eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
219 دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
9 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
تو را ناراحت کرد بعد شد و به تو کرد و از تو خواست حتما به او کن . تا می تونی به کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی کن. نگذار کسی از تو بشه و . هر کسی که به تو می کند حتما از او بگیر و اگر روزی از کار خودش شد از او نشو. هرگز بخاطر از کسی نشو. در این دنیا فقط ، ، ، به مردم ، در راه و باقی می ماند. تا می تونی به مردم کن . ، را خیلی زیاد کن . اگه شده بخور ولی ، را که چیزی نداره، کسی که است او را از نجات بده. تا می تونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی . همیشه باش. زود از کسی نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن و بگیر . به قسم به فکر تو هستم ولی می گویم شاید من ، باید همیشه باشد . هرگز فکر نکند . همیشه فقط راه را بکند . چون جز این راه ، راه دیگری برای وجود ندارد . باید قول بدهی که همیشه با باشی . همیشه با باشی . همیشه به کمک کنی . به همه کنی . در پاک بودن شیوه است و راه خداست . اگه می خواهی همیشه خوشحال باشد باید به گوش کنی . هرچقدر می تونی بخون ، بخون ، بخون خوب . به کمک کن . کن خوب کن . همیشه از کمک بخواه . حتما بخون . را هرگز نکن . همیشه این کلمات بسیار و پر را بسپار : کسی که به احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که آنها را نماید ، همیشه پیش عزیز بوده و در زندگی خواهد بود . هروقت می خونی برام کن . 🌹🌴🕊🏴🕊🌴🌹 @shohadasafadasht
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 می گفت: مدتها بعد از در رویایی او را دیدم. درون قطار با آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، بود که بر صورتش داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در ایستاده بود. به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش شدم. بود. به من اشاره کرد و با رسا گفت: نباش، من دارم . فردای آن روز بی منتظر خوابم بودم. ساعت نه صبح از تماس گرفتند و گفتند یک بسیجی به نام به منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای راهی شدیم. گفته بودند باید او را کنم. باورش خیلی سخت بود. به طور کامل ، استخوان هایش در هم و متعددی بر نشسته بود. وقتی چشمم به ، که قبلا خورده بود افتاد پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن دیگه آرام و قرار نداشتم. بار دیگر در به آمد و گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از تعداد زیادی را منهدم کردم و لحظه ی هیچ چیز نفهمیدم. چرا که در کنارم بود و بالای نشسته بودند!" 📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶ تعجیل در فرج و سلامتی و شادی روح و 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 چه روزگار شگفتی ... بگذار اغیار هرگز در نیابند ڪه این‌ همه در ڪام ما چه است. بگذار اغیار هرگز در نیابند ڪه این ما از چه و و مالامال است و سر ما در هواے کدامین ، خود را از پا نمی‌شناسد . . . شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
🌴🥀💐🌼💐🥀🌴 می گفت: مدتها بعد از در رویایی او را دیدم. درون قطار با آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، بود که بر صورتش داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در ایستاده بود. به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش شدم. بود. به من اشاره کرد و با رسا گفت: نباش، من دارم . فردای آن روز بی منتظر خوابم بودم. ساعت نه صبح از تماس گرفتند و گفتند یک بسیجی به نام به منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای راهی شدیم. گفته بودند باید او را کنم. باورش خیلی سخت بود. به طور کامل ، استخوان هایش در هم و متعددی بر نشسته بود. وقتی چشمم به ، که قبلا خورده بود افتاد پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن دیگه آرام و قرار نداشتم. بار دیگر در به آمد و گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از تعداد زیادی را منهدم کردم و لحظه ی هیچ چیز نفهمیدم. چرا که در کنارم بود و بالای نشسته بودند!" 📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶ شادی روح کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 چه روزگار شگفتی ... بگذار اغیار هرگز در نیابند ڪه این‌ همه در ڪام ما چه است. بگذار اغیار هرگز در نیابند ڪه این ما از چه و و مالامال است و سر ما در هواے کدامین ، خود را از پا نمی‌شناسد . . . شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht