eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
216 دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
4.9هزار ویدیو
9 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
#خاطره " #کربلا که رفته بودیم، از وقتی گنبد را دید، #اشک ریخت تا #حرم. دیگر صحبت نکرد. فقط حواسش به خودش بود و #امام_حسین(ع)، اما وقتی از #زیارت برگشت، حالش بهتر بود. گفت نمازم را زیر قبّه‌ی امام(ع) خواندم. همین حالش را بهتر کرده بود. توی #بین_الحرمین، گفتم: بیایید با همدیگر یک #عکس خانوادگی بگیریم. کمی مکث کرد بعد نگاهش را دزدید. گفت: ببخشید؛ ولی من نمی‌توانم اینجا عکس بیندازم. نمی‌توانم چنین جایی که امام(ع) و خانواده‌اش این‌قدر #اذیت شدند، با خانواده‌ام عکس یادگاری بگیرم". راوی:همسر شهید. 📚دخترها بابایی‌اند. (خاطرات #شهید_جواد_محمدی به روایت خانواده) @shohadasafadasht
🥀🕊🌹🏴🌹🕊🥀 صحبتی که با هم داشتیـم ظهر همان روزی که شبش به رسید. یعنی حدودا ما ساعت یک بعد از ظهر روز سه شنبه، شانزدهم خرداد با هم صحبت کردیم و چند ساعت بعد از آن؛ یعنی قبل از به رسید. من از شب قبلش خیلی دلشوره داشتم . یک دلشــوره و متفاوت. همان روز در تلفنی هم از و نگرانی ام برایش گفتم ولی باز مثل همیشـه گفت : "هیچ مشکلی نیست اینجا همه چیز است . اصلا نداشته باش." و مثل همیشه سعی کرد من را کند اما این بیشتر شد... همان شب طبق عادتی که داشتیم منتظر بودم، که نگرفت ، تا دیر وقت هم ماندم. بالاخره ظهر روز از طرف دایی ام خبردار شدم که مجروح شده و تیر به دستش خورده اما بعد گفتند : نه، تیر به خورده و بیهوش است. به هر صورت من با روحیاتی که از سراغ داشتم نمیتوانستم موضوع مجروح شدنش و گذاشتنم را قبول کنم . گفتم: نه! جواد در شــرایط هم که باشــد به من زنگ می زند . نمیخواستم تحت هرشرایطی موضوع را قبول کنم اما وقتی مســجد محــل آمدند خانه ما و با صحبتهایی که شـد شـک من درباره جــواد را به یقین تبدیل کردند. سری های قبل اصلا آماده شنیدن خبر نبودم ولی این سری با توجه به دلشوره ای که به سراغم آمده بود، انگار شده بودم . راوی : 🥀🕊🌹🏴🌹🕊🥀 @shohadasafadasht