eitaa logo
سید محمد جواد سید شبیری
988 دنبال‌کننده
610 عکس
75 ویدیو
78 فایل
کانال شخصی حجةالاسلام سیدمحمدجواد سیدشبیری(مشهد) شامل محتوای سخنرانی، مباحث حدیثی و مناسبتی مرتبط با معارف اهل البیت(علیهم السلام) ارتباط با بنده👇 @smjssh ارسال پیشنهادات، مطالب جدید و مفید👇 @rejal_admin تبلیغ👇 @Admin_rejal مدیریت کانال👇 @rejal_hoze
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ در واپسین روزهای عمر رسول خدا... 1️⃣ کسی حق تخلف از لشکر اسامه را ندارد... 👊🏻 صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اصرار دارد کسی از لشکر اسامه سرپیچی نکند. 💢 لشکر در خارج اردو زده، پيامبر اکرم به «قيس بن سعد» و «حباب بن منذر» و گروهى از دستور داد به اردوگاه بروند و به او بگويند پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، اجازه‌ی تخلّف و بازگشت نمى‏‌دهد و هر چه زودتر بايد حركت کنید. 🖐🏻 ...قيس و حباب نزد بازگشتند و خبر حركت لشكر را به او گزارش كردند؛ ولى پيامبر اکرم فرمود: لشكر هنوز از جاى خود حركت نكرده است...! 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ 2️⃣ «أَنْ تَخْلُوَ الْمَدِينَةُ مِنْهُمْ....» ❇️ صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌خواست کسی از منافقین در مدینه نباشد تا امر ولایت علیه‌السلام تثبیت شود. 🔰 حذيفه گويد: (در بستر بيمارى) پيامبر صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم افرادی را كه بر عداوت با علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام بودند و اصرار مى‏‌ورزيدند و گروهى از طلقاى منافق كه نزديک به چهار هزار نفر مى‏‌شدند، جمع كرد و اسامه را بر آنان امير كرد و دستور داد به سمت شام از شهر خارج شوند. ✋🏼 عرض كردند: يا رسول الله! ما تازه از سفر بازگشته‏‌ايم، اجازه بده چند روز كارهاى شخصى را انجام بدهيم. 💢 پيغمبر اجازه داد به مقدارى كه كارهاى لازم را انجام دهند در شهر بمانند و از سوى ديگر به اسامه دستور داد در بيرون شهر اردو بزند تا در آنجا منتظر آمدن ديگران بماند و پيغمبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله خواست با اين كار مدينه از وجودشان خالى شود و كسى از منافقين در آنجا نماند. ♨️ اين گروه همچنان در مدينه ماندند و پيامبر خدا بارها دستور خروج مى‏‌داد تا به اسامه ملحق شوند و به سوى محل مأموريت خود حركت كنند. ⚫️ در اين موقع، بيمارى پيامبر صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم شدّت يافت؛ وقتى اين امر را مشاهده كردند، به توطئه روى آوردند تا از مدينه بيرون نروند. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸‌، ص۱۰۷ 3️⃣ «قَدْ نَزَلَتْ بِالْإِسْلَامِ نَازِلَةٌ وَ فِتْنَةٌ عَظِيمَةٌ مِنَ الْفِتَنِ...» ✋🏾 بلال اذان گفت... 🍂 عايشه صهيب را نزد پدرش فرستاد و گفت: بيمارى صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم شدّت يافته و عليه‌السّلام سرگرم پرستارى از اوست؛ تو بر مردم نماز بگذار تا براى آينده، حجّتى داشته باشى! ⚫️ مردم در مسجد طبق معمول منتظر ورود پيامبر اکرم و احيانا على عليه‌السّلام بودند كه ابى‌بكر وارد شد و گفت: پيغمبر دستور داده با مردم نماز بگذارم. 👈🏼 يكى از اصحاب گفت: تو در لشكر اسامه بودى، گمان نمى‏‌كنم كسى تو را امر به نماز كرده باشد. ☝🏾 مردم به بلال پيشنهاد كردند كه از پيامبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله اجازه بگيرد... 📛 وقتى بلال جريان را به عرض پيامبر رساند، فرمود: مرا به مسجد ببريد؛ سوگند به خدا ‏‌اى براى اسلام روى داد. ❇️ سپس با همان حال بر على عليه‌السّلام و فضل تكيه داد و پاهايش روى زمين كشيده مى‏‌شد، تا به رفت... 📿 رداى ابى‌بكر را گرفت و او را كنار زد و در حال نشسته با مردم نماز خواند و بلال تكبير مى‏‌گفت... 📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏۲، ص۳۳۹ 4️⃣ توطئه آغاز شد... 💢 علیرغم تاکید صلی‌الله‌علیه‌وآله به خروج افراد از مدینه و پیوستن به ، افرادی نزد اسامه رفتند و گفتند: الآن ‏خروج ما مصلحت نيست و نمى‏‌توانيم مدينه را خالى كنيم، بهتر است در آنجا بمانيم. ⁉️ اسامه گفت: چرا؟ 🍂 گفتند: چون صلّى‌الله‌علیه‌وآله بيمار است و بيماريش به مرحله‌ی خطر رسيده و اگر در شهر نمانيم، مسائلى روى مى‏‌دهد كه نمى‏‌توان بعدا به اصلاح آنها اقدام كرد؛ پس منتظر مى‏‌مانيم تا وضعيّت پيامبر مشخص گردد و بعد حركت مى‏‌كنيم. 🔎 حذيفه گويد: اين گروه، افرادى را فرستادند تا كم و كيف حال پيامبر را به آنها گزارش نمايد. ♨️ مخفيانه نزد عايشه رفتند و او گفت: حال پيامبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله وخيم است؛ شما در همان‌جا بمانيد تا خبر را ساعت به ساعت برايتان گزارش كنم. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ 5️⃣ شرّ عظیم وارد مدینه شد... ⚫️ بيمارى صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شدّت پيدا كرد. 🌃 عايشه «صهيب» را فرستاد تا به ابى‌بكر گزارش كند كه ديگر اميدى به پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله باقى نمانده و بهتر است مخفيانه به مدينه بياييد؛ لذا گروهی از منافقان، شبانه وارد مدينه شدند. ♨️ پيغمبر فرمود: ديشب حادثه‌ی بزرگى در شهر واقع شد. ⁉️ پرسيدند: چه حادثه‏‌اى؟ 📛 فرمود: گروهى از لشكر اسامه بازگشتند و بدانيد كه من از آنها بيزارم. ⚠️ و سه بار اين جمله را تكرار كرد: واى بر شما! جيش اسامه را حركت دهيد. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ ◼️ ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ http://eitaa.com/shobeiri https://t.me/shobeiri
▪️ آیت‌الله‌ شبیری زنجانی: «مخفی بودن قبر حضرت زهرا (س) از آیات بیّنات است» ❖ گاهی مصلحت ایجاب می‌کند که خداوند امری را به طور روشن و واضح بیان نکند. مثلاً در معلوم نبودن شب قدر مصلحتي است که ائمه علیهم‌السلام آن شب را برای مردم تعیین نکردند. در مشخص نبودن قبر مطهرّ حضرت زهرا عليها‌السلام [و روز شهادت آن حضرت] مصلحتي وجود دارد كه نشانگر مظلوميت آن حضرت است و مثل آيه بيّنه بايد ثابت و باقی بماند و از بين نرود. در برخی از روایات، حجرالأسود و امثال آن از آيات بيّنات شمرده شده است، يكي از آيات بيّنات نيز مسأله خفاء قبر حضرت زهرا «سلام الله علیها» است. (قسمت پایانی درس خارج فقه/کتاب الخمس، 16 مهر 1374) 📌 تحقیق در محل قبر حضرت زهرا(س) افزون بر خبر امام (ع) که می فرماید: در خانه خود دفن گردید، احمدبن ابی نَصر گويد: «از امام (ع) درباره به قبر حضرت فاطمه(س) پرسيدم، امام فرمود: در خود به خاك سپرده شد؛ چون بنی اميه مسجد را توسعه دادند، خانه، جزء گردید.» شیخ صدوق(م381ق) نیز، بر این باور است که حضرت فاطمه در خانه خود دفن گردیده است؛ 📚ابن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص367. 📚کلینی، الکافی، ج1، ص461، ح9؛ 📚شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص229. 📚ابن شبّه نمیری، تاریخ المدینه المنوره، ج1، ص106. ┄═•ஜ۩🌹۩ஜ•═┄ 🆔https://eitaa.com/rejal_shobeiri 🆔http://eitaa.com/shobeiri 🌐https://t.me/shobeiri
📌 گزارشی از حضرت (س)، 10 روز بعد از رحلت رسول الله(ص) به سمت مسجد رفت. ایشان در میان گروهی از انصار و مهاجران حاضر در مدینه، از پشت پارچه ای که برای او آویخته بودند، آهی سوزناک کشید که مردم از شنیدن آن متأثر و گریه کردند. اوضاع جلسه آشفته و پریشان گردید. ایشان کمی درنگ نمود تا اینکه جوش و خروش مردم فروکش کرد. آن حضرت بعد از حمد و ثنای الهی و فرستادن درود بر رسول الله(ص)، شروع به سخن کرد. بار دیگر حاضران در مسجد به افتادند. بعد از حاکم شدن سکوت در جلسه، ایشان در خطبه خود که مشهور به فَدَکیه است، مجموعه‌ای از معارف اسلامی در زمینه‌های ، ، و رسول الله(ص)، عظمت قرآن، و ولایت را بیان کرد. ایشان ضمن بیان مواضع سیاسی علیه نظام حاکم و سرزنش مصادره‌کنندگان فَدَک، همچنین بر ایجاد وحدت در جامعه اسلامی و دوری از تفرفه و نفاق، ذیل پذیرش و اهل بیت(ع) تأکید کرد. حضرت زهرا(س) در این خطبه با خواص اتمام حجت کرد و به مهمترین نکات لازم پیرامون غصب حق همسرش امیرمؤمنان (ع) و بازگشت تاسف بار مردم به پرداخت. 📚ابن طيفور، بلاغات النساء، ص24- 23. 📚جوهری، السقیفه و فدک، ص101- 98؛ 📚ابن طيفور، بلاغات النساء، 31- 26. ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ http://eitaa.com/shobeiri https://t.me/shobeiri
ناامید نمی‌شود آنکه تو ناصرش باشی. بعد از آنکه از جانب دستور آمد تا تمام درهایی که به سمت باز بودند -جز درب خانه امیرالمومنین و حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیهما)-بسته شوند، از آن‌حضرت تقاضا نمود تا از خداوند بخواهد که درب منزل وی نیز به مسجد باز بماند. پیامبر فرمود: عموجان چنین کاری ممکن نیست. عباس تقاضا نمود تا لااقل ناودانی از پشت‌بام خانه‌اش به مسجد باز باشد تا شرافتی نصیبش شود؛ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله قبول نموده و به مردم فرمود: این امتیاز را به عمویم داده‌ام، او را آزار نکنید که یادگار اجداد من است و هرکس او را اذیت کند و حقش را ضایع نماید بر او باد. زمان گذشت و این ناودان برجایش بود تا ایام خلیفهٔ دوم، عُمَر. روزی عباس مریض شد و کنیزش لباس بر بالای بام می‌شست؛ آب لباس را از ناودان بیرون ریخت و مقداری از آب به جامهٔ خلیفه(که از آنجا می‌گذشت) رسید؛ خلیفه سخت خشمگین شد و به غلامش فرمان داد تا ناودان را از جایش بکند و داخل خانه عباس بیاندازد. دستور خلیفه عملی شد و بعد گفت: والله هر کس ناودان را نصب کند او را به قتل می‌رسانم. عباس از این واقعه آزرده شد و به حال مرض با تکیه دادن بر عبدالله و عبیدالله، فرزندانش، به‌طرف خانه علیه‌السلام رفت. همین‌که چشم امام به او افتاد که از شدت مرض می‌لرزید، متأثّر شد و فرمود: عموجان! چرا با این‌حال آمدید؟ عباس، جریان تهدید خلیفه و کندن ناودان را شرح داد و گفت: مرا دو چشم بود یکی که از دست دادم و یکی شما؛ و با بودن شما فکر نمی‌کنم شرافتم از بین برود و مورد اذیت واقع شوم. امام فرمود: عموجان به خانه برگرد که ان‌شاءالله بزودی خواهی دید آنچه موجب خوشحالی‌ات می‌شود فراهم می‌کنم. امام به فرمود: شمشیر مرا بیاور؛ پس شمشیر به کمر بست و از منزل خارج شد و به طرف رهسپار شد و را نصب کرد و فرمود: سوگند به حقّ صاحب این قبر و منبر(پیامبر)، هر که ناودان را بکند، گردن او و دستور دهنده‌اش را می‌زنم. جریان نصب ناودان به گوش خلیفه رسید و او وارد مسجد شد و ناودان را بر جای خود دید و گفت: را نمی‌توان خشمگین نمود، به جای قسمی که خوردم، کفاره می‌دهم! فردایش امام علیه‌السلام به خانهٔ عمویش رفت و از احوال ایشان پرسید. او گفت: پسر برادر! ؛ امام فرمود: عموجان آسوده باش! سوگند به خدا اگر اهل‌زمین دربارهٔ ناودان با من دشمنی کنند با قدرت خداوندی نمی‌گذارم به شما ظلمی روا دارند. بلند شد و پیشانی را بوسید و عرض کرد: يا ابن أخي! ما خاب من أنت ناصره؛ . بحارالانوار- ج۳۰ ص۳۶۴ http://eitaa.com/shobeiri https://t.me/shobeiri
پاداش محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام محمد بن وليد کرماني می‌گويد: به عرض کردم: دوستان شما را بابت محبتی که به شما دارند چه پاداشی است؟ حضرت فرمود: عليه‌السلام خدمتکاری داشت که روزی هنگامی که امام به رفته بود به نگاهبانی استر نشسته بود. (در همان زمان) عده‏‌ای از به ديدن امام آمدند. يکی از آنها به خدمتکار گفت: من مال و ثروت زيادی در خراسان دارم. برو از امام اجازه بگیر و جای خودت را با من عوض کن؛ هر چه من دارم از آن تو و اين نگهبانی استر امام از آن من. خدمتکار خرسند از اين پيشنهاد، گفت: بگذار از امام رخصت بگيرم. سپس پيش امام آمد و عرض کرد: فدايتان شوم اگر خداوند خيری‌ برای من پيش آورده باشد، شما از آن ممانعت می‌کنيد؟ امام فرمود: من که خود به تو می‌کنم، چگونه ممکن است مانع احسان ديگران شوم؟ خدمتکار پيشنهاد را عرض کرد و از امام رخصت رفتن گرفت. امام فرمود: اگر تو از مصاحبت ما سير شده‌ای و او به اين مصاحبت راغب است، او را به جای تو قبول می‌کنيم. خدمتکار، خرسند از اين رخصت، برخاست که برود. امام او را صدا کرد و فرمود: از آنجا که مدت مصاحبت ما با هم زياد بوده است، دوست دارم تو را نصيحتی کنم و آن‌گاه انتخاب را به خودت واگذارم. خدمتکار عرض کرد: بفرماييد. امام فرمود: روز قيامت، به چنگ می‌زند، به نور رسول‌الله متوسل می‌شود و به نور اميرالمؤمنين و ایشان با به نور ائمه وارد می‌شوند. خدمتکار پس از شنيدن اين سخن امام عرض کرد: يابن رسول‌الله! من در خدمت شما می‌مانم و را بر دنيا بر می‌گزينم. خدمتکار وقتی برگشت مرد خراسانی از حال او ماجرا را دريافت، گفت: برگشتی ولی نه با آن حال که رفته بودی. خدمتکار، فرمايش امام و علت انصراف خود را براي مرد خراسانی باز گفت. علیه‌السلام، اما از و آن مرد خراسانی تقدير کرد و دعايش فرمود و هزار دينار نيز به خدمتکار فهيم خود هديه کرد. محمد بن وليد کرمانی می‌گويد: به امام جواد عرض کردم: اگر زن و فرزندانم در نبودند،‌ دوست داشتم مدت زیادی در خدمت شما می‌بودم. امام جواد فرمودند: من هم علی‌رغم اندوه دوری با رفتنت موافقم. محمدبن ولید می‌گوید پولی را که متعلق به خود حضرت بود به ایشان تقدیم کردم. حضرت فرمودند پیش خودت بماند. عرض کردم: اجازه بدهيد باشد. امام با لبخندی شيرين فرمودند: بردار! به آن احتياج پيدا می‌کنی‌. وقتي به بازگشتم، ديدم که بخش بزرگی از دارايی‌ام از بين رفته است و به آن پول محتاج شده‌ام. بحارالانوار،ج۵۰ ص۸۸ https://t.me/shobeiri http://eitaa.com/shobeiri
✅برکات الهی برای اهالی مساجد کسی که به رفت و آمد دارد به یکی از هشت حقیقت می رسد: «مَنْ اخْتَلَفَ إلَی المَسْجِدِ أصَابَ إحدَی الثَّمَانِ: أخاً مُسْتَفَاداً فِی اللَّهِ أو عِلْماً مُسْتَطْرَفاً أَوْ آیةً مُحْکمَةً أوْ رَحْمَةً مُنْتَظِرَةً أوْ کلِمَةً تَرُدُّهُ عَنِ رَدی أوْ یسْمَعُ کلِمَةً تَدُلُّهُ عَلی هُدی أوْ یترُک ذَنْباً خَشْیةً أوْ حَیاءً». یافتن برادر دینی در راه خدا که از او سود معنوی و بهره الهی نصیبش می شود، یا دانشی جدید و تازه، یا آیه ای استوار و محکم، یا مهر و رحمتی قابل انتظار، یا سخنی که او را از گمراهی و ضلالت برگرداند، یا شنیدن حقیقتی که او را به سوی راه خدا راهنمایی نماید، یا گناهی را از ترس خدا یا شرم از او ترک کند. 📚 الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 389 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ http://eitaa.com/shobeiri https://t.me/shobeiri
⁉️ در واپسین روزهای عمر رسول خدا... 1️⃣ کسی حق تخلف از لشکر اسامه را ندارد... 👊🏻 صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اصرار دارد کسی از لشکر اسامه سرپیچی نکند. 💢 لشکر در خارج اردو زده، پيامبر اکرم به «قيس بن سعد» و «حباب بن منذر» و گروهى از دستور داد به اردوگاه بروند و به او بگويند پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، اجازه‌ی تخلّف و بازگشت نمى‏‌دهد و هر چه زودتر بايد حركت کنید. 🖐🏻 ...قيس و حباب نزد بازگشتند و خبر حركت لشكر را به او گزارش كردند؛ ولى پيامبر اکرم فرمود: لشكر هنوز از جاى خود حركت نكرده است...! 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ 2️⃣ «أَنْ تَخْلُوَ الْمَدِينَةُ مِنْهُمْ....» ❇️ صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌خواست کسی از منافقین در مدینه نباشد تا امر ولایت علیه‌السلام تثبیت شود. 🔰 حذيفه گويد: (در بستر بيمارى) پيامبر صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم افرادی را كه بر عداوت با علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام بودند و اصرار مى‏‌ورزيدند و گروهى از طلقاى منافق كه نزديک به چهار هزار نفر مى‏‌شدند، جمع كرد و اسامه را بر آنان امير كرد و دستور داد به سمت شام از شهر خارج شوند. ✋🏼 عرض كردند: يا رسول الله! ما تازه از سفر بازگشته‏‌ايم، اجازه بده چند روز كارهاى شخصى را انجام بدهيم. 💢 پيغمبر اجازه داد به مقدارى كه كارهاى لازم را انجام دهند در شهر بمانند و از سوى ديگر به اسامه دستور داد در بيرون شهر اردو بزند تا در آنجا منتظر آمدن ديگران بماند و پيغمبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله خواست با اين كار مدينه از وجودشان خالى شود و كسى از منافقين در آنجا نماند. ♨️ اين گروه همچنان در مدينه ماندند و پيامبر خدا بارها دستور خروج مى‏‌داد تا به اسامه ملحق شوند و به سوى محل مأموريت خود حركت كنند. ⚫️ در اين موقع، بيمارى پيامبر صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم شدّت يافت؛ وقتى اين امر را مشاهده كردند، به توطئه روى آوردند تا از مدينه بيرون نروند. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸‌، ص۱۰۷ 3️⃣ «قَدْ نَزَلَتْ بِالْإِسْلَامِ نَازِلَةٌ وَ فِتْنَةٌ عَظِيمَةٌ مِنَ الْفِتَنِ...» ✋🏾 بلال اذان گفت... 🍂 عايشه صهيب را نزد پدرش فرستاد و گفت: بيمارى صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم شدّت يافته و عليه‌السّلام سرگرم پرستارى از اوست؛ تو بر مردم نماز بگذار تا براى آينده، حجّتى داشته باشى! ⚫️ مردم در مسجد طبق معمول منتظر ورود پيامبر اکرم و احيانا على عليه‌السّلام بودند كه ابى‌بكر وارد شد و گفت: پيغمبر دستور داده با مردم نماز بگذارم. 👈🏼 يكى از اصحاب گفت: تو در لشكر اسامه بودى، گمان نمى‏‌كنم كسى تو را امر به نماز كرده باشد. ☝🏾 مردم به بلال پيشنهاد كردند كه از پيامبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله اجازه بگيرد... 📛 وقتى بلال جريان را به عرض پيامبر رساند، فرمود: مرا به مسجد ببريد؛ سوگند به خدا ‏‌اى براى اسلام روى داد. ❇️ سپس با همان حال بر على عليه‌السّلام و فضل تكيه داد و پاهايش روى زمين كشيده مى‏‌شد، تا به رفت... 📿 رداى ابى‌بكر را گرفت و او را كنار زد و در حال نشسته با مردم نماز خواند و بلال تكبير مى‏‌گفت... 📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏۲، ص۳۳۹ 4️⃣ توطئه آغاز شد... 💢 علیرغم تاکید صلی‌الله‌علیه‌وآله به خروج افراد از مدینه و پیوستن به ، افرادی نزد اسامه رفتند و گفتند: الآن ‏خروج ما مصلحت نيست و نمى‏‌توانيم مدينه را خالى كنيم، بهتر است در آنجا بمانيم. ⁉️ اسامه گفت: چرا؟ 🍂 گفتند: چون صلّى‌الله‌علیه‌وآله بيمار است و بيماريش به مرحله‌ی خطر رسيده و اگر در شهر نمانيم، مسائلى روى مى‏‌دهد كه نمى‏‌توان بعدا به اصلاح آنها اقدام كرد؛ پس منتظر مى‏‌مانيم تا وضعيّت پيامبر مشخص گردد و بعد حركت مى‏‌كنيم. 🔎 حذيفه گويد: اين گروه، افرادى را فرستادند تا كم و كيف حال پيامبر را به آنها گزارش نمايد. ♨️ مخفيانه نزد عايشه رفتند و او گفت: حال پيامبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله وخيم است؛ شما در همان‌جا بمانيد تا خبر را ساعت به ساعت برايتان گزارش كنم. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ 5️⃣ شرّ عظیم وارد مدینه شد... ⚫️ بيمارى صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شدّت پيدا كرد. 🌃 عايشه «صهيب» را فرستاد تا به ابى‌بكر گزارش كند كه ديگر اميدى به پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله باقى نمانده و بهتر است مخفيانه به مدينه بياييد؛ لذا گروهی از منافقان، شبانه وارد مدينه شدند. ♨️ پيغمبر فرمود: ديشب حادثه‌ی بزرگى در شهر واقع شد. ⁉️ پرسيدند: چه حادثه‏‌اى؟ 📛 فرمود: گروهى از لشكر اسامه بازگشتند و بدانيد كه من از آنها بيزارم. ⚠️ و سه بار اين جمله را تكرار كرد: واى بر شما! جيش اسامه را حركت دهيد. 📚 بحار الأنوار، ج‏۲۸، ص۱۰۷ ◼️ ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ http://eitaa.com/shobeiri https://t.me/shobeiri
📌با کودکانی که موقع در حاضر می‌شوند، چه کنیم؟ 📍عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصِّبْيَانِ إِذَا صَفُّوا فِي‏ الصَّلَاةِ الْمَكْتُوبَةِ قَالَ: «لَا تُؤَخِّرُوهُمْ عَنِ الصَّلَاةِ الْمَكْتُوبَةِ وَ فَرِّقُوا بَيْنَهُمْ.» 🕋از جابر بن یزید جُعفی نقل شده است: از امام باقر(علیه‌السلام) درباره نابالغی که در صفوف نمازهای واجب (یومیه) می‌ایستند، سؤال کردم. حضرت فرمود: آنان را از جماعت نماز واجب نرانید، بلکه میانشان جدایی بیندازید. (یعنی بینشان بایستید تا اتصال صفوف جماعت برقرار شود.) 📚کلینی، الكافي، ج‏۳، ص۴۰۹. ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ http://eitaa.com/shobeiri https://t.me/shobeiri
نام مبارک حضرت امام علیه‌السلام در کتیبه‌های شریف ● متاسفانه این دستخوش حکومت قرار گرفته و کلمه "حی" که اشاره به زنده‌بودن امام عصر دارد و از ترکیب جالب و بدیع حرف "ی" مهدی با "ح" محمد پدید آمده، به طرز ناشیانه‌ای مورد تخریب قرار گرفته است. 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام
📌ایمان مردم شیراز در قرن چهارم مردم مجلس‏ قرائت و را در صبح روز باشکوه برگزار می کنند. روز جمعه جامع ایشان پررونق است و در آن می گذارند. اهل شیراز هر روز بعد از نماز عصر تا به هنگام نماز مغرب به پیش و دانشمندان خود جمع می شوند. این کار در صبحگاهان نیز انجام می شود. در روز جمعه در چند جا گرد هم می آیند. پس از برگزارى در مسجد جامع، می گويند و با بر پيامبر به دور منبر مى‏گردند. 📚مقدسی، أحسن التقاسيم في معرفة الأقاليم، ص439. 📲 ثواب انتشار این پیام با شما📿 ┄══•ஜ۩🌹۩ஜ•══┄ 🔸کانال سید محمد جواد سید شبیری🔹 https://eitaa.com/joinchat/3426615298C027fb4c4be ایتا https://t.me/shobeiri تلگرام