#در_آغوش_خدا
#برگ_سیزدهم
به امام رضا(ع) خبر دادند كه يكى از ياران شما، در حال جان دادن مى باشد و لحظه هاى سختى را پشت سر مى گذارد.
امام رضا(ع) تا اين سخن را شنيد تصميم گرفت به عيادت او برود پس همراه با ياران خود به سوى خانه آن شخص حركت كرد.
امام وارد خانه شد و در كنار بستر آن بيمار نشست و به او فرمود:
حال شما چگونه است؟
او در پاسخ عرضه داشت كه ديگر عمرم به سر آمده است و مرگ به زودى به سراغم مى آيد.
امام رضا(ع) فرمود:
مرگ را چگونه مى دانى؟
او در پاسخ گفت كه مرگ را بسيار سخت و دردناك مى دانم.
امام(ع) فرمود:
ايمان خود را به خدا و ولايت ما اهل بيت محكم كن، كه مرگ را آسوده خواهى يافت.
اينجا بود كه آن مرد، زير لب، اعتقاد به يگانگى خدا و محبّت اهل بيت(ع) را زمزمه كرد.
لحظاتى گذشت، ناگهان آن مرد رو به امام رضا(ع) كرد و گفت:
اينان فرشتگان الهى هستند كه برايم هديه هاى گرانبهاى بهشتى آورده اند، آنان در حضور شما ايستاده اند، آيا به آنها اجازه مى دهيد كه بنشينند.
و امام رضا(ع) فرمود:
اى فرشتگان، مى توانيد بنشينيد.
همه نگاه ها متوجّه اين مرد شده بود، خوشا به حال او كه در اين لحظه آخر چنين سعادتمند شده است كه امام رضا(ع) و فرشتگان الهى به بالين او آمده اند.
لحظاتى گذشت، و اين مرد چشمان خود را روى هم گذاشت و در آرامش فرو رفت.
ناگهان چشمان خود را باز كرد و رو به امام رضا(ع) كرد و گفت:
اين رسول خدا مى باشد كه همراه با حضرت على و امام حسن و امام حسين و بقيه امامان(ع)، بر بالين من آمده اند.
اين آخرين سخن آن مرد بود و بعد از لحظاتى جان به جان آفرين تسليم كرد.
❣❣❣❣🍃🍃🍃🍃
#در_آغوش_خدا
#کانال_شهداء_ومهدویت
💐 #کانال_شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💢دوست داشتن از دور
🔹در زاهدان که به ماموریت میرفت هر روز چندین بار با من تماس میگرفت و احوالم را میپرسید. نمیخواست دوریاش باعث رنج و غم و دلتنگیام بشود. هر فرصتی که پیدا می کرد میخواست به من نشان بدهد که حواسش به ما هست و از دور مراقبتمان میکند.
🔹وقتهایی که برمیگشت مدتهای نبودنش را جبران میکرد. آنقدر محبت میکرد و با بچهها بازی و شوخی میکرد که خیس از عرق سر جایش مینشست.به من در کارهای خانه کمک میکرد. اگر جایی کثیف بود خودش جاروبرقی میکشید. دستمال برمی داشت و گردگیری میکرد. بچهها را به حمام میبرد.با آن که خودش در بیرون از منزل شغل سختی داشت ولی من را در کارهای خانه تنها نمیگذاشت.
🔹بعد از شهادتش که به سر خاکش میرفتم، به او میگفتم: «تو از هر کسی که میشناختم بهتر بودی و این دفعه هم چنان رفتی و انتخاب کردی که زدی روی دست همه!»
🔹شهید #علی_اکبر_معصومی_نژاد از تکاوران پلیس میرجاوه بیستم خرداد ۹۷ در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به درجه رفیع شهادت نائل گردید
➥ @shohadanaja
➥ @shohada_vamahdawiat
#آی_شهداء_
#یه_دنیا_حرف_دارم
رفتی تا در رگهای وطن، خون حیات جاری شود
سال هاست که آسمان، کوچ غریبت را بر شانه هایمان، پرنده میتکاند و آفتاب، مسیر چشمانت را به انگشت نشان میدهد و میگرید.
سال هاست که رفتهای و بادها، بوی پیراهنت را بر خاکریزهای بسیار، مویه می کنند. تو انعکاس روشن خورشید در رودخانه های سرخ حماسهای.
دلت، دریا مینوشت و نگاهت، توفان میسرود.
برخاستی؛ آن هنگام که نفسهای سرما، پنجره ها را سیاه کرده بود و شهر، میرفت که در اضطراب ثانیه های تجاوز، کمر خم کند. برخاستی و با قدمهای استوارت در رگهای وطن، خون زندگی جاری شد.
برای بال های زخمیمان دعا کن!
صدایت را از حنجره کانال ها و سنگرها می شنوم.
می بینمت، پلاک بر گردن و چفیه بر شانه، جاده های صلابت را پشت سر میگذاری و خاک را لبخند میکاری.
پا در رکاب ستاره و باران، آسمان عشق را تا دورترین ها درنوردیدی و اینک، ما ماندهایم و این خاک مردابی. ما ماندهایم و تکثیر بیوقفه ابرهای خاکستر.
رفته ای و بارانها را با خود بردهای و فصلهایمان، بیجوانه و آفتاب ماندهاند.
با ما که مرثیه خوان در قفس ماندن خویشیم، از پرواز بگو و برای بالهای زخمیمان دعا کن.
می ستایمت
کوچه های شهر را که ورق میزنم، نامت را بر پیشانی افتخار این سرزمین، درخشان مییابم. از پشت نیزارهای به خون نشسته صدایت میزنم و رودخانه های وطن، شکوه سرخت را به ترنم میآیند.
می ستایمت که شانه های شکوه مندت، آبروی کوهستانهاست و اردیبهشت نگاهت، در چشمان هیچ بهاری نمی گنجد.
می ستایمت که قانون جوانمردی را بر صفحه های تاریخ این دیار، حک کردی و سرانگشتان حماسیات، ثانیه های ظلم را به کام مستبدان زمین، جهنم کرده.
می خوانمت که چون سپیداران، پیوسته در اندیشه باران بودی.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#درد_دل_با_یار_سفرکرده
السلام علی المهدی "عج" و علی آبائه"ع"
عاشقت شده ام مثل کودکان
عکس تو را شبیه به یک ماه می کشم
آقا بیا که فصل غریبیست نازنین
آقا بیا زغصه تو را آه می کشم
جای گلایه نیست که دوری گزیده ای
هرچه کشیدم از دل گمراه می کشم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره
و المستشهدین بین یدیه.:آمین یارب العالمین:.
مولای مهربان من
به وسعت دل آسمانیت، به بخششت محتاجم
العفو یا مولای
التماس دعا آقای خوبیها
🍃🍃🍃🍃🍃❤️❤️❤️❤️
@shohada_vamahdawiat
❗️ " حفظ زبان "
🔸 در روایت داریم پس از آنکه امام باقر به جابر جعفی فرمودند خوش به حال افرادی در زمان غیبت بر اعتقاد به ما استوار بمانند، جابر گفت: بهترین چیزی که مومن میتواند در آن زمان استفاده کند چیست؟ امام فرمودند: نگهداری زبان [ از حرف های بیهوده ، شبهه ناک و آلوده به گناه]
🌷 پیامبر اسلام فرموده اند: بر تو باد خاموشی طولانی، چرا که آن رَم دهنده شیطان و کمک تو درمورد دینت است.
🔹 گاهی یک کلمه، میتواند فرد را از دایره دین خارج کند یا حق الناس بزرگی برایش ایجاد کند و مشکلات و خسارتهای فراوانی را برای انسان در دنیا و آخرت سبب شود. همچنین طبق روایات اهل بیت، حفظ زبان آنقدر مهم است که به بقیه اعضاء انسان نیز ربط دارد.
📗 بحارالانوار ۱۴۵/۵۲ حدیث۶۶
📗 سفینه البحار ۵۱۰/۲
@shohada_vamahdawiat
4_270538606995571405.mp3
1.22M
#دعای_عهد
آغاز روز با دعای عهد👆
التماس دعا
🙏🙏🙏🙏🙏
https://eitaa.com/hebye110
#در_آغوش_خدا
#صفحه_سیزدهم
خيلى طبيعى است كه ما مرگ را خوش نداشته باشيم، زيرا با فرا رسيدن مرگ، بايد از اين دنيا دل كنده و وارد دنيايى شويم كه هيچ شناختى از آن نداريم.
اما من در اينجا مى خواهم پرده از حقيقتى بردارم و آن اين است كه بالاخره همه انسان هاى مؤمن، روزى، عاشق مرگ مى شوند.
به راستى چند نفر را مى شناسيد كه مرگ را دوست داشته باشند؟ تا چه رسد به اين كه عاشق مرگ باشند !
شايد خيال كنيم همه افرادى كه مرگ را دوست ندارند، مؤمن واقعى نيستند چون مؤمن واقعى مرگ را دوست دارد.
اما من مى خواهم بگويم كه خيلى از همين مردم عادى، روزى عاشق مرگ مى شوند.
آرى، نشانه مؤمن اين است كه عاشق مرگ باشد اما در چه موقعى؟ و در كجا؟
امام صادق(ع) در سخن خود اشاره به اين نكته مى كند كه در لحظه جان دادن، مؤمن عاشق مرگ مى شود.
پس اگر ما الآن مرگ را دوست نداشته باشيم، عيبى نيست، مهم، آن لحظه هاى آخر است كه عاشق مرگ شويم.
آرى، مؤمن در آخرين لحظه هاى زندگى اين دنيا، مرگ برايش از هر چيزى شيرين تر مى شود و اين وعده خداوند است.
ديگر وقت آن شده است كه براى شما سخن امام صادق(ع) را بيان كنم.
"سدير" يكى از ياران امام صادق(ع) است، يك روز او از آن حضرت سؤال كرد:
اى پسر رسول خدا، جانم به فداى شما، من سؤالى دارم و آن اين است كه آيا مؤمن، مرگ را بد مى شمارد؟
امام صادق(ع) فرمود:
نه، به خدا قسم، مؤمن مرگ را بسيار دوست دارد !
چون عزرائيل براى گرفتن جان مؤمن مى آيد، در آغاز، مؤمن دچار هراس مى شود.
اما عزرائيل به سخن در مى آيد و خطاب به مؤمن مى گويد:
نترس و هراس نداشته باش، زيرا كه من از پدر، نسبت به تو مهربان تر خواهم بود.
اى مؤمن ! چشم خود را باز كن !
نگاه كن !
اين رسول خدا است، آنها هم حضرت على و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين و بقيه امامان(ع) مى باشند كه به ديدن تو آمده اند.
پس مؤمن چشم خود را باز مى كند و مى بيند كه چهارده معصوم(ع) در كنار اويند !
آن گاه صدايى به گوش مؤمن مى رسد.
خدايا، اين صداى كيست؟
اين صداى فرشته اى از فرشتگان الهى است كه مأمور مى باشد تا اين كلام خدا را به گوش مؤمن برساند.
آرى، خداى متعال دستور داده است تا اين فرشته از طرف او با مؤمن چنين بگويد:
اى بنده من !
به سوى پروردگار خود باز گرد تا با بندگان خوب من (چهارده معصوم(ع)) همراه باشى و وارد بهشت من گردى.
مؤمن چون اين صدا را مى شنود كه خداى متعال او را به سوى خود فرا مى خواند و از او دعوت مى كند تا در بهشت او مسكن گزيند، مرگ را در كام خود شيرين مى يابد و عاشق مرگ مى شود.
آرى، اينجاست كه درى به سوى بهشت، مقابل ديدگان مؤمن، ظاهر مى شود و او جايگاه و منزل خود را در بهشت مى بيند.
امام صا دق(ع) در آخر سخن خود مى فرمايد:
در آن هنگام هيچ چيز نزد مؤمن دوست داشتنى تر از جان دادن نيست.
❣❣❣❣🍃🍃🍃🍃
#در_آغوش_خدا
#کانال_شهداء_ومهدویت
💐 #کانال_شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59