🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_چهل_و_ششم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
پنج روز بود عراق بی امان حمله میکرد و بچهها مردانه ایستاده بودند.دشت پر از تانک آرایش گرفته و به نوبت جلو آمده و با هم شلیک میکردند هر چه بچه ها تانک شکار می کردند کم نمی شد دوتا پاتک سنگین دفع شده بود و عراق در تدارک پاتک سوم بود.
سه تا بالگرد بودند که امان همه را بریده و هر جنبنده ای را می زدند.میان نیزار سنگر تانکی بود که بچهها از عراقی ها گرفته بودند و سنگری روی آن ساخته بودند که از نیزار بالاتر بود. گردان فجر از شب گذشته زیر فشار بود. هجوم تانکها و بالگردها امان بچهها را بریده بود.میگفتند ماهر عبدالرشید در داخل یکی از بالگرد هاست و از بالا فرماندهی میکند.بیسیم فرمانده گردان فجر مرتضی جاویدی جواب نمی داد و همه را نگران کرده بود.
حاج اسدی از سنگر فرماندهی بیرون زده و فکر راه حلی بود که فشار تانک ها را کم کند. (شهید)جلال کوشا با موتور آمد و خبر داد که (شهید)خلیل مطهرنیا فرمانده لشکر عملیات زخمی شده و بعد هم خبر آمد که (شهید)حاج علی اکبر رحمانیان معاون خلیل هم موج انفجار خورده.
حاج اسدی دستور داد که بچه ها از خط اول عقب بکشند.تماس با مرتضی برقرار نمی شد که بگویند نیروهایش را عقب بکشد.گلوله وجب به وجب به زمین می نشست همان سه بار گرد به نوبت بالا و پایین شده و هرچه از دستشان بر می آمد در حق بچهها کوتاهی نمی کردند.
عراقی ها با لودر مسیر عبور تانک را درست کرده و از دژ رد شده به سمت خاکریز اول حرکت کردند. مرتضی با نیروهایش توی گندمزار جلوی تانک ها بودند.حاج اسدی دل نگران بود بیسیم مرتضی جواب نمیداد حاجی به یعقوب خرمی و عنایت روغنی آنکه بیسیمچی بودند گفت: «مرتضی را صدا بزن»
میرداماد که سیدی روحانی بود آمده بود تا به حاجی سر بزند.فرماندهان کم کم دوره حاج اسدی جمع شده تا برای پاتک عراقی ها فکری کنند.حاج محمود ستوده معاون لشگر به ذهنش رسید که بروند بالای همان سنگر تانک و از آنجا مرتضی را صدا بزنند.
ساعت ۳ عصر و حاجی هنوز ناهار نخورده بود. صالح برادر حاج اسدی رفت که ناهار بیاورد.
حاج اسدی با میرداماد جلو شده و پشت سرشان حاج محمود و بیسیم چی با فاصله شروع به بالا رفتن کردند. روغنیان و حمید فرخی هم خودشان را به سنگر رساندند.حاجی طرح سنگر نشسته صدای خش خش بیسیم و« مرتضی مرتضی جعفر »گفتن لحظه قطع نمیشد.
(بعد از عملیات مرتضی جاویدی به حاج اسدی گفته بود که من صدای شما را از بیسیم می شنیدم اما جرات نمی کردم جواب بدهم.لوله تانک عراقی ها بالای سرمان بود و ما لا به لای گندم زار مخفی بودیم اگر کوچکترین تکان میخوردیم گردان فجر اسیر یا قتل عام می شد.)
عنایت الله روغنیان و میرداماد دوطرف حاجی و بعد از آن حمید فرخی نشسته بودند.جلال خیلی زود با موتور از خط برگشت حسین ایرلو و کرامت رفیعی هم با موتور حسین رسیدند.
موتور ها را پایین سنگر گذاشته و خودشان یکی یکی بالا رفتند.چند دقیقه بعد تویوتا هم لرزید و ساله با دو بشقاب برنج از شیب سنگر بالا آمد.سنگر جا برای ۱۰ نفر نداشت حاج اسدی و حاج محمود تعارفی کرده و مشغول شدند.بقیه هم نشستن به اظهارنظر کردند که گردان ابوذر از چه مسیری باید بیاید که در دید عراقیها نباشد تا بتواند جایگزین گردان فجر شود.
این کار باید در تاریکی شب انجام میشد.حسین و کرامت برای نشستن مشکل داشتند کرامت روی زانو در سنگر نشسته و حسین هم دست گذاشت روی شانهاش و نیم خیز ایستاد. بدن حسین بیرون سنگر بود. گلوله ای چند متر پایین تر از سنگر خورد و سنگر را لرزاند. جلال داشت وضعیت خط را توضیح می داد. صالح بلند شد و روبروی جلال نشست.هنوز کاملاً جاگیر نشده بود که ناگهان همه جا لرزید. صدای انفجار مهیبی بلند شد و گوشت و خون و دود و خاک قاطی شد. بعدش همه چیز در سکوت فرو رفتن کسی چیزی شنید و نه کسی چیزی میدید.شاید کسی نبود که چیزی بشنود. اولین صدای که آمد صدای صلوات بود. میرداماد بلندبلند صلوات می فرستاد.تا گرد و خاک کمتر شد زیر شانه های حاج اسدی را گرفته و در حالی که سرفه می کرد و او را از زمین بلند کرد. حاجی زخمی شده بود بوی باروت میآمد و سوختگی.کف سنگر پر از دست و پا و پوتین و خون بود هر طور بود حاجی را از سنگر بیرون برد . لباس حاجی پر از خون بود. گلوله تانک به حسین ایرلو و کرامت رفیعی خورده و تکه های بدنش آن همه جا پاشیده بود.صالح تکانی خورد. نور خورشید به صورتش پاشید. چشم باز کرد. دنبال حاج اسدی می گشت.تا بلند شد سرش به تیراهنی خورد که خم شده بود و سرش گیج رفت و نشست کف سنگر. تفسیر سنگر سریع افتاده بود کنار بدن ها.موج انفجار شکل سر را به هم ریخته بود. بلند شد سر را برداشت و با دستش فشارش داد که حجمش درست شود. نشد .موج انفجار جمجمه را له کرده بود.
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️خاطره حاج محمود کریمی از حاج قاسم سلیمانی
🔹شخصی آمد و از من درخواست کرد که با زنان بدحجابی که در روضهها شرکت میکنند برخورد کنم، حاج قاسم هم آنجا نشسته بود؛ گفت حاج قاسم شما یک چیزی بگویید.
حاج قاسم گفت مگر اینجا خانهی شماست؟
خانهی شما آمدند برخورد کن. در خانهی مادرشان آمدهاند.
🍃🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔰دومین فراز از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
✍🏼 خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت#خمینی_عزیز، مرا در مسیر#عبد_صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی.
#سردار_دلها 🌷
🌷 ۳ روز تا سالگرد شهادت سردار دلها💔
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#مـــادرحلالــم_کن!
🌺🌹
ســـرگــرم ڪار بودم ڪه یکے بلند گــــفت: مادر....😊
شــروع ڪرد دورم چرخیدن و تکرار این جمله "مادر حلالم کن"😇
گفتم: برای چــی؟😳
گـــفت: اول حلالم ڪن.
گفتـــم: بخشیـــدمت.
گفـــت: مـــادر چند بار صدایـــت ڪردم متوجه نشـــدیــد، مجبور شدم با صدای بلند صدایتان کنم.
ببخشــــید اگر صـــدایم را روی شما بلنـــــد کردم‼️
🌹◾️🌹◾️🌹
#شهید محمدرضا(مسعود) عقیقی
#شهـــدای_فارس
#شهادت: کربلای ۵
☘☘☘☘☘
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
..,...........
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬـــﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
🌷ﻓﻘﻄ ﺑﺮاﻱ ﺧﺪا....
ﺟﻠﻮﻱ ﺩﺭ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ... ﺑﻪ اﺣﺘﺮاﻡ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻭاﺭﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﻣﻴﺸﺪ, ﻣﻲ اﻳﺴﺘﺎﺩ, ﺟﻮاﻧﻲ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﻲ ...
#ﻋﻜﺲ_ﺑﺎﺯﻣﻴﺸﻮﺩ 👆
#ﺳﺮﺩاﺭﺩﻟﻬﺎ
🌹🍃🌹🍃🌹
@shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹انتشار برای اولینبار...
حضور حاجقاسمسلیمانی در حرم حضرت شاهچراغ(ع)
#ﺳﺮﺩاﺭﺩﻟﻬﺎ
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ_ﺣﺎﺝ_ﻗﺎﺳﻢ
🏴🍃🏴🍃🏴
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
حرفے نزدم از 🌱
غم دورى تـــو اما...🥺
اى ڪاش بدانے ڪہ 🌿
چہ آورده بہ روزم...❣
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایے🍃
#مرد_میدان
#سردار_دلها
@shohadaye_shiraz
#اﻃﻼﻋﻴﻪ
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﺑﻼﻏﻴﻪ و ﻣﺠﻮﺯ ﺷﻮﺭاﻱ ﻫﻴﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺬﻫﺒﻲ , ﻣﺮاﺳﻢ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲ ﻻﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﻀﻮﺭﻱ و ﺑﺎ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﭘﺮﻭﺗﻜﻞ ﻫﺎﻱ ﺑﻬﺪاﺷﺘﻲ ﺑﺮﮔﺰاﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ
🏴🏴🏴🏴
ﻣﺪاﺡ : ﻛﺮﺑﻼﻳﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﺷﺮﻳﻒ ﺯاﺩﻩ
👇
ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ 11 ﺩﻳﻤﺎه اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 16
🏴🏴🏴🏴
ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ / ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ
🔻🔻🔻
ﺯاﻳﺮﻳﻦ ﺷﻬﺪا, ﻣﺎﺳﻚ, ﻛﺘﺎﺏ ﺩﻋﺎ ﻫﻤﺮاﻩ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ
🏴▫️🏴▫️🏴
ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
🏴🏴🏴🏴
ﻟﻂﻔﺎ ﻣﺒﻠﻎ ﺑﺎﺷﻴﺪ
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_چهل_و_هفتم
صدای ناله ای آمد. فرخی تکان نمیخورد. بدن حاج محمود و خرمی افتاده بود روی روغنیان. از جا بلند شد کمرش تیر میکشید. تکه های بدن ایلای تیرآهن ها و تراورزها فرو رفته بود. دنده های یکی از بچه ها بود. بدنش لرزید.آمد آن را بیرون بکشد لبه استخوان تیز بود و دستش زخم شد. صدای ناله آمد فکر کرد روغنیان است. دستش را گرفت که از زیر بدن محمود بیرون بکشد. یک مرتبه رها شد و کف سنگ برخورد زمین. ترسیدن دست روغنیان از بدن جدا شده و توی دستش مانده بود. داده بلندی زد و از سنگر بیرون دوید. حاجی پشت سنگر هم نبود. برگشت به سنگر. دیواره سنگر فروریخته بود. پای افتاده بودم در بلندش کرد کتانی آبی پایش بود. یادش آمد که حسین کتانی آبی پوشیده بود. رفت بالای سر جلال که خوابیده بود: «جلال پاشو به بچه ها را ببریم بیرون»
جلال جواب نداد.سرش داد زد: پاشو جلال پاشو بریم خبر بدین ماشین بیاد بچه ها را ببریم اورژانس.
او را از سنگر بیرون کشید :جلال سوئیچ موتور را بده برم ماشین بیارم»
دستگرد در جیب شیب تند بود و نتوانست سنگینی بدن را تحمل کند و با هم سر خوردند پایین. تا اینکه رسیدن دید جلال تکان نمی خورد. سر گذاشت روی قلبش نمیزد. چند تا از بچه ها که از دور انفجار سنگر را دیده بودن نفس نفس زنان رسیدند به قتلگاه.
(حاج محمود ستوده جانشین،جلال کوشا جانشین اطلاعات لشکر،کرامت رفیعی از مسئولین طرح عملیات لشکر،عنایت الله روغنیان بیسیمچی فرمانده لشکر ،حسین ایرلو فرمانده واحد تخریب لشکر،حمید فرخی مسئول آموزش نظامی لشکر،در این سنگر به شهادت رسیده و حاج اسدی هم مجروح شد.
با زخمی شدن خلیل مطهرنیا و حاج علی اکبر رحمانیان مسئولین اصلی لشکر شهید و زخمی شده و از طرف قرارگاه دستور عقبنشینی لشکر المهدی صادر شد.
🌿🌿🌿🌿
آن گلوله توپ ستون لشکر المهدی را در هم شکسته و باید از نو ساخته میشد. کاکا علی حالا شده بود همه امید بچه های تخریبچی.شده بود سبحان دار گروه و باید آنها را خوب هدایت میکرد.زیر بار شهادت حسین و حمید و بچهها داشت کمرش خم می شد اما باید محکم می ایستاد.تکلیف عملیات که روشن شد نفسی تازه کرده و تا فرصتی پیش آمد جمع و جور کرده و راهی شدند.باید خیلی جاها می رفتند هر شهر و روستایی که یکی از شهدای تخریب چی بود باید سر میزدند. برای تجلیل از حسین هم به قرچک ورامین رفتند.در آنجا برای حسین سنگ تمام گذاشته و مراسم باشکوهی گرفتند و کاکاعلی سخنرانی کرد و خاطرات زیادی از حسین گفت. آنجا همه با هم دست به دعا برداشتند و از خدا خواستن تا همه مثل حسین شهید بشوند. کاکا علی به مادر حسین گفت: «مادر جان این بچه ها همه بچه های خودت هستند .همه حسین های شما هستند در حقشون دعا کن و از خدا بخواه که راه حسین را ادامه بدهند»
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
اﻧﻼﻳﻦ ﺷﻮﻳﺪ
اﺯ 16:15 ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﺠﺎﺯﻱ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪا
ﺑﺎ ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺑﺨﻮاﻧﻴﻢ
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🔰 بیست و هفتمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
🔹خطاب به خانواده شهدا…
خواهش میکنم مرا حلال کنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان ادا کنم، هم استغفار میکنم و هم طلب عفو دارم .دوست دارم جنازهام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید بهبرکت اصابت دستان پاک آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد.
#سردار_دلها 🌷
۲روزمانده تاسالروزعروج سرداردلها💔
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اشک ها و ناگفته های دختر شهید سلیمانی از آخرین صحبت هایش با حاج قاسم
🔹خانم زینب سلیمانی: شب شهادت به طور خاصی اصرار داشتند که من تنها در خانه نمانم. قرار بود که من هم با ایشان برم اما روز اخر گفتند که وضعیت خوب نیست.
آخرین باری که صحبت کردم گفتند که برمیگردم و باهم میریم مشهد، ایشان واقعا رفتند مشهد اما ما این سعادت را نداشتیم.
#ﺳﺮﺩاﺭﺩﻟﻬﺎ
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺷﻬﺎﺩﺕ
🌹🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #سرباز
🌷انتشار در آستانه سالگرد عروج ملکوتی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
📹لحظه شهادت حاج قاسم
#اﻟﺴﻼﻡ_ﻋﻠﻲ_اﻟﺤﺴﻴﻦ ع
🌹🍃🌹🍃🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
🍃🍃🌹🍃🍃
مهـــدی جانـم
از داغ غمت کمر خمیدھست بیا
یکبار دگر جمعـه رسیدھست بیا
ای باخبر از راز دل بیمارم
تا عمر به آخر نرسیده ست بیا...
#سلام_مولای_مــهربانم🌸🍃
#صبحت_بخیر_آقا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@golzarshohadashiraz
🍃🍃🌹🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ «رفیق ماه» با نوای حاج صادق آهنگران
🔹به مناسبت اولین سالگرد شهادت سردار دلها
#ﺩﻟﺘﻨﮓ_ﺣﺎﺝ_ﻗﺎﺳﻢ
#ﺳﺮﺑﺎﺯﻭﻻﻳﺖ
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_چهل_و_هشتم
کاکا علی خاطرهای از حسین تعریف کرد و گفت: باحسین مین خنثی می کردیم اما از هم فاصله داشتیم.یک بار صدای انفجاری از همون جایی که حسین داشتم این خنثی می کرد با دود و گرد و خاک به هوا بلند شد.با ترس دویدم و دیدم حسین روی زمین دراز کشیده بلند شد نشست خندید و گفت:«یک مین ضد تانک تله شده بود از زمین بلندش کردم که خنثی کنم متوجه شدم تله شده.امانش ندادم پرتش کردم آسمون و خوابیدن روی زمین که بالای سرم منفجر شد. خدا حسین را حفظ کرده بود و آسیبی ندید.
مینی که یک تانک را به هوا می فرسته کنارت منفجر بشه و آسیبی نبینی عجیبه.!!
با تعجب گفتم: تو چطور سالم در رفتی؟!
گفت: علی جان من اینطور ها شهید نمیشم من باید تکه تکه بشم .باید فقط تکه ای از بدنم پیدا بشه.
خدا رحمت کنه حسین رو به آرزوش رسید همان طور که دوست داشت آخرش هم فقط قطعه ای از پاش پیدا شد.حسین آرزو داشت مثل امام حسین شهید بشه .من فکر می کنم به نوعی حسین به آرزوش رسید و تکه ای از بدنش در شهری در شد.حالا حسین یک قبر شش گوشه داره یعنی در شش قبر دفن شده تکههایی از حسین همراه بدن حمید فرخی در آباده دفن شده .تکه هایی از او در جهرم در مزار جلال کوشا و عنایت الله روغنیان مدفونه. و تکه هایی همراه حاج محمود و کرامت رفیعی به فسا رفته. یک پا هم از او مانده که در بهشت زهرای تهران دفن شد.حسین دعا می کرد که در راه اسلام تکه پاره بشه که شد شادی روح سید حمیدرضا و حسین و دیگر شهدا صلوات بفرستید.
ستونهای محکم از گروه تخریب افتاده بودند.آدمهای مهمی شهید شده بودند که ثمره زحمت های چند ساله گروه بودند.بچههای تخریب چی می گفتند تنها کسی که می تواند گروه را به روزهای اوجش برگرداندو این کشتی طوفان زده را به سلامت به ساحل برساند فقط ناخدا علی است. کاکاعلی بعد از شهادت حسین فرمانده واحد تخریب شد.
او مدام دلش برای حسین و سید حمید و بچهها تنگ میشد و شبها در خلوت خودش به یادشان گریه میکرد یادش نمی رفت که به مادر حسین نامه بدهد یا به او سر بزند.
وقتی به قرچک ورامین به خانه حسین میرفت مادر حسین خوشحال می گفت:علی آقا وقتی که به خانه ما می آید انگار حسین آمده در خواب میبینم که حسین اومده خونه چند روز بعد تو می آیی. همیشه حسین از جبهه برام نامه میداد حالا که تو نامه میفرستی احساس میکنم نامه حسین .من قبول میکنم و خوشحال میشم تو هم پسرمی برام بوی حسینم را میدی.
کاکاعلی جلوی دوستان خیلی صمیمی خودش را رها میکرد و در فراق حسین و سید حمیدرضا و بچه ها گریه میکرد.
حاج کاظم شبیری می گوید:کاکا علی با شهید ایرلو و رضازاده علاقه خاصی به هم داشتند یک علاقهای که شاید غیرقابل وصل باشد خصوصیات اخلاقی و روحیاتش آن زیاد به هم نزدیک بود و همین امر باعث میشود که اینها به همدیگر وصل باشند به نظرم این خلوص و اخلاص هر کدام از اینها بود که اینطور همدیگر را درک می کردند.
در عملیات بدر کاکاعلی در فراغ شهید ایرلو و رضازاده آنقدر ناله و گریه کرد که چهره سرخ شده و صدایش گرفته بود.اینقدر دل شبها وقت و بی وقت برایشان گریه می کرد که از حال می رفت اما کسی نمی دانست فقط چند نفر شاهد سوختنش بودند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#روایت_عــشق...
🔰سـال ۶۵ بود. محــسن تازه از جبهه برگشته بود.
چند روزے مرخصـےداشـت. مـن را صـدا زد.
گفـت: برادرم خانـه اے اجاره ڪرده، بـیا با هـم بریم قـبل اسبـاب ڪشـی آن را تمـیز ڪنیــم.
صبـح زود با موتـور و یک دبه ۲۰ لیتری آب به دنبال مـن آمـد.
گفتم: مگـه آن خـانه آب نداره؟
گفت چرا، آب ڪہ داره، اما برادرم از وقتی ساکن آن خانه شد شماره کنتور را می نویسد، تا آن روز حساب آب با مسـتأجر قبلے اسـت، من یک لیوان آب هم از آنجــا برنمےدارم
🔰هـر وقـت از جبهـه مےآمـد، سـرےبه برادرش در گلـزار شهـدا می زد.
آن شـب سـاعت یازده دوازده بـود. گفـت دلم گـرفته بریم گلزار شهدا... مثـل همیـشہ دورےدر قبـور شهـدا زد، تا رسـید به قـبر برادرش...
مےگفـت:ببـین ڪنار مهـدے یڪ جای خالےهـست، این جاے مـن است...
کسےرا اینجا خاک نمی کنند، چـون سـندش را به اسم من زده اند.
همین جـور هـم شد.وقتے در ڪربلاے ۴ شهیـد، جـنازه اش، همـان جا ڪه مےگفت دفــن شد.😭
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#شهیدمحـسن_ظریفکار
#شهـداےفارس
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🔸بیست و دومین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
🔹خطاب به مردم عزیز کرمان…
عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفتهام. من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینکه من پارهتن آنها بودم و آنها پاره وجود من، اما آنها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم.
#سردار_دلها 🌷
۱روزمانده تاسالروزعروج سرداردلها 💔
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زینب سلیمانی در گفتگو با شبکه المیادین: حضرت آقا حکم رگ گردن حاج قاسم را داشت و به ایشان حساس بود
🔸 مقام معظم رهبری را خیلی مظلوم میدانست و به من سفارش میکرد در دانشگاه اگر به من توهین کردند سکوت کن ولی در مقابل هر حرفی به حضرت آقا هیچ وقت سکوت نکن و مقابلشان بایست.
#سرداردلها
#حاج_قاسم
#سالگردشهادت
🏴🌹🏴🌹🏴
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔴 سردار دیگری رفت🏴🏴
در جمعه ای دوباره خورشید انوری رفت
یک یار مهــــــربان و دلسوز رهبری رفت
شد سالگـــرد سردار، داغی دوباره دیدیم
در عرصه ی بصیرت ســردار دیگری رفت
🏴🏴🏴🏴
ﻋﺮﻭﺝ ﻋﺎﻟﻢ ﻓﺮﺯاﻧﻪ و ﺑﺼﻴﺮ و اﻧﻘﻼﺑﻲ ﺣﺠﺖ اﻻﺳﻼﻡ ﻣﺼﺒﺎﺡ, ﻳﺎﺭ ﻭﻻﻳﺖ, ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ و ﻣﺤﺒﻴﻦ اﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺭﻫﺒﺮ اﻧﻘﻼﺏ ﺗﺴﻠﻴﺖ ﺑﺎﺩ
🏴🏴🏴🏴🏴
ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⭐️تو #قطعه_قطعه شدی
❣و دور💫 شهر ﺩﺭ ﺩﻳﺎﺭﻏﺮﺑﺖ چیده شدی
⭐️و من به خون شقایق🥀 قسم
❣ #تو_را از حاشیه
بر روی متن خواهم نوشتـ✍
⭐️بر روی هرچه که
❣یاد تو💭 را #فراموش کرده است ....
#ﺳﺮﺩاﺭﺩﻟﻬﺎ
#نثار_روح_شهدا_صلوات
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🌹
صبح يعنے
بہ نفس هاے تو پيوند شدن
صبح يعنے
پر از احساسِ خداوند شدن
ای خوشا سر به سر زلف تو دلبند شدن
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
#سردار_دلها
#مرد_میدان
🌷🌹
@shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جوانی که یقه حاج قاسم را گرفت!
😔😔
#ﺣﺴﺮﺕ_ﺷﻬﺎﺩﺕ
#ﺳﺮﺩاﺭﺩﻟﻬﺎ
🍃🌹🍃🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_چهل_و_نهم
کاکاعلی یک لباس خاکی داشت که چند جای سوراخ های ریزی شده بود و بعضی وقت ها آن را می پوشید. یکی از بچه ها یک بار با ناراحتی به او گفت: کاکا علی این لباس با این سوراخ ها در شان شما نیست.لب بجنبانید تا یک دست لباس تکاوری از اون عراقیهای با حالش بیارم بپوشید .این چیه که میپوشی؟!
کاکا علی چپ چپ نگاهش کرد و او ادامه داد:ببین کاکاعلی خیلیا از این لباس پلنگی عراقی یا پوشیدن چه عیبی داره تو هم یه دست بپوش دیگه .حروم که نیست .ماشالا بهت هم میاد»
آهی کشید و گفت: این لباس خاکی سوراخ سوراخ رو با لباس ژنرال های دنیا هم عوضش نمیکنم. این برای من تقدس داره»
و آرام با دستش لباس را نوازش کرد. طرف گفت: بابا تقدس مقدسش کجا بود!! یک گونی با چهار تا سوراخ»
اخماش رو توی هم کشید و با ناراحتی گفت: «دیگه به این لباس نگو گونی ها!!. اصلا تو میدونی قضیه این لباس چیه؟ مال کیه؟ اصلا حکایتش چیه؟ این لباس برای من بوی بهشت می ده! بوی حسین میده! حسین ایرلو..»
سکوت کرد و گوشه چشمانش خیس شد و آرام ادامه داد: «این لباس مال حسین آقاست .حسین آقای ایرلو. قبل از اینکه شهید بشه ,دادش به من. از حسین همین به من رسیده. برا تنم گشاد بود. دادم درستش کردن. اما گفتم به این سوراخهاش کاری نداشته باشند. اینا جای ترکشهای که به بدن حسین خورده بود دلم که براش تنگ میشه لباسشو میارم و میپوشم آروم میکنه سبک میشم.
🌿🌿🌿🌿
بعد از هر عملیات به محض اینکه فرصت گیر می آورد وسیلهی دست و پا کرده میرفتند سرکشی از خانواده شهدای برازجان کازرون لامرد فسا جهرم شیراز...
می گفت: بگذارید پدر و مادر شهدا حرف بزنند. اون های لیاقت داشتند که افتخار پدر و مادر شهید بودن را پیدا کردند به این دلیلی حرفهایی میزنند که خیلی به دردمون میخوره»
بعد از انفجار پل بدر به شهادت بچه ها رفته بودن دیدار با خانواده شهیدان «محمود و حمیدرضا زنده باد »که حمیدرضا در عملیات انفجار پل به شهادت رسیده بود.
کاکائو صحبت کرد و گفت :خداوند در زندگی بشر به دلیل طریقه خلقتی که کرده لازم است که بشر حتماً از جانب خداوند امتحان شود.این بنای امتحان در خلقت کل بشر بر اساس رابطه هر فرد با خداست .مثلا در کلاس درس هر فرد بر مبنای سطح سواد و درس خواندنش امتحان می شود.حال یک نفر که اهل درس نباشد چندان به امتحان اهمیت نمیدهد و این امتحان گرفته میشود که هر فرد برای خودش ثابت شود در چه سطحی است.شاگرد درسخوان و باهوش سعی میکند که امتحاناتش سخت تر گرفته شود تا آبدیده تر شود و فردا که وارد دانشگاه شد نمره اول شود.در زندگی هم همینطور از خداوند روز اول خلقت بشر همه چیز را بر مبنای لیاقت تقسیم کرده و این نعمتی است که از جانب خداوند که هرکس به او نزدیکتر است امتحانش سخت تر است»
بعد از پدر شهیدان زنده باد صحبت کرد و جمله گفت که در تاریخ واحد تخریب ماندگار شد و همه انگشت به دهان ماندند.او گفت :«هر پدری دلش می خواد که آرزوی بچه هاشو براورده کنه،یکی خونه میخواد یکی شوق میخواد یکی زن و بچه ها.بچه های منم آرزوهاشون شهادت بود منم دعا کردم و کمک کردم که به آرزوشون برسن .خوشحالم خیلی هم خوشحالم الهی شکر..»
بعد از خداحافظی با خانواده شهید در اتوبوس شروع کرد و تشکر از بچه ها و گفت: «این کار شما باعث شد که خانواده شهید تسکین پیدا کنند وقتی دیدن اینهمه رزمنده از جبهه بلند شدن برای دیدن اونها اومدن روحیشون عوض شد این سنت را حفظ کنید سرکشی و دید و بازدید ای که اسلام گفته همینه.تجدید روحیه میشه خانواده شهدا که جای خود دارند.اگر مادر بزرگ یکی از بچه های تخریبچی هم از دنیا رفت نگیرد یک پیرزن ای بوده و از دنیا رفته بریده خانه اون شخص و دلجویی کنید.این تسکین ارزش این خودش باعث بزرگی اون شخص در خانواده و فامیلش میشه به خانواده احساس میکنند که تنها نیست و دوستاش براش ارزش قائل اند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
🏴نحوهی اطلاع رهبر انقلاب از شهادت حاج قاسم
✍چند دقیقه بعد از شهادت سپهبد سلیمانی، قضیه به یکی از فرزندان رهبر انقلاب اطلاع داده میشود. ایشان به منزل رهبر انقلاب میروند و مشاهده میکنند که رهبر انقلاب، مشغول خواندن نماز شب هستند، لذا خبر شهادت حاج قاسم را بر روی یک کاغذ نوشته و در کنار سجاده نمازشان قرار میدهند.
رهبر انقلاب پس از پایان نماز خود، متن کاغذ را میخوانند و به نماز شب خود ادامه میدهند. ایشان بعد از اذان و خواندن نماز صبح پیگیر جزئیات بیشتر شهادت حاج قاسم سلیمانی از مسئولین مربوطه میگردند. گفته میشود رهبرانقلاب در روز تشییع پیکر مطهر شهدا در تهران با گریه، کمی آرام میشوند.
#ﺳﺮﺩاﺭﺩﻟﻬﺎ
#ﻣﺎﻟﻚ_اﻧﻘﻼﺏ
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75