فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وصیت شهید حاج قاسم سلیمانی
همسرم من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کرده ام،محمود می داند.
قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم بر آن کلمه سرباز قاسم سلیمانی بنویسید نه عبارتهای عنوان دار.
#قاسم
#سلیمانی
#ﺷﻬﺪا ﻣﺎ ﺭا ﻫﻢ ﺷﻬﻴﺪ ﻛﻨﻴﺪ 🌹
برای شادی روح شهدا #صلوات
🍃🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰فرازی از وصیتنامه شهید والامقام : حجت الاسلام شیخ فضل الله کریمی
خدایا نصیبم گردان حب خودت را و دوستی اهل بیتت را.
سالها بسی دراین کوه ها و بیابانها در غم عشق شهادت می سوزم و می سازم.
ما امروز می بینیم که کشورهای استبدادی کشوری را علیه جمهوری اسلامی تجهیز می کنند و با او همکاری می کنند تا اینکه انقلابی را که برای اجرای دین حق واحیای دین حق به پا خاسته و می رود تا ملتهای مظلوم خفته را بیدار کند و از ارزشهای انسانی آنها دفاع کند نابود کند.
وظیفه ی ما همان است که امام حسین (علیه السلام) ظهر عاشورا مشخص فرمودند که باید مؤمن بشتابد به سوی شهادت و لقای حق را در یابد.
بدانید که این انقلاب یک پدیده ی الهی است و به هیچ وجه کسی توان مقابله بااو را ندارد. مادرم من می دانم که تو پیش حضرت زهراروسفید خواهی بود چرا که تو دین خود را به اسلام ادا کردی.
#شهید فضل الله کریمی
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_اﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺱ
#ﻳﺎﺩﺵ_ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺷﻬﺎﺩﺕ
🌹🌷🌹🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
#ﻳﺎﺩﺷﻬﻴﺪﻱ_اﺯﺗﺒﺎﺭﻋﺸﺎﻳﺮﻓﺎﺭﺱ ...
🌹🌷
گاهی که خدمت آقا میرفتیم، میدیدم آقا که صحبت میکنند صیاد تند تند یادداشت برمیدارد. آخرین بار عید غدیر بود و برای تبریک خدمت آقا رسیده بودیم. درجهی سرلشکری را هم ابلاغ کرده بودند. من در مراسم کنار صیاد نشسته بودم و دستم را گذاشته بودم روی دستش. آقا که شروع به حرف زدن کردند، صیاد آرام دستش را از زیر دست من بیرون کشید و دفترچهاش را برداشت و شروع کرد به نوشتن.
وقتی مراسم تمام شد و داشتیم برمیگشتیم، ازش پرسیدم: «حاج علی، برای چه موقع سخنرانی آقا یادداشت برمیداری؟ حرفهای ایشون رو از تلویزیون پخش میکنند.
گفت: من که باید از صحبتها یادداشت بردارم، دیگه منتظر اخبار ساعت دو نمیشم. همونجا یادداشت میکنم. بعد در فاصلهای که میشینم توی ماشین، این صحبتها را به دستور العمل تبدیل میکنم. وقتی به ستاد کل رسیدم، میدم برای تایپ و بعد هم اجرا.
👈 تو شاید حرفهای آقا رو سخنرانی تلقی کنی، ولی برای من این حرفها سخنرانی نیست، دستوره. از همون لحظهای که میشنوم، تکلیف به گردنم میاد که امری رو از فرماندهام گرفتم و باید اجرایش کنم. تا ستاد کل برسم وقت رو تلف نمیکنم.»
سپهبد_شهید
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
🍃🌸🍃
پ.ن : ﭘﺪﺭ ﺷﻬﻴﺪﺻﻴﺎﺩﺷﻴﺮاﺯﻱ اﺯ ﻋﺸﺎﻳﺮ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﭘﺲ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ اﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﺟﺎﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ
🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
سردار بی دست
#شهید_حسین_خرازی:
🌴هر چه كه میكشیم و هر چه كه بر سرمان میآید از #نافرمانی خداست 😔
🌴و همه، ریشه در عدم رعایت #حلال
و #حرام خدا دارد
🌹🍃🌹🍃
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#زندگینامه_شهید_احسان_حدائق
#نویسنده_مریم_شیدا
#روایت_بیست_و_یکم
#براساس_کتاب_میاندار
*۱۳۵۷/۱۲/۱۹*
از اول تا آخر سالن مدرسه انواع مختلف کتاب ها را چشیده بودند. مانیفست اسلامی ،ماتریالی ،اصول دیالکتیک...
استقبال هم بسیار زیاد بود .احسان آهی کشید .نگاهش را انداخت روی چند کتابی که به زور و زحمت با پول توجیبی هایشان خریده بودند.
_نامردا چطور بچه ها را جذب میکنند!!؟
مینایی به یکی از بچه ها که تا دیروز جزء انجمن اسلامی بود و حالا گروهکی شده بود نگاهی انداخت .در حال مناظره با یکی دیگر از بچه ها بود تا او را به سمت خودش بکشاند.
احسان دوباره آه کشید و دو زانو جلوی کتابها نشست. نگاهی به جلد کتاب ها انداخت و یکی از آنها را برداشت و لایه اش را باز کرد و روی دست گرفت.
_اگر دنبال دین واقعی و اصیل میگردین صراط مستقیم تنها با اسلام و پیروی از خط امامه.
با داد و بیداد های پرشور احسان فقط چند نفری رویشان را به سمت آن ها برگرداندند. صورت احسان از شدت عصبانیت گل انداخته بود. مدام بالا و پایین می پرید.
_«می بینی مینایی چطوری جاذبه درست کردن!! با خودکار هدیه دادن و ساندویچ چه جوری قاب بچه ها را می دزدند؟!»
مینایی هم سر تکان داد و در جوابش گفت :«دینی که با خودکار را ساندویچ به دست بیاد عاقبتش معلومه»
چند بار به این طرف و آن طرف رفت. خونش را می خورد که به سمت حیاط مدرسه رفت.دقایقی بعد با سرعت برق از دم راه را تا آخر راه رو دوید. سر و صدای گروهکی ها سالن مدرسه را پر کرده بود.
_چیکار می کنی تمام کتاب ها را گِلی کردی!!!
_مگه مرض داری؟! انگار یه چیزیش میشه ها...
مینایی چشم متعجب اش را به احسان دوخت. کفش هایش را داخل باغچه مدرسه گلی کرده بود ،بر روی کتابهای آنها می دوید. هنوز پایش به آخر سالن نرسیده بود که ریختند روی سرش و تا میخورد زدنش!
مینایی مانده بود چه کند !؟تنهایی زورش به این همه آدم نمی رسید. !صدای احسان از زیر دست و پایشان بلند بود :«هیهات من الذله .....یا حسین (ع)... یا مهدی (عج)»
معاون مدرسه با شنیدن سر و صدا ها سر و کله اش پیدا شد و گفت: «چه وضعشه مدرسه را گذاشتید روی سرتون؟!»
گروه کی ها از دور احسان پراکنده شدند احسان آش و لاش وسط سالن افتاده بود خون از کنار لبش بیرون میزد یکی از اعضای گروه ها جلو آمد و انگشت اشاره اش را برد سمت کتابهایی که با شل و گل یکی شده بودند.
_نگاه کنید چه بلایی سر کتابها اورده؟!
معاون نگاهی به کتاب ها انداخت.
_تو چه کار به کار اینها داری ؟!بزار کارشون رو بکنن.
احسان آرنج را به زمین تکیه داد و از روی زمین بلند شد با صدای دورگه شکل سالن را به لرزه درآورد:
_«من به اینا چی کار دارم؟!!!! اینا منافقن !!همتون لنگه هم هستین.. همتون گروهکی هستین !!مرگ بر منافق ....مرگ بر منافق...»
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📎سخنی برای امروز مسئولین
🔹از پذیرش مسئولیتها شانه خالی نکنید و هر جا سنگری خالی میشود آن را پر کنید، هر جای انقلاب قادرید فعالیت کنید، برای حاکمیت قرآن و ولایت فقیه در صحنه وارد شوید و حضور پیدا کنید.
🔸ای مسئول تو قراردادی همیشگی با خدا داری، اسلام را نگذار ضربه بخورد، شهدا از شما ادامه راه میخواهند، خدای نکرده در درگاه خداوند پیش شهدا شرمنده نشوید که از آنها جدایتان کنند و شما را با مارقین و ناکثین و قاسطین و صدامیان و شاه و دار و دستهاش یکجا جمع کنند و شکنجه دهند.
🔹مسئولین باید نامههای علی (ع) را به کارگزارانش و فرمان او به مالک اشتر را الگوی خود قرار دهند. مواظب باشید، در هر صورت فکر حسین (ع) را زنده نگه داشته و نذرها را در جهت ساختن انسانها به طرز ویژگیهای حسین (ع) خرج کنید.
📎فرماندهٔ گردان عملیاتی امام رضا(ع) لشگر۱۹فجر
#سردارشهید_خانمیرزا_استواری🌷
#اﻳﺎﻡ_شهادت
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_اﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺱ
🌹🌷🌹🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
وقتی بهش میگفتیم
چرا گمـنام ڪار میڪنی ..!
میگفت: ای بابا،
همیشه ڪاری ڪن
ڪه اگه خدا تو رو دید
خوشش بیاد نه مـردم (:
#شهید_ابراهیم_هادی 🌱
🌷☘🌷☘
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪا:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
بسم رب الشــهدا...
إِنَّ رَحْمَــتَ اللَّهِ قَرِيــبٌ مِنَ الْمُحْسـِنین
🌹🌷🌹🌷
آغاز #رزمایش_کمڪ_مؤمنــانه
#نذرظــهورمنجےموعـود
#بہ_نیابت_شهدا
👇➖👇➖👇
با عنایت حضرت زهرا(س) و با توجه به دستور رهبرمان مبنے بر رزمایش همدلے و کمک مؤمنانه ، بار دیگر پس از توزیع حدود ۳۱۳ بسته اقلام غذایے و بهداشتے در ایام ابتدایی سـال، انشاالله با کمک همدیگر ، در این شرایط سخت به کمک نیارمندان شهرمان می شتابیم
👇👇
#بازهم_خواهش :
1⃣تبلیغ و اطلاع رسانے طرح در گروههای مختلف و اعلام به خیرین
2⃣شراکت همگانے در این امر خیــر حتے به مبلغ کم
〰🔻〰🔻〰
👇
6362141080601017
بانك آينده بــنام محمد پولادي
🔺▫️🔺▫️
*هییت شهداے گمنام شـــیراز*
🌹🌷🌹🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
هر کس پاے #حرف_رهبرش هست بسم الله ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👆
کاش ما هم مثل #شهدا بودیم
🌹🌷🌹
بیایید در روزهاے سخت ما هم کمے خود را شـبیه شهدا کنیــم
🌹▫️🌹▫️🌹
#پیشـنهاد_دانلـود
#رزمایش_همدلي
#رزمایش_کمڪ_مؤمـنانه
👆🔺👆🔺👆
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
ﭘﺲ از شهادتش بچه هاي يتيم كه مي آمدند ، مي گفتند: اين ساعت روي دستمان ،لباسهامان رامحمدبرايمان خريده .
اين بچه ها رابا پول خودش مي برد مشهد .
ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﻴﺪﻳﻢ اﻳﻦ ﭘﺴﺮ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻛﺮﺩﻩ و ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺧﺒﺮ ﻧﺪاﺭﺩ
🌷🌹🌹🌷
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﻤﺪﻣﻬﺪﻭﻱ
ﺷﺐ ﺷﻬﺎﺩﺕ
#ﺷﻬﺎﺩﺕ:87/1/24
#ﺑﻤﺒﮕﺬاﺭﻱ_ﺣﺴﻴﻨﻴﻪ_ﺳﻴﺪاﻟﺸﻬﺪا
#ﺷﻬﺪاﻱﺷﻴﺭاﺯ
🌷🌹🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
👈تو یک بار از مادر متولد شدی
و این بار باید از #خودت بیرون بیایی
⇜از غریزه ها و عادت ها متولد شوی
⚜که مسیح میگفت:
«لا يَلِجُ فِى الْمَلَكُوتِ مَنْ لايُولَدُ مَرَّتينِ»
کسی که #دو_بار متولد نشود،
به ملکوت خدا راه ندارد
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
روزهای آخر خیلی عجیب شده بود. نگاه ها و حرفهاش.
یادمه روز شنبه حمام رفت و غسل شهادت کرد.
حسابی به خودش رسید. با تک تک اعضای خانواده خداحافظی کرد، اونم با نگاه خاصی که تا حالا ندیده بودم. گفت: دارم می رم زیارت شاهچراغ(ع)
قرار بود توی راه سونوگرافی بابا رو بگیره، برای همین نماز دیرتر رسیده بود حسینیه.
پسر عموم می گفت: اصرار کردم که وایسا با هم می خونیم، من کار دارم. گفته بود: خیلی دیر شده باید نمازم رو بخونم. چند دقیقه ای از ورودش نگذشته بود که صدای انفجار فضا رو پر کرد .
'
#شهیدمحمدجوادعلوی
#شهدای_فارس
#ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥﻭﺻﺎﻝ
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺷﻬﺎﺩﺕ
🌷🌹🌷🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/LRssfqn30WvDyoDwDQM2zQ
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
#زندگینامه_شهید_احسان_حدائق
#نویسنده_مریم_شیدا
#روایت_بیست_و_دوم
#براساس_کتاب_میاندار
*۱۳۵۸/۱/۲۰*
احسان و عقیقی مشغول چیدن کتاب ها کنار باغچه مدرسه بودند به که مینایی به سمتشان رفت .باید اتفاقی را که سر کلاس افتاده بود برای احسان میگفت. همانطور که برای صحبتهایش دنبال مقدمه می گشت به کتابها نگاهی انداخت. کتابهای مختلفی از دکتر شریعتی آیتالله دستغیب و ....آنجا بود. یکی از بچههای دیگر مدرسه هم همزمان آمد. یکی از کتابها را برداشت تا نگاهی بیاندازد بهنظر میرسید که از کتاب خوشش آمده. نگاهی به قیمت کتاب انداخت فکری کرد و کتاب را سر جایش گذاشت میخواست برود که احسان کتاب را برداشت را به سمتش گرفت و گفت: «ببرش، نمیخواد پول بدی»
پسر من و منی کرد و گفت:«شما بابت این کتابها پول دادین. نمیشه که همینجوری ببرم!»
_وردار ببر، تا باشه پول خرج چنین چیزهایی بشه .
پسر تشکری کرد و کتاب را گرفت و رفت. مینایی کنار احسان ایستاد و گفت: «یک کمونیست توی کلاس ما هست .یک انشای بدی نوشته»
احسان توی چشمهای مینایی زل زد و گفت:« مگه تو کلاس نبودی که گذاشتی انشاش رو بخونه؟»
مینایی من و منی کرد و گفت :«یه چیزای خوبی می گفت»
احسان چشم ریز کرد و پرسید: «خوب حالا چی نوشته بود که این قدر به مذاق خوش آمده؟!»
_موضوع انشا این بود شمال شهر همان شمال شهر است ،جنوب شهر همان جنوب شهر! می گفت با وجودی که ما انقلاب کردیم اما اوضاع هیچ فرقی نکرده !مستکبر ها هنوز توی خونه بالا شهر شون و مستضعف ها هم توی خونه پایین شهرشون هستن»
احسان خنده تمسخر آمیزی کرد ومینایی نیشش را تا بناگوش باز کرد و گفت:«تو که اینقدر وضعیت خوبه دو سه تا از این کتاب ها را همین جوری بده ما برداریم بخونیم»
آرام پس گردن مینایی زد.
_نیست خیلی میخونی ؟! *چقدر بهت بگم کتاب بخون تا در برخورد با گروهکها کم نیاری* باید جوابشو میدادی و از اسلام دفاع می کردی»
خنده از روی لبهای مینایی رفت و سر به زیر انداخت .
احسان رو کرد به عقیقی و گفت:« پهلوون !حواست به کتابها باشه تا من برم و برگردم»
دست مینایی را گرفت و به سمت کلاس برد. در همین حال گفت:« برو هر کی بوده صداش کن بیاد دم کلاس»
مینایی در کلاس را باز کرد نگاهش را دوخت به آخر کلاس
_سعید بیا دم کلاس باهات کار دارم.
سعید هم دستی به موهایش کشید و گردنبند داخل گردنش را درست کرد و گفت: چیه؟ چی میگی مجتبی؟!
_بیا بیرون کلاس یک کاری باهات دارم.
سعید خوشحال از جایش بلند شد و به سمت در رفت .
مینایی به سعید اشاره کرد و رو به احسان گفت :«این کسی هست که اون انشا رو نوشته »
احسان نگاه تندی به او کرد. رنگ از چهره سعید پرید احسان گفت: «انشا مینویسی ؟!شمال شهری همون شمال شهر، جنوب شهری همون جنوب شهر؟!
سعید ساکت بود. احسان با کف دست موهای مدل داده اش را به هم ریخت.
_حالا اینو علی الحساب داشته باش بعد بیا بهت بگم جنوب شهری و بالا شهری یعنی چه..
تعبیر که تازه به دم کلاس رسیده بود متوجه ماجرا ماجرا شده گفت:«آقای حدائق!! انقلاب دیگه پیروز شد .چیکار به این بچه داری؟!»
_تا وقتی این گروهکها آزاد باشند و ول بگردند، مبارزه هنوز ادامه داره. این بچه ها سوادش رو ندارند زود گول می خورند ،باید حواسمون باشه تا پا کج نزارن»
دستی به شانه مینایی زد و گفت:« وقتی دیدی کسی جلوی دین و اسلام وایمیسه باید جلوش وایساد...گرفتی جوانمرد؟!»
بعدا بیا کارت دارم می خوام جواب انشات را بهت بدم.
احسان به سمت حیاط رفت . قیافه و مدل موهای کمونیستی سعید ،حالا شبیه جنگل شده بود.
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
در ۱۵ سالگے مدتے در جبهـﮧ حضور داشتم
علیرضا 3 ماهـﮧ بود کـﮧ خواب حاج همت را دیدم
بـﮧ او گفتم من سعادت شهادت نداشتم
او گفت: مدتے بعد یکے از اعضاے بدنت را در راه خدا خواهے داد
بعد از تولد علیرضا پزشکان گفتند کـﮧ قوزک پایش مشکل دارد
کـﮧ اگر در ۱۲ سالگے عمل کند مشکل برطرف مےشود،من هم براے ۱۲سال بعد براے او نوبت عمل گرفتم
خوابم تعبیر شد،بچه هایم جگرگوشـﮧ هایم بودند
علیرضا در 12 سالگے به شهادت رسید
ﺭاﻭﻱ : #ﭘﺪﺭﺷﻬﻴﺪاﻥ_اﻧﺘﻆﺎﻣﻲ
#ﺷﻬﺪاﻱﺣﺴﻴﻨﻴﻪ_ﺳﻴﺪاﻟﺸﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #کلیپ_تصویری
❤️ 12 سال گذشت و این داغ، هرروز برای ما تازه تر می شود...
🗓 24 فروردین ماه، سالروز شهادت شهدای واقعه بمب گذاری حسینیه سید الشهداء(ع)
#شهدای_ﺣﺴﻴﻨﻴﻪرهپویان_وصال
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_اﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺱ
#ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ_ﺷﻬﺪاﻳﻴﻢ🌷
🌷🌹🌷🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
دوری را
با چه زبانی می توان ترجمه كرد!!
وقتی فاصله ی من با ﺷﻤﺎ
تنها
يک ﺩﻧﻴﺎاست ..
ما با خيالتاﻥ
شـــب و روز می ﮔﺬﺭاﻧﻴﻢ،
ﺩﻋﺎﻱ ﺧﻴﺮ ﺷﻤﺎ
ای #ﺷﻬﺪا .. .ﺷﺎﻳﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﺩﻝ ﺧﻮﺷﻲ ﻣﺎ ﺩﺭ اﻳﻦ اﻳﺎﻡ اﺳﺖ....
#ﺩﻭاﺯﺩﻫﻤﻴﻦ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺷﻬﺪاﻱ ﺣﺴﻴﻨﻴﻪ ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ ﮔﺮاﻣﻲ ﺑﺎﺩ 🌹
🌷🌹
#ﻳﺎﺩﺷﻬﺪاﺻﻠﻮاﺕ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
** مادر شهید:
علاقه زیادی به آقا امام زمان(ع) و امام رضا (ع) داشت. هر روز زیارت امین الله (امام رضا) و دعای عهد میخوند.
حالاتش قابل توصیف نبود، امین الله رو با تمام وجود و عاشقانه میخوند و به پهنای صورت اشک میریخت.
پنجم دبستان بود، از مدرسه با یه جعبه شیرینی برگشت، خوشحالی توی صورتش موج می زد، گفت: «مامان امروز چله دعای عهدم تموم شد، از امروز #یار امام زمان(عج) شدم ».
#شهیده_راضیه کشاورز
#شهدای_فارس
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷
🌷🌹🌹🌷
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
#اﻣـﺎﻡ_ﺧﺎﻣـﻨہ اﻱ :
*ﺯﻧــﺪﻩ ﻧﮕــﻬﺪاﺷﺘﻦ ﻳـﺎﺩ ﺷﻬــﺪا ﻛﻤــﺘﺮ اﺯ ﺷــﻬﺎﺩﺕ ﻧﻴــﺴﺖ...*
🌺🌺
اعتقادمون ایـن اســت که شهداے استــان فارس و شیراز خیلے گمنام و غریبند
حتےبین مردم استان
👇👇👇
*ﻃــﺒﻖ ﻓﺮﻣــﻮﺩﻩ ﺭﻫﺒــﺮ اﻧﻘـﻼﺏ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﮕﻪ ﺩاﺷــﺘﻦ ﻳﺎﺩ ﺷﻬـــﺪا ﻛﻤــﺘﺮ اﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻧﻴــﺴﺖ ....*
#خادمیــن_شهــدا با راه اندازے سلسه کانالهاے شهدایی ، در استان ، تلاش می کنند روزانه کمے مخاطبین خود را با #سیره_عملےورفتارے شهداے استان آشنا کنند
〰🔻〰🔻〰
*ﭘــﺲ ﺣﺪاﻗﻞ ﻛﺎﺭے ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴــﻢ اﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻴــﻢ:*
1⃣ ﺣﻀــﻮﺭ ﺩﺭ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﺷــﻬﺪاﻱ ﺷﻴــﺮاﺯ کہ مصداق بها دادن به فرهنگ شهداســت
*2⃣انتشــار ﻣﻂﺎﻟــﺐ ﺟﻬــﺖ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨــﮓ ﺷﻬــﺪا و ﺯﻧﺪﻩ ﻣــﺎﻧﺪﻥ ﻳﺎﺩ ﺷﻬــﺪا*
✅✅✅✅✅
*ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ #ﺷﻬــﺎﺩﺕ 🌷 ﻫﺴﺖ ﺑﺴــﻢ اﻟﻠﻪ.....*
⭕️ *فقط شاید همین نکته براے انگیزه ما کافے باشد که شاید با عضویت و انتشار مطالب کانال شهدای شیـراز و در نهایت آشنایی دیگران با شهدا ، دل خانواده هــاے شهدا شاد شود‼️* ⭕️
🔻🔻🔻🔻
*ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻫــﻬﺎ ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕــﺮاﻥ ﻣﻌﺮفے ﻛﻨﻴﺪ:*
👇👇
ﻟﻴﻨﻚ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻟﻴﻨﻚ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ :
ﮔﺮﻭﻩ 1:
https://chat.whatsapp.com/LRssfqn30WvDyoDwDQM2zQ
2:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 2:
https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872
3:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 3
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
4: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 4:
https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
5: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 5:
https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG
6: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 6:
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
👆👆👆👆
ﻟﻴﻨﻚ اﻳﻨﺴﺘﺎ :
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
👌 *ﺑﻴﺎﻳﻴــﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻬــﺪاے ﺷﻬــﺮﻣﺎﻥ ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕــﺮاﻥ ﻣﻌﺮﻓے ﻛﻨــﻴﻢ*
ای بانی هر سپیده دم ،
صبـــح بخیر ...
دلچسبی ی چای تازه دم ،
صبـــح بخیر ...
📎سلام ، #صبـحتون شهــدایـی 🌷
ว໐iภ ↬ https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍اگر خبر شهادت من را شنیدید صبور باشید و بر من گریہ نڪنید و بر حسین «ع» و حضرت زینب «س» و اهل بیت و مصیبت هایشان گریہ ڪنید ، بنده جان ناقابلے در راه اسلام داده ام ، امام حسین «ع» نہ تنها جان خود بلڪہ تمام اهل بیتش را فداے دین و جهاد در راه خدا ڪرد
#شهید_عمار_بهمنی
#سالروز_شهادت🌷
#ﻣﺪاﻓﻊﺣﺮﻡ
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
🍃🌸🍃
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🌷
#زندگینامه_شهید_احسان_حدائق
#نویسنده_مریم_شیدا
#روایت_بیست_و_سوم
#براساس_کتاب_میاندار
*۱۳۵۸/۱/۲۴
صدای احسان بلند شد
_مدیر باید عوض بشه ما و بقیه بچه ها می خواهیم که شما مدیر بشین.
آقای هاشمی نگاه به چهره جدی احسان انداخت
_حتی باید دبیر هایی رو که طرفدار رژیم یا ساواکی بودن از مدرسه اخراج کنیم.
سعید ابوالاحراری هم دنباله حرف احسان ادامه داد :«یکی از آشناهای من رییس آموزش و پرورش است. برای تعویض مدیر مشکلی نداریم»
هاشمی نگاهی به دبیر ها و جمع بچه های انجمن اسلامی انداخت و گفت: «نه الان زمان تعویض مدیر نیست عجله نکنید وقتی اخراج دبیر ها هم نیست باید صحبت کرد»
همهمه بچه ها بلند شد .آقای شریعت هم که کنار هاشمی نشسته بود ،دستش را روی دستش گذاشت و گفت: «بچه ها درست میگن. تو موقعیت کنونی مدیر باید عوض بشه الان دورِ ماست»
می خواست جواب آقای شریعت را بدهد که احسان دوباره گفت:«واقعاً ما تعجب می کنیم! شما چرا از پذیرفتن مسئولیت اکراه دارید؟! از شما توقع نداشتیم»
لبخندی به لب آورد و گفت: «آفرین واژه خوبی به کاربردی !مسئولیت اسمش همراهشه. اینکار مسئولیته،رئیس شدن نیست»
مهدی هم به اعتراض در آمد: «چرا با اخراج دبیرها مخالفین؟»
_اگر ما پنج تا دبیر را از دبیرستان ابوذر اخراج کنیم و بقیه مدارس هم پشت سر ما این کار را میکنند و بینظمی توی مدارس ایجاد میشه .چیزی تا پایان سال نموده و این به نفع دانش آموزان نیست.
احسان سرش را زیر انداخت و دیگر حرفی نزد چند روز بعد از جلسه رئیس آموزش و پرورش آقای ابوالاحراری برای سرکشی به مدرسه آمد دانش آموزان و دبیر ها همه در سالن مدرسه جمع شده بودند را با کمک تعدادی از دانش آموزان خراب کردند مدیر هم که کنار من ایستاده بود زیر لب غری زد.
_اگر ورق برگرده من میدونم و شما !!۲۸ مرداد دوباره تکرار میشه حالا میبینید!
هاشمی برگشت و به مدیر نگاهی انداخت.مدیر هم تا متوجه او شد بقیه حرفش را قورت داد.
در میان بچهها احسان جلو آمد و رو به رئیس آموزش و پرورش گفت: «مدیر باید عوض بشه ما مدیر ساواکی نمیخواهیم»
پشت سرش بچه های دیگر هم به حرف آمدند.
_آدرس مدرسه باید عوض بشه.
_ما میخوایم آقای هاشمی مدیر بشه.
آقای ابوالاحراری نگاهی به آقای هاشمی کرد. مدیر تا این وضع را دید خشمگین به سمت دفتر رفت.
صدای معاون بلند شد.:« همه برید سر کلاس هاتون تا دبیرها هم بیان .سریع! اینجا تجمع نکنید.»
بچهها متفرق شدن .تمام کادر مدرسه در نشسته بودند که آقای ابوالاحراری گفت: «باید به درخواست بچه ها احترام گذاشت و فکری کرد وگرنه هر روز مدرسه را به بی نظمی میکشند .شما نظرتون رو مدیر شدن چی آقای هاشمی؟!»
_والا چی بگم اگر صلاح بچه ها این من حرفی ندارم!
یکی از معاون ها به طرفداری از مدیر به حرف آمد.
_اگر قرار باشه مدیر عوض بشه باید انتخابی باشه .باید چند نفر باهم مدیر را انتخاب کنند.
هاشمی سر برگرداند و سعید ابوالاحرار را دید که فالگوش ایستاده تا او را دید در رفت.
هنوز چند دقیقه نگذشته بود که همه نگاهها متوجه سقف شد. جمعیت ۲۰۰۰ نفری دانش آموزان از طبقه بالا به زمین پا می کوبیدند. صدایشان در دفتر پیچیده بود: «هاشمی هاشمی خدانگهدار تو ....هاشمی هاشمی خدانگهدار تو»
هاشمی یادش به خنده شیطنت آمیز احسان افتاد وقتی به سمت کلاس می رفت سریع تکان داد و لبخند زد .
آقای فرصتی سکوت را شکست.
_خیلی خوب اگر قرار باشه همه چیز انتخابی باشه ما از دانش آموزان می خواهیم دبیر هاشون را انتخاب کنند ما هم از دبیرها میخواهیم که مدیر را انتخاب کنند. چطور همه چیز انتخابی چهره مدیر و معاون ها در هم رفت!
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻛﺎاش زمان جنگ و جبهه بودیم.
مامان !
جنگ شد و آقا دستور جهاد دادن من می رما !
عادت کرده بودم از علی این حرفها رو بشنوم. هیچ زیارتی به اندازه شلمچه براش دلنشین نبود.
با حسرت فیلم های شهداء رو نگاه می کرد و آه می کشید. آرزوش شهادت بود و بس!
ﺁﺧﺮﺵ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﺵ ﺭﺳﻴﺪ
ﺗﻮ ﻣﺠﻠﺲ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ع)... اﺭﺑﺎ اﺭﺑﺎ....
🌷🌹🌷
#شهیدعلی_نوروزی
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_اﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺱ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ
اﻳﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ , ﻳﺎﺩﺷﻬﻴﺪ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ
🌹🌷🌷🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️این فیلم مربوط به زمانیست که به دختر شهید "ابراهیم عشریه" خبر شهادت بابایش رو دادند.( فروردین ۹۵)
از این شهید والا مقام سه فرزند دختر به یادگار مانده است.
💐سالروز شهادت شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه گرامی باد
🌹🌷🌹🌷
#ﺷﻬﺪا ﻣﺪﻳﻮﻥ ﺷﻤﺎﻳﻴﻢ ...
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔸تو جاده می رفتم دیدم یه #بسیجی کنار جاده داره میره، زدم کنار سوار شد. "سلام و علیک" و راه افتادیم🚗 داشتم می رفتم با دنده سه و سرعت ۸۵ تا
🔹بهم گفت: اخوی شنیدی #فرمانده لشکرت گفته ماشینا حق ندارن از ۸۰ تا بیشتر برن⁉️ یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به #عشق_فرمانده لشکر
🔸تو راه که میرفتیم چند تا #کادری ستادی رو سوار کردم دیدم خیلی تحویلش می گیرن😕 می خواست پیاده بشه بهش گفتم #اخوی خیلی برات در نوشابه باز می کنن لا اقل یه اسم و آدرس بهم بده شاید بدردت خوردم😉 یه لبخندی زد و گفت: همون که به عشقش زدی دنده چهار
#شهید_مهدی_باکری🌷
🌹🍃🌹🍃
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪا:
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/LRssfqn30WvDyoDwDQM2zQ
*#ﻫﻤﺸﻬﺮﻱ_ﻫﺎﻱ_ﺷﻴﺮاﺯﻱ و اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ*
👇👇👇
ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮ و اﺳﺘﺎﻥ ﺗﺎﻥ ﺁﺷﻨﺎ ﻫﺴﺘﻴﺪ ⁉️‼️‼️
🔽🔽🔽🔽🔽🔽
#ﺷﻬﻴﺪﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻲ ع ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ و ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ 🌹
#ﺷﻬﻴﺪ ﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ ﻣﺘﻮﻟﺪ , ﺩﺭ اﻳﻦ ﺭﻭﺯ اﺯﺩﻭاﺝ ﻛﺮﺩ و ﺩﺭ اﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ🌹
#ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ و ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮا (س) ﺩﺭ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ ﻛﺮﺑﻼﻱ 5 ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﻳﺎ ﺯﻫﺮا ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ🌹
#ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪ و ﻫﻤﻨﺎﻡ اﺑﺎﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ ع ﻟﻘﺐ ﮔﺮﻓﺖ و ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ...🌹
#ﺷﻬﻴﺪ ﺳﻴﺪﻱ ﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻴﻼﺩ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ و ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ.. 🌹
#ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻴﻼﺩ اﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ ع و ﺑﺎ ﻣﮋﺩﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪ و ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ اﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻴﭗ اﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ ع ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ ...🌹
#ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﻣﻠﻘﺐ ﺳﺮﺩاﺭ ﺯﻫﺮاﻳﻲ اﺳﺖ...🌹
#ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﻣﻠﻘﺐ ﺑﻪ ﺷﻬﻴﺪ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻨﻲ ﺷﻴﺮاﺯ اﺳﺖ..🌹
#ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﻴﺪ اﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎﻳﻲ ﺷﻴﺮاﺯ ﻣﺸﻬﻮﺭ اﺳﺖ...🌹
#ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺮاﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﺪاﻳﻲ اﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﺞ ﻣﻠﻘﺐ اﺳﺖ...🌹
*#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ ﮔﺎﻣﻲ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺷﻨﺎﺧﺖ #ﺷﻬﺪاﻱﻏﺮﻳﺐﺷﻴﺮاﺯ*
🔺🔺🔺🔺
ﻟﻴﻨﻚ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻟﻴﻨﻚ ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ :
ﮔﺮﻭﻩ 1:
https://chat.whatsapp.com/LRssfqn30WvDyoDwDQM2zQ
2:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 2:
https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872
3:ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 3
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
4: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 4:
https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
5: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 5:
https://chat.whatsapp.com/BWYt9AXokIyI7n5VyrsVDG
6: ﻟﻴﻨﻚ ﮔﺮﻭﻩ 6:
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
👆👆👆👆
ﻟﻴﻨﻚ اﻳﻨﺴﺘﺎ :
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
ﺟﻬﺖ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺑﺎ ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ اﺳﺘﺎﻥ , ﻟﻂﻔﺎ ﻣﻂﻠﺐ ﺭا ﻧﺸﺮ ﺩﻫﻴﺪ ..👆