eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺩﺭ ﻓﺮاﻕ ﻣﺎﻟﻚ اﺷﺘﺮ اﻧﻘﻼﺏ #ﺷﻬﻴﺪﻗﺎﺳﻢ ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ ◾️◾️◾️◾️ ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ ☘🌷☘🌷 #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ: ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🍃نسل جدید #سلیمانی_ها بزودی از راه می رسند. 🍃🌸🍃 #ﻣﺎﻫﻤﻪ ﻗﺎﺳﻢ ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ ﻫﺴﺗﻴﻢ ☘☘ #ﺷﺒﺘﺎﻥ ﺁﺭاﻡ ﺑﺎ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا 🌹 ☘🌺☘🌺 #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ: ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
«انتقام سخت» به وقوع پیوست/ مشت سپاه بر سر آمریکایی‌ها شلیک ۳۰ موشک‌های بالستیک ایرانی به سمت پایگاه عین‌الاسد در عراق که محل استقرار نیروهای آمریکایی است ،بامدادامروز رزمندگان شجاع نیروی هوافضای سپاه در بانام شهیدقاسم سلیمانی و با یازهرا(س) پایگاه عین الاسد را باخاک یکسان کردند. 📎درحال تکمیل جزییات خبر حضرت آقا مستقیم فرماندهی عملیات را برعهده دارد✌🏻🇮🇷🇮🇶 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔴حمله موشکی به پایگاه عین الاسد صرفا اولین گام ایران بود 🔻شبکه تلویزیونی العالم به نقل از یک فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد: این حمله موشکی، صرفاً نخستین گام بود و ما آمریکایی‌ها را رها نخواهیم کرد و ترامپ باید به فکر نیروهایش باشد و آنها را دور از کشورشان زیر آتش ما به حال خود رها نکند. http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺳﻮﺧﺖ .... و ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺧﺎﻙ ﺷﺪ😭 ◾️◾️◾️ ﺁﺭاﻡ ﺑﺨﻮاﺏ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪاﻧﺘﺎﻥ اﻧﺘﻘﺎﻡ ﺗﻮ ﺭا ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﮔﺮﻓﺖ 🌷🌹🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔴فوری و مهم / اولین سخنرانی امام خامنه ای پس از شهادت حاج قاسم و و مقتدارنه‌‌ی سپاه تا لحظاتی دیگر 🔸ضمناً برای بار سخنرانی امام خامنه‌ای در امام خمینی به صورت از برخی شبکه‌های صدا و سیما پخش می‌گردد. ☘🌺🌺🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ
📎نامه #دخترسردارشهید طهرانی‌مقدم به #دخترشهیدسپهبد قاسم سلیمانی: 🔹 شاید هیچ‌کس مانند دختران شهدا نتوانند همدیگر را تسلا دهند، آن هم برای ما که فقط یک پدر را از دست نداده‌ایم، بلکه در یک لحظه شاید ظاهراً همه چیزمان را از دست دادیم. 🔸اما این را بدان که از الان، دیگر او همیشه کنار توست. من اگر با پدرم کاری داشتم، در زمان حیات ظاهری‌اش باید ساعت‌ها و یا روز‌ها منتظر می‌ماندم و چندین واسطه را می‌گذراندم تا می‌توانستم مدتی با او صحبت کنم، ولی الان کافی است وضو بگیرم و روبه‌روی عکسش بنشینم و باز همان چشم‌ها و لبخند همیشگی‌اش منتظر هستند. مطمئنم که روزی باز آن‌ها را می‌بینیم و از خداوند می‌خواهم در آن دنیا هم مانند این دنیا لیاقت حضور در کنار آنان با ما روزی نماید. 🔹زینب عزیزم! یادم هست #بابا همیشه از پدرت به #بزرگی یاد می‌کرد و می‌گفت : اگر روزی #نگذارند کارم را در موشکی ادامه دهم، حتماً #خدمت حاج قاسم می‌روم و #سرباز ژنرال قاسم می‌شوم . 🔸و امروز که قدرت موشکی و منطقه‌ای ایران الحمدلله به برکت خون‌های پاک شهدای عزیزمان و اقتدار رهبر فرزانه‌مان مثل خورشید عیان شده، این طلیعه‌ای برای انتقامی سخت و فتح جهانی اسلام خواهد بود. پس، از این پس به صبر زینبی‌ات ادامه ده تا ان‌شاءالله با حضور #حضرت منجی (عج) پدرمانمان را بار دیگر در نبرد نهایی حق علیه باطل ملاقات کنیم. ◾️🌹◾️ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🌷🌷🌷🌷 بعد از کربلای ۴ خیلی گرفته و ناراحت بود می گفت اسلامی نسب به السابقون پیوست و ما جا ماندیم. می گفت شاید در فرمانده گردان ها من از همه پرسابقه تر باشم. اما جا ماندم, شاید گناه عظیمی کردم که خدا مرا قبول نمی کند. می خواستیم ۴۸ ساعت به شیراز برگردیم. گفت من نمی آیم. من خجالت می کشم زنده به شیراز برگردم. این ناراحتی بود تا شب کربلای ۵. گفت تو آماده ای؟ گفتم برای چی؟ گفت من دیگر خودم را آماده کرده ام, این بار می خواهم جواب قاطعانه ای به دشمن بدهم, من خودم را اماده کرده ام... ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﺑﻮﺩﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﺵ ﺭﺳﻴﺪ ... 🌸🌿🌺🍃🌷🍃 زاده ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ ☘ 🌷🌷🌷🌷 ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ(ﺟﺪﻳﺪ): https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO ﻧﺸﺮ ﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
Sooye diyare asheghan.mp3
11.8M
🏴در رثای سردار سرافراز اسلام؛ شهید حاج قاسم سلیمانی 🎤با نوای حاج صادق آهنگران و حمید قربانی ☘🌺☘ #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ: ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹🌹 جمال به تمام معنا یک دانشجوی مسلمان بود. در حضور در کلاس بسیار منظم بود,اکثر جزوه هایش به عنوان منبع درس مورد استفاده دانشجو ها قرار می گرفت. از طرف دیگر به تمام معنا یک فرد مسلمان و مؤمن بود. نه تنها خودش که روی اطرافیان هم حساس بود. گذاشتن ناخن بلند و بازگشتن دکمه های پیراهن دانشجو ها اذیتش می کرد و تذکر می داد. حتی تقلب را خلاف شرع می دانست. می گفت ما شهره پیدا کردیم به اسم مسلمان, نباید در کارهایمان تقلب کنیم. 5 🌹🌹🌹🌹🌹 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهید سپهبد قبل از دعای ندبه صنوبر شهید شد از عطر یاس پر شد و پرپر شهید شد سردار تاب روضه ی دیوار و در نداشت قبل از شروع مادر شهید شد ◾️◾️ ﻓﺎﻃﻤﻲ 🌷 ☘🌺☘🌺 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻣﺮاﺳﻢ اﻣﺮﻭﺯ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﺸﻮﺩ
#لالہ‌های_آسمونے 🌹ارادت خاصي به حضرت صديقه طاهره (سلام ا... عليها) داشت. به نام حضرت، مجلس روضه زياد مي‌گرفت. چند تا مسجد و فاطميه هم به نام و ياد بي‌بي ساخت. 🌹توي مجالس روضه، هر بار كه ذكري از مصيبت‌هاي حضرت مي‌شد، قطرات اشك پهناي صورتش را مي‌گرفت و بر زمين مي‌ريخت. 🌹خدا رحمت كند شهيد محسن اسدي را، افسر همراه حاجي بود. براي ضبط صحبت‌هاي سردار، هميشه يك واكمن همراه خودش داشت، چند لحظه قبل از سقوط هواپيما همان واكمن را روشن كرده بود و چند جمله راجع به اوضاع و احوال خودشان گفته بود. 🌹درست در لحظه‌هاي سقوط، صداي خونسرد و رساي حاجي بلند مي‌شود كه مي‌گويد: صلوات بفرست. همه صلوات مي‌فرستند. در آن نوار آخرين ذكري كه از حاجي و ديگران در لحظه‌ي سقوط هواپيما شنيده مي‌شود، ذكر مقدس « يافاطمهٔ زهرا » است. #سردارشهید_احمد_کاظمی🌷 #سالروز_شهادت 🌷🌹🌷🌹 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪا: ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
ﻣﺮاﺳﻢ اﻣﺮﻭﺯ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﺸﻮﺩ
اﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ : * ﺑﺎ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ* * ﺑﻪ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ(ﻋﺞ)و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ(ﺭﻩ ) و ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و اﻣﻮاﺕ و...* *ﺑﺨﺼﻮﺹ ﻗﺎﺳﻢ ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ و اﺣﻤﺪ ﻛﺎﻇﻤﻲ* ** اﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﻬﻴﺪاﻣﺎﻥ اﻟﻠﻪ ﻋﺒﺎﺳﻲ ﺷﻬﻴﺪﺳﻴﺪ ﻣﺤﻤﺪﻛﺪﺧﺪا ﺷﻬﻴﺪاﻥ ﻣﻬﺪﻱ, ﻛﻤﺎﻝ و ﺟﻤﺎﻝ ﻇﻞ اﻧﻮاﺭ ﺷﻬﻴﺪ ﺣﺠﺖ اﻻﺳﻼﻡ ﻧﺠﻒ ﭘﻮﺭ ﺷﻬﻴﺪ اﺳﻜﻨﺪﺭ اﺳﻜﻨﺪﺭﻱ ﺷﻬﻴﺪ ﺻﻔﺮﻋﻠﻲ ﻭﻟﻲ ﺯاﺩﻩ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﺠﻴﺪ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺷﻬﻴﺪ ﺣﺴﺎﻡ اﺳﻤﺎﻋﻴﻠﻲ ﻓﺮ ( اﻣﺮﻭﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺷﻬﺎﺩﺗﺸﻮﻥ ﻫﺴﺖ) *ﻫﺮﻛﺲ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺗﻌﺪاﺩ ﺑﻪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﺘﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ*
امــروز اولین ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ اﻱ است که بعد از سالهای سال فرمانده با نیروهایش دورهمی دارد .. نیروهای حاج قاسم در گلزار شهدای کرمان همگی دلتنگ فرمانده هاشان بودند .. و سالهای بی قراری و در فراق دوستان و یاران سفرکرده ماندن ، تمام شد .. دیگر وقت استراحت رسیده .. جان به فدای تن خسته ات ســردار آسمانی .. جز یاد تــــو بر خاطر من نگذرد ، ای جـان ... 📎 هدیه به روح پاک و مطهر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و شهـدای هشت‌سال‌دفاع‌مقدس ومقاومت 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و سردار قربانی از امدادهای الهی قبل و حین عملیات کربلای ۵ 📎به مناسبت ۱۹ دی، سالروز افتخار آمیز کربلای ۵ با یا زهرا(س) در منطقهٔ شلمچه و شرق بصره. 🔷 پیچیده‌ترین و گسترده‌ترین عملیات دفاع مقدس ☘🌺☘🌺 ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﻛﺮﺑﻼي 5 ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺷﻬﺪاﻱ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ 🌷🌷🌷🌷🌷 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ(ﺟﺪﻳﺪ): https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
شب جمعه ز حرم موج کرم می آید باز از کرب و بلا شیون و غم می آید امشب انگار هوای دگری خواهم داشت فاطمه با کمری خم به حرم می آید ﺷﺐ ﺯﻳﺎﺭﺗﻲ اﺭﺑﺎﺏ .... ﻋﻠﻲ اﻟﺤﺴﻴﻦ ع 🌹🌹🌹🌹🌹 ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺣﺎﺝ ﻗﺎﺳﻢ ﺑﺎ ﺷﻬﺪا ﻛﺮﺑﻼﻱ ﻣﻌﻼ ﻣﺎ ﺭا ﻫﻢ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ ... 🌺☘☘☘🌺 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
* :* *ﺯﻧﺪﻩ ﻧﮕﻬﺪاﺷﺘﻦ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻛﻤﺘﺮ اﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﻴﺴﺖ...* 🌺🌺 *اﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﺭ ﻓﺮاﻕ ﺷﻬﻴﺪ ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺘﻴﻢ ﻣﺜﻞ اﻭ و ﺩﻳﮕﺮ ﺷﻬﺪا, ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻴﻢ* 👇👇👇 *ﻃﺒﻖ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺭﻫﺒﺮ اﻧﻘﻼﺏ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﮕﻪ ﺩاﺷﺘﻦ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻛﻤﺘﺮ اﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﻴﺴﺖ ....* *ﭘﺲ ﺣﺪاﻗﻞ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴﻢ اﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻴﻢ:* *1⃣ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ* *2⃣ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺟﻬﺖ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا و ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا* ✅✅✅✅✅ *ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷 ﻫﺴﺖ ﺑﺴﻢ اﻟﻠﻪ.....* ✅✅✅ *ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻋﻀﻮ ﺷﻮﻳﺪ و ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻫﻢ اﻃﻼﻉ ﺭﺳﺎﻧﻲ ﻛﻨﻴﺪ* 🔻🔻🔻🔻 *ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻫﻬﺎ ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻨﻴﺪ:* 👇👇 *ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ ﺷﻴﺮاﺯ, ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﮔﺮﻭﻫﻬﺎﻱ ﺷﻬﺪاﻳﻲ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ* 1:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 1 https://chat.whatsapp.com/LRssfqn30WvDyoDwDQM2zQ 2:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 2: https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872 3:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 3 https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv 4: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 4: https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh 5: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 5: https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG 6: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 6: https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO 👆👆👆👆 ﻟﻴﻨﻚ اﻳﻨﺴﺘﺎ : https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk ﻟﻴﻨﻚ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz 👌 *ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻨﻴﻢ*
. عملیات‌ کربلاے پنج‌ ...شهدا بیشتر از ناحیه‌ پهلو ﻭﺩﺳﺖ تیرمیخوردن! !♥️ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ 🏴 ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻨﻮﺭ ﺑﺎﺩ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
#زندگینامه_شهید_عبدالله_اسکندری #نویسنده_نجمه_طرماح #قسمت_سی_و_نهم #منبع_کتاب_سرّسر شب قبل از جلسه م
اولین روزی بود که با آقا عبدالله به اداره می رفتم. با هم رفتیم به اتاق خانم منوچهری :"این هم عیال ما. توجیه شون کنید. از این به بعد بعضی برنامه ها همراهیتون کنند." بنده خدا استقبال گرمی کرد. صفا و بی ریایی اش همان لحظه جذبم کرد. به نظر نمی آمد. حرف هایش از سر رودربایستی و تعارف باشد. خصوصا وقتی از خانواده های شهدا گفت از رسیدگی به کم و کسری زندگی شان، رفاقت با همسران و دخترانشان و از آن هایی که در گذر زمان فراموش شده اند. عضو جدید و ثابت دیدارهایشان شده بودم. در کنار سرکشی ها یک دوره آموزشی هم در باغ جنت برای مان تدارک داده بودند که آن ها را هم شرکت می کردم. تا با مهارت بیشتری با بستگان شهید ارتباط بگیرم و خواسته هایشان شده بودم. در کنار سرکشی ها یک دوره آموزشی هم در باغ جنت برایمان تدارک دیده بودند که آن ها را هم شرکت می کردم تا با مهارت بیشتری با بستگان شهید ارتباط بگیرم و خواسته هایشان را بنیاد منتقل کنم. در همه اردوهای یک روزه شان من دعوت می شدم. آقا عبدالله سفارش کرده بود خودم را معرفی نکنم. خانم ها که اسمم را می پرسیدند فامیل خودم را می گفتم. می پرسیدند شهید سالاری هم داریم؟! می گفتم خوب شما حتما نشنیدید. نیمی از دردودل هایشان را در همین جمع های صمیمی می شنیدم. اردوهای راهیان نور هم در کنار لذت یک سفر معنوی، پر بود از خاطراتی که گمان نمی کنم از یادم برود. آن هم میان زنانی که یک عمر به تنهایی بچه هایشان را سر و سامان داده اند و تنها با یاد شوهرشان زندگی می کنند. با چهره های ساده و شکسته ای که خبر از دورن محکم و قدرتمندان می داد. جبهه های جنوب و خاطرات راویان، تصاویری برایم مجسم می کرد که در سال های زندگی در اهواز فقط یک رویش را دیده بودم. بچه های قد و نیم قدر در گرمای بی امان خوزستان، من، دخترها و خانه های سازمانی که دیوارهایشان همدم ساعت های بی کسی ام بود و عبدالله که معمولا نبود و فقط وقتی می آمد تعریفی از روزهای سختم را می شنید. روی دیگر آن روزها اتفاقات تلخ و شیرین جبهه بود. مسیرهای شناسایی و ماندن های چند روزه و چند ماهه زیر پلک های کمین دشمن. از بمب های شیمیایی که هنوز خاک فکه را آلوده خود کرده و هزار مسلم شیرافکن تا سال ها بعد از جنگ زهرش را چشیدند و دم بر نياوردند. راهیان نور، روی دیگر زندگی عبدالله بود که من هیچ گاه ندیده بودم. موشک باران های اهواز و مجروحیت های پی در پی بوی جنگ را می کشاند به خانه همه زن هایی که شوهرانشان در جبهه بودند، اما خاک شلمچه با همه وجود، نا گفته ها را برایم باز می گفت. ." ادامه دارد.. . در ایتا 👇 🌷 🌷 🌷 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌷 🌷 🌷 🌷🌷در واتس آپ👇 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh *لطفا مطالب را با لینک  برای دیگران ارسال کنید و رونق بخش کانال شهدا باشید* 🌹
. بنیاد شهید بهانه ای شده بود تا بیشتر از قبل آقا عبدالله را بشناسم. همه چیز دست به دست هم داده بود رفاقت با جانبازهای اعصاب و روان، قطع نخاع و شیمیایی.همان هایی که اگر با توپ پر پا توی بنیاد می گذاشتند بعضی سعی می کردند زیاد دم پرشان نباشند تا ترکش عصبانیتشان دامنشان را نگیرد. همان ها با توپ پر به اتاق آقا عبدالله می آمدند و با لبخند بنیاد را ترک می کردند. جذبه حاجی آن ها را هم می گرفت. یک شب که بعد از شام ظروف روی میز را برداشتم و کمی آن جا را خلوت کردم تازه چشمم به گوشی موبایل درب و داغان روی میز افتاد. از آقا عبدالله پرسیدم :"این گوشی شماست؟ گوشی شما اینطوری نبود که!" "گوشی خودمه" "یعنی من گوشی شما رو نمی شناسم؟" ماجرای ارباب رجوع را برای من و بچه ها تعریف کرد. گفت:"وقتی آمد توی اتاقم با یک من عسل نمی شد خوردش. از پشت در اتاق سر و صدایش می آمد. می شنیدم که منشی دارد قانعش می کند صبر کند و بعد از هماهنگی بیاید. از جایم بلند شدم که در را باز کنم و دعوتش کنم، خودش در را باز کرد و آمد تو. رگ پیشانی و گردنش بیرون زده بود. صورتش برافروخته بود. دستش را گرفتم و روی صندلی نشاندم. خودم هم کنارش نشستم. گفتم شما می خواستی ما را ببینی ما هم سعادت داشتیم با شما آشنا بشیم دیگر عصبانیت برای چی؟ " به هر حال حرفهایش را زد و گله و شکایتش را هم کرد. قول دادم تا جایی که اختیار با من باشد رسیدگی کنم. گوشی ام که زنگ خورد خیلی کوتاه با همکارم حرف زدم و گوشی را روی میز جلویمان گذاشتم. برداشتش. یک نگاهی بهش انداخت و گذاشت توی جیبش و گفت من این گوشی شما را برمیدارم! من هم گفتم بردار برای خودت اگر با این گوشی دلخوری شما برطرف می شو. یک چای با هم خوردیم و خداحافظی کرد که برود. تا دم در رفت صدایش کردم که خوب عاقبت بخیر گوشی را دادم، سیم کارت را که ندادم. سیم کارت را پس بده حداقل. برگشت گوشی را گذاشت روی میز و گفت همینجوری گفتم نمی خوام. ولی اصرار کردم که برداردش.یک گوشی که ارزشی نداشت. سیم کارتم را گذاشت روی گوشی قدیمی خودش و آن را برداشت و برد" " گوشی خوبی بود ولی.. " " ای خانووم. امثال این جانباز اعصاب و روانشون رو برا این مملکت گذاشتن. دست و پاشون رو گذاشتن چیزی که زیاده گوشی خوبه" خندیدم:" آن شالله مبارکش باشه، ولی توی عالم رفاقت دست روی خوب چیزی گذاشته" " من که فرقی برام نمی کرد. با همین هم کارم راه می افته" می دانستم همه این رفتارها مستقیم یا غیرمستقیم نکته ای می شود برای بچه هایمان و روزی پایشان را جای پای پدرشان می گذارند."." ادامه دارد.. . در ایتا 👇 🌷 🌷 🌷 🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌷 🌷 🌷 🌷🌷در واتس آپ👇 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh *لطفا مطالب را با لینک  برای دیگران ارسال کنید و رونق بخش کانال شهدا باشید* 🌹
✨﷽✨ ✍خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زین‌الدین دیدن : دوماه از شهادتش میگذشت..نبود که دلداری امان بدهد،که غصه ی دلمان را بشوید و حالمان را خوب کند. آن شب تا ساعت دو بیدار بودم. داشتم کارهای لشکر را سامان میدادم. توی قرار گاه نصرت جلسه گذاشته بودند؛ از خستگی نتوانستم بروم. خواب دست از سدم برنمیداشت؛ یک گوشه دراز کشیدم و پلک هایم روی هم رفت. داشتم آماده میشدم بروم جلسه که آقا مهدی از در وارد شد. هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن.» عجله داشت. می‌خواست برود. یك دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن. 🔹از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم» 📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران" روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین... 🔺🔺🔺🔺🔺🔺 ﺑﻪ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺷﻬﺪا ﺑﭙﻴﻮﻧﺪﻳﺪ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺧﻮﺩ ﺭا اﺯ اﻗﺎ ﺻﺎﺣﺐ اﻟﺰﻣﺎﻥ ﻋﺞ ﮔﺮﻓﺖ 👆👆👆 آخرین شب جمعه قبل از عملیات کربلای 5 بود. در منطقه، زیر چادر دعای کمیل برپا کرده بودیم، بچه ها با اشک و سینه زنی آقا صاحب الزمان(عج) را صدا می زدند. اواسط دعا بود که دیدم کمال حال عجیبی دارد، نتوانست بنشیند و از چادر زد بیرون. مدتی نگذشت که دیدم ملتهب تر از قبل به چادر برگشت.من به او نزدیک بودم. مرا به نزد خود خواست و بی مقدمه گفت: ما چهار نفر [خودش، دوبرادارش مهدی و جمال و پسر خاله اش سید محمد کدخدا] در این عملیات شهید می¬شیم! گفتم: آقا کمال این چه حرفیه، از کجا این¬قدر مطمئنی؟ چشم¬هایش شده بود دو چشمه اشک. گفت: تا قبل از شهادت ما این جریان را برای کسی نقل نکن، بعد از شهادت برای خانواده ام بگو! بعد از کمی مکث ادامه داد؛ الان که از چادر رفتم بیرون، آقایی که با لباسی از نور پوشیده شده بود به سمت من آمد و فرمود: شما در این عملیات پیروزید! با تعجب پرسیدم شما چه طور این¬قدر مطمئن هستید که ما در این عملیات پیروزیم، اصلاً شما که هستید؟ باز فرمودند: شما پیروزید! اصرار کردم خودشان را معرفی کنند. با مهربانی فرمودند: همان کسی هستم که رزمندگان زیر این چادر، با گریه و دعا او را صدا می¬زنن و از او کمک می طلبن! از خود بی خود شدم. گفتم: شما آقا و مولای ما هستید! فرمودند: آری و باز تأکید کردند شما در این عملیات پیروزید. دیگر حال خودم را نمی¬فهمیدم، اولین سؤالی که به ذهنم آمد را پرسیدم: آقا سرنوشت من در این عملیات چیه؟ آقا فرمودند: تو و برادارانت و سید محمد شهید می¬شوید! از پاسخ ایشان، از خوشحالی زبانم بند آمده بود. تا خواستم سؤال دیگری بپرسم، دیدم تنها هستم، تنهای تنها... برشی از کتاب 🌷🌸🌷 شهادت: 19/10/1365- شلمچه- کربلای 5 🌺🌹☘🌹🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ(ﺟﺪﻳﺪ): https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت سردار غیب پرور از پیکر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی😭 #ﻓﺪاﻱﭘﻴﻜﺮﺕ اﻱ ﻋﻠﻤﺪاﺭ اﻧﻘﻼﺏ ◾️◾️◾️◾️ #اﻧﺘﻘﺎﻡ_ﺳﺨﺖ 🌷🌷🌷🌷🌷 #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ: ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75