eitaa logo
شـــهــــدای مسـجدسـلیمان
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
15 فایل
شهدای مسجدسلیمان به حول و قوه الهی برای آشنایی با سبک زندگی شهدای مسجدسلیمان ارتباط با ما: @mandir_268 دعوت شهدا هستید 👇 به ما بپیوندید🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|🕊💚|•° اگہ میخواهید ڪارتان برڪـت پیدا کند.. به خانوادھ-'👨‍👩‍👧‍👦'- شہـ♥️ـدا سر بزنید! سَــربــآز @SAR_BAAZIR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 یادی کنیم از سردار شهید ذبیح‌الله عالی که به کارگزینی نامه نوشت: حقوقم زیاد است، در اسرع وقت از حقوقم کسر نمایید ... 🇮🇷 خـــــ⚘ــوش‌خبـر 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3193438243C5161aeab75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای ۵(برادردوقلوی کربلای_۴بخش اول ) 🔹{حرکت به طرف خط مقدم} پس از عملیات کربلای۴ که بنوعی باعث فریب دشمن شده بود،( عدم فتح در آن عملیات باتوجه به بزرگی اهداف ومنطقه انتخاب شده، و اینکه دشمن فکر می کرد که این تنها عملیات بزرگ ایرانیها در آن سال می باشد.) لشکرها ، تیپها وگردانها به سرعت، نیروهای خود را جمع وجور کرده،به منطقه جدید عزیمت نمودند، لشکر ما(لشکر۷ولی عصر عج)، به منطقه ای واقع در گروهان پل درجاده اهواز خرمشهر ودر نزدیکی دژبانی لشکر۹۲ زرهی خوزستان عزیمت کرد. چند روزی درآنجاسپری شد، آموزشهای فشرده وجلسات وسخنرانی ها انجام شد، از حساس بودن منطقه ی عملیاتی ،تا عنوان عملیات عاشقانه برای آن همه از عملیاتی مهم وفراگیر حکایت داشت، نیروها چندروزی به مرخصی رفته وبرگشتند، سازماندهی های مجدد انجام شد، رزمهای شبانه،توجیه منطقه جدید ودرنهایت توجیه عملیات جدید انجام شد، ۲۰ دی ماه ۱۳۶۵ بود که ساعت ۸شب وارد منطقه عملیاتی کربلای 5 شدیم، شبانه به شلمچه اعزام شدیم، ابتدا درمنطقه ای پشت خاکریز دوم از ماشینها پیاده شدیم، پشت یک خاکریز بلند،که پشت آن مستقرشدیم، ظاهرآ ساعتی قبل آنجا مورد حمله شیمیایی دشمن، قرارگرفته بود وبا ورود ما چندنفراز بچه ها شیمیایی شدند و پوست بدنشان، تاول زد، هیجان وشورو نشاظ یچه ها همه بیادماندنی بود،هرکس ذکری می گفت ،نوحه ای می خواند یا سرود حماسی سرمی داد،شوخی می کرد ، حلالیت می طلبید و وصیتی می نوشت، ترس ودلهره دربین بچه ها جایی نداشت، تردد نیروها و ادوات خودی در آنجابسیار بود،آتش توپخانه ها وخمپارهها گاهگاهی وجود داشت ، در این عملیات نیروهای گردان سلمان تقریباُ همان نیروهای عملیات کربلای 4 بودند (گروهان فجر رزمندگان مسجدسلیمان، گروهان فتح نیروهای اندیکا ولالی وگروهان نصر از نیروهای هفتکل) برخی از نیروها اعزامی دو برادر ازیک خانواده بودند که باهم در این گردان حضور داشتند: برادران یزدی(من و حاج آرش) ، برادران یزدانی، برادران قاسمی ، برادران عشرتی، برادران بردبار ، برادران رشیدی، برادران شیری، برادران براتی، برادران توژی،برادران منصوری،برادران توکلفر، برادران طاهری و تعداد دیگری که در خاطرم نمانده است. از خاکریز دوم به سمت کانالها حرکت کردیم،ابتدا از میدان مین و تله های خورشبدی عبور کردیم و در یک کانال باریک، قرار گرفتیم ،صدای تیراندازیها متعددوفراوان را می شنیدیم، منطقه آبگرفتگی وگلی بود کمی بعد، بر بلندای یک جاده شنی حرکت کردیم،گولوله های زیادی اهم از عادی ورسام (گلوله های قرمز وآتشین) ازبالای سرما ویا از بین بچه ها عبور می کرد وصدای صفرگلوله ها به راحتی شنیده می شد،یکی از بچه ها برگشت وبه من گفت صدای عبور تیرها را که از لابلای بچه ها رد می شود، می شنوی؟ بشوخی ،بهش گفتم نگران نباش جلو، تظاهرات شده تیر هوایی درمی کنند تا متفرق شوند، پس از دقایقی به پشت جاده، که حالت خاکریز مانند داشت رفته ومسیرمان را ادامه دادیم تا به خط رسیدیم، جنازههای عراقی درمسیر عبورمان دیده می شد، . صادق یزدی کارشناس ارشد م 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 | آغاز ماه دعا 🔰حضرت آیت ‌الله خامنه‌ای: « باید همه به یکدیگر تبریک عرض کنیم این‌ توفیق الهی را که توانستیم بار دیگر وارد ماه رجب بشویم. ✨ماه رجب یک فرصت تقرّب به ارزشهای الهی و تقرّب به ذات مقدّس پروردگار و فرصت خودسازی است. ♨️هر فرصتی هم نعمت است و هر نعمتی هم نیازمند شکر و سپاس است. شکر و سپاس نعمت هم این است که انسان نعمت را بشناسد، بر طبق اقتضای این نعمت رفتار کند، از آن بهره ببرد، ماه رجب از این نعمتها است.» @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عرض سلام و احترام. سروران ارجمند؛ دعوت ما را جهت شرکت در مراسم قرائت زیارت جامعه کبیره بمناسبت شهادت امام هادی( ع ) پذیرا باشید. زمان : امشب ( سه شنبه ) همزمان با اقامه نماز مغرب و عشاء مکان : مسجد حضرت معصومه( س )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای ۵(برادردوقلوی کربلای_۴بخش دوم ) 🔹{سنگرهای «ن» شکل وجنگ تن به تن] پشت کانال پرورش ماهی بالا آمدیم وبه خط دشمن زدیم ،شب سختی بود واز قسمتی که ظاهرآ ادوات ویا محل پارک موتوری دشمن بود، عبور کردیم خودروها،تانکها،نفربرها،تیربارضدهوایی وغیره درحال سوختن بوده ویا سالم رها شده بود،۷۰۰متری به پیش رفتیم . و به سنگرهای نونی شکل دشمن زدیم (سنگرهای ن شکل که وقتی وارد آن می شدی درقسمت نقطه (ن) قرار می گرفتی ودشمن ازهمه سو احاطه داشت وازهمه طرف به سمت ما شلیک می کردد)، نیروهای گروهان ما در کنار یک تانک سوخته قرار گرفتند و از همه طرف به ما شلیک می شد جلوتر ازما گروهان فتح ونصرقرار داشتند ،در اولین نقطه شهید مسلم حاتمی جانشین گردان با دشمن درگیر شد و درگیری ها برروی خاکریز دشمن به جنگ تن به تن تبدیل شده بود وبه پرتاب نارنجک ادامه داشت، درگیری خیلی شدید بود:گلوله مستقیم تانک ،تیربار، آرپی جی ۷، آرپی جی۱۱ ، نارنجک، نارنجک تفنگی ، گلوله های ضد هوایی،گولوله های منور و هر چه در اختیار داشتند از همه طرف بر ما مانند قطرات باران می بارید و چون ناودان که بارانهای سیل آسا را هدایت می کرد و آب را بر زمین می ریخت گلوله ها نیز این چنین برما می بارید و از شدت بارش گلوله ها، سیاهی شب برچیده شده بود. به خدا توکل داشتیم و امید بسته بودیم و می دانستیم که ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم حجم آتش دشمن بسیار سنگین وسهمگین بود و قصد زمین گیر کردن بچه هاراداشت، رزمندگان در میان آن همه آتش سهمگین دشمن، با راز و نیاز با خداوند متعال ،به نبرد جانانه وتن به تن پرداخته بودنداین زمزمه های شبانه سرشار از معرفت ونیایش آگاهانه و مملو از اخلاص می بایست بگونه ای تاثیر خودش رانمایان سازد که پایمردی های بچه هارا مضاعف نماید، که اگر دراین اثنا سرشان برود، هر گز نخواهند گذاشت کشور اسلامی شان مورد تهدیدوحمله دشمن قرار بگیرد و با تمام وجود برای سربلندی کشورمان این شعر را زمزمه می کنند و به آن باور دارند : اگر سر به سر تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم آنها از آتشهای سهمگین دشمن نترسیدند، ودل دریاییشان را به آن گلوله ها دادند و برای دفاع سینه سپرکردند ،تا دشمن متجاوز رابه جای خودش بنشانند.درآن درگیریها مسلم حاتمی،علی جلیلی، شاپورمختاری،حمیدقربانی، مهردادگله داری، مجیدشجاعی احمدهاشمپور، و تعداددیگری از همرزمانمان شهیدشدند در روبروی گروهان ما تیرباری درحال درو کردن بچه ها بود،تفنگم را از ضامن خارج کرده و با شلیک دو گلوله ، تیربار مقابل را خاموش نمودم. نمی دانم زدمش یانه ولی تیر اندازیش خاموش شد، شب سختی بود انگار ازهمه جا تیرمی بارید ،وچه عزیزانیبودند که مانند گلهای معطر اطراف ما عطرافشانی می کردند وبا رشادت وپایمردی پرپر شدند، غرش تانکها وتردد نیروها و آتش توپخانه ها برشدت حادثه می افزود، صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای ۵(برادردوقلوی کربلای_۴بخش سوم ) 🔹{ایستادگی درمقابل گارد ویژه رییس جمهوری عراق} مهدی احمدپور،غلام کیانی وشهید نریمیسا ازنیروهای هفتکل، اطلاعات عملیات گردان بودند. با خاموش کردن تیرباری که از روبرو شلیک می کرد، ابتکارعمل بهتری داشتیم، در بدو بدوها وجابجایی صورت گرفته،من کمی خسته شده بودم، از عوارض زمین استفاده کرده و در شیار تانکی که روی زمین ایجاد شده بود، دراز کشیدم و بچه ها را هدایت می کردم . خوشبختانه بچه های دسته ما آسیب کمتری درآن درگیریها دیده بودند وبه کمک همدیگر توانستیم برخی مجروحین را از آن مهلکه به عقب برگردانیم، ما پشت خطوطی که فتح شده بود ،پدافند کردیم در آنجا ، با ابزاری مثل سرنیزه، روپوش اسلحله وحتی لبه کلاهخود، برای خودمان،سنگر روباهی حفر کردیم ،ودر آنها مستقر شدیم، سرمای شدیدی بود و پتو نداشتیم ،هردونفر دریک سنگر روباهی به پدافند مشغول شدیم، صبح روز بعد دشمن قصد پاتک داشت وحملاتی را انجام داد، که بچه ها مردانه جلویش ایستادند، جمشید رضایی درروز روشن ابر روی خاکرریز ایستاده و باتیربارش به سوی دشمن شلیک می کرد، ایرج بهرامی آرام وقرار نداشت،آرپی جی زنها امان دشمن را بریدند، تک تیراندازها وکلاش به دستها حجم آتش سنگی نثار دشمن کردند ونگذاشتند دشمن در تکها وپاتکهای خود موفق شود،چندتن از بچه ها در این پدافندی ازجمله عبدالکریم (سرخاب) جلیلی ونریمیسا درکنار بچه ها، شهید شدند(چه آرام وبا ناز خوابیده بودند صورت معصومشان فراموش ناشدنی است)،،بعدها شنیدیم که گارد ویژه ریاست جمهوری به فرماندهی شخص صدام در آن منطقه پاتک زده است. حدود دوالی سه روز در آنجا پدافند کردیم، حسن علیپور دلواپس مجروحان وامدادرس آنها،آرش یزدی که خود مجروح شده بود نهایت تلاش برای پانسمان سایرمجروحان داشت،حاج آقا سلکی شجاع وپرتلاش،غلام کاتبی درتدارک مهمات بچه ها وخط مقدم، مرحوم مسعود مرادی درحال مخابره پیامها،عرب شیخ مرتب خمپاره می فرستاد، علی رویین تن درتدارک غذاوتهیه مهمات ،محمدرضا موسوی شجاع وخندان باعث دلگرمی بچه ها شده بود، بهرام احمدی پرتلاش وباحوصله،حمید ومحمدشیری فعال ، فرزادرضوی پیگیر امور،شهید رستم قلندری درتکاپوفراوان ،محمد رسولی متواضع،غلام اسکندری مثل ستون پیاده، عباس شمس درحال کمک به مجروحان، پیروند، یزدانی، فریدون مکوندی، غلام قاسمی، بیژن براتی،علی بمان، همه وهمه سرحال و پرتوان در آن روزگاران حضور داشتند ،وجود روحانیان گرامی همچون حاج آقایان :حاجتی ، یوسفی،ظاهری، کیانپور، هاشم پور ، براتی و تعدادی دیگر باعث روحیه مضاعف بچه ها شده بود، بعداز چندروز به عقب آمدیم و چند روزی درخط دوم بودیم وحتی چندروزی بچه ها به مرخصی رفتند، شهرمسجدسلیمان موشک باران شده بود، خانوادها دربیرون شهر در چادرها ویا اردوگاههاو روستاها اسکان داشتند وبرای کارومایحتاج خود به شهر رفت وآمد داشتند. صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿✨🌿✨🌿 این شما و این، ویژه‌برنامه‌ی از برندگان نهمین مسابقه‌ی کتاب‌خوانی با حضور ویژه‌ی خانواده معزز شهید مهدی طهماسبی 🔸بخش اول @harimhayaa 🌿✨🌿✨🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای ۵(برادردوقلوی کربلای_۴بخش چهارم ) 🔹{بازپس گیری وجب به وجب سرزمینهای اشغالی} با اتمام مرخصی و مراجعت نیروها به محل لشکر ، به دلیل موقعیت حساس، سنگین و پیچیده ی عملیاتی، می بایست دوباره به محل وخط مقدم جدیدی می رفتیم، جایی درکنار نهر دوئی جی ودر کنار کارخانه نمک ،با بازسازی نیروها در دسته جات جدید، همه به خط شدیم وسوار وسایل نقلیه شده و حرکت کردیم و نزدیک خط که رسیدیم فرمانده ای از ارتش نزد برادر کریم پور فرمانده گردان سلمان آمد و گفت که یکی از نیروهایتان بفرستید تا خط را به او تحویل دهیم ، فرمانده مرا معرفی کرد و با او رفتم تا خط را از فرمانده ونیروهای ارتش تحویل بگیرم و اطلاعات لازم را از جمله اینکه: در چه موقعیتی هستیم و چه فاصله ای با دشمن داریم و چه مسافتی را تحت پوشش داریم واینکه سنگرهای پدافندی واستراحت کدامند وخاکریز وترکش گیرها چه موقعیتی دارند،را انتقال داد و ساعتی طول کشید تا بچه های گردان ما آمدند و من تا رسیدن نیروها ، در آنجا تنها بودم. حدود ساعت ۲بعداز ظهر گروهان ما، آنجا مستقر شد. توپخانه دشمن مرتب کار می کرد،وتانکها درحال جابجایی ومانوربودند، وخمپاره و کلوله های معمولی مرتب در مبادله بودند، خط سختی بود، بطوریکه مسافت کوتاهی از خط که درحالت معمولی محل استقرار یک دسته بود به یک گروهان داده شد، فرماندهان گروهان دریک طرف خط وفرماندهان دسته در طرف دیگر آن مستقربودند، وسه سنگر نگهبانی داشتیم ، وچهارچشمی تحرکات دشمن را رصد می کردیم ،سنگر استراحت بچه ها پای خاکریزها بنا شده بود، سنگرهای کوتاهی که فقط نشسته ویا دراز کشیده در آنها می توانستیم استراحت کنیم وطول وعرضشان به اندازه یک پتوی شتری بود، خاکریز نسبتآ بلندی داشتیم که سنگرهای نگهبانی را در دل آن ایجاد شده بود، زیرخاکریز وپایین آن سنگرهای استراحت را داشتیم وپس از عرض یک جاده ماشین رو، خاکریز ترکش گیر کوتاهی پشت سرمان ایجادشده بود. تقریبا یک هفته زیرحجم آتش شدید دشمن در آنجا پدافند کردیم، یکی از آن شبها ناگهان سردار رئوفی فرمانده لشکر را دیدم و به طرفش رفتم و سلام و علیک واحوالپرسی کردیم و به من گفت : این خط خیلی برای ما مهم است ، به بچه هایتان بگویید بالای خاکریز که می روند یک وجب از خاک ها به جلو بیندازند تا بعد از چند روز ،با یک وجب، یک وجب خاکریز را چند مترجلوتر برده باشید. در واقع خاک میهن اسلامیمان که کیلومتر،کیلومتر به تصرف دشمن درآمده بود، رزمندگان آنرا وجب به وجب پس می گرفتند. کارخانه نمک روبرویمان بود ونهردویی جی درکنارمان، و‌ما می بایست در آنجا پدافند می کردیم تا دشمن نتواند آنها را از ما باز پس بگیرد صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
موسیقی (جدید)_(47).mp3
5.17M
با شنیدن این صوت متوجه دیکتاتور بودن رهبر ایران می شوید!!!!!!!!!! 👌فوق العاده ، دوستان 📣📣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام خدا خاطراتی از عملیات کربلای ۵ برادر دوقلوی کربلای ۴ قسمت ۵از ۵ {شب حادثه وشهادت همسنگران} یکی از شبها که درکنارنهر دویی جی مشغول پدافند بودیم(۷بهمن۶۵) ، نزدیک به ساعت22 بود که من و شهید محسن فردی پور و شهید سید محمدرضا موسوی و شهید مهران صالح پور و شهید کیومرث رشیدی دریک سنگر بودیم که شهید موسوی پاسبخش بود و بعد از آن نوبت پاسبخشی من بود که خمپاره ای کنار سنگر ما خورد به شدتی که ،صدای مهیب مرا از خواب بیدارکرد ، چراغ فانوس داخل سنگر ازشدت موج انفجار خاموش شده بود از خواب پریدم،دیدم بچه ها با هم شوخی می کنند وبگو وبخند داشتند ، از آنها پرسیدم : چه خبره ؟؟! چرا صدامیها اینقدر شلوغش کردند، یهشان بگویید ساکت شوند، چون دقایقی دیگر نوبت پست من است. شهید موسوی گفت : بخواب و استراحت کن و راحت باش ،من بیدارم هر وقت خسته شدم خودم تو را بیدار می کنم . دقایقی خوابیدم، حدود۲۰ دقیقه ای گذشته بود که خمپاره دوم یا گلوله توپ، به سنگر ما، اصابت کرد، به طوری که سنگر بر روی ما آوار شد،، اول نمی دانستم که مرده یا زنده ام و آوار روی پاهاو شکمم تا سینه ریخته بود، بوی باروت وخاک ورطوبت تاعمق جانمان نفوذ کرده بود، دستم را به صورتم کشیدم و دیدم که زنده هستم و سید محمدرضا را صدا زدم و بعد نام یکی یکی بچه ها را می آوردم و مهران جوابم داد و گفت : محمدرضا شهید شد ! گفتم چه میگی ؟ گفت : نگاه کن سرش روی دست خودم است ! گفتم محسن کجاست ؟ گفت : درحال نماز خواندن بود او هم شهید شد ! درآنجامن و مهران صالحپور وکیامرث رشیدی مجروح شدیم، با کمی تقلاوتلاش سوراخی را که در بالای سنگر ایجادشده بود، گشاد کردیم و از زیر آوار ، با زحمت زیاد خارج شدیم، شهید قلندری ، محمود توژی وایرج بهرامی را دیدیم که به سرعت به طرف سنگر آمدند، پرسیدند چه شده،گفتم گلوله توپ روی سنگرما خورده و محسن فردی پور و محمدرضا موسوی به شهادت رسیده اند. که مارا بطرف دوپو هدایت کردند وخودشان درآنجا ماندند وبه اوضاء رسیدگی کردند. مرا موج شدیدی گرفته بود از گوشهایم خون می آمد وپایم لنگان شده بود ، به بیمارستان صحرایی منتقل شدم و دکتر مستقر درآنجا، می گفت باید: به تهران اعزام شوی ودرآنجابستری گردی، ولی زیر بار نرفتم ! دکتر اصرار می کرد و می گفت که این جراحت، ممکن است موجب عفونت مغزی وکری گوشهایت شود، به دکتر گفتم که نمی توانم ، اعزام شوم و باید برگردم ، دکتر مقدارزیادی دارو به من داد وگفت مرتب استفاده کن تا به مرکز درمانی مجهزی بروی، بالاخره برگشتم وبا اینکه به خط آمده بودم ولی در دلم غمی سنگین از فراق سید محمد رضا و محسن فردی پور وجود داشت هر چند خودشان شهادت را دوست داشتند ولی نبود آن‌ها رنجم می‌داد اما باید تسلیم امر خدا شد و به رضایش راضی بود . روح شان شاد و یادشان گرامی باد. همانطور که گفتم حدود یک هفته در آنجابودیم. علاوه برشهید موسوی وشهید فردیپور،شهید عشرتی واگر اشتباه نکرده باشم،شهید شفیع زاده، در آنجا به فیض شهادت نایل گردیدند، وایرج بهرامی،غلامرضا اسکندری،حسن علیپور،حاج آقای باورصاد، وابراهیم الماسی،کیامرت رشیدی، آرش یزدی،مهدی احمدپور، غلام کیانی، مهران صالحپور فریدون مکوندی وتنی چند از رزمندگان مجروح شدند. حالا بعداز گذشت سالیان متمادی همیشه بیاد آن روزهها وزحمات و ایثارگری بچه ها هستم وباخود در اندیشه ام که آیا صدام وصدامیان: این همه ادوات نظامی (توپ،تانک،مسلسل،میراژ وهواپیما ، آواکس وموشک اسکاد، تله های انفجاری،تله های خورشیدی، میدانهای مین وغیره را برای چهارشنبه سوری یا۱۳بدر تهیه کرده بودند وبرای نفریح تانزدیکیهای اهواز وشوش وآبادان ومریوان و مهران ودهلران پیش آمده بودند ، وشوخی شوخی، خرمشهر ، سوسنگر،دشت عباس،چوب سرخ، قلاویزان وغیره را تصرف کردند. انوقت به جواب سؤالی که ما چرا جنگیدیم؟! می رسیم ، و متوجه می شویم که مانجنگیده ایم بلکه درمقابل متجاوزان دفاع کرده وایستادیم. صادق یزدی کارشناس ارشدمدیریت آموزشی. دی ماه ۱۴۰۱