🌹🇮🇷❤️🇮🇷🌹
#شهید_علیرضا_عباسیان
شهادت : #جاده_اهواز_خرمشهر
تاریخ شهادت : ۶۷/۵/۲
راوی: #حسین_گودرزی
زمستان سال ۶۶ (اسفند ماه) بود .
برف مقر #شهید_ضیایی را سفیدپوش کرده بود. نیمه های شب از سوله ای که عراقیها دردل کوه درست کرده بودن و بعدا شده بود سنگر محل استراحت ما خارج شدم .
در آن تاریکی و سرما صدایی مرا بسمت خود کشید . به سمت صدا که از گوشه ای دنج از مقر به گوش می رسید رفتم. شهید علیرضا عباسیان را دیدم که در حال کندن قبری برای راز و نیاز خود بود .
در همان حال گفتم: “علی دعا یادت نره”. #شهید_عباسیان که تازه متوجه من شده بود منو صدا کرد و باچشمانی اشکبار گفت #من_خودم_خیلی_به_دعا_نیاز_دارم.
علیرضا خودشو غرق گناه می دونست اما همه می دونن شهدا همشون خودشونو گنهکار می دونستن ولی مزد اعمالشون را با شهادت گرفتن.
اواخر اردیبهشت سال ۶۷ بود #شهید_علیرضا_عباسیان آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر می رسید. معمولا بچه ها وقتی برای مرخصی می رفتند شاد و شنگول بودند
ازش پرسیدم علیرضا چرا پکری؟
با غصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم .
پرسیدم چرا برنگردی؟
گفت چون مادرم ناراحتی قلبی داره می ترسم برگردم حالش بد بشه .
بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد.
دو هفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت تا ملائکه او را به معراج بردند .
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌺
#عباس_به_آرزوش_رسید
#تخریبچی_شهید_عباس_بیات
#شهادت_5_مرداد_67
#محل_شهادت: #پاسگاه_زید
چند روز بود که بچه ها #دشمن_را_عقب می زدند و اون هم می رفت وخودش رو بازسازی می کرد و دو باره با تانک ها و نفربرهای اهدایی اربابانش که به قول بچه ها هنوز بوی نویی می داد حمله می کرد.
روز 5 مرداد ماه سال 67 صبح زود عباس و بقیه بچه ها منتظر دشمن بودند که با تانک هاش بیاد هرکی هر جوری بلد بود می خواست تلفات از دشمن بگیره و همه سعی داشتن ستون زرهی دشمن رو توی دشت پخش کنند تا بتونن ضربه های کاری بزنند.
هنوز آفتاب بالا نیومده بود که بچه ها درگیر شدند.
صدها تانک و نفربر در مقابل و از زمین و هوا هم آتش دشمن می جوشید.
هوا به شدت گرم بود و عطش رو هم همراهش داشت .
و آخر اینکه عباس و چند تای دیگه از #بچه های_تخریب در نبرد جانانه در محاصره تانک ها قرار گرفتند و توی دود و انفجار محو شدند.
ده روزی بود که خبری ازشون نبود احتمال اسارتشون زیاد بود .
بچه ها دعا می کردند که خدا #عید_یشون_رو_در_روز_عید_غدیر ، خبر سلامتی همسنگراشون قرار بده اما خبری نشد.
چند روز بعد خبر دادند پیکر #شهید_عباسیان و #خانی_فرسنگی پیدا شد اما از عباس خبری نبود
پیکر #شهید_عباس_بیات_بیش_از_دو_ماه روی خاک گرم #شلمچه جا خوش کرد تا #اربعین_امام_حسین(ع) فرا رسید و پیکر مطهر شهید عباس رخ نشون داد .
بالاخره عباس #دقیقه_نود_جنگ_به_سعادت_شهادت_رسید.
🌺
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🇮🇷❤️🇮🇷🌹
#شهید_علیرضا_عباسیان
محل شهادت: #جاده_اهواز_خرمشهر
تاریخ شهادت: ۶۷/۵/۲
راوی: #حسین_گودرزی
زمستان سال ۶۶ (اسفند ماه) بود.
برف مقر #شهید_ضیایی را سفیدپوش کرده بود. نیمه های شب از سولهای که عراقیها دردل کوه درست کرده بودن و بعدا شده بود سنگر محل استراحت ما خارج شدم.
در آن تاریکی و سرما صدایی مرا بسمت خود کشید. به سمت صدا که از گوشهای دنج از مقر به گوش می رسید رفتم. شهید علیرضا عباسیان را دیدم که در حال کندن قبری برای راز و نیاز خود بود.
در همان حال گفتم: “علی دعا یادت نره”. #شهید_عباسیان که تازه متوجه من شده بود منو صدا کرد و با چشمانی اشکبار گفت: #من_خودم_خیلی_به_دعا_نیاز_دارم.
علیرضا خودشو غرق گناه می دونست اما همه می دونن شهدا همشون خودشونو گنهکار می دونستن ولی مزد اعمالشون را با شهادت گرفتن.
اواخر اردیبهشت سال ۶۷ بود #شهید_علیرضا_عباسیان آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر می رسید. معمولا بچهها وقتی برای مرخصی می رفتند شاد و شنگول بودند
ازش پرسیدم علیرضا چرا پکری؟
با غصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم .
پرسیدم چرا برنگردی؟
گفت چون مادرم ناراحتی قلبی داره می ترسم برگردم حالش بد بشه.
بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد.
دو هفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت تا ملائکه او را به معراج بردند.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🇮🇷❤️🇮🇷🌹
#شهید_علیرضا_عباسیان
محل شهادت: #جاده_اهواز_خرمشهر
تاریخ شهادت: ۶۷/۵/۲
راوی: #حسین_گودرزی
زمستان سال ۶۶ (اسفند ماه) بود.
برف مقر #شهید_ضیایی را سفیدپوش کرده بود. نیمه های شب از سولهای که عراقیها دردل کوه درست کرده بودن و بعدا شده بود سنگر محل استراحت ما خارج شدم.
در آن تاریکی و سرما صدایی مرا بسمت خود کشید. به سمت صدا که از گوشهای دنج از مقر به گوش می رسید رفتم. شهید علیرضا عباسیان را دیدم که در حال کندن قبری برای راز و نیاز خود بود.
در همان حال گفتم: “علی دعا یادت نره”. #شهید_عباسیان که تازه متوجه من شده بود منو صدا کرد و با چشمانی اشکبار گفت: #من_خودم_خیلی_به_دعا_نیاز_دارم.
علیرضا خودشو غرق گناه می دونست اما همه می دونن شهدا همشون خودشونو گنهکار می دونستن ولی مزد اعمالشون را با شهادت گرفتن.
اواخر اردیبهشت سال ۶۷ بود #شهید_علیرضا_عباسیان آماده رفتن به مرخصی بود ولی خیلی پکر و غمگین بنظر می رسید. معمولا بچهها وقتی برای مرخصی می رفتند شاد و شنگول بودند
ازش پرسیدم علیرضا چرا پکری؟
با غصه بمن گفت: شاید برم مرخصی دیگه برنگردم .
پرسیدم چرا برنگردی؟
گفت چون مادرم ناراحتی قلبی داره می ترسم برگردم حالش بد بشه.
بهش گفتم: علیرضا این شیطونه که میگه بخاطر بیماری مادرت برنگرد و توصیه کردم حیفه این فضای معنوی را از دست بدیم و گفتم برو مرخصی تا مادرت با دیدنت کمی بهتر بشه ولی برگرد.
دو هفته بعد علیرضا برگشت و دیگر به مرخصی نرفت تا ملائکه او را به معراج بردند.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht