eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
227 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استیکر&متنگرافی&بنر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الحاج قاسم،أنا شخصيًّا، أنا كتبت أنا أغبطه ، أنا سعيد له، هو ارتاح؛ هو إنسان جاهد كثيرًا و تعب كثيرًا في حياته، من شبابه من اين عشرينات وهو في الجبهات وفي القتال، آن له أن يستريح❤️ "السّيّد حسن نصرالله" حاج قاسم، من خودم مى نوشتم كه من براش غبطه مى خورم و سعادتمندم، او از زندگی راحت شد.او يک انسان بود که در زندگی خود خیلی جهاد كرد و زحمت كشيد، در دوران جوانی ، از روزای بیست سالگی‌اش ، ایشون همیشه در جبهه جنگیدن بود، الان وقتش رسید که راحت شود.♥️ " " سردار دل ها حاج 🆔 @shohada_tmersad313
⚘﷽⚘ شش درس از شش شهید :🌷 شیعه به دنیا آمده ایم تا مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم. :🌷 به برادر برادر گفتن نیست، به شبیه شدنه. :🌷 ظهور اتفاق می افتد، مهم این است که ما کجای ظهور ایستاده ایم. :🌷 (شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند. :🌷 سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد. :🌷 در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی و .. ، پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید. ⚘یادشهدا_باصلوات⚘ اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 .... 🌷سال ١٣٦٣ بود كه با دو تن از دوستان به نامهاى خـالقى و اسـدى از بردسير اعزام شديم. كار ما جاده سازى بود و آقاى خالقى راننده كمپرسى بود. بنده خدا همان روزهاى اول در جزيره مجنون تـركش خـورد و بـه اهواز اعزام شد. اما من و اسدى مانديم و تا مدتها در جزيره مجنـون و ساير مناطق جنگى به جاده سازى ادامه داديم. 🌷روزها نمى توانستيم كار كنيم و ساعت كاريمان فقط شـبهـا بـود و مجبور بوديم بدون چراغ كار كنيم. به خـاطر تـاريكى هـوا چنـد اتفـاق ناگوار افتاده بود؛ به همين دليل يكـى از دوسـتان بـه نـام على ميرزايـى پيشنهاد كرد چراغ دستيها را داخل لوله هاى خمپاره بگذاريم و كار كنيم. چون شدت نور چراغ كمتر مى شد، در كورسوى نورى كه از لوله خمپاره روى جاده مى افتاد، بهتر مى توانستيم كار كنيم. ابتكار جالب و كم خطر، بود كه همه از آن استقبال كردند. راوى: رزمنده دلاور غلامرضا خسروى 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 .... 🌷پسرم در وصیت نامه اش نوشته بود: وقتی پیکرم را برای طواف دور ضریح مقدس امام رضا علیه السلام آوردند، همان جا یک زیارت عاشورا برایم بخوانید. وقتی شهید را برای طواف کنار ضریح آوردیم و قصد خواندن زیارت عاشورا داشتیم، خدّام اجازه ندادند! 🌷در حالی که با خدام صحبت می کردیم که اجازه بگیریم، متوجه شدیم از تابوت شهید خون جاری شده. خدام که این صحنه را دیدند، رفتند تا وسايل شستشو را بیاورند تا خون را پاک کنند و دیگر با ما بحث نکردند. ما هم از خدا خواسته فرصت را غنیمت شمردیم و شروع کردیم زیارت عاشورا خواندن. 🌷....خواندیم و تمام شد تا خدام لوازم شستشو و غیره را آوردند، با کمال تعجب هر چه نگاه کردیم؛ اثری از خون ندیدیم. انگار که اصلاً وجود نداشته. آنجا بود که فهمیدم نباید بالای حرف شهید حرف بزنیم.... راوى: مادر شهید کبیری 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 .... 🌷کاظم بارها گفته بود: من بعثی و فدایی صدام هستم. یک روز آقای ابوترابی را به شدت شکنجه کرد؛ طوری که تمام بدنش سیاه شده بود. با این وجود، حاج آقا به کاظم احترام می گذاشت. رفتار حاجی او را به تدریج رام کرد تا جایی که یک شب پشت پنجره اتاق آمد و عذرخواهی کرد. 🌷حاج آقا خودش گفت: آمد و با شرمندگی از من عذر خواهی کرد و گفت؛ من تو را اذیت می کنم ولی تو به من احترام می گذاری، از این به بعد با تو کاری ندارم. گفتم فکر می کنی اگر به تو احترام می گذارم به خاطر این است که تو امیری و من اسیر؟ نه، اگر آزاد بشوم و بالاترین پُست را در ایران بگیرم و تو را دوباره ببینم بیشتر از این احترامت خواهم کرد. 🌷کاظم بعثی فدایی صدام، چنان تحت تأثیر حاجی قرار گرفت که بعد از آن دست از خشونت برداشت و با کسی کار نداشت. مدتی بعد هم نماز خوان شد و در غیر ماه رمضان هم روزه می گرفت. بعثی ها وقتی دیدند رفتارش عوض شده او را از اردوگاه بردند. 🌹خاطره اى به ياد سید آزادگان حاج آقا علی اکبر ابوترابی 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 .... 🌷کار همیشگی اش بود لباس نظامی اش را که می پوشید دست به سینه می گذاشت و سلام به امام حسین (علیه السلام) می داد بعد هم رو به عکس حضرت آقا می ایستاد و احترام نظامی می گذاشت. 🌷بهش گفتم: مگه آقا شما را می بیند که همیشه احترام میذاری ؟! بهم گفت: وظیفه ی من احترام به حضرت آقاست حتی اگر به ظاهر ایشان من را نبینند. 🌹خاطره اى به ياد شهید مدافع حرم مسلم خیزاب 🆔 @shohada_tmersad313
📸 مثل آوینی رهبر معظم انقلاب: 🔹️ «کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی این جهاد عظیم مقابله با کرونا را روایت کنند؛ همچنان ‌که شهید آوینی توانست جزئیّات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار کند.» ۱۳۹۹/۰۲/۲۱ 🆔 @shohada_tmersad313
✍️ 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. می‌دانستم از یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. 💠 از پله‌های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نه‌تنها نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟» بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمی‌رفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمی‌دانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم. 💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقی‌مانده را در شیشه ریخت. دستان زن بی‌نوا از می‌لرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی‌هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. 💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر می‌کرد و من می‌دیدم عباس روی زمین راه نمی‌رود و در پرواز می‌کند که دوباره بی‌تاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!» 💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را به سمت معرکه می‌کشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم از قفس سینه پرید. یک ماه بی‌خبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد. 💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر می‌داد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!» او می‌کرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد. 💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :« و جوونای شهر مثل شیر جلوی وایسادن! شیخ مصطفی می‌گفت به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!» سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان می‌کرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم ! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!» 💠 با خبرهایی که می‌شنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد، ناله حیدر دوباره در گوشم می‌پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز می‌گفت بعد از اینکه فرمانده‌های شهر بازم رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمی‌ذاره یه مرد زنده از بره بیرون!» او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما آورده و از چشمان خسته و بی‌خوابش خون می‌بارید. 💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود. اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت بیش از بلایی که عدنان به سرش می‌آورد، عذاب می‌کشید و اگر شده بود، دلش حتی در از غصه حال و روز ما در آتش بود! 💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد. نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر می‌توانست یوسف را کند. به‌سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمی‌دانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد. 💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم. همانطور که به سمت در می‌دویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لب‌های او بیشتر به خشکی می‌زد که به سختی پرسید :«حاجی خونه‌اس؟»... ✍️نویسنده: 🆔 @shohada_tmersad313
❣کلام شهید به همرزمش❣ 🌷🌿 اگر شهید شدی خوشبحالت ولی اگر نشدی تمام سعیت رو بکن که شهید زندگی کنی اون وقت که میخرنت و شهید میشی، باید شهید بود تا شهید شد. 🌟 شهید جواد الله کرم 🌟 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 🆔 @shohada_tmersad313
خبر آمد ... که از سیاهی شام ؛ نور صبحی سپید آوردند پیکر مطهر بعداز گذشت ۴ سال از زمان شهادت در خانطومان سوریه تفحص و شناسایی شده و به میهن اسلامی برمی‌ گردد 🆔 @shohada_tmersad313
از پیکر چاک چاک اثر آوردند زان یار سفر کرده؛ خبر آوردند🕊 🥀پیکر مطهر پس از ۴ سال در خانطومان شناسایی شد و به زودی به کشور بازخواهد گشت. 🆔 @shohada_tmersad313
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۳۰ اردیبهشت ماه سالروز شهادت مدافع حرم" علی اصغر شیردل " گرامی باد 🆔 @shohada_tmersad313
🕊🍂 🍂🕊 ✍ خواستنی است، هر کسی که شهید میشود یعنی خودش خواسته؛ اگر شهید نشود حتما'' نمیخواسته که شهید بشود. همیشه تو حرفهاش میگفت دوست دارم موقع شهادت مانند آقا ابا عبدالله سرم از تنم جدا شود و چیزی از من باقی نماند.. راوی ؛ همرزم شهید 🌹 🌷🕊🌷🕊🌷 🆔 @shohada_tmersad313
⭕️ای برادران! قبل از اینکه به جبهه بیایم، میخواست با من با لباسِ نظامی عکس بگیرد؛ اگر شدم، دورش را بگیرید💞 چراکه من او را بسیار ... 👈پ.ن: "فاطمه دقیق" دختر خردسال شهید «علی شفیق دقیق»🌷 رزمنده جاوید الاثر و دانش آموز مدرسه ابتدایی با نوشتن جمله‌ای تأثیرگذار تحسین همگان را برانگیخت👌 وی در وصف رزمنده نوشته است: ✍اگر شما گُلی🌷 را در صحرای دیدید خاک آن را ببوسيد ممکن است آنجا دفن شده باشد😭 🌷 🆔 @shohada_tmersad313
⚘﷽⚘ 📌از خرمشهر تا سامرا با حاج قاسم سردار شریعتی: در عملیات آزادسازی خرمشهر، تیپ عاشورا با مسولیت حقیر و تیپ ۴۱ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی، در کنار هم، علیه ارتش بعثی عراق برای آزادسازی خرمشهر می‌جنگیدیم. روزی در عراق خدمت حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی مهندس بودم. در بین صحبتها، حاج قاسم یک مرتبه گفت: امین، تو واقعا روزی فکر می کردی که با این همه مشکلاتی که در جنگ داشتیم و با ارتش عراق در دوره صدام در جنگ بودیم، یک روزی اینگونه با هم در عراق باشیم؟ اصلا فکر می کردی با همان ارتش عراق که می جنگیدیم، امروز در کنار هم مثل یک برادر باشیم؟ اصلا فکر می کردی روزی اینگونه در سامراء حضور پیدا کنی و با همان ارتش، برادرانه، در کنار بچه‌های الحشدالشعبی قرار بگیری و برای امنیت و آسایش و رفاه زائرین اینگونه با هم برنامه ریزی و کار کنید؟ فکر می کردی یک روز حماسه اربعین اینگونه رقم بخورد؟هرگز تصور می کردی که حضور میلیونی زائران در سامرا، با استقبال گرم و صمیمانه شیوخ و اهالی این منطقه مواجه شود؟ حاج قاسم دست مرا گرفت و گفت: اینها همه الطاف الهی است که از سوی امام و شهدا به ما هدیه شده است. 🆔 @shohada_tmersad313
4_5918183162558547281.mp3
6.76M
🌷 مداحی در وصف شهدا با صدای حاج میثم مطیعی : هنوزم شهیدی میارن به مناسبت بازگشت پیکر مطهر شهید مدافع حرم جواد الله کرم 🇮🇷 🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📌شهیـدانه .....🌷 شهادت طلوعے دوباره است که تو را میخواند عقل و عشق در رگهاے شهادت جاریست عقل میگوید برو و عشق میخواند بیا ... آنگاه ست که در آغوش معشوق و معبودت "الله" جاےمیگیرے .... سلام برشما شهیدان که خدا عاشقتان شد و شما را آسمانے کرد شهدا با نگاهتان ما را هم آسمانے کنید. 🆔 @shohada_tmersad313
🔰 سردار «قاسم سلیمانی» مهر ماه سال گذشته در جواب به نامه «ابوخالد» فرمانده کل گردان‌های عزالدین قسام فلسطین: هر کس ندای شما را بشنود و به یاری شما نشتابد مسلمان نیست. 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.mp3
7.71M
🌙 شب بیست و ششم ماه مبارک رمضان 🌙 🎙سیدرضا نریمانی ﹏﹏🌹🍃﹏﹏﹏﹏﹏ 🆔 @shohada_tmersad313