فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ترمز نکن!
ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺘﻲ ﻫﺎ ﺣﻮاﺳﺘﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ!
🎙به روایت: حاج حسین یکتا
🕊🌿🕊🌿🕊🌿
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ولادت_امام_حسن_عسکری_ﻣﺒﺎﺭﻙ 🎊
🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀
آیینه ی حسن ایزدی آمده است🌸
گنجینه ی علم احمدی آمده است🌸
یک غنچه ز گلزار امام هادی🌸
با عطر گل محمدی آمده اﺳﺖ🌸
🎀🎀🎀🎀🎀🎀
ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
@shohadaye_shiraz
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
من هم بعنوان یک فرد مسلمان و بعنوان یک شیعه باید به وظیفه انسانی و شرعی خود عمل کنم.
و دیــن خود را به کشورم و اسلام ادا کنم ،همیشه با خود میگفتم که ای کـاش من هم در هشت سال دفاع مقدس شرکت می کردم و همیشه افسوس می خوردم و زمانی که متوجه جبهه اسـلام در لبنان،سوریه ،فلسطین و عراق و... شدم از خداوند خواستم تا من هم در این جبهه حضور پیدا کنم در کنار دیگر برادران حزب الله باشم و همیشه در ذهنم آرزوی شهادت را می پروراندم...
#شهید_محمدامین_زارع🌷
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻣﺪاﻓﻊ_ﺣﺮﻡ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ🌷
#سالروز_شهادت
🕊🌱🕊🌱🕊🌱
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
🌸🌸🌸🌸🌸
#گـــــزارش
#ﻛﻤـﻚ_ﻣﻮﻣـــﻨﺎﻧﻪ
💐🌺💐مــژده🌺💐🌺
به لطــف #حضــرت_زهـــرا(س) و #امــام_زمان (عج) و نظـــر #شهدا ، با توجہ به مــبالغ جمع اورے شده توســط خادمین و محبین شهدا ، و همچنین همت یکی از خیّـــرین در پرداخت بقیه مبلغ ، امروز مبلغ بدهے آقای (حسین ـ ر) زندانے کشاورز ، در یکے از شهرستانهای اســتان پرداخت شــد.....
انشــاءالله در ایام #ولادت امام حسن عسکرے(ع) دل خانواده شاد میگردد
☘🌹☘🌹☘🌹
خداوند از بانــیان خیــر قبول کند و سبب ظهور منجے موعود را فراهم سازد
.☘🔻☘🔻☘
#هییت_شهداےگمنام_شیــراز
🕊🌹
به تــو ای صاحبِ لبخند ،
به تکرار و با عشـق ،
سلام...
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
🕊🌹
@shohadaye_shiraz
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_یازدهم
هوای سرد و زمستانی کوهستان باعث شد که تصمیم بگیرند در برگشت برای بچههای روستایی فکری کنند .شب جوانهای روستا به اتاق آقای خرمدل آمدند و با هم آشنا شدند و از همان شب در روستا نگهبان گذاشتند تا اگر دزدی آمد برخورد کنند. قرار شد از فردا کار مبارزه با خان را به طور جدی پیگیری کنند. آقای خرمدل به قلعه برود و با خان در مورد زمین برای مدرسه جدید روستا صحبت کند.
فردا چاشت آقای خرمدل راهی قلعه شد و جوان ها را به عبدالعلی سپرد و گفت: آقای ناظم پور شما مواظب باش که این جوانان کنترل شان را از دست ندهند .همین جا پشت در قلعه منتظر بمونید اگر تا ۲۰ دقیقه دیگر برنگشتم به قلعه بریزید.
آقای خرم دل بسم الله گویان وارد قلعه شد و طولی نکشید که برگشت اخم هایش در هم بود گفت: خان قبول نکرد که زمین برای ساخت مدرسه بدهد و توهین هم کرد و گفت ول کنین پاپتی ها سواد میخوان چیکار ؟بزار برن دنبال خرچرونی خودشون .فکر خودت باش کلاهت رو بگیر که باد نبره .هر چقدر زمین بخوای بهت میدم اما برای مدرسه نمیدم .زمین مال منه اگر کسی زمین خواست باید از من بخرد هرچی گفتم آخه خان تو بزرگترین آبادی هستی .گفت: اگر بزرگتر هستم حرف همینه که گفتم .به تو هم نصیحت می کنم که دست از سر این پاپتی ها ورداری که برات فایده ای نداره بیا من هر جایی گودزاغ که بخوای به تو زمین میدم بهترین زمین اینجا مال تو»
وقتی حرفهای خان به گوش جوانهای ده رسید خونشان به جوش آمد .اما آقای خرمدل و ناظم پور نبض شان را در دست گرفته و گفتند :بچه ها آرام باشید. الان وقتش نیست. شما باید به مردم بگید که خان چه گفته تا همه علیه خان بشن یه شب همه با هم بریزیم و حمله کنیم.
با این قول و قرارها هرکس به سراغ کار خودش رفت و بچه ها با آقای خرم دل به مدرسه برگشتند و با کمک جوانهای روستا بعد از ظهر را با سیمان کردن کف اتاق خرمدل و راه را بین ۲ تا کلاس سپری کردند.
🌿🌿🌿
با محکم تر شدن جلسات شبانه در اتاق آقای خرمدل نفرت از خان هم در بین جوانان ها بیشتر شد .شایعه زنجیر ۱۷ منی خان و چاهی که مخالفانش را در آن آویزان میکرد و رحیم نمونههای بسیار خوبی بود که در تحریک احساسات مردم تاثیر داشت. توهین جدید خان هم بنزینی بود که روی آتش احساسات روستاییان ریخته شد و شعله نفرت از آن در دلها گر گرفت .مردم میگفتند شاه رفت خان هم باید برود.
نقشه کار چیده شد با وجود عبدالعلی ،عبدالرحیم ،علی اصغر و محمدرضا آقای خرمدل احساس تنهایی نمی کرد. مردم و جوانان سراپا خشم عده هم به بودن آنها دلگرم بودند و کم کم مردم آماده شده بیل و کلنگ و چوب و چماق و میزان برای آتش زدن در قلعه جمعآوری شد. شب موعود با نزدیک شدن هوا، فریادهای الله اکبر و مرگ بر خوان از هر جای گود زاغ به گوش میرسید.
سنگ هایی که به قلعه پرتاب می شود با چوب و چماق هایی که به در قلعه میخورد لرزه بر اندام خان انداخته بود.یک ساعت بعد مردم میخواستند از دیوارهای بلند قلعه بالا رفته و به خانه خانه هجوم ببرند اما آقای خرمدل اجازه نداد.بعد شایعه شد که خان از راه آب قلعه فرار کرده و آثار خروج شان را با چادر زنانه پیدا کردند که روی زمین افتاده بود و خیلی زود معلوم شد که فرار خان واقعیت دارد و خود را به منزل یکی از اقوام رسانده و با موتورسیکلت به میمند رفته است.
شادی و خوشحالی مردم قابل گفتن نبود. یاد شادی مردم در روزی افتاده بودند که شاه از کشور رفته بود.
عبدالعلی پیشنهاد داد که نماز شکر بخوانند. از امسال مردم می توانستند روی زمین خودشان کار کنند حالا می توانستند به کمک مردم و جهاد سازندگی به فکر ساختن مدرسه باشند.
شبها دفتر و خودکاری بر می داشتند و نقشه مدرسه را روی کاغذ می کشیدند.رفت و آمد بچه ها هر هفته یکی دو روز از جهرم به گود زاغ ادامه داشت. جلسه شبها جلسه خوبی بود و بچهها نسبت به وضعیت کشور و جهان اطلاعات خوبی به دست می آوردند و بعد تکلیفشان را بهتر می فهمیدند.
ضد انقلاب در کردستان اقدامات تروریستی را شروع کرده و هر روز خبر سر بریدن پاسدارها به گوش می رسید. به طوری که کم کم به این نتیجه رسیدند که خودشان را معرفی کنند تا به کردستان اعزام شوند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
🌹🌹🌹🌹🌹:
🔰مادرش در خاطره ای می گوید: نیمه های شب بود که صدایی از داخل اتاق شنیدم. آهسته به داخل اتاق رفتم. نادعلی رادیو ضبط خانه را برداشته بود و قصد خارج شدن از خانه را داشت.
گفتم: ننه چکار میکنی؟
ضبط را برای چی می خواهی؟ گفت : برای مسجد می خواهم. که اذان صبح پخش کنیم.
تمام زندگی اش را وقف مسجد کرده بود. و در احداث و بازسازی مسجد محل خیلی تلاش کرد.
🔰با شروع جنگ تحميلي در بسيج ثبت نام کرد و پس از طي دوران آموزشي به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل اعزام و در يگان دريايي سپاه بعنوان قايق ران در جزاير مجنون مشغول به ارائه خدمت به رزمندگان گرديد. او در آخرین دیدار به مادرش می گوید: *"مادر اگر من شهید شدم همانند حضرت زینب صبر پیشه کن تا با صبرت افتخاری باشی برای ایران اسلامی*
🔰در پاسگاه ترابه منطقه عملياتي جزيره مجنون به شهادت رسید.💔
#شهید_نادعلی_رنجبر*
#شهدای_فارس*
#سالروز_شهادت*
@shohadaye_shiraz
🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
📚انس و علاقه به مطالعه كتب مذهبي و ديني و تماس با روحانيت داشت.
حسن خلق و سخاوتمندي او و كمك به زيردستان و بستگان كم بضاعت از فاميل، زبان زد همه آشنايان بود. به طوري كه بعد از گذشت سالها از شهادت او هنوز هدايایي كه شهيد در قبل از انقلاب و بعد از آن به افرادي از بستگان داده، موجود و يادآور احسان و توجه آن عزيز به فامیل بود.🌸
بعد از پيروزي انقلاب در انجمن اسلامي و اطلاعات و ارشاد پايگاه هوايي شيراز به صورت شبانه روزي مسئول فعاليتهاي فرهنگي بود. حضورش در نماز جمعه و نماز جماعت و مراسم مختلف مذهبي همیشگی بود.
💔 بالاخره در انفجار خودرو اداره که در شب قبل هنگامي كه در جلسه قرائت قرآن شركت كرده بود، توسط منافقین بمب گذاري شده بود زنده زنده در آتش سوخت و خط نفاق و سازش با دشمنان را رسوا نمود .
#شهید رضا محسنی*
#شهدای_فارس*
#سالروزشهادت
-🍃─┅═ঊঈ🌹ঊ═┅─-
https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥 #ﻓﻮﺭﻱ
🕊 کشف پیکر مطهر یک شهید دوران دفاع مقدس در منطقه شرق دجله
سوم آذر ماه ۹۹
#ﻳﻮﺳﻒ_ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺑﺎﺯ ﺁﻣﺪ...
#ﺷﻬﺪاﺷﺮﻣﻨﺪﻫ_اﻳﻢ
🌹🌷🌹🌷🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ_تصویری
شهیدا رو کجا ما میشناسیم؟😔
⚜ گویی #حاج_قاسم حرز بود؛ از وقتی رفت، بلا پشت بلا....
🙏 از امروز تا سالگرد عروج سردار تنها ۴۰روز باقیست؛ فرصت مناسبی است برای چله به نیابت از او ...
#ﭼﻬﻠﻪﺷﻬﺪاﻳﻲ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ #ﺳﺮﺩاﺭﺩﻟﻬﺎ و ﺷﻬﺪاﻱ ﻣﺪاﻓﻊ ﺣﺮﻡ
🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫
عطـرتو
بـراے زنده شدڹ همہ شہر،
ڪافي است
و نسیم هر روز،🌬
تو را در لا بہ لاے رگہاے ما،
جارے ميڪند
ڪاش هرگز عطر تو را،
در لا بہ لاے شلوغيهاے
دنیا گم نڪنیم♥
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی 🍃
#شهید_سیدسجاد_خلیلی
💫
@shohadaye_shiraz
📝 #پیام_فرمانده
✍🏼 پیام رهبر انقلاب به مناسبت هفته بسیج
📍بسیج یادگار بزرگ و درخشان امام راحل، و مظهر اقتدار ملی، و نمایشگاه صفا و اخلاص و بصیرت و مجاهدت است.
🔅 در دفاع از کشور و استقلال و ثبات آن، در خدمات حیاتی با مقیاس گسترهی کشوری، در فعالیتهای پیشرو علمی و فناوریهای نوین، در رویکردهای ارزشی و ایجاد فضای معنوی، همه جا نام بسیج برده میشود و حضور بسیج جلوه میکند.
➖ ایمان، و عزم، و احساس مسئولیت، و اعتماد به نفس، پایههای اصلی این تواناییها و گرهگشائیها است؛ و اینها خود نعمتها و موهبتهای خداوند است که باید با شکر الهی و مراقبت دائمی، آنها را حفظ کرد و بر آن افزود.
🔅 بسیج، ثروت بزرگ و ذخیرهی خداداد ملت ایران است. دشمنان این ملت، اکنون و همیشه در این اندیشه بودهاند و خواهند بود که آن را نابود یا بیاثر کنند.
🔹مسئولان سازمانی و یکایک بسیجیان عزیز خود را موظف به ابطال کید دشمن بدانند و با توکل و اخلاص و برنامهریزی به پیش روند. موفق باشید انشاءالله.
🌷🌷🌷🌷🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
*#شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
*#نویسنده_ایوب_پرندآور*
*#قسمت_دوازدهم
به جهرم که برگشتند فردایش عبدالرحیم با سر و روی ورم کرده و کبود آمد در خانه عبدالعلی و گفت: علی به دادم برس که کشتنم»
علی وحشت زده پرسید: چی شده؟ چی به سرت اومده؟ دعوا کردی؟
_نه بابا دعوا چیه کار بابا و برادر هامه!گفتم می خوام برم کردستان فکر کردم می خوام برم جزء ضد انقلاب بشم !تا اومدم توضیح بدم ریختن روی سر مقاله و آوردهام کردن هر چی قسم خوردم که اشتباه فهمیدین می خوام برم با ضد انقلاب بجنگم .قبول نکردن! گفتن دروغ میگی میخوای بری جز سازمان مجاهدین بشی! میخوای بری پاسدارها را سر ببری!
عبدالعلی نشست روی زمین و دست گذاشت روی شکمش و حالا نخند کی بخند .عبدالرحیم هم کلی با او خندید.
عبدالعلی گفت: بازم خوبه که از دستشون جون سالم به در برد ای مگه چی گفتی که ولت کردن.؟
_عیدی زدم توی سرم و می گفتم می خوام میخوای بری مردم و بکشی! جنبشی ,نامرد ،بی دین، ضد انقلاب ،کمونیست! تازه مادرم هم اومده بود کمکشون و می گفت :شیرم حلالت نمیکنم همه جای بدنم درد میکنه. دست گذاشتم روی قران گفتم :به این قرآن قسم داریم اشتباه می کنید صبر کنید پنجشنبه بشه تا پسر عمو محمد جواد از سیمکان بیاد خودش براتون توضیح میده.
گفتن: تا پنج شنبه صبر می کنیم تا پسر عمو از سیمکان بیاد اگه راست گفتی که هیچی اگه دروغ بگی خودمون می کشیمت.
عبدالعلی آهی کشید و گفت :حق دارند شنیدم بعضی ها رفتند جز سازمان مجاهدین شدن خانوادهها نگران مردم آبرو دارند میترسند بچشون جنبشی بشه. این زحمت همه زحمت کشیدن و خرج کردند تا بزرگ شدند .نامردها برای جوانهای مردم دام پهن کردن .احتمالاً سپاه باهاشون درگیر بشه.
🌿🌿🌿
سال ۵۹ دوم هنرستان بودند که عراق به ایران حمله کرد عبدالعلی که ۱۹ ساله بود چند بار مراجعه کرد تا به جبهه اعزام کنند اما نپذیرفتند.از جمله خبرهای تلخ و شیرینی میرسید. بزرگترها می رفتند و برمی گشتند امّا او هر کار میکرد به جبهه اعزامش نمیکردند. میگفتند :جثه ات کوچکه لاغری ! جنگ شوخی بردار نیست. باید بتونید توی گرمای اهواز بدوید. باید بتونی بجنگید. مگه جنگ بچه بازی! برو دنبال کارت بزار به کارمون برسیم.
هشت ماه گذشت و بزرگتر شدند امتحانات خرداد ۶۰ تمام شد باز هوای جبهه به سر شان زد.جلال جعفرزادگان از بچه های هنرستان بی سی نفر را برداشت و رفت شیراز با گروه فدائیان اسلام و بی دردسر رفت جبهه جنوب. خبر رفتن جلال خون عبدالعلی و دوستانش را به جوش آورد.
علی ۱۰ دست از دل برداشت و رفت شاه حسین و دعای توسل خواند و دست به دامن امامزاده شد و فردا کله صبح مصمم پاشد رفت اعزامنیرو.
پاسدارها دیدن این بچه هم بیشتر از این حرفاست خواستند سنگ بزرگی جلوی پایش بیاندازند گفتند :باید بزرگترت بیاد امضا کنه. یا رضایتنامه باباتو بیاری تا اجازه بدین بری جبهه.
آمد خانه به خانه خواهرش نشستن دو نفری چندتا متن روی کاغذ نوشتند تا پدر امضا کند.
سفره شام عبدالعلی گفت که می خواهد برود جبهه و اعزامنیرو رضایتنامه خواسته و باید پدر پای رضایت نامه را امضا کند.
بعد هم نامه را بلند خواند:به نام خدا اینجانب احمد ناظم پور بنا به مسئولیتی که خدای تبارک و تعالی بر دوش من و همه مسلمانان گذاشته و بنا به فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رضایت کامل خود را جهت رفتن فرزندم عبدالعلی ناظم پور برای نبرد با کفار اعلام میکنم و پیروزی سپاهیان حق را بر سپاهیان کفر و نفاق آرزومندم. برقرار باد پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران احمد ناظم پور.
نامه را به دست پدرش داد و با دست خط قدیمیش امضا کرد مادر گفت: من هم انگشت میزنم.
بعد حسین با خودکار آبی سر انگشت مادر را رنگ کرد و مادر پای برگه را انگشت زد و بچه ها کنارش نوشتند عذرا ناظم پور.
مادر با نفرین هایش به جنگ صدام رفت به حق زینب کبری الهی که سر دل تاول بزنه که چشم خودت با سربازان از کاسه در بیاد.
رو به عبدالعلی گفت: مادر فردا خودم هم راحت میام اعزامنیرو خودم از زیر قرآن و دعوت می کنم به سلامتی بریج به میسپارمت دست ابوالفضل.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹سخنان بغضآلود رهبرانقلاب در روايت از اخلاص رزمنده همدانی شهید علی چیت سازیان:
🔸اگر ميخواهی از سيم خاردار رد شوی، اول بايد از سيم خاردار نفست عبور كنی
#ﺷﻬﻴﺪﻋﻠﻲ_ﭼﻴﺖ_ﺳﺎﺯاﻥ
#اﻳﺎﻡ_ﺷﻬﺎﺩﺕ
🌹🌷🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
🔰همرزمانش نقل میکنند: در جبهه، همیشه عکس کوچکی از امام خمینی(ره) را به همراه داشت و با عشق و علاقه خاصی آن را تماشا میکرد. واقعآً عاشق امام بود و به همسنگرانش سفارش میکرد: برادران اگر من شهید شدم از شما میخواهم که دست از امام و انقلاب بر ندارید و امام را تنها نگذارید که درآخرت اجر عظیمی به شما خواهند داد.🌸
🔰دلش کربلایی بود و ورد زبانش «یا لیتنا کنا معکم». از غیر او گذشته بود و دل را برای ابتلا به بلای کربلا مهیا نموده بود. میخواست با تن خونین و سر شکافته، گفتارش را به عمل برساند.بالاخره آن شد که میخواست. و تپه ۱۷۵ شرهانی میعادگاه او با معبود شد.🌸
*شهید خداداد خسروی*
*شهدای فارس*
*سالروز شهادت*
🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🏴🏴🏴🏴🏴
▪️ عاصی و محتاجِ ترّحم شدم
▪️ راهیِ بیتالكرمِ قم شدم
▪️ کیست که اینگونه جلا میدهد
▪️ بوی غریبیِ رضا میدهد
⚫️ فرارسیدن سالروز رحلت حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها تسلیت باد
🏴🏴🏴🏴🏴
#ﻫﻴﻴﺖ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌸🕊
لبخند می زنید
و جهان میایستد ،
تا شما را تماشا کند..!
زمان میایستد
و من در ثانیهای قبل از قدمهایتان
گیر افتادهام...
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
🌸🕊
@shohadaye_shiraz
#ﻫﻴﻴـــﺖ_ﺗﻌﻂﻴـــﻞ_ﻧﻤﻴﺸـــﻮﺩ....
👇👇👇👇
ﭘﺨﺶ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ اﺯ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاﻩ ﻗﺮاﻋﺖ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا
پنجشــبه 6 ﺁﺫﺭ / اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 16
🌷🌹🌷
در صفحه 👇:
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
🌹🌹🌹
ﻟﻂﻔﺎ ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻬﺪا ﺑﺎﺷﻴﺪ
👇👇👇
⛔️⛔️⛔️
ﺗﻮﺟﻪ : ﺑﺎ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺑﻪ اﻋﻼﻡ ﻣﺮاﺟﻊ ﺫﻳﺼﻼﺡ و ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ ﻣﺤﻴﻄ ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ, ﺟﻬﺖ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ اﺯ ﺷﻴﻮﻉ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﻛﺮﻭﻧﺎ, ﻟﻂﻔﺎ اﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ اﻳﻦ ﻣﺤﻴﻄ ﺧﻮﺩﺩاﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ
🌷▫️🌷▫️🌷
#ﻫﻴﻴﺖ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
🔰عموی حسین انها را به صرف شام به منزل دعوت می کند ان شب اطرافیان خیلی ضد انقلاب حرف می زنند حسین که ناراحت شده بود موقع برگشت به پدرمی گوید شما به خانه بروید من بعد ومی آیم از ان جاکه پدر پیگیر قضیه می شود در میابد حسین به مسجد رفته علت را از او جویا می شود حسین در جواب می گوید به مسجد رفته ام تا برای خودم و انها که ضد انقلاب می گویند استغفار و توبه کند.
🔰سال 62 حسین وارد سپاه شد. قبل از آن هم ماه ها در جبهه به عنوان نیروی بسیجی حضور داشت. وقتی لباس رزم را پوشید، این گونه نوشت" «من این لباس را به عنوان کفن خود پوشیدم. امیدوارم با پوشیدن کفن، خدای تبارک و تعالی گناهانم را ببخشد و مرا یک لحظه هم که شده به خودم وانگذارد و لحظه آخر عمر هم با توجه بمیرم!».
براستی هم همینطور بود، تا زمان شهادت بیشتر اوقات با همین لباس ساده دیده می شد! با همان لباس هم در قبر گذاشته شد و به آرزویش رسید.
#شهید حسین رضازاده*
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🌹🌹🌹🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_سیزدهم
پنجم تیرماه ۱۳۶۰ بود مادر چادرش را کشید روی سر و همراه علی آمد اعزامنیرو و کاغذ رضایتنامه را داد دست پاسداری که پشت میز نشسته بود و گفت: «سلام برادر این پسر من علی میخواد بره جبهه بین هم رضایت نامه که هم باباش امضا کرده هم خودم انشالله که صدام سرنگون باشه. انشالله که آمریکا نابود بشه .خدا همه رزمندگان مان را پیروز کند.»
مسئول اعزام نیرو رضایت نامه را برداشت و خواند و از گوشه اتاق پوشه آبی رنگی را برداشت و با ماژیک مشکی روی آن نوشته عبدالعلی ناظم پور و به علی لبخندی زد و گفت: آهان حالا شد یه چیزی . کیف و لباس و حوله و مسواک و چیزهایی که لازم داری بردار ششم تیرماه اتوبوس از همینجا حرکت میکنه.»
ششم تیرماه، سید محمد رستگار معلم و ناظم هنرستان او را توی خیابان دید که ساکش را روی دوش انداخته و بازم جبهه با لهجه غلیظ جهرمی پرسید: «فرصت باشه علی آقا کجا ایشالله؟»
_ما را حلال کن آقامعلم داریم میریم دانشگاه..
_دانشگاه ؟!اونم دیپلم نگرفته؟!!
_میدونی آقا معلم میریم دانشگاهی که امام گفته جبهه! خیلی اذیتتون کردیم حلالم کنید شاید برنگشتم.
و خم شد دست آقای رستگار را بوسید او هم هیکل استخوانی و لاغر علی را بغل کرد و پیشانی اش را بوسید و گفت: «حلال زندگانیت پسرم .انشالله که سلامت برمیگردی. به خدا میسپارمت . تنهایی؟!کسی از بچه ها همراهت هست؟
_بله آقا محمدرضا زارعیان، عبدالرحیم خرمدل و اصغر بهمن زادگان.
🌿🌿🌿🌿🌿
تعدادی از بچه های سال سوم و چهارم هنرستان در اعزامنیرو جمع بودند .شلوغش نکرده بودند میگفتند ممکن ستون پنجم به دشمن خبر بده. با سلام و صلوات سوار مینیبوس شده رفتند شیراز و لباس نظامی را تحویل گرفته و گذاشتن توی ساک ها.به گفته بودند فقط لباس شخصی بپوشید فردا با نیروهایی که از شیراز و لامرد آمده بودند سوار اتوبوس شده راهی جبهه شدند.
از تابلو ها فهمیدند که دارند به سمت کردستان میروند. تا چشم وا کردند در مدرسهای در کرمانشاه پیادشان کردند پایشان به زمین نرسیده بود که هواپیماهای عراقی رسیده و عده شان را روی سر شهر خالی کردند.
میگفتند اصفهانیها عملیاتی روی قله های نوسود انجام داده و عراقیها را عقب رانده اند و آنها دارند تلافی می کند. فردا صبح شان کرده رفتند برای شرکت در سخنرانی مردم کرمانشاه در میدان جلوی مسجد جمع شده و پاسداری که لباس کردی پوشیده بود محکم و مردانه صحبت میکرد و از مردم میخواست که هیچ ترسی نداشته باشند و مقاومت کنند.
اسمش را پرسیدند گفتند: ابراهیم همت فرمانده سپاه کردستان است.
مردم خیلی به همت علاقه نشان میدادند و دوستش داشتند. برگشتند مدرسه و اسلحه تحویل گرفتند.چند روز بعد تویوتای خاکی آمده و همه سوار شدند .فردا عصر در جبهه نوسود به روستای نودوشه رسیدند که قله های کاوزرا ،شمشی و کمر سیاه تازه از دست عراقی ها آزاد شده بود.
بچههایی که از قبل در خط بودن وسایلشان را جمع کرده و آماده رفتن بودند و فرمانده شان موارد لازم را به مصطفی رهنما و عبدالعلی ناظم پور توضیح داد.
اسم این قله کاوزرا بود که بچه ها اسمش را کوه زهرا گذاشتند. کاوزرا قله بلندی بود که روی شهر طُویله عراق تسلط داشت و بچه های نجف آباد اصفهان با کمک ارتشی ها و نیروهای مردمی کرد تعداد زیادی شهید داده بودند تا آزاد شده بود.
تعدادی از آنها روی قله کاو زرا و بقیه هم روی قله شمشی و کمر سیاه مستقر شدند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
در این کوچههای بن بست نَفْس،
پرواز ممکن نیست ..
باید چگونه زیستن بیاموزیم
از آنان که گمنــام رفتند .. ...
📎 پنج شنبه های دلتنگی
هدیه به روح پاک و معطر شهـدا صلوات🌷
🌹🌷🌹🌷
ﭘﺨﺶ ﺯﻧﺪﻩ اﺯ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ و ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا
ﺳﺎﻋﺖ 16:15
👇👇👇
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
🔺🌹🔺
ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻫﻢ اﻃﻼﻉ ﺩﻫﻴﺪ
اﻧﻼﻳﻦ ﺷﻮﻳﺪ
اﺯ 16:15 ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﺠﺎﺯﻱ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪا
ﺑﺎ ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺑﺨﻮاﻧﻴﻢ
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
🔰 اول #سلام ...
🦋در دوران دفاع مقدس و جبهه، میان بچهها عادت بود که مکالمات تلفنی📞 را با کلمه ی "اَلو" پاسخ ندهند. معمولاً همه ی نیروها سخن خود را با #یاحسین و"یاالله" شروع میکردند.
🦋اگر کسی جز این سخن را می گفت، بچه ها یا پاسخ او را نمی دادند❌ یا خود با اصطلاح معروفی در جبهه به
سخنانشان ادامه میدادند. پشتِ در اتاقها نیز نوشته بودند، «اول سلام، بعداً کلام» اگر کسی بدون #سلام صحبت میکرد، جوابِ او را نمیدادند و یا خودشان سلام میکردند و می گفتند: «بفرمایید»☺️
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آرشیو
حاج قاسم؛ شکر خدا انگشترت مونده توی دستت😔
روضه خوانی حاج میثم مطیعی در مراسم گرامیداشت شهادت سردار بزرگ و پرافتخار اسلام حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در حرم حضرت معصومه(س)
☘🌷☘🌷
#ﺷﺐ_ﺟﻤﻌﻪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺻﻠﻮاﺕ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
مهـــدی جانـم
از داغ غمت کمر خمیدھست بیا
یکبار دگر جمعـه رسیدھست بیا
ای باخبر از راز دل بیمارم
تا عمر به آخر نرسیده ست بیا...
#سلام_مولای_مــهربانم🌸🍃
#صبحت_بخیر_آقا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@golzarshohadashiraz
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
*#شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
*#نویسنده_ایوب_پرندآور*
*#قسمت_چهاردهم
جسدهای عراقی همه جا ریخته بود.در کاوز را مصطفی رهنما فرمانده و عبدالعلی ناظم پور هم معاونش شد.
مصطفی بزرگتر از بقیه و بسیار متین و شجاع بود.عبدالعلی هم صمیمی با همه دوست بود که تعدادشان برای نگهبانی کمبود و شب و روز باید نگهبانی میدادند.
از رفتن که از سنگرهای عراقی و سایر بیاورند کنسرو،پتو نارنجک، مهمات و هرچه که می شود همراه خود به سنگر آوردند.با گونی سنگرهای عراقی نمازخانه ساختمان و مصطفی رهنما هم پیش نمازشان شد البته آب نبود و نماز را با تیمم می خواندند روزی دو نفر می رفتند و از پایین کوه غذا و آب را میآوردند بالا.
پایین رفتن از پله کاوزرا آسان بود اما بالا آمدن چند ساعت طول می کشید.۲ ساعت قبل از ظهر از کوه سرازیر می شدند تا بر می گشتند تا ساعت بعد از ظهر بود عراقی ها هم با خمپاره از آنها در مسیر پذیرایی می کردند.
بوی تعفن جسد ها اذیت میکرد خاک نبود که روی جسد ها بریزند روی آنها را با سنگ می پوشاندند اما آفتاب می زد و جسدها باد میکرد و بوی بد میداد .مکافات وقتی بود که دستهای بادکرده می ترکید و کرم میزد و تعفنش منطقه را میگرفت.
باد بوی دست ها را می پراکند نفس کشیدن مشکل می شد.مجبور بودند چفیه را دور بینی ببندند .در مسیر پایین رفتن شان از کوه در لبه پرتگاه جسدی کنار زنگ بزرگی زیر درختی افتاده بود.از برچسب زیر سنگ به آن کرده بودند حالشان به هم خورده بود و رقابت شان می شد سراغ این هم بروند.
نشسته کتاب بعد از چند روز عبدالرحمان زارعی آن که رفته بود آب بیاورد متوجه شد که این جسد باد نکرده و بوی بد نمی دهد.
نزدیک به یک ماه از استقرار شان می گذشت و هر کس که برای غذا آوردن میرفت خبر میداد که از جسد بویی حس نکرده .شده بود راز اما کسی حوصله کشف آن را نداشت.یک روز ۲و ۳ نفر از بچه های نجف آباد که در همینجا عملیات کرده بودند آمدند و گفتند که دنبال جسد یکی از شهدا می گردند.
عبدالعلی و عبدالرحمان همراهشان رفته و هر جا جسدی را زیر سنگ دفن کرده بودند نشان دادند. اما همه عراقی بودند یک مرتبه یادشان آمد که یک دست هم لبه پرتگاه افتاده و تا حالا سراغش نرفته اند.
با هم رفتند که جسد را ببینند انگشت به دندان شدند. جسد سالم بود همان بود که دنبالش می گشتند. بچه های نجف آباد افتادند روی جسد شهید و شروع کردند آن را بوسیدند.
بعد برانکارد و طناب آورده و آن را عقب بردن سر و صدا وارد سنگر شان شد. نگهبان هم متوجه نشده بود با لباس کردی و یک کلاش و بیسیم دستی.همه شوکه شدن همه را بوسید و احوالشان را پرسید خیلی مهربان بود علاقه بچه ها به همت بیشتر شد. مخصوصاً که بروی نگهبانها هم نیاورد که چرا متوجه حضورش نشده اند.
از مشکلات پرسید و به خاطر کمبود ها عذر خواهی کرد از اینکه دارند سختیها را تحمل میکنند تشکر کرد ۲۰ دقیقه ای ماند و با مهربانی از بچه ها خداحافظی کرد.
عبدالعلی در یک نگاه مجذوب همت شد انگار چیزی از چشمهای همت در قلبش ریخته بود. از همان برنامه سخنرانی در کرمانشاه تصمیم گرفته بود همت را الگوی خودش قرار دهد.
همه خیلی زود دلتنگ همت شدند می دانستند که باید همه جای منطقه را فرماندهی کند و خیلی کار دارد .همت یک بار دیگر هم آمد انگار فهمیده بود که عبدالعلی و بقیه بچه ها چقدر دلتنگ شده اند.
یک روز ماموریتی به آنها دادند که باید عملیاتی روی قله کمر سیاه انجام میدادند.منافقین تازه دکترآیت را ترور کرده بودند و اسم عملیات را شهیدآیت گذاشتند.از کاوزرا به مسئولیت مصطفی رهنما و عبدالعلی ناظم پور به سمت کمر سیاه حرکت کردند.
روی قله کمر سیاه ۱۵ نفر از کردها مستقر بودند که اسم بزرگتر شان« کاک علی» بود
پایین کمرسیاه روستایی بود کردنشین و خالی از سکنه متعلق به همین رزمندگان کردی که روی قله بودند. چشمه ای در دامنه کمر سیاه بود که آب آن به رودخانه می رفت و عراقیها برای برداشتن آن آب به رودخانه می آمدند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#ستارههای_زینبی
🔸شبها تو سوریه نماز شب میخواند. اولین نفری بود که بلند میشد اذان میگفت و نماز جماعت برگزار میکرد. استاد قرآنمون بود و شب ها میگفت: بیاین سوره ذاریات بخونیم. بررسی کردم دیدم امام صادق (ع) فرمودند: هر کسی سوره ذاریات را قرائت نماید، مانند چراغی درخشان موجب نورانیت او در قبر میشود.
🔹جمعه ظهر (6 آذر 94 ) توی سنگر بودیم. اگر ایستاده نماز می خوندیم دشمن ما رو میزد علیرضا نمازش رو بصورت نشسته توی سنگر ما خوند. ده الی بیست دقیقه بعد از نماز ظهر بود که تیر خورد بالای چشم چپش، با اینکه کلاه سرش بود تیر از کلاه رد شد و پیشونی اش رو شکافت.
🔸سریع سوار ماشینش کردیم هنوز نبضش میزد و داشت خس خس می کرد. توسل کردیم به حضرت زهرا اما علیرضا انتخاب شده بود و فدای حضرت زینب(س) شد وقتی می خواستیم دفنش کنیم انگار به خواب رفته بود. آرامش توی چهره اش موج میزد.
#شهید_علیرضا_قلیپور🌷
#ساﻟﮕﺮﺩ_شهادت
#ﺷﻬﺪاﻱ_فارس
☘🕊☘🕊☘🕊
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیره_عملی_شهدا
🔶این سهم تمومی نداره ها!
من از شما میتونم حلالیت
بگیرم ولی از همه مردم نه!
🕊برگرفته از خاطره همسر
شهید غلامرضا نوروزی...
🌷🌹🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ﻓﻮﺭﻱ......
♦️ترور یکی از دانشمندان هستهای-موشکی ایران
🔹ساعاتی قبل "محسن فخری زاده" از دانشمندان موثر و رده بالای حوزه هستهای و موشکی کشور در منطقه آبسرد دماوند (استان تهران) ترور شد.
🔸 او تنها دانشمندی بود که نتانیاهو در یک برنامه از او نام برده بود و رسانههای اسرائیلی اعلام کرده بودند که نقشه ترور وی در یک بار سالهای گذشته شکست خورده بود.
🔹رسانههای اسرائیلی ادعا کرده بودند که نام این دانشمند از طریق لیستهای سازمان ملل به دست موساد رسیده است
🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
♦️فخری زاده کیست؟
🔹نام محسن فخریزاده به عنوان یکی از پنج شخصیت ایرانی که در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان که از سوی نشریه آمریکایی فارین پالیسی منتشر شده است.
🔸 نام فخریزاده تحت عنوان «دانشمند ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و رئیس پیشین مرکز تحقیقاتی فیزیک (PHRC)» در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۰۷ میلادی، در فهرست تحریم شدگان ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت.
🔹محسن فخریزاده تنها دانشمند هستهای ایرانی است که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی نام او را مستقیما در شو تبلیغاتی سال گذشته خود به زبان آورد و مدعی شد روی برنامه تسلیحاتی اتمی کار میکرده است
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75