eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
219 دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
9 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 روزهای عملیات کربلای یک حال بچه‌ها تو این سرزمین با سایرجبهه‌ها فرق داشت . اون روزها از روی قله‌های قلاویزان با ، به امام حسین(ع) سلام میدادیم و زمزمه میکردیم در جبهه‌ها غوغا به پا شد دوباره شد و بچه‌ها اشک میریختن مردان مردی رو دیده که برای اسلام از همه چیزشون گذشتن بدن‌های بی سر پاهای بی بدن پهلوهای شکافته و... اینها تو حافظه ثبت شده و این هم سرگذشت پاهایی که بی بدن شد ... عکس فوق مربوط به عملیات آزادسازی و خاطره اش اینه که : سنگرسازان بی‌سنگر جهاد تهران به فرماندهی و اومدن کمک رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) لودر و بلدوزرها جلوتر از نیروها خاکریز می‌زدن ، هوا روشن شده بود و پاتک دشمن شروع شد . فاصله تانک‌ها با رزمندگان اسلام کم بود و تانک‌ها مستقیم به بچه‌ها شلیک می‌کردن روی لودر سینه به سینه تانک‌ها خاکریز می‌زد که گلوله تانک بعثی‌ها به لودر اصابت و ترکشش ، لوله هیدرولیک بازوهای لودر رو پاره کرد و روغن داغ با حرارت مرگبار روی لودر ریخت هم پشت فرمون لودر... روضه رو باز نکنم تا بچه‌ها برسن دیگه پشت فرمون نبود. فقط پاهای روی پدال‌ها بود . دو همسنگر ، بهت‌زده به باقی مونده رفیقشون نگاه می‌کردن از دو تا پای سوخته موند که تو گلزار امام‌زاده عقیل اسلامشهر ، کنار برادر به خاک سپرده شد . یادمون باشه زیارت با عزت امروز رو مدیون خون چه هستیم... شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 روزهای عملیات کربلای یک حال بچه‌ها تو این سرزمین با سایرجبهه‌ها فرق داشت اون روزها از روی قله‌های قلاویزان با شهدا ، به امام حسین (ع) سلام می دادیم و زمزمه می کردیم در جبهه‌ها غوغا به پا شد دوباره شد و بچه‌ها اشک میریختند مردان مردی رو دیده که برای اسلام از همه چیزشون گذشتند بدن‌های بی سر پاهای بی بدن پهلوهای شکافته و اینها تو حافظه ثبت شده است و این هم سرگذشت پاهایی که بی بدن شد عکس فوق مربوط به عملیات آزادسازی مهرانه و خاطره اش اینه که : سنگرسازان بی‌سنگر جهاد تهران به فرماندهی ملاآقایی و مهدی عاصی تهرانی اومدن کمک رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) لودر و بلدوزرها جلوتر از نیروها خاکریز می‌زدند . هوا روشن شده بود و پاتک دشمن شروع . فاصله تانک‌ها با رزمندگان اسلام کم بود و تانک‌ها مستقیم به بچه‌ها شلیک می‌کردند خسرو صبوری روی لودر سینه به سینه تانک‌ها خاکریز می‌زد که گلوله تانک بعثی‌ها به لودر اصابت کرد و ترکشش ، لوله هیدرولیک بازوهای لودر رو پاره کرد و روغن داغ با حرارت مرگبار روی لودر ریخت خسرو صبوری هم پشت فرمون لودر روضه رو باز نکنم تا بچه‌ها برسن خسرو دیگه پشت فرمون نبود. فقط پاهای خسرو روی پدال‌ها بود دو همسنگر ، بهت‌زده به باقی مونده رفیقشون نگاه می‌کردند از صبوری دو تا پای سوخته موند که تو گلزار امام‌زاده عقیل اسلامشهر ، کنار برادر شهیدش به خاک سپرده شد یادمون باشه زیارت با عزت امروز عتبات عالیات رو مدیون خون چه هستیم
🌹🌹🌹🌹🌹 یک روایت واقعی عملیات کربلای یک 10 تیرماه 65 ✍️✍️✍️ راوی: شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با و دو نفر از برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم، قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگران باز نشدن دشمن بود برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم چنانچه تا شروع عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردار ها بخوابیم و یا توی بدویم و به هر صورت نیروها را از موانع رد کنیم بعد از این پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین یه مدت کوتاه پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقى کارشان تمام شد و رفتند ما برای پاکسازی آغاز بکار کردیم. با کشیدن مسیری را برای عبور نیروها با مشخص کردیم و نیروهای رزمنده را با توکل بر خدا از معبر عبور دادیم . عملیات شروع شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتیش می ریخت. یکی از رزمنده ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من توی معبر زمین گیر شد. و هر کاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده ها با دشمن درگیر بشه نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست اون رزمنده اصابت کرد. چاره ای نبود چفیه ام را باز کردم و دور بازوش بستم تا جلوی خونریزی را بگیرم. دشمن با خمپاره معبر رو زیر آتیش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشیم. خونریزی زیاد بود و اون مجروح تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من را تا تهش سرکشید. زیر بغلش رو گرفتم تا به خاکریز خودی برسونم و تحوبل بچه های امداد بدهم. همین طور که داخل عقب میومدیم در بین میدان مین اول و دوم دیدم یه شهید روی زمین افتاده. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر است که پایش قطع شده بود . بخودم اومدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین در حرکت هستند. مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم و آنها را به طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی عریض کرده بودیم هدایت کردم. ابتدای راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم تو برو بالای بلدوزر، من توی میدان مین حرکت می کنم اگر باز هم حرکت نکرد خودمون دستگیره های حرکت بلدوزر رو به عقب می کشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از ميدان رد بشه . خوشبختانه با حرکت شهید تابش و جذبه ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جان پناه برای رزمندگان به سلامت از عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله ترمیم بشه . تا نزدیکی های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نقلیه پشتیبانی بوديم . هوا روشن شده بود که اومد دنبالمون و به عقب برگشتیم. از اینکه به تکلیفمون عمل کرده بودیم احساس رضایت می کردیم خدا رو شکر که هم معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. 🌷 . اونایی که برای از مرز به کربلا مشرف میشن از اون معبر به سلامت عبور می کنند. خدایی یاد اونهایی که برای باز نگهداشتن اون معبر تا به امروز از پا افتادند هم باشید. شادی ارواح طیبه و ملکوتی تمامی شهدا بویژه شهدای عزیز عملیات کربلای یک که در آزادسازی مهران دل امام خمینی ره را شاد کردند و ملت بزرگ ایران را سرافراز نمودند صلوات 🌷🇮🇷❤️🇮🇷🌷 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 شهادت عملیات کربلای یک شهادت 10 تیرماه 65 ✍️✍️✍️راوی: از گلهای بود کمتر هم ازش یاد میشه . صفای عجیبی داشت اما ظاهرش نشون نمیداد. ولی در باطن و خفا ارتباط عمیقی با خدا داشت. غلامحسین میون لشگر10 یه نمک دیگری داشت. حدود یکی دو ماه قبل از عملیات با یه عده از بچه های تخریب به منطقه عملیاتی رفتیم و در خط مستقر شدیم. لحظه ورود به منطقه عملیاتی مهران با حالت تضرع و با دیدگانی اشک الود به من گفت: چند بار جور شد که برم (شهید شم) ولی آمادگیش رو نداشتم . اما این دفعه آماده ام ... با اطمینان گفت که من توی این عملیات شهید میشم... و رفت و شهید شد. روحش شاد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🌹🌹🌹🌹 یک روایت واقعی عملیات کربلای یک 10 تیرماه 65 ✍️✍️✍️ راوی: شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با و دو نفر از برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم، قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگران باز نشدن دشمن بود برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم چنانچه تا شروع عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردار ها بخوابیم و یا توی بدویم و به هر صورت نیروها را از موانع رد کنیم بعد از این پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین یه مدت کوتاه پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقى کارشان تمام شد و رفتند ما برای پاکسازی آغاز بکار کردیم. با کشیدن مسیری را برای عبور نیروها با مشخص کردیم و نیروهای رزمنده را با توکل بر خدا از معبر عبور دادیم . عملیات شروع شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتیش می ریخت. یکی از رزمنده ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من توی معبر زمین گیر شد. و هر کاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده ها با دشمن درگیر بشه نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست اون رزمنده اصابت کرد. چاره ای نبود چفیه ام را باز کردم و دور بازوش بستم تا جلوی خونریزی را بگیرم. دشمن با خمپاره معبر رو زیر آتیش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشیم. خونریزی زیاد بود و اون مجروح تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من را تا تهش سرکشید. زیر بغلش رو گرفتم تا به خاکریز خودی برسونم و تحوبل بچه های امداد بدهم. همین طور که داخل عقب میومدیم در بین میدان مین اول و دوم دیدم یه شهید روی زمین افتاده. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر است که پایش قطع شده بود . بخودم اومدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین در حرکت هستند. مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم و آنها را به طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی عریض کرده بودیم هدایت کردم. ابتدای راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم تو برو بالای بلدوزر، من توی میدان مین حرکت می کنم اگر باز هم حرکت نکرد خودمون دستگیره های حرکت بلدوزر رو به عقب می کشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از ميدان رد بشه . خوشبختانه با حرکت شهید تابش و جذبه ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جان پناه برای رزمندگان به سلامت از عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله ترمیم بشه . تا نزدیکی های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نقلیه پشتیبانی بوديم . هوا روشن شده بود که اومد دنبالمون و به عقب برگشتیم. از اینکه به تکلیفمون عمل کرده بودیم احساس رضایت می کردیم خدا رو شکر که هم معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. 🌷 . اونایی که برای از مرز به کربلا مشرف میشن از اون معبر به سلامت عبور می کنند. خدایی یاد اونهایی که برای باز نگهداشتن اون معبر تا به امروز از پا افتادند هم باشید. شادی ارواح طیبه و ملکوتی تمامی شهدا بویژه شهدای عزیز عملیات کربلای یک که در آزادسازی مهران دل امام خمینی ره را شاد کردند و ملت بزرگ ایران را سرافراز نمودند صلوات 🌷🇮🇷❤️🇮🇷🌷 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🌹 🌹 10 شهریورماه 1365 از اوائل اردیبهشت سال 1365 و بعد از خروج لشکر 10 از و دو ماه درگیری نفس‌گیر، ماموریت مقابله با دشمن در به لشکر 10 واگذار شد. دشمن در بهار سال 1365 به تلافی شکست و از دست دادن شهر فاو به تحرک افتاده بود و از و و و تا و به مواضع ما حمله نمود و در همه‌ی این ماموریت ها لشکر ۱۰ سیدالشهداء(ع) را به کارگرفتند و گردان ها بعد از ماموریت سخت و بیش از یکماه درگیری نزدیک با دشمن در اوائل مردادماه اجازه مرخصی و تجدید قوا پیدا کردند. تعدادی از فرماندهان گردان ها و واحدها توفیق تشرف به حج پیدا کردند و فرمانده لشکر هم از این فرصت برای ادامه درمان استفاده کرد و چشمانش را که در بر اثر ترکش آسیب دیده بود به تیغ جراحی سپرد. هنوز چند روزی از حضور بچه های لشکر۱۰ در تهران نگذشته بود که ابلاغ ماموریت جدید در منطقه عمومی پیرانشهر رسید. و از حاج آقا فضلی خواسته بودند که با تمام توان در ماموریت جدید ظاهر شود البته باید متذکر شد که از روحیه ولایت پذیری فرمانده لشگر10 نیروی زمینی سپاه در عملیاتها حسن‌استفاده را نمودند. و در این ماموریت هم لشگر10 فرماندهان قرارگاه را مایوس نکرد. با توجه به اینکه فرمانده لشکر زیر تیغ جراحی بود جانشین او هم به علت مجروحیت شدید امکان حضور در منطقه را نداشت و ، فرمانده عملیات، که در این شرایط باید لشکر را اداره کند هم به زیارت خانه خدا مشرف شده بودند و قرعه فال به جانشین ایشان برادر تقی دلیلی افتاد و به عنوان سرپرست لشگر10 برای معرفی شدند. و لشگر10 سیدالشهدا(ع) با 3 گردان رزمی یعنی به فرماندهی مهدی قندیل و گردان به فرماندهی عباس قهرودی و به فرماندهی و به کارگیری واحدهای پشتیبانی رزم در حضور پیدا کرد. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🌹🌹🌹🌹 یک روایت واقعی عملیات کربلای یک 10 تیرماه 65 ✍️ راوی: شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با و دو نفر از برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم، قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشکر10) بسيار نگران باز نشدن دشمن بود برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم چنانچه تا شروع عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردار ها بخوابیم و یا توی بدویم و به هر صورت نیروها را از موانع رد کنیم بعد از این پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین یه مدت کوتاه پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقى کارشان تمام شد و رفتند ما برای پاکسازی آغاز بکار کردیم. با کشیدن مسیری را برای عبور نیروها با مشخص کردیم و نیروهای رزمنده را با توکل بر خدا از معبر عبور دادیم . عملیات شروع شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتیش می ریخت. یکی از رزمنده ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من توی معبر زمین گیر شد. و هر کاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده ها با دشمن درگیر بشه نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست اون رزمنده اصابت کرد. چاره ای نبود چفیه‌ام را باز کردم و دور بازوش بستم تا جلوی خونریزی را بگیرم. دشمن با خمپاره معبر رو زیر آتیش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشیم. خونریزی زیاد بود و اون مجروح تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من را تا تهش سرکشید. زیر بغلش رو گرفتم تا به خاکریز خودی برسونم و تحوبل بچه های امداد بدهم. همین طور که داخل عقب میومدیم در بین میدان مین اول و دوم دیدم یه شهید روی زمین افتاده. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر است که پایش قطع شده بود. بخودم اومدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین در حرکت هستند. مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم و آنها را به طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی عریض کرده بودیم هدایت کردم. ابتدای راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم تو برو بالای بلدوزر، من توی میدان مین حرکت می کنم اگر باز هم حرکت نکرد خودمون دستگیره های حرکت بلدوزر رو به عقب می کشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از ميدان رد بشه . خوشبختانه با حرکت شهید تابش و جذبه‌ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جان پناه برای رزمندگان به سلامت از عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله ترمیم بشه. تا نزدیکی های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نقلیه پشتیبانی بوديم. هوا روشن شده بود که اومد دنبالمون و به عقب برگشتیم. از اینکه به تکلیفمون عمل کرده بودیم احساس رضایت می کردیم خدا رو شکر که هم معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. 🌷 . اونایی که برای از مرز به کربلا مشرف میشن از اون معبر به سلامت عبور می کنند. خدایی یاد اونهایی که برای باز نگهداشتن اون معبر تا به امروز از پا افتادند هم باشید. شادی ارواح طیبه و ملکوتی تمامی شهدا بویژه شهدای عزیز عملیات کربلای یک که در آزادسازی مهران دل امام خمینی ره را شاد کردند و ملت بزرگ ایران را سرافراز نمودند صلوات 🌷🇮🇷❤️🇮🇷🌷 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht