🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
🔹 #حاج_آقا_پناهیان:
هر کی آرزو داشته باشه خیلی خدمت کنه، #شهید میشه...
یه گوشه دلت پا بده؛ #شهدا بغلت کردند. ما به چشم دیدیم اینارُو
از این #شهدا مدد بگیرید مدد گرفتن از #شهدا رَسمِ بزرگی است دست بذار رُو خاک قبرِ #شهید بگو:
#حسین؛ به حق این شهید یه نگاه به ما کن...
🌷
🆔 @shohada_tmersad313
🕊🕊
✍ #برگی_از_خاطرات
نزدیک مراسم #عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده #عروس باید برایت بخرند.
خلاصه با هم برای #خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا #حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ...
هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید #امام_زمان(عج) امشب #ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.» یعنی گویا تمام لحظات زندگی، #منتظر یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود.
🌹 #شهید_محمودرضا_بیضایی
🌷
🆔 @shohada_tmersad313
🕊
✍ #سیره_شهدا
زمانی که فرمانده بود ، یک عده پشت سر او حرف می زدند.
یک روز به او گفتم بعضی ها پیش دیگران بدِ شما را می گویند.
خیلی تو هم رفت!! ، از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم پشیمان شدم.
رو به او کرده و گفتم: محمد جان! زیاد به این قضیه فکر نکن!
گفت ، من از اینکه پشت سرم حرف می زنن ناراحت نیستم! ، من که چیزی نیستم؛ از این ناراحتم که چرا آدم های به این خوبی ، غیبت یک آدم بی ارزشی مثل من رو می کنن ؛ از این ناراحتم که چرا باعث گناه برادرام شدم؟!
سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم ، خدایا این کجاست و من کجا... !!!
🌹 #سردارشهیدمحمد_بروجردی
📙 یادگاران
🌷
🆔 @shohada_tmersad313
#اطلاع_رسانی
مراسم تشییع
پیکر مطهر تازه تفحص شده
طلبه شهید مدافع حرم فاطمیون
« #حجت_الاسلام_محمدحسین_مؤمنی»
#چهارشنبه ۱۳۹۸/۳/۲۹ ساعت ۱۸
#قم/ مسجد امام حسن عسکری (ع)
قطعه ۳۱ بهشت معصومه (س)
🆔 @shohada_tmersad313
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سہ شنبه ها و
دلم جمڪرانی از احساس
سه شنبه ها و
نسیمی پـراز شمیم یاس
چڪیده اشڪ فراقت به
روی گونه ی من
چه قیمتی شده اشڪم،
شبیہ یڪ الماس
✨ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلَیَّکَ الْفَرَج ✨
۲۸ خرداد ۱۳۷۶
🔺سالروز شهادت جستجوگرنور #شهید_حسین_صابری گرامی باد.
#حسن_صابری
#عباس_صابری
#حسین_صابری
#تفحص_شهدا
#فکه
🆔 @shohada_tmersad313
5c96510a61aeb6066e54f992_8428476867753322058.mp3
13.22M
🌷شهيد گمـنام خـوش نام تـويى
#حاج_محمود_كريمى
💐 وداع با پیکرهای مطهر ۱۱۰ شهید دوران دفاع مقدس در ایام شهادت امام صادق
🌹🆔 @shohada_tmersad313
🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
✍ #برگی_از_خاطرات
توی گردان!
ما به گروه اخراجی ها معروف بودیم ،چون خیلی شلوغ می کردیم
حاج مهدی فرمانده گروهان مون بود و ماهم دستورات شو مو به مو انجام میدادیم
ولی خوب باز شیطنت مون زیاد بود، حاجی هیچ وقت به ما کوچکترین حرفی نمیزد و اجازه نمی داد کسی به ما حرف بزنه،بلاخره محیط نظامی بود و ماهم یک فرد نظامی.
یادمه حاج مهدی میگفت بچه ها ان شاء الله پس از برگشتمون به ایران همه شما ها رو مجدد جمع میکنم از شما فیلم اخراجیهای 4 رو می سازم
رابطه صمیمی حاج مهدی با رزمندگان فاطمیون زبانزد همه بود سایر رزمندگان حاضر در منطقه مایر به تعجب میگفتند : یه فرمانده ایرانی اومده مثل مصطفی صدر زاده ، رابطه گرمی با بچه های افغانستانی برقرار کرده رزمنده های فاطمیون هم خیلی دوستش دارن ، حتی این موضوع به گوش (حاج قاسم) هم رسیده بود..!!
موقع برگشت به ایران، تو راه همه ی این بچه ها با چشمانی اشکبار و غمناک از حاج مهدی عذرخواهی کردندو حلالیت گرفتند،
می گفتن: فرمانده شرمنده که داریم تنهات میزاریم ، شرمنده ایم که شب عملیات نتونستیم عقب بیاریم ات،شرمندایم که نتونستیم سرباز خوبی برات باشیم، آخه حاج مهدی تنها شهید گروهانمون بود!!!
حالا بعد چهار ماه ،اصلا باورم نمیشه که حاج مهدی که مثل یک پدر واقعی برامون بود، در جمع ما نیست!
خدا کنه در آخرت شفیع ما باشه، ما هم پاسدار خونش باشیم ،انشاءالله
🌹 #شهید_حاج_مهدی_قاسمی
🖋 راوی:رزمنده لشکر فاطمیون
🆔 @shohada_tmersad313
🕊
✍ #تلنگر
#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم،
ولی به دیوار دلم نه!
#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که اتیکت خادم الشهدا و...رو به سینه ام میچسبونم،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستم!
#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که اسمم توی لیست تمام اردو های جهادی هست،
ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم!
#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم،
اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!
#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم،
ولی شهیدانه زیستنشون رو نه!
#میترسم_از_خودم .......
🌷🆔 @shohada_tmersad313
🕊🕊
✍ #شهید_دکتر_چمران میگفت:
توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود ...سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛ اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد ... رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم ...
اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی لذت بخشی ...
🌷 🆔 @shohada_tmersad313
#خاطرات_شهدا🌹
شهید مهدی باکری
فرمانده دلیر لشکر 31 عاشورا ،
بر اثر اصابت تیر ،
از ناحیه کتف مجروح شده بود.
یک روز تصمیم گرفت
برای سرکشی و کسب اطلاع
از انبارهای لشکر بازدید کند
مسئول انبار ، پیرمردی بود
به نام حاج امر ا... با محاسنی سفید
که با هشت جوان بسیجی در حال
خالی کردن کامیون مهمات بود ،
او که آقا مهدی را نمی شناخت
تا دید ایشان در کناری ایستاده
و آن ها را تماشا می کند فریاد زد
جوان چرا همین طور ایستاده ای
و ما را نگاه می کنی
بیا کمک کن بارها را خالی کنیم
یادت باشد آمده ای جبهه که کار کنی شهید باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد :
« بله چشم»
و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت
نزدیکی های ظهر بود که حاج امرا... متوجه شد که او
آقا مهدی فرمانده لشکر است
بعض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد که
مهدی گفت :
« حاج امر ا... من یک بسیجی ام .»
🌟اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ
🌟وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🕊
✍ #برگی_از_خاطرات
یکی از کارهایی که خیلی دوست داشتم نماز خواندن پشت سر آقا مهدی بود، ما حتی نماز صبح را هم جماعت می خواندیم ، اگر یک روز بدون من نماز می خواند ناراحت میشدم و گله میکردم. وقتی مهدی را نمیدیدم مریض میشدم، قلبم درد می گرفت ، سردرد می گرفتم ، ولی وقتی میدیدمش خوب میشدم، این جور موقع ها می گفت : فکر کنم مریضی هایت احساسی هست.
زمانی که محمد هادی فرزندم بدنیا آمد ، مهدی غسل شهادت انجام داد ، می گفت دوست دارم بچه ام را با غسل شهادت بغل بگیرم، لحظه ای که صدای محمد هادی را موقع بدنیا آمدنش شنیدم تنها دعایی که بعد از ظهور امام عصر (عج) کردم، دعا برای شهادت آقا مهدی بود، نمی دانم چرا آن دعا را کردم، مهدی خیلی در کارهای مربوط به محمدهادی کمکم می کرد ، مثل پروانه دورم می چرخید.
🌹 #شهید_مهـدی_نوروزی
🌷
🆔 @shohada_tmersad313
🕊🕊
🖋در #وصیت_نامه_اش هم نوشته بود:
«آرزو دارم اگر #شهید شدم، همانند شهیدان گمشده جنازهام در بیابان ها بماند و در میـدان جنگ به خاکم بسپارند، خداوندا میخواهم که غریب شهید شوم و شهید بی کفن باشم، می خواهم در این بیابان باشم تا به #کربلا نزدیک تر باشم.»
🌹 #شهید_غلامرضا_پروانه
🌷
🆔 @shohada_tmersad313
🕊🕊
🖋 #کلام_شهید
من حاضرم مثل علی اکبرِ امام حسین اِرباً اِربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه.....
🌹 #شهید_حسین_هریری
🌷
🆔 @shohada_tmersad313
🕊🍂🕊
آقاجان...
من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بار ها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد باز هم نمی گذاریم "رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد"
🌹 #شهید_علی_خلیلی
🌷
🆔 @shohada_tmersad313
💢فرازے از وصیت نامه
#شهید_مدافع_حرم
#محمدحسین_مومنی:
🌱دوستان و آشنایان یڪ لحظـــه
از فرهنگـــــ جهاد و شهادت و
امر به معروفـــــ و نهی از منڪر
غافل نباشید ڪه اگر خون شهداے
ڪربلا و پیام حضرت زینب(س)نبود؛
امروز اسلام و قرآن در عالم پیشرفت
نمیڪرد.عزیزان من باور ڪنید ڪه
شهادت از عسل شیرین تر است اگر در
بطن ڪلمه #شهادتـــــــ بروید متوجه
خواهید شد ڪه چقدر ڪشته شدن در
راه خدا #شیرین است.
🆔 @shohada_tmersad313
#شهید_نوشت🌈♥️
•|تو،ڪہ ازسختـیورنـجدورانبہدوران خویـشخزیـدهایتا برگـردعاقبـتخویـش بگـردیوسربہتقـدیرخویـشسپـردهای تا خـودرا بہرودخــروشانخلق نسـپاری، بہ پاخیز و خلـق را شعـرجـهادبیـاموز تا از مانـدن بگریـزند وبررفتــنبہ پا خیــزند.|•
#شهیــدمهـدیرجببیـــگی🌈♥️
🆔 @shohada_tmersad313
#رفاقت_به_سبک_تانک♥️🌿
ـ شما تا به حال عصبانی 😡شده ای؟
ـ كم نه.🙄
ـ وقتی از كوره در بروی بدهانی هم می كنی؟🤔
ـ تا دلت بخواد.😥
ـ مثلاً چه می گویی؟😲😳
ـ مرگ بر آمریكا!😁✊✊
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌹
#مهریه_عجیب_عروس_صور....!!
🌷مهریه ام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت (ع) و اسلام هدایت کند. اولین عقد در صور بود که عروس چنین مهریه ای داشت. یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه اش نداشت. برای فامیلم، برای مردم، عجیب بود اینها.
🌷اولین باری که امام موسی مرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت: غاده! شما می دانید با چه کسی ازدواج کرده اید؟ شما با مردی خیلی بزرگ ازدواج کرده اید. خدا به شما بزرگترین چیز را در عالم داده، باید قدرش را بدانید.
🌷من از حرف آقای صدر تعجب کردم. گفتم: من قدرش را می دانم و شروع کردم از اخلاق مصطفی گفتن. آقای صدر حرف من را قطع کرد و یک جمله به من گفت: این خلق و خوی مصطفی که شما می بینید، تراوش باطن او است و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش....
🌷....این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام معنوی اوست به عالم صورت و اعتبار. و خیلی افسوس می خورد کسانی که اطراف ما هستند درک نمی کنند. تواضع مصطفی را از ناتوانیش می دانند و فقیر و بی کس بودنش.
🌷امام موسی می گفت: من انتظار دارم شما این مسائل را درک کنید. گاهی فکر می کرد به همین خاطر خدا بیشتر از همه از او حساب می کشد، چون او با مصطفی زندگی کرد با نسخه کوچکی از امام علی (علیه السلام).
🌷همیشه به مصطفی می گفت: تو حضرت علی نیستی. کسی نمی تواند او باشد فقط حضرت امیر آن طور زندگی کرد و تمام شد. مصطفی همچنان که صورت آفتاب خورده اش باز می شد و چشم هایش نم دار: "نه درست نیست! با این حرف دارید راه تکامل در اسلام را می بندید. راه باز است. پیامبر می گوید؛ هر جا من پا گذاشتم امتم می تواند، هر کس به اندازه سعه اش."
🌹خاطره اى به ياد شهید دكتر مصطفی چمران
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌹
#خوابى_كه_دو_ساعت_بعد_تعبير_شد!
🌷شهيد حمزه خسروى، فرمانده يكى از گروهان هاى لشكر المهدى (عج) بود. روزى پس از نماز صبح، رو به يكى از برادران روحانى كرد و پرسيد: حاج آقا! اگر كسى خواب امام على عليه السلام را ببيند، چه تعبيرى دارد؟
🌷....روحانى در پاسخ گفت: بايد ديد چه خوابى ديده و ماجرا چگونه بوده. شهيد خسروى ديگر چيزى نگفت. اما دو ساعت بعد وقتى در يكى از محورهاى عملياتى با فرق شكافته به ديدار مولايش شتافت؛ خوابش تعبير شد....!!
❌ چه فرق هايى شكافته شدند تا مسئولين در امنيت و آرامش به مردم خدمت كنند.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
🆔 @shohada_tmersad313
✍ آشنا شدنش با علی محمودوند و مجید پازوکی، او را عاشق بچه های گروه #تفحص کرد...
آخرین تفحص اش، شب بعد از شب های قدر بود #محمد قبل از شهادت، به عکاس سفارش کرد تا از او عکس بگیرد که بعدا به دردش می خورد و آخر در جستجوی شهدا، به همراه علیرضا شهبازی، در #فکه پر کشید...
شهید محمد زمانی زمزمه اش این بود:
عشق است در آسمان پریدن
عشق است در خاک و خون غلطیدن
#جستجوگر_نور
#شهید_محمد_زمانی🌷🕊🕊
🆔 @shohada_tmersad313