eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ مولای من، یا صاحب الزمان در حوالیِ نام نازنینت روزم متبرک می شود و لحظه هایم جان می گیرد من در پناهِ نگاه پدرانه ات امیدوار و سرزنده ام.... شکر خدا که شما را دارم.🙏 🤚 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
4_5881775755582508904.mp3
7.13M
فایل صوتی (3⃣1⃣) 💐✨ گفتن از دیدارها، گفتن از دیدار امامی است که گاهی برای جویندگان راستین، چهره عیان می‌کند و قلب‌های زنگار گرفته را جلا می‌دهد . . . 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
🌼عهد نامه مولا جان! عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم. آمین یا رب العالمین🤲 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 روایت پانزدهم(زندگینامه پیامبر) ✨چند سالی که از این سفر گذشت و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) دوران جوانی عمر خود را می گذراند، از نظر خُلق و خو سرآمد همه مردم بود،و راستگوترین و امانت دارترین آنان به شمار می رفت. وی از به زبان آوردن فحش و ناسزا و سخنان ناروا و رذایل اخلاقی که به شخصیت فرد لطمه وارد می سازد، پرهیز می کرد و آن قدر صفات پسندیده و نیک را خداوند در او جمع کرده بود که قومش وی را(امین) می خواندند. 🍁همان راستگویی، امانت داری و اخلاق پسندیده وی، خدیجه(علیه السلام)(دختر خُوَیلِد که از بازگانان قریش بود و مردان را برای بازگانی و تجارت اجیر می کرد) را وادار کرد که کسی را دنبال محمدامین(صلی الله علیه و آله) بفرستد و به او پیشنهاد کند: دو برابر آنچه به دیگران می دادم به تو می دهم که برای من همراه غلامانم تجارت کنی. محمدامین(صلی الله علیه و آله) پذیرفت و کاروان قریش آماده حرکت به سوی شام شد، کالاهای بازرگانی خدیجه(علیه السلام) نیز در آن میان بود. در این هنگام، خدیجه(علیه السلام) شتری راهوار و مقداری کالای گرانبها در اختیار وکیل خود گذارد و ضمنا به دو غلام خود دستور داد که در تمام مراحل، کمال ادب را به جا آورند و هر چه او انجام داد ابدا اعتراض ننمایند و در هر حال مطیع او باشند. 🌷بالاخره کاروان به مقصود رسید و همگی در این مسافرت سودی بردند، ولی محمدامین(صلی الله علیه و آله) بیش از همه سود برد و چیزهایی نیز برای فروش، در بازار (تهامه) خرید. کاروان قریش، پس از پیروزی کامل، راه مکه را پیش گرفت. پس از پیمودن چند روز راه به مکه رسید.(میسره) غلام خدیجه(علیه السلام) آنچه را در این سفر از محمدامین(صلی الله علیه و آله) دیده بود، که تمام آنها بر عظمت و معنویت وی گواهی می داد مو به مو برای خدیجه(علیه السلام) تعریف کرد، از جمله اینکه در بُصری، محمدامین(صلی الله علیه وآله) به منظور استراحت زیر سایه درختی نشست. در این هنگام، چشم راهبی که در صومعه خود نشسته بود به محمدامین(صلی الله علیه و آله) افتاد، از من، نام او را پرسید. 🍁سپس چنین گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبری است که در تورات و انجیل، درباره او بشارت های فراوان خوانده ام، خدیجه(علیه السلام) از شنیدن این قضایا راجع به محمدامین(صلی الله علیه و آله) شگفت زده شد و از بهره فراوانی که در این تجارت، نصیب آنها گشته بود، شادمان شد و تمایل پیدا کرد که با وی ازدواج کند. لذا شخصی را به محضر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرستاد و علاقمندی خویش را به ازدواج با وی اظهار داشت. حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) با عموهای خویش(ابوطالب) مشورت کرد و با عموی خود حمزه(علیه السلام) نزد خویلد پدر خدیجه(سلام الله علیه) رفت و از وی خواستگاری نمود. پس از پذیرش از ناحیه خاندان خدیجه(علیه السلام)، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) چهارصد دینار و یا بعضی گفته اند بیست شتر جوان را مهریه قرار داد. سپس خطبه عقد به وسیله ابوطالب(علیه السلام) خوانده شد. و بدین ترتیب افتخار همسری حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) را پیدا کرد. ادامه دارد... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💙 :) 🌱 نقشہ بزرگ 2 ماه فرصت ... بدون اینڪہ اسم شاهدم رو بهشون بدم ... یا اينڪہ بگم از ڪجا حقيقت رو پيدا ڪرده بوديم ... فقط اسم الڪس بولتر رو بهشون دادم ... و فرصتے ڪہ ازش بہ عنوان طعمہ براے گير انداختن بقيہ اعضاے اون باند استفاده ڪنن ... بعد از اين مدت ... حتے اگہ نتونستہ باشن از اين فرصت استفاده ڪنن ... من از شاهدم استفاده مےڪردم ... هر چقدر هم سخت يا حتے غير ممڪن ... مجبورش مےڪردم حرف بزنہ و اون رو بہ جرم قتل بہ دادگاه مےڪشيدم ... اما دلم نمےخواست بہ اين راحتے تموم بشہ ... اون بايد تاوان تمام ڪارهايے رو ڪہ ڪرده بود پس مےداد ... جلسہ مشترڪ تموم شد ... بہ زحمت، خودم رو تا پشت ميزم رسوندم و نشستم ... ڪوين از گروه شون جدا شد و اومد سمتم ... - مےخواستم ازت عذرخواهے ڪنم ... حرف هاے اون روزم خوب نبود ... ڪہ گفتم پليس خوبے نيستي ... و ... تو واقعا پليس خوبے هستے ... در تمام اين سال ها بهترين بودے ... نگاهم رو ازش گرفتم ... اوبران داشت بہ سمت مون مےاومد ... نمےخواستم جلوے اون حرفے زده بشہ ... شايد ڪوين داشت ازم عذرخواهے مےڪرد ... ولے اتفاق 10 سال پيش ... چيزے نبود ڪہ هرگز از خاطرات من پاڪ بشہ ... خاطره اے ڪہ امثال ڪوين ... هر چند وقت يڪ بار، با همہ وجود ... دوباره برام زنده اش مےڪردن ... - فراموشش کن ... اوبران ديگہ ڪاملا بهمون نزديڪ شده بود ... ڪوين ڪہ متوجهش شد ... با لبخند سرے براے لويد تڪان داد و رفت ... - پاشو ... بايد برگرديم بيمارستان ... - داشتم پرونده جان پروياس رو نگاه مےڪردم ... توش نوشتن چند سال پيش توے یہ حادثہ دختر 3 سالہ‌اش ڪشتہ شده ... هر چند افسر پرونده ... اون رو حادثہ عنوان ڪرده اما فڪر ڪنم بايد دوباره اين پرونده باز بشہ ... پرونده رو ڪشيد سمت خودش ... و شروع بہ ورق زدن ڪرد ... - فڪر مےڪنے حادثہ نبوده؟ ... - اگہ حادثہ نبوده باشہ چے؟ ... جان پروياس ڪسے بوده ڪہ با همہ قوا جلوے اونها رو گرفتہ ... اگہ حادثہ، صحنہ سازے بوده باشہ ... و توے اون صحنہ سازے بہ جاے خودش، دخترش ڪشتہ شده باشہ چے؟ ... فڪر مےڪنم اين پرونده ارزشِ دوباره باز شدن رو داره ... پرونده رو بست و گذاشت روے ميز خودش ... - اينڪہ ارزش داره يا نہ رو من پيگيرے مےڪنم ... و تو همين الان، يہ راست برمےگردے بيمارستان ... با زبون خوش نرے بہ خاطر عدم ثبات عقلے و روانے ... و بہ جرم خودآزادے و اقدام بہ خودڪشے، بازداشتت مےڪنم ... رفت سمت میزش و ڪتش رو از روے پشتے صندليش برداشت ... ناخودآگاه خنده ام گرفت ... - قبل از اينڪہ من رو ببرے بيمارستان ... يہ جاے ديگہ هم هست ڪہ حتما بايد خودم برم ... دستم رو گذاشتم روے ميز ... و بہ زحمت از جا بلند شدم. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
‌🌷مهدی شناسی ۴۳۹🌷 🌹فَقَلبي لکم مسَلِّم🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ❤️ﻗﻠﺐ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺤﺒﺖ‌ﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. ❤️ﻗﻠﺐ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﺩﺭﺍﻛﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ. ❤️ﻭﻗﺘﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ «ﻓَﻘَﻠْﺒِﻲ ﻟَﻜُﻢْ ﻣُﺴَﻠِّﻢٌ » ﻫﺮ ﻛﺲ به امام زمانش ﻋﺮﺿﻪ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﻦ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﺑﺎﻭﺭ ﻭ ﻣﻮﺿﻊ ﺍﺩﺭﺍﻛﻢ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ، ﺍﻭﻻ‌ ﺷﻴﺌﻲ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪﻱ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻗﻠﺐ ﺩﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﻤﺎ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ. ﺛﺎﻧﻴﺎ ، ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﺗﺴﻠﻴﻢ ، کسی ﻣﻲ‌ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻫﺎﻱ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ اوﺳﺖ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ‌‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻱ ‌ﺩﻫد. ❤️ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ‌ﺗﺮﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﻝ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺴﻠیم امامش ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﻧﻮﺭ ﮔﺮﺩﺩ. ❤️ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺩﻝ ﺍﺯ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﻣﻲ‌ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺛﺒﺖ ﻭ ﺿﺒﻂ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻣﻲ‌ﮔﺮﺩﺩ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻛﺴﻲ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ امام زمان ﺑﺴﭙﺎﺭﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻝ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﻗﻴﻤﺘﻲ ﻭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ. ❤️ﺣﻀﺮﺕ ﺗﻌﻠﻖ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﻣﻮﺭ ﻓﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺟﺎﻱ ﻧﻤﻲ‌ﺩﻫﻨﺪ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﭘﺮ ﻣﺤﺒﺖ ایشان ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﺩ ﺍﺯ ﺁﻓﺎﺕ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ.   ❤️ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ امامش ﺑﺮﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﺒﻊ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ایشان ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ. ﺩﻝ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻧﻤﻲ‌ﻣﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻛﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﻳﻜﺒﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ﺟﺪﺍ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ امامش می رساند. ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻣﻨﺒﻊ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻧﻴﺎﺯﻱ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺭﻓﺖ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺕ ﺑﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻧﻤﻲ‌ﻣﺎﻧﺪ.   ❤️ﺩﻝ ﺑﺎ ﺗﺼﺮﻑ ﻭﻻ‌ﻳﻲ امام زمان علیه السلام ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﺑﻴﺰﺍﺭﻱ جستنش ﺟﻬﺖ ﻣﻲ‌ﻳﺎﺑﺪ. eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
‌‌⁉️چگونه حیا می تواند زمینه ساز ظهور شود⁉️ ✅بيازماييد اگر شخصي در برابر كار بد خجالت ميكشد، بدانيد نبوغي دارد. چون حيا با عقل هماهنگ است. از حياي او ميفهميم كه ميتواند عاقل خوبي باشد. ✅همان گونه كه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل شده است كه جبرئيل بر حضرت آدم (عليه السلام) نازل شد و او را ميان عقل، حيا و دين مخيّر كرد، آن حضرت عقل را برگزيد؛ دين و حيا گفتند ما مأموريم هر جا كه عقل هست ما هم باشيم. ✅گاهي انسان احساس تنهايي ميكند چون با كسي نيست.در اين حال از ارتكاب گناه پروايي ندارد؛ زيرا كسي او را نمي بيند تا خجالت بكشد ولي بررسي مي‌كند و مي‌بيند كه در حقيقت تنها نيست، «كرام كاتبين» فرشتگان، انبيا و اوليا و از همه بالاتر، ذات اقدس اِله بر همگان آگاه است، آنگاه خجالت ميكشد. ✅اگر انسان در مشهد، مرئي و منظر اين همه ذوات نوراني باشد و احساس شرم نكند، معلوم ميشود يا وجود آنها را باور نكرده و يا باور را جدّي نگرفته است. ✅ اما اگر انسان اين راهها را طي كند، بر هواي خود امير است؛ وقتي بر هواي خود امير بود، سياستمدار خوبي در حوزه نفس خود است و وقتي در حوزه نفس خود سياستمدار خوبي بود، ميتواند امير، فرمانروا و سياستمدار ديگران نيز باشد و جامعه اسلامي را جامعه برينِ عقلي كند و به دست صاحب اصليش ولي عصر امام زمان (ارواحنا فداه) بسپارد. ✍آیت‌الله‌جوادی‌آملی 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
◀️ وقتی انسان یک مهمان در خانه دارد چقدر اعمال او راست و بهتر می‌شود؟! ◀️انسان وقتی حس کند در خانه تنهاست هر عملی ممکن است از او سر بزند ولی وقتی مهمان آمد، خودش را نگه می‌دارد، حتّی داد نمی‌زند. ◀️اگر با خانمش دعوایش بشود خودش را کنترل می‌کند، خیلی کارها را نمی‌کند، سر بچّه‌اش داد نمی‌زند، هر کاری نمی‌کند، می‌گوید زشت است. ◀️این احساس که شخصی در خانه‌ی ما ناظر اعمال ماست، ترمزی به انسان می‌زند که خیلی از اعمال او را تحت الشّعاع قرار می‌دهد لذا هر کاری را انجام نمی‌دهد. ◀️حالا هرچه شخصیّتِ شخص مهمان بالاتر برود، ادب، توجّه و کنترل انسان بیشتر می‌شود. ◀️روحیه ی انتظار، آن حالتی است که انسان هر لحظه خودش را با امام زمانش ببیند، با امام زمانش زندگی کند و حدّاقل خودش را تحت نظارت امام زمان ارواحنافداه ببیند. ✍استاد زعفری زاده 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ... 🌱سلام بر گوشه‌ی روشن قبایت که آسمان را بر ما زمینگیران دوری‌ات می‌تکاند. سلام بر تو و بر ریسمان مهربان دستانت که تنها راه نزول ملکوت آسمان‌ها بر برهوت غفلت زمین‌اند... 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. 💚 ➥ @shohada_vamahdawiat
💙 :) 🌱 افتخار دردناڪ در رو باز ڪرد ... بعد از ماه ها ڪہ از قتل پسرش مےگذشت ... و تجربہ روزهايے سخت و بےجواب ... دوباره داشت، من رو پشت در خونہ شون مےديد ... - ڪارآگاه منديپ؟! ... چےشده اومديد اینجا؟ ... لبخند خاصے صورتم رو پر ڪرد ... - قاتل پسرتون رو پيدا ڪرديم آقاے تادئو ... اشڪ توے چشم هاش جمع شد ... پاهاش يہ لحظہ شل شد و دستش رو گذاشت روے چارچوب در ... نمےدونست بايد بخنده و شاد باشہ ... يا دوباره بہ خاطر درد از دست دادن پسرش سوگوارے ڪنہ ... - بفرماييد داخل ... بيايد تو ... با سرعت رفت و همسرش رو صدا زد ... و من بدن بےحالم رو روے مبل رها ڪردم ... - ڪے بود ڪارآگاه؟ ... ڪے پسر ما رو ڪشتہ؟ ... بہ خاطر چے؟ ... مارتا تادئو ... زن پر دردے ڪہ بهش قول داده بودم تمام تلاشم رو انجام ميدم ... و حالا با افتخار مقابلش نشستہ بودم ... هر چند براے پذيرش اين افتخار دردناڪ، هنوز زود بود ... - تمام حرف هايے ڪہ قبلا در مورد علت قتل ڪريس ... و اينڪہ زندگے گذشتہ اش، زندگے آينده اش رو نابود ڪرده ... يا اينڪہ اون دوباره بہ همون زندگے قبل برگشتہ ... اشتباه بود... ڪريس، نوجوان شجاعے بود ڪہ جانش رو براے ڪمڪ و حفظ زندگے ديگران از دست داد ... اون چيزهايے رو فهميده بود ڪہ مےتونست مثل خيلےها بهشون بےتوجہ باشہ و فقط بہ خودش فڪر ڪنہ ... بہ موفقيت خودش ... بہ آينده خودش ... بہ زندگے خودش ... اما اون شجاعانہ ترين تصميم رو گرفت ... با وجود سن ڪمے ڪہ داشت نتونست چشمش رو بہ روے اطرافيانش ببنده ... و تا آخرين لحظہ براے نجات اونها و حمايت از انسان هايے ڪہ دوست شون داشت مبارزه ڪرد ... و اين ڪاریہ ڪہ من مےخوام بڪنم ... نمےخوام اجازه بدم تلاش و فداڪارے اون بےثمر بمونہ ... الان اگہ چيز بيشترے بهتون بگم ... ممڪنہ همہ چيز رو بہ خطر بندازم ... حتے جان شما رو ... اما مےتونم بگم ... همون طور ڪہ بہ قول دفعہ قبلم عمل ڪردم ... اين بار همہ تمام تلاشم رو مےڪنم تا خون پسرتون پايمال نشہ ... فقط تمام حرف هاے امشب بايد ڪاملا مثل يہ راز باقے بمونہ ... رازے ڪہ تا من نگفتم ... هرگز از اين اتاق خارج نميشہ ... از منزل اونها ڪہ خارج شديم ... هر دو ساڪت بوديم ... من از شدت درد ... و اون ... پاے ماشين ڪہ رسيدم ... سرماے عجيبے وجودم رو فرا گرفت ... نفسم سنگين و سخت شده بود ... اوبران در و باز ڪرد و نشست پشت فرمون ... دستم رو بردم سمت دستگيره در ... ڪہ ... حس ڪردم چيزے توے بدنم پاره شد و پام خالے ڪرد ... افتادم روے زمين ... سريع پياده شد و دويد سمتم ... در ماشين رو باز ڪرد ... زیر بغلم رو گرفت و من رو نشوند روے صندلي ... اون تمام راه رو با سرعت مےرفت ... اما سرعت من در از حال رفتن ... خيلے بيشتر از رانندگے اون بود ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
10.mp3
17.91M
فایل صوتی (0⃣1⃣) 💐✨ گفتن از دیدارها، گفتن از دیدار امامی است که گاهی برای جویندگان راستین، چهره عیان می‌کند و قلب‌های زنگار گرفته را جلا می‌دهد . . . 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat