eitaa logo
شـــهــــدای مسـجدسـلیمان
1.7هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
17 فایل
شهدای مسجدسلیمان به حول و قوه الهی برای آشنایی با سبک زندگی شهدای مسجدسلیمان ارتباط با ما: @mandir_268 دعوت شهدا هستید 👇 به ما بپیوندید🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
قصه بهنام.mp3
10.67M
🌹قصه بهنام🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره نصر 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚نویسنده:آرزو بیرگانی https://eitaa.com/joinchat/1409548311C6b48882918 🔰کپی با صلوات 🔰 5⃣2⃣4⃣
تنها مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس درگذشت 🔹خانم سبا بابایی (کونیکو یامامورا) مادر شهید محمد بابایی، ظهر جمعه ۱۰ تیر در بیمارستان خاتم الانبیا درگذشت. 🔹این مادر شهید از چندی قبل به علت ضایعه تنفسی در بیمارستان بستری بود. 🌹اینجا معراج شهداست 👇 @tafahoseshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 صحبت های مادر ژاپنی شهید محمد بابایی در مورد هجرتش به ایران و شهادت فرزندش @Modafeaneharaam
ا❁﷽❁ا 🌷معرفی شهید🌷 شهید نوذر عالی پور درسال ۱۳۴۱ در دشتک آلیکوه دیده به جهان گشود و شادی بخش محفل خانواده خود شد. و در تاریخ ۱۰ تیر ماه سال ۱۳۶۰ در سوسنگرد () به درجه رفیع نائل آمد و مزارش در گلزار شهدای نفتون مسجدسلیمان زیارتگاه عاشقان است. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 https://eitaa.com/shohada_masjedsoleiman 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
🔹پیکر شهید نوذر عالی پور اینگونه برای مادرش فرستاده شد😔 🥀گرمای ۶۰ در بیداد می کرد بچه ها هنوز هم در شوک شهادت و فاجعه هفتم تیر بودند. آتش بازی دشمن همچون روزهای گذشته ادامه داشت. 🥀جوانی معصوم مظلوم متواضع و دوست داشتنی به نام نوذر عالی پور در پشت خاکریز ایستاده بود وسایلش را تمیز می کرد . 🥀 در مقابل چشمان حیرت زده ما در آن پایین دست صدای انفجاری برخاست و زمانی که سر از روی خاک داغ برداشتیم دیدیم که از نوذر خبری نیست اما بعد از فرو نشستن گرود و غبار تکه هایی از گوشت و استخوان را که هنوز گرم بودندو جان داشتند مشاهده کردیم که همچون مرغی سر بریده به هوا می پریدند و پایین می آمدند . 🥀مات و مبهوت سرجایمان ایستاده بودیم که با فریاد یکی از همرزمان که می گفت : ای وای نوذر خاکستر شد به سمت نقطه انفجار رفتیم . از قدو قامت نوذر جوان و برومند ما که خمپاره ۶۰ مستقیما به بدنش اصابت نمود و تنها چند کیلو گوشت و استخوان جزغاله شده باقی ماند که بچه ها توانستند بعد از چند ساعت جست و جو در خاکریز پیدا کنند و در کیسه ای بگذارند تا برای مادرش بفرستند. 🔷منبع: کتاب مردان فراموش شده نویسنده سید حیدر موسوی 🥀در تصویری که به یاد گار مانده پیکرقطعه قطعه شده این شهید در کیسه ای در درستان شهید زمان محمودی و حسن ظاهری در حال حمل است. 🥀 از همان تاریخ صدر اسلام تا کنون علی اکبر های زیادی برای دفاع از ولایت و ارزش ها اربع اربع شدند و این تاریخ همچنان جریان دارد.... 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 https://eitaa.com/shohada_masjedsoleiman 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
15.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷حس و حال مادر شهید از سالها چشم انتظاری و دوری فرزند شهیدش گویا هنوز که هنوز است چشم به راهِ نشانه‌ای‌ از اوست...💔 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 https://eitaa.com/shohada_masjedsoleiman 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
شهید «امرالله عبدی‌زاده» بود. همیشه این جمله را با حالت خاصی مانند دعا می‌گفت که: « دوست دارم اگر شهید شدم، مثل بی‌بی فاطمه ‌زهرا(س) گمنام بمانم».... 🆔@shohada_masjedsoleiman
🌷معرفی شهید🌷 شهید«امرالله عبدی‌زاده» در اول بهار سال ۱۳۴۶ به دنیا آمد. زادگاهش روستای «راهدار» از توابع شهرستان «شوشتر» بود. او در خانواده‌ای پرورش یافت که پیوسته با زمزمه‌ ذکر (ع) و واقعه سترگ دمساز بودند. خانواده‌اش مدتی کوتاه بعد از تولد امرالله به سبب خشک‌سالی، راهی «مسجد سلیمان» شدند. وی در همان سال‌های کودکی (۶_۷ سالگی) برای کمک به خانواده در مغازه میوه‌فروشی مشغول به کار شد. او در برابر مشکلات بسیار صبور بود و همیشه با تدبیر و درایت موانع را از سر راه برمی‌داشت. کارهایش خالصانه و تنها برای رضای خدا بود. هر حرکت و هر رفتار را به موقع انجام می‌داد و همیشه شرایط را در نظر می‌گرفت و سعی می‌کرد تا به نحوی خود را با شرایط زندگی وفق بدهد. همه کارها را برای رضای خدا انجام می‌داد و همیشه خود را در برابر انجام آن کوچک جلوه می‌داد. بارها اظهار داشته بود که تنها اراده‌ خدا باعث انجام این کار شده است نه من! همیشه دوست داشت که کارهای نیکش را مخفیانه و به دور از ریا انجام دهد. در کل اصلاً ظاهر پسند و ظاهر بین نبود. ویژگی‌های اخلاقی خاصی داشت که وی را از دیگران متمایز کرده بود. در کارها پشتکار عجیبی داشت. هرگاه کاری را شروع می‌کرد همه تلاش خود را در طبق اخلاص می‌گذاشت و خیلی خالصانه و بی‌ریا آن کار را انجام می‌داد. ویژگی دیگرش نیز این بود که همیشه «امیدوار» بود و تا به موفقیت دست نمی‌یافت، آرام نمی‌گرفت. او در سال ۱۳۶۱ به عنوان داوطلب وارد جبهه شد. امرالله به عنوان یک «دیده بان» رشادت‌ها کرد و خاطره‌ها به یادگار گذاشت. مدتی که در جبهه حضود داشت، یک بار از ناحیه چشم، مچ و کتف به شدت مصدوم شد و برای مداوا، ابتدا به اهواز رفت. سپس به شیراز و اصفهان اعزام شد. اما هنوز کمیسیون پزشکی نظر نهایی خو را در باره‌ صدماتی که به چشم وی وارد شده بود اعلام نکرده بود که او راهی جبهه شد و به گفته‌ خودش اگر در جبهه حضور داشته باشد، دردی را احساس نمی‌کند؛ زیرا جبهه برای او حال و هوای دیگری داشت و حقیقتاً این نهایت عشق بود و بس. بزرگ‌ترین افتخار و آرزوی عبدی‌زاده بود. همیشه این جمله را با حالت خاصی مانند دعا می‌گفت که: « دوست دارم اگر شدم، مثل بی‌بی (س) گمنام بمانم».سرانجام آن‌‌گونه که آرزو کرده بود، در تاریخ ۱۴ تیر ماه ۱۳۶۵ در عملیات تیپ امام حسین (ع) در منطقه «» در سن ۱۹ سالگی توسط نیروهای عراقی به والاترین درجه‌ انسانیت رسید و مفقود شد و دیدگان خیس و منتظر مادرش را در جاده‌های انتظار، منتظر گذاشت و تاکنون از آن شقایق داغدار، هیچ گلبرگی پیدا نشده است. 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman https://eitaa.com/shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا