خوانی و گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) عمل مستحبی است که هزار واجب در آن است. 7⃣ آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ (رحمة الله عليه) : ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺣﻠﻪ‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﻧﺮﺳﯿﺪ، ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ(علیه السلام) ﻭ ﯾﺎ ﺩﺭ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ «این کتیبه‌های سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کرده اند، ما را شفاعت می کنند» 8⃣ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻠﭙﺎﯾﮕﺎﻧﯽ (رحمة الله عليه) : ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺟﺰﺀ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ(علیه السلام) ﺛﺒﺖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. 9⃣ آیت الله بهاءالدینی (رحمة الله عليه) : دستگاه امام حسین(علیه السلام) فوق فقه است… نباید به دستگاه امام حسین(علیه السلام) اهانت شود، این عزاداری ها احیاء کننده نماز و مساجد است. 🏁⚫️🏁⚫️🏁⚫️🏁⚫️
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
یکی از شیعیان در بصره سالی ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خوانی می کرد این بنده خدا ورشکست شد و وضع زندگی اش از هم پاشیده شد حتی خانه اش را هم فروخت . نزدیک محرم بود با همسرش داخل منزل روی تکه حصیری نشسته بودند یکی دو ماه دیگر بنا بود خانه را تخلیه کنند، و تحویل صاحبخانه بدهند و بروند. همسرش می گوید: یک وقت دیدم شوهرم منقلب شد و فریاد زد. گفتم : چه شده ؟ چرا داد می زنی ؟ گفت : ای زن ما همه جور می توانستیم دور و بر کارمان را جمع کنیم ، آبرویمان یک مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرویمان برود. گفتم : چطور؟ گفت : هر سال دهه عاشورا امام حسین (ع ) روی بام خانه ما یک پرچم داشت مردم به عادت هر ساله امسال هم می آیند ما هم وضعمان ایجاب نمی کند و دروغ هم نمی توانیم بگوئیم آبرویمان جلوی مردم می رود. یکدفعه منقلب گردید، گفت : ای حسین (ع) مپسند آبرویمان میان مردم برود، قدری گریه کرد. همسرش گفت : ناراحت نباش یک چیز فروشی داریم . گفت : چی داریم ؟ گفت : من هیجده سال زحمت کشیدم یک پسر بزرگ کردم پسر وقتی آمد گیسوانش را می تراشی ، و فردا صبح دستش را می گیری می بری سر بازار، چکار داری بگوئی پسرم است ، بگو غلامم است . و به یک قیمتی او را بفروش و پولش را بیاور و این چراغ محفل حسینی را روشن کن . مرد گفت : مشکل می دانم پسر راضی بشود و شرعاً نمی دانم درست باشد که حاو را بفروشیم یا نه . زن و شوهر رفتند خدمت علماء و قضیه را پرسیدند، علماء گفتند: پسر اگر راضی باشد خودش را در اختیار کسی بگذارد اشکالی ندارد، و بعد از سؤ ال بر گشتند خانه . یک وقت دیدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر می گوید. وقتی وارد منزل شدم دیدم مادرم مرتب به قد و بالای من نگاه می کند و گریه می کند، پدرم مرتب مرا مشاهده می کند اشک می ریزد گفتم : مادر چیزی شده ؟ مادر گفت : پسر جان ما تصمیم گرفته ایم تو را با امام حسین (ع ) معامله کنیم . پسر گفت : چطور؟ جریان را نقل کردند پسر گفت : به به حاضرم چه از این بهتر. شب صبح شد گیسوان پسر را تراشیدند، پدر دست پسر را گرفت که به بازار ببرد پسر دست انداخت گردن مادرش (مادر است و اینهم جوانش است ) پس یکمقدار بسیار زیادی گریه کردند و از هم جدا شدند. پدر، پسر را آورد سر بازار برده فروشان ، به آن قیمتی که گفت ، تا غروب آفتاب هیچکس نخرید، غروب آفتاب پدر خوشحال شد، گفت : امشب هم می برمش خانه یکدفعه دیگر مادرش او را ببیند فردا او را می آورم و می فروشم . تا این فکر را کردم دیدم یک سوار از در دروازه بصره وارد شد و سراسیمه نزد ما آمد بمن سلام کرد جوابش را دادم . فرمود: آقا این را می فروشی ؟ (نفرمود غلام یا پسرت را می فروشی ) گفتم : آری . فرمود: چند می فروشی ؟ گفتم : این قیمت ، یک کیسه ای بمن داد دیدم دینارها درست است . فرمود: اگر بیشتر هم می خواهی بتو بدهم ، من خیال کردم مسخره ام می کند. گفتم : نه . فرمود: بیا یک مشت پول دیگر بمن داد. فرمود: پسر جان بیا برویم . تا فرمود پسر بیا برویم ، این پسر خود را در آغوش پدرش انداخت ، مقدار زیادی هم گریه کرد بعد پشت سر آن آقا سوار شد و از در دروازه بصره رفتند بیرون . پدر می گوید: آمدم منزل دیدم مادر منتظر نتیجه بود گفت : چکار کردی ؟ گفتم : فروختم . یک وقت دیدم مادر بلند شد گفت : ای حسین (ع) به خودت قسم دیگر اسم بچه ام را به زبان نمی برم . پسر می گوید: دنبال سر آن آقا سوار شدم و از در دروازه بصره خارج شدیم بغض راه گلویم را گرفته بود بنا کردم گریه کردن ، یک وقت آقا رویش را برگرداند، فرمود: پسر جان چرا گریه می کنی ؟ گفتم آقا این اربابی که داشتم خیلی مهربان بود، خیلی با هم الفت داشتیم ، حالا از او جدا شدم و ناراحتم . فرمود: پسرم نگو اربابم بگو پدرم . گفتم : آری پدرم . فرمود: می خواهی برگردی نزدشان ؟ گفتم : نه . فرمود: چرا؟ گفتم : اگر بروم می گویند تو فرار کردی . فرمود: نه پسر جان ، برو پائین من را پائین کرد، فرمود: برو خانه . گفتم : نمی روم ، می گویند تو فرار کردی . فرمود: نه آقا جان برو خانه اگر گفتند فرار کردی بگو نه ، حسین مرا آزاد کرد. یک وقت دیدم کسی نیست . پسر آمد در خانه را کوبید مادر آمد در را باز کرد. گفت : پسرجان چرا آمدی ؟ دوید شوهرش را صدا زد گفت : بتو نگفته بودم این بچه طاقت نمی آورد، حالا آمده . پدر گفت : پسر جان چرا فرار کردی ؟ گفتم : پدر بخدا من فرار نکردم . گفت : پس چطور شد آمدی ؟ گفتم : بابا حسین ع آزادم کرد. 📚 قافله اشک
𝓜𝓪𝓱𝓽𝓪𝓫.𝓢𝓪𝓭𝓪𝓽: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ التماس دعاااا (شب دوم محرم: روضه ورود به کربلا) نثار ارواح طیبه شهدا، از صدر اسلام تا الان، مخصوصا شهدای دشت کربلا، وجود نازنین آقا اباعبدالله الحسین علیه الصلاه و السلام، و شهدای مظلوم مدافع حرم، عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید. (الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم) بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم... ▪️اهل ولا، چو روی به سوی خدا کنند ▪️اول برای یوسف زهرا، دعا کنند. اول هر مجلسی... دعای ما سلامتی امام زمانمون هست... اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ ▪️ای پر ز اشک چشم تو صحرا، بیا، بیا ▪️ای سینه سوز ناله زهرا، بیا، بیا ▪️«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» مثل فردایی... روز دوم محرم... وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمود... نام این سرزمین چیه؟ ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ عرضه داشتند آقا... به این سرزمین قاضریه میگن... آقا فرمود آیا این سرزمین... نام دیگه ای هم داره یا نه؟... بله آقا جان... به این سرزمین نینوا هم میگن... ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ یکی یکی اسم ها رو گفتند... اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟... آقا... به این سرزمین... کربلا هم میگن..😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ . تا نام کربلا رو شنید... صدا زد... اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مى‏برم از اندوه‏ و بلا ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ اینجا همون سرزمینیه که... جدم رسول خدا بهم خبر داده بود... انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند... وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا (لهوف ص 116) اینجا محل دفن ماست..😭😭 ▪️بار بگشائید کاینجا از عذاب ▪️میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه... دستهای عباسم رو قطع میکنند....😭😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...😭 اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ ▪️یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ‏ ▪️کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد...😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ اومد کنار برادر صدا زد حسین جان... نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم... دنیایی از غم به دلم نشسته... برادر جان حسین...😭 اینجا چه سرزمینیه؟... ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ ▪️خواهرم اینجا زمین کربلاست ...😔 آماده ای بگم یا نه... امشب برات کربلات رو از آقا بگیری... ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ ▪️خواهرم اینجا زمین کربلاست ▪️این زمین غصه و درد و بلاست ▪️خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم...😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ ▪️خواهرم اینجا اسیرت میکنند ▪️در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... ▪️می برن اینجا گلو و حنجرم😭 ▪️پیش تو بر روی نی، آید سرم یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...💔😭 چی میگید برادر... جلوی من حرف از مردن میزنید... مگه نمیدونی... زینب بدون تو میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد...😔 امان امان😭 یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...😭😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ هی دور برادر میگرده... میگه حسین... میخواهی بری میدان... زینبت رو تنها بگذاری...😭😭 اخ بمیرم امان امان امان😭 تو یادگار مادرمی...💔 من بدون تو میمیرم حسین... خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود... زینب کربلا جان میداد...😭 صدا زد... خواهرم... انقده بی تابی نکن...😭😭 من میرم میدان... اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام... مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر... ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه... صدای تکبیر برادر رو نشنید😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ بی تاب شده زینب...😭 هی توی خیمه میشینه رو زمین... بلند ميشه... م
یگه حسین... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...💔 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید... تا فهمید ذوالجناح برگشته... اما حسین نیومده...😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... 😔 به سمت گودی قتلگاه... از بالای بلندی یک نگاه کرد... دید دور بدن برادر رو گرفتند😭 (حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...) یک نفر با سنگ میزنه... یک نفر با نیزه میزنه... جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...💔 یک نفر هم خنجر گرفته...😭 داره میره به سمت حسین ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه... ارجعی... زینبم برگرد... نبینی خواهر😭😭 ✿࿐༅࿇༅سلام‌برحسین༅࿇༅࿐✿ ▪️سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم ▪️تا به زیر خنجر، ننگری چنینم ▪️رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی ▪️وقت جان سپردن، آه آتشینم (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) خدای متعال ان شاءالله این قلیل توسلات، عرض ادب، عزاداریها و اشک ریختن ها رو از همه ما به کرمش قبول بفرماید ثواب و بهره ای از این مجلس و محفل به روح همه گذشتگان پدران، مادران، حقداران، مخصوصا عزیزانی که سالهای قبل در بین ما بودند ولی الان دستشون از این دنیا کوتاه است عائد و واصل بگرداند... به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم عجل لولیک فرج...
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
*👌بخشی از زيباييهای وقايع کربلا:* *🍃🌹🍃زيباترين خواهش يک زن* { همراه کردن زهير با امام حسين (عليه السلام) توسط همسرش} *🍃🌹🍃زيبا ترين بازگشت* { توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليه السلام)} *🍃🌹🍃زيباترين وفا* داري { نخوردن آب در شط فرات ابوالفضل (عليه السلام) } *🍃🌹🍃زيبا ترين جنگ* { نبرد حضرت علي اکبر (عليه السلام) با دشمن} *🍃🌹🍃زيبا ترين واکنش* { پرتاب کردن سر و هب توسط مادرش به طرف دشمن} *🍃🌹🍃زيبا ترين پاسخ* {احلي من العسل جناب قاسم ابن الحسن(عليه السلام)} *🍃🌹🍃زيبا ترين هديه* {تقديم عون و محمد به امام حسين (عليه السلام) توسط مادرشان حضرت زينب (سلام الله عليها)} *🍃🌹🍃زيبا ترين نماز* { نماز ظهر عاشورا در زير باران تير} *🍃🌹🍃زيبا ترين جانثاري* { حائل قرار دادن دستها ، توسط عبدالله ابن حسن (عليه السلام) و دفاع از عمو } *🍃🌹🍃زيبا ترين سخنراني*{ سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (سلام الله عليها) در کاخ ظلم } *و از همه زيبايي ها زيباتر جمله « ما رأيتُ الا جميلاً » که حضرت زينب* (سلام الله عليها) حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید: خب, چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: *غیر از زیبایی چیزی ندیدم*
*مقبل کاشانی* شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده. هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ربریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته. یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا. در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند. یک عده از افراد بر میگردند کاشان. یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن . اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری. از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت. با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه. همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه. چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید . مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد …. همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن. *مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند . یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت . پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند. *مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید. ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد. حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود. حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان. و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش : *کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا* *در خاک و خون طپیده میدان کربلا* *گر چشم روزگار بر او زار میگریست* *خون میگذشت از سر ایوان کربلا* *نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک* *زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا* *از آب هم مضایقه کردند کوفیان* *خوش داشتند حرمت مهمان کربلا* *بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید* *خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا* *زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد* *فریاد العطش ز بیابان کربلا* - اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود : ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان . *محتشم ادامه داد :* *روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار* *خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار* - در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛ باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده. محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله : *این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست* *وین صید دست و پا زده در خون حسین توست* *این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی* *دود از زمین رسانده به گردون حسین توست* *این ماهی فتاده به دریای خون که هست* *زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست* - با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند. و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند: *خاموش محتشم که دل سنگ آب شد* *بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد* *خاموش محتشم که از این حرف سوزناک* *مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد* - محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد. پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت. *مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود . مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند. *مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم: *نه ذوالجناح دگر تاب استق
امت داشت* *نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت* *هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید* *عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید* *بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد* *اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد* تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود . ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد : ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند. سلام : لطفا بعنوان صدقه جاریه و هدیه به روح تمام گذشتگان از مؤمنین و مومنات ، علما ، صلحا ، امام (ره) ، بویژه شهدای عزیز و بزرگوار انتشار دهید . *التماس دعا*