eitaa logo
یادمان شهدای فکه
1.2هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
81 فایل
🛤اینجا راهیست که به «کَرْبَلٰا» ختم میشود فکه‌ یعنی: رَمْل تشنگی عطش 🔻کپی از محتوای کانال = حلال✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
نماهنگ آه یوماه.mp3
1.7M
از مادرمم یاد کنید همه هر جا که میارید اسممو من کشته کوچه شدم نه زهر اینجوری بخونید روضه مو 🎙 #️⃣ #️⃣
. 🕊 تلاوت آیات‌ ؛ 💠 ۩ بــِہ نـیّـت‌         📚 🍀|شبتون شهدایی ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ | عزیز، مؤمن، معصوم و جان‌بر‌کف 🍃 داستان محمود کاوه ۱۹ ساله‌ای که ضد انقلاب برای زنده و مرده اش جایزه ۲_۳ میلیونی_با قیمت آن زمان(!)_ میگذارند کار ما نیست... 🤍 وصف محمود کوچک عاشق فوتبالی که بازاری ها با صوت خوش قرآنش آشنا بودند را باید از همان سلطان با معرفتی پرسید که کاوه همسایه‌اش بود و در جوار حرمش قد کشیده بود... 🌤 خورشید وجود علی بن موسی الرضا، محمود کاوه‌اش را ذره ذره رشد داده بود تا سالهای سال نورافشانی کند و محبوب دلها و الگوی زندگی جوانانی باشد که چندی پیش فدایی حرم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیها شدند. «کامل بخوانید»
. ﷽ | عزیز، مؤمن، معصوم و جان‌بر‌کف 🍃 داستان محمود کاوه ۱۹ ساله‌ای که ضد انقلاب برای زنده و مرده اش جایزه ۲_۳ میلیونی_با قیمت آن زمان(!)_ میگذارند کار ما نیست. 🤍 وصف محمودِ کوچکِ عشقِ فوتبالی که بازاری ها با صوت خوش قرآنش آشنا بودند را باید از همان سلطان با معرفتی پرسید که کاوه همسایه‌اش بود و در جوار حرمش قد کشیده بود... 🌤 خورشید وجود علی بن موسی الرضا، محمود کاوه‌اش را ذره ذره رشد داده بود تا سالهای سال نورافشانی کند و محبوب دلها و الگوی زندگی جوانانی باشد که چندی پیش فدایی حرم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیها شدند. ✨برای شناختن محمود میتوان پای کلام امامِ شهدا هم نشست... امامی که خود مسیر شهادت را به کاوه ها آموخته بود و پدرانه دستشان را در دستان حضرت ارباب ارواحنافداه قرار داده بود.❤️‍🩹 آن روزها وقتی امام به ایران آمد محمود کاوه ۱۸ ساله شد مسئول یگان حفاظت از بیت... چه عالمی داشتند! محمود امامی را میدید که مجموع تمام آرزوهایش بود و امام هم محمودی را که می‌دانست قرار است معجزه انقلابش باشد و در بوستان شهادت قد بکشد...🩸🕊️ شاید هم آن روزها امام محمود را میدید و برای سلامتی سیدعلی‌آقا صلوات می‌فرستاد که اینچنین با معارف اسلام انسان می‌سازد.💌 آخر محمود کاوه از نوجوانی شاگرد درس استاد خامنه‌ای در مشهد بود. طرح کلی را نخوانده، که جرعه جرعه به قول استاد نیوشیده بود.💕 یادش بخیر آن روزی که استاد به محمود کتابی هدیه داده بود که حتما به حساب ساواک جرمش سنگین بود و به حساب دلدادگان امام از نان شب واجب تر! رساله امام بود و چقدر محمود نوجوان خوشبخت بود که رساله امام را از دست خامنه‌ای که عزیز امام بود می‌گرفت...💖 محمود کاوه به برکت پدری که میخواست پسرش وقف اسلام باشد پای همین جلسات اسلامی را آموخت که برای اداره زندگی انسان برنامه داشت و تک نسخه خوشبختی انسان در دنیا و آخرت بود.💫 اسلامی که او یاد گرفت نه معنویت خلسه وارِ محبوس در گوشه مسجد که معنویت پویای در پی آرمان عدالت بود که پای محمود را به جبهه باز کرد تا «اسلام یعنی مسئولیت» را دوباره معنا کند! حماسه محمود در جبهه که خود داستانی مفصل است... محمود کاوه یک سردار کهنه کار که عمرش را در جنگ گذرانده باشد نبود اما نقل کرده اند که شهید صیاد همان روزهای اول درباره اش گفته است: «یک نوجوان هجده ساله در جبهه کردستان پیدا شده... وقتی در اتاق جنگ شرح عملیات می‌دهد، آدم مات و مبهوت می‌ماند و سرا پا گوش می‌شود...»! داستان محمود کاوه را از هرکجایش که شروع کنی باید این روزها بارها و بارها خواند و آویزه گوش کرد... هم شجاعتش ، هم معنویت و تضرعش، هم ذکاوت مؤمنانه‌اش، هم جا نزدنش پای مشکلات و... همه را برای فتح قدس نیاز داریم...✊ و شاید بیش از همه دعایش را که اکنون کنار یک لشکر به فرماندهی حضرت علمدار یاری مان میکند. کافی است پا در مسیر مسئولیت سنگین این روزها در قبال فلسطین بگذاریم تا حمایتشان را به چشم ببینیم...✌️🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 عزیز، مؤمن، معصوم و جان‌بر‌کف ✏️ گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب درباره شهید محمود کاوه. ۱۳۷۸/۶/۱۰ 🗓 ۱۱شهریور، سالگرد شهادت شهید محمود کاوه فرمانده لشکر۵۵ ویژه شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌دولت مردمی🪴 [به مردم بگویید تا یادشان بماند📋] 🔹شهیدِجمهور خستگی را خسته کرد و توانِ جوانانِ این مرز و بوم را به رخ جهانیان کشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💎مسلمان واقعی از نگاه رسول الله (ص) حضرت محمدصلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: مَنْ اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِاُمُورِ الْمُسلمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسلمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ ➖ هركس صبح كند، در حالى كه به كارهاى مسلمانان اهميّتى نمی‌دهد (و به فكر مسلمين نيست)، او از آنان نيست و هركس بشنود كه كسى مسلمانان را به كمك فرامى‌خواند ولى پاسخش ندهد، مسلمان نيست. 📚 وسائل الشيعه، ج ۱۱ ص ۵۵۹ ‌ ‌
. [ قرارِ توسل 🌙✨ ] شریک بشیم تو مجاهدت عظیم مردم غزه با کارهای بزرگی که گاهی کوچک میبینم...🌱 شبیه دعا و استغاثه برای پیروزی مقاومت❤️‍🩹 _____________________ 🍃صلوات خاصّۀ حضرت زهرا سلام الله علیها که به فرموده آیت الله بهجت سرّ عظیم و دعای مستجاب است! با هم بخوانیم؛ روز بیست‌و‌ششم... اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَنَبِيِّكَ وَاُمِّ اَحِبّآئِكَ وَاَصْفِيآئِكَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمينَ اَللّهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَكُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اَللّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَليلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْكَريمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاْعْلى فَصَلِّ عَلَيْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ اَبيها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ... چشم روشنی تمام فرزندانتان... تمام فرماندهان جبهه مقاومت✊💕 *در معیت شهید محمود کاوه
🍂 پيامبر خدا فرمود : هر امّتى را سياحتى است؛ سياحت امّت من جهاد در راه خداست کنزالعمال ۱۰۵۲۷ ▪︎ رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام بر شما تسلیت باد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به سینه‌های مُحبان سلام باید داد ؛ که قلب سینه‌ زنان بارگاهِ معشوق است به مقتل شهید آوینی خوش آمدید👇 🆔https://zil.ink/shohada_fakeh
نماهنگ نقطه پرگار.mp3
6.62M
ضربان دل حسین حسن ضربان دل حسن حسین شه بی صحن و حرم حسن شه بی غسل و کفن حسین 🎙 ✳️ #️⃣ #️⃣ #️⃣
شهیدمحمدولی‌سرافراز🦋✨ 🔸 زادروز : 1342/04/01 🔸 تاریخ شهادت : 1362/10/13 ✨ محل شهادت : مریوان زندگینامه : : يكم تير 1342، در روستاي چكوسر از توابع شهرستان فومن ديده به جهان گشود. پدرش عليجان، كشاورز بود و مادرش محترم نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. سيزدهم دي 1362، در مريوان هنگام درگيري با گروه-هاي ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مدفن وي در گلزار شهداي تازه‌آباد شهرستان رشت واقع است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 💔متأثرکننده‌ترین ویدیو دربارهٔ نسل‌کشی غزه (صداها واقعی است): + چیزهایی که هیچ کودکی هیچ‌گاه نباید در شرایطی قرار بگیرد که بگوید: «کاش من به جای تو می‌مردم!» (مریمِ ۶ ساله، در حال سوگواری برای برادرش) «خیلی می‌ترسم، لطفا بیاین!» (هندِ شش‌ساله، در حال التماس به امدادگران برای کمک) «کاش بمیرم، بمیرم و همه چی تموم بشه. چیزیه که واقعا می‌خوام!» (احمدِ ۱۱ ساله، در حال گریهٔ استیصال) «مامان، مامان! مامانم کجاست؟» (تولینِ ۵ ساله، در حال بیرون کشیده شدن از زیر آوار) «نمی‌تونم خواهرم یا هر چیز دیگه‌ای رو حمل کنم» (عایشهٔ ۱۳ ساله، وقتی برای دهمین بار آواره و جابجا می‌شود) «کاش دنیا می‌تونست بابام رو به زندگی برگردونه. کاش روحش آرام باشه» (ملکِ ۷ ساله، در حال عزاداری برای پدرِ تازه‌کشته‌شده‌اش)
نماهنگ یابن الکرار حسن.mp3
2.52M
یابن الطاها یابن الزهرا یابن الکرار حسن یابن المشعر یابن الحیدر یابن الکرار حسن 🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃؛💫؛🍃 💫؛🍃 🍃 خاطرات اسرای عراقی 1⃣ "نیروی اطلاعاتی" محقق: مرتضی سرهنگی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 در اکتبر سال ۱۹۸۱هجوم ما با همراهی تیپ‌های ۲٤ و ۲۹ به فکه ایران آغاز شد و این منطقه به تصرف عراق درآمد. ما در این ماه تا دوراهی شوش دزفول پیش رفتیم و سپس مناطق اشغالی به تیپ ۳۰ زرهی واگذار گردید. به منظور سازماندهی به منطقه فکه عراق بازگشتیم و پس از شش ماه در پنجم مه ۱۹۸۲ برای شرکت در نبردی که نیروهای عراقی آغاز کرده بودند به منطقه بستان اعزام شدیم. این نبرد، صبح روز بعد از ورود ما، به نفع عراق خاتمه یافت. با استقرار در موضع پدافندی، برخی از افراد ارتش خانه های شهر بستان را مورد هجوم قرار داده و قالیچه ها، طلاها، و وسایل برقی را به سرقت بردند. تا آنکه سرهنگ ستاد محمود شکر شاهین، فرمانده تیپ، دستور تخلیه شهر را داد. توپخانه می‌بایستی شهر را با خاک یکسان می کرد. به گونه ای که دیگر قابل سکونت نباشد. ایستگاه برق بستان را نیز منهدم کردیم و پس از آن به سمت تپه های شنی الله اکبر هجوم بردیم. دو روز در آنجا ماندیم و بار دیگر دستور بازگشت به بستان، به منظور پاکسازی آن منطقه را دریافت نمودیم. در حین انجام پاکسازی به کودک شیر خواری درون گهواره برخوردیم. این موضوع را به اطلاع فرمانده تیپ رساندیم. او کودک را به ستوانیار دینار حسین که ازدواج کرده ولی دارای فرزندی نبود، بخشید و یک مرخصی ده روزه نیز به او داد. آن کودک، هشت ماهه می‌نمود. مدتی بعد تیپ ما در منطقه فکه ایران استقرار یافت و پس از سه روز به همراه فرمانده جدید سرهنگ ستاد «صبيح عمران الطرفه» پیشروی کرده منطقه شوش و دزفول را مورد هجوم قرار داد. این درگیری ۱۵ روزه ، منجر به استقرار تیپ ما در این منطقه گردید، اما ۱۵ روز بعد نیروهای جمهوری اسلامی با انجام یک حمله شدید و گسترده منطقه شوش را بازپس گرفتند. در آن حال ارتش عراق به دنبال از دست دادن گردان کامل که تقریباً همگی به اسارت جمهوری اسلامی ایران در آمده بودند، به طرف فکه ایران عقب نشینی کرد. ┄═• ادامه دارد •═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃؛💫؛🍃 💫؛🍃 🍃 خاطرات اسرای عراقی 2⃣ "نیروی اطلاعاتی" محقق: مرتضی سرهنگی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 در همان روزها ستاد فرماندهی عراق دستور ترخیص تمامی کردها را از ارتش صادر کرد. این تصمیم به منزله دام تازه ای برای کردها بود، به ویژه کردهایی که با همکاری نیروهای جمهوری اسلامی در نبردهای شمال عراق شرکت کرده بودند. من نیز، که جزء اقلیت‌های کرد بودم با تهیه مدارک لازم درخواست معافیت از خدمت در ارتش را نمودم، اما بدون هیچگونه توجهی مرا به سپاه یکم فرستادند و بدین ترتیب در اوایل مارس ۱۹۸۳ مرحله تازه ای در زندگی نظامی من شروع شد. درخواست خود را به فرمانده یگان شمالی سرهنگ «محمد مصطفی اسماعیل» ارائه نمودم. او که دوست صمیمی پدرم بود، مرا به همراه یک توصیه نامه نزد سرهنگ دوم ستاد «سمير عبد الامیر» اعزام نمود. او نیز با نامه دیگری مرا به نزد سرتیپ ستاد «محمد یونس الدرب» فرستاد. بدین ترتیب به عنوان مسئول آسایشگاه افسران در ستاد فرماندهی نیروهای «بدر» در منطقه زاخو مشغول به ادامه خدمت شدم . سه ماه بعد با سرهنگ دوم ستاد طارق عبد الفتاح افسر اطلاعات ستاد فرماندهی ملاقات کردم. او دوست سرهنگ محمد مصطفی اسماعیل بود و مرا بدون هیچگونه دلیل به شعبه امنیتی ستاد فرماندهی منتقل نموده. من که در آن موقع درجه گروهبانی داشتم پس از عزیمت به شعبه اطلاعاتی، مسئولیت‌هایی را در چند مرکز کنترل از جمله کنترل گلی زاخو و کنترل شعبه حزبی عهده دار شدم. مسئولیت من در واقع بازرسی خودروهای حامل آذوقه به رزمندگان کرد بود. سه ماه بعد برای انجام مأموریتی در مناطق سرسنگ و العمادیه مأمور شدم. در طول انجام مأموریت اطلاعیه های تهدید آمیزی از سوی فرمانده نیروهای کرد مبارز حزب دمکراتیک کردستان به واحدهای نظامی فرماندهان و مسئولین حکومت دریافت نمودم. پس از بازگشت از این مأموریت به درجه استواری ارتقاء یافتم. آنگاه یگان ما به سمت منطقه راس العبد در اربیل حرکت کرد و در نبرد کانی کفر و کوشینه شرکت نمود که بعد از تسخیر ارتفاعات ١٩٦٦ و ۱۹۹۲ و ارتفاع زرار و تثبیت اوضاع به موضع خود برگشت. در تاریخ ۱۹۸۵/۵/۲۵ از سوی مقام فرماندهی جهت کسب اطلاعات و ربودن چند اسیر، وارد خاک ایران شده و پس از سه روز، هفت نفر از اهالی روستای ملاعرب ایران را به اسارت گرفتیم. پس از تحویل اسرا و اطلاعات به فرمانده لشکر ۲۳ پیاده به خاطر انجام موفقیت آمیز مأموریت خود چند اتومبیل ساخت برزیل از سوی فرمانده دریافت کردیم. در تاریخ ۱۹۶۸/۹/۱۰ بار دیگر مامور تهیه اطلاعات و گرفتن اسیر شدیم اما پس از ورود به خاک ایران با نیروهای گشتی ایرانی در منطقه برخورد کردیم در پی تبادل آتش، یکی از افراد گشتی ما کشته شد و من از ناحیه دست راست پشت و پای چپ مجروح شدم و در منطقه ممنوعه باقی ماندم. دیگر نیروهای گشتی به پشت مرزهای عراق عقب نشینی کردند. به علت سرما و شدت درد، آن شب بر من به سختی گذشت تا اینکه روز بعد یک واحد گشتی ایرانی سر رسید و مرا به واحد سیار پزشکی خودشان انتقال داد. در آنجا از برخورد انسانی و دوستانه سربازان ایرانی متعجب شدم چرا که رسانه های تبلیغاتی عراق می گفتند ایرانیها اسرا را مثله می‌کنند و خون آنها را می گیرند. من از آن روز مرحله جدیدی در زندگی من آغاز شد و امیدوارم خداوند از گناهانم در گذرد. ┄═• ادامه دارد •═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃؛💫؛🍃 💫؛🍃 🍃 اعترافات ۳ خاطرات سرهنگ عراقی عبدالعزیز قادر السامرائی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 افکارم مغشوش بود و نگرانی های زیادی داشتم و با وجود این همه ثروت و مال و منال بادآورده، احساس خوشبختی و آسایش نمی‌کردم. وجدانم معذب بود از خودم بدم می‌‌آمد، احساس گناه می‌کردم و خود را عاری از انسانیت می دیدم. از سرنوشت مجهولی بیم داشتم و حتی در کنار خانواده ام نیز احساس آسودگی نمی کردم تا اینکه سرانجام دست غیب اولین ضرب شستش را نشانم داد و پس از گذشت یک سال پسر عزیزم را از دست دادم، قسمتی از اموالم از بین رفت و مادرم مرد. به همسرم، نهاد، گفتم: «فکر نمی‌کنی این مصائب در ایـن مـدت کوتاه به خاطر دزدیهای ناجوانمردانه من باشد؟. پس از چند روز یقین حاصل کردم که علت همه بدبختی هایم همین است. بلافاصله به نجف اشرف رفتم و با یکی از مراجع ملاقات کردم و موضوع را با او در میان گذاشتم. ایشان گفت: هر چه دزدیده‌ای مطلقاً بر تو حرام است و باید آنها را به صاحبان اصلی و شرعی اش برگردانی! دردهای عجیبی وجودم را احاطه کرد، آرامش از من سلب شد. خواب بر من حرام گردید. همسرم دچار ناراحتی های مضاعفی شد و به افسردگی مبتلا گردید؛ طوری که شبها را با گریه به صبح می رساند. بیماریهای لاعلاجی به فرزندانم عارض شد. منـزلـم بـا تمامی اثاثیه آن طعمه آتش شد و بیشتر از آنچه که دزدیده بودم، بـه من ضرر رسید. اعتقاد پیدا کردم که قوانین الهی، ثابت ولا يتغير هستند. کابوسهای مختلف خواب را از دیدگانم و آرامش را از گرفته بودند. احساس می کردم که تمام موجودات عالم در صدد انتقام گرفتن از من هستند در گردان، یک دسته از افرادم را برای محافظت از شخص خودم انتخاب کرده بودم که در تمام طول شب از من مراقبت می‌کردند. یک بار یکی از محافظانم به من گفت: «قربان، در خواب فریاد می زدید و می‌گفتید من گناهکارم فوراً موضوع صحبت را عوض کردم و گفتم: هر انسانی در حد خودش گناهکار است و هر کس به این گناهان اقرار کند دلیل بر گناهکار بودنش نیست. مجازات سنگینی در برابر اعمال تجاوزکارانه خود می دیدم و معتقد شده بودم که هرکس به این مردم، به خصوص به مردم خرمشهر ظلم کرده باشد بدون مجازات باقی نخواهد ماند. ┄═• ادامه دارد •═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
4_5904775928222848310.mp3
24.66M
🍂 برای آزادگان 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران ای امام مهربان آمدند آزادگان این نوحه خاطره‌انگیز ظاهرا تا کنون رونمایی نشده است. از زمان اجرای آن که سال ۶۹ بوده ۳۴ سال می‌گذرد. زمانیکه آزادگان سرافراز آمده بودند؛ اما دیگر امام نبود...        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا