eitaa logo
سید محمد جواد سید شبیری
988 دنبال‌کننده
610 عکس
75 ویدیو
78 فایل
کانال شخصی حجةالاسلام سیدمحمدجواد سیدشبیری(مشهد) شامل محتوای سخنرانی، مباحث حدیثی و مناسبتی مرتبط با معارف اهل البیت(علیهم السلام) ارتباط با بنده👇 @smjssh ارسال پیشنهادات، مطالب جدید و مفید👇 @rejal_admin تبلیغ👇 @Admin_rejal مدیریت کانال👇 @rejal_hoze
مشاهده در ایتا
دانلود
پاداش محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام محمد بن وليد کرماني می‌گويد: به عرض کردم: دوستان شما را بابت محبتی که به شما دارند چه پاداشی است؟ حضرت فرمود: عليه‌السلام خدمتکاری داشت که روزی هنگامی که امام به رفته بود به نگاهبانی استر نشسته بود. (در همان زمان) عده‏‌ای از به ديدن امام آمدند. يکی از آنها به خدمتکار گفت: من مال و ثروت زيادی در خراسان دارم. برو از امام اجازه بگیر و جای خودت را با من عوض کن؛ هر چه من دارم از آن تو و اين نگهبانی استر امام از آن من. خدمتکار خرسند از اين پيشنهاد، گفت: بگذار از امام رخصت بگيرم. سپس پيش امام آمد و عرض کرد: فدايتان شوم اگر خداوند خيری‌ برای من پيش آورده باشد، شما از آن ممانعت می‌کنيد؟ امام فرمود: من که خود به تو می‌کنم، چگونه ممکن است مانع احسان ديگران شوم؟ خدمتکار پيشنهاد را عرض کرد و از امام رخصت رفتن گرفت. امام فرمود: اگر تو از مصاحبت ما سير شده‌ای و او به اين مصاحبت راغب است، او را به جای تو قبول می‌کنيم. خدمتکار، خرسند از اين رخصت، برخاست که برود. امام او را صدا کرد و فرمود: از آنجا که مدت مصاحبت ما با هم زياد بوده است، دوست دارم تو را نصيحتی کنم و آن‌گاه انتخاب را به خودت واگذارم. خدمتکار عرض کرد: بفرماييد. امام فرمود: روز قيامت، به چنگ می‌زند، به نور رسول‌الله متوسل می‌شود و به نور اميرالمؤمنين و ایشان با به نور ائمه وارد می‌شوند. خدمتکار پس از شنيدن اين سخن امام عرض کرد: يابن رسول‌الله! من در خدمت شما می‌مانم و را بر دنيا بر می‌گزينم. خدمتکار وقتی برگشت مرد خراسانی از حال او ماجرا را دريافت، گفت: برگشتی ولی نه با آن حال که رفته بودی. خدمتکار، فرمايش امام و علت انصراف خود را براي مرد خراسانی باز گفت. علیه‌السلام، اما از و آن مرد خراسانی تقدير کرد و دعايش فرمود و هزار دينار نيز به خدمتکار فهيم خود هديه کرد. محمد بن وليد کرمانی می‌گويد: به امام جواد عرض کردم: اگر زن و فرزندانم در نبودند،‌ دوست داشتم مدت زیادی در خدمت شما می‌بودم. امام جواد فرمودند: من هم علی‌رغم اندوه دوری با رفتنت موافقم. محمدبن ولید می‌گوید پولی را که متعلق به خود حضرت بود به ایشان تقدیم کردم. حضرت فرمودند پیش خودت بماند. عرض کردم: اجازه بدهيد باشد. امام با لبخندی شيرين فرمودند: بردار! به آن احتياج پيدا می‌کنی‌. وقتي به بازگشتم، ديدم که بخش بزرگی از دارايی‌ام از بين رفته است و به آن پول محتاج شده‌ام. بحارالانوار،ج۵۰ ص۸۸ https://t.me/shobeiri http://eitaa.com/shobeiri