📝 #پیام_فرمانده
✍🏼 پیام رهبر انقلاب به مناسبت هفته بسیج
📍بسیج یادگار بزرگ و درخشان امام راحل، و مظهر اقتدار ملی، و نمایشگاه صفا و اخلاص و بصیرت و مجاهدت است.
🔅 در دفاع از کشور و استقلال و ثبات آن، در خدمات حیاتی با مقیاس گسترهی کشوری، در فعالیتهای پیشرو علمی و فناوریهای نوین، در رویکردهای ارزشی و ایجاد فضای معنوی، همه جا نام بسیج برده میشود و حضور بسیج جلوه میکند.
➖ ایمان، و عزم، و احساس مسئولیت، و اعتماد به نفس، پایههای اصلی این تواناییها و گرهگشائیها است؛ و اینها خود نعمتها و موهبتهای خداوند است که باید با شکر الهی و مراقبت دائمی، آنها را حفظ کرد و بر آن افزود.
🔅 بسیج، ثروت بزرگ و ذخیرهی خداداد ملت ایران است. دشمنان این ملت، اکنون و همیشه در این اندیشه بودهاند و خواهند بود که آن را نابود یا بیاثر کنند.
🔹مسئولان سازمانی و یکایک بسیجیان عزیز خود را موظف به ابطال کید دشمن بدانند و با توکل و اخلاص و برنامهریزی به پیش روند. موفق باشید انشاءالله.
🌷🌷🌷🌷🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
*#شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
*#نویسنده_ایوب_پرندآور*
*#قسمت_دوازدهم
به جهرم که برگشتند فردایش عبدالرحیم با سر و روی ورم کرده و کبود آمد در خانه عبدالعلی و گفت: علی به دادم برس که کشتنم»
علی وحشت زده پرسید: چی شده؟ چی به سرت اومده؟ دعوا کردی؟
_نه بابا دعوا چیه کار بابا و برادر هامه!گفتم می خوام برم کردستان فکر کردم می خوام برم جزء ضد انقلاب بشم !تا اومدم توضیح بدم ریختن روی سر مقاله و آوردهام کردن هر چی قسم خوردم که اشتباه فهمیدین می خوام برم با ضد انقلاب بجنگم .قبول نکردن! گفتن دروغ میگی میخوای بری جز سازمان مجاهدین بشی! میخوای بری پاسدارها را سر ببری!
عبدالعلی نشست روی زمین و دست گذاشت روی شکمش و حالا نخند کی بخند .عبدالرحیم هم کلی با او خندید.
عبدالعلی گفت: بازم خوبه که از دستشون جون سالم به در برد ای مگه چی گفتی که ولت کردن.؟
_عیدی زدم توی سرم و می گفتم می خوام میخوای بری مردم و بکشی! جنبشی ,نامرد ،بی دین، ضد انقلاب ،کمونیست! تازه مادرم هم اومده بود کمکشون و می گفت :شیرم حلالت نمیکنم همه جای بدنم درد میکنه. دست گذاشتم روی قران گفتم :به این قرآن قسم داریم اشتباه می کنید صبر کنید پنجشنبه بشه تا پسر عمو محمد جواد از سیمکان بیاد خودش براتون توضیح میده.
گفتن: تا پنج شنبه صبر می کنیم تا پسر عمو از سیمکان بیاد اگه راست گفتی که هیچی اگه دروغ بگی خودمون می کشیمت.
عبدالعلی آهی کشید و گفت :حق دارند شنیدم بعضی ها رفتند جز سازمان مجاهدین شدن خانوادهها نگران مردم آبرو دارند میترسند بچشون جنبشی بشه. این زحمت همه زحمت کشیدن و خرج کردند تا بزرگ شدند .نامردها برای جوانهای مردم دام پهن کردن .احتمالاً سپاه باهاشون درگیر بشه.
🌿🌿🌿
سال ۵۹ دوم هنرستان بودند که عراق به ایران حمله کرد عبدالعلی که ۱۹ ساله بود چند بار مراجعه کرد تا به جبهه اعزام کنند اما نپذیرفتند.از جمله خبرهای تلخ و شیرینی میرسید. بزرگترها می رفتند و برمی گشتند امّا او هر کار میکرد به جبهه اعزامش نمیکردند. میگفتند :جثه ات کوچکه لاغری ! جنگ شوخی بردار نیست. باید بتونید توی گرمای اهواز بدوید. باید بتونی بجنگید. مگه جنگ بچه بازی! برو دنبال کارت بزار به کارمون برسیم.
هشت ماه گذشت و بزرگتر شدند امتحانات خرداد ۶۰ تمام شد باز هوای جبهه به سر شان زد.جلال جعفرزادگان از بچه های هنرستان بی سی نفر را برداشت و رفت شیراز با گروه فدائیان اسلام و بی دردسر رفت جبهه جنوب. خبر رفتن جلال خون عبدالعلی و دوستانش را به جوش آورد.
علی ۱۰ دست از دل برداشت و رفت شاه حسین و دعای توسل خواند و دست به دامن امامزاده شد و فردا کله صبح مصمم پاشد رفت اعزامنیرو.
پاسدارها دیدن این بچه هم بیشتر از این حرفاست خواستند سنگ بزرگی جلوی پایش بیاندازند گفتند :باید بزرگترت بیاد امضا کنه. یا رضایتنامه باباتو بیاری تا اجازه بدین بری جبهه.
آمد خانه به خانه خواهرش نشستن دو نفری چندتا متن روی کاغذ نوشتند تا پدر امضا کند.
سفره شام عبدالعلی گفت که می خواهد برود جبهه و اعزامنیرو رضایتنامه خواسته و باید پدر پای رضایت نامه را امضا کند.
بعد هم نامه را بلند خواند:به نام خدا اینجانب احمد ناظم پور بنا به مسئولیتی که خدای تبارک و تعالی بر دوش من و همه مسلمانان گذاشته و بنا به فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رضایت کامل خود را جهت رفتن فرزندم عبدالعلی ناظم پور برای نبرد با کفار اعلام میکنم و پیروزی سپاهیان حق را بر سپاهیان کفر و نفاق آرزومندم. برقرار باد پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران احمد ناظم پور.
نامه را به دست پدرش داد و با دست خط قدیمیش امضا کرد مادر گفت: من هم انگشت میزنم.
بعد حسین با خودکار آبی سر انگشت مادر را رنگ کرد و مادر پای برگه را انگشت زد و بچه ها کنارش نوشتند عذرا ناظم پور.
مادر با نفرین هایش به جنگ صدام رفت به حق زینب کبری الهی که سر دل تاول بزنه که چشم خودت با سربازان از کاسه در بیاد.
رو به عبدالعلی گفت: مادر فردا خودم هم راحت میام اعزامنیرو خودم از زیر قرآن و دعوت می کنم به سلامتی بریج به میسپارمت دست ابوالفضل.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹سخنان بغضآلود رهبرانقلاب در روايت از اخلاص رزمنده همدانی شهید علی چیت سازیان:
🔸اگر ميخواهی از سيم خاردار رد شوی، اول بايد از سيم خاردار نفست عبور كنی
#ﺷﻬﻴﺪﻋﻠﻲ_ﭼﻴﺖ_ﺳﺎﺯاﻥ
#اﻳﺎﻡ_ﺷﻬﺎﺩﺕ
🌹🌷🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
🔰همرزمانش نقل میکنند: در جبهه، همیشه عکس کوچکی از امام خمینی(ره) را به همراه داشت و با عشق و علاقه خاصی آن را تماشا میکرد. واقعآً عاشق امام بود و به همسنگرانش سفارش میکرد: برادران اگر من شهید شدم از شما میخواهم که دست از امام و انقلاب بر ندارید و امام را تنها نگذارید که درآخرت اجر عظیمی به شما خواهند داد.🌸
🔰دلش کربلایی بود و ورد زبانش «یا لیتنا کنا معکم». از غیر او گذشته بود و دل را برای ابتلا به بلای کربلا مهیا نموده بود. میخواست با تن خونین و سر شکافته، گفتارش را به عمل برساند.بالاخره آن شد که میخواست. و تپه ۱۷۵ شرهانی میعادگاه او با معبود شد.🌸
*شهید خداداد خسروی*
*شهدای فارس*
*سالروز شهادت*
🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🏴🏴🏴🏴🏴
▪️ عاصی و محتاجِ ترّحم شدم
▪️ راهیِ بیتالكرمِ قم شدم
▪️ کیست که اینگونه جلا میدهد
▪️ بوی غریبیِ رضا میدهد
⚫️ فرارسیدن سالروز رحلت حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها تسلیت باد
🏴🏴🏴🏴🏴
#ﻫﻴﻴﺖ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌸🕊
لبخند می زنید
و جهان میایستد ،
تا شما را تماشا کند..!
زمان میایستد
و من در ثانیهای قبل از قدمهایتان
گیر افتادهام...
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
🌸🕊
@shohadaye_shiraz
#ﻫﻴﻴـــﺖ_ﺗﻌﻂﻴـــﻞ_ﻧﻤﻴﺸـــﻮﺩ....
👇👇👇👇
ﭘﺨﺶ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ اﺯ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاﻩ ﻗﺮاﻋﺖ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا
پنجشــبه 6 ﺁﺫﺭ / اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 16
🌷🌹🌷
در صفحه 👇:
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
🌹🌹🌹
ﻟﻂﻔﺎ ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻬﺪا ﺑﺎﺷﻴﺪ
👇👇👇
⛔️⛔️⛔️
ﺗﻮﺟﻪ : ﺑﺎ ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺑﻪ اﻋﻼﻡ ﻣﺮاﺟﻊ ﺫﻳﺼﻼﺡ و ﺁﻟﻮﺩﮔﻲ ﻣﺤﻴﻄ ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ, ﺟﻬﺖ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ اﺯ ﺷﻴﻮﻉ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﻛﺮﻭﻧﺎ, ﻟﻂﻔﺎ اﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ اﻳﻦ ﻣﺤﻴﻄ ﺧﻮﺩﺩاﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ
🌷▫️🌷▫️🌷
#ﻫﻴﻴﺖ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ
#ﺳﻴﺮﻩ_ﺷﻬﺪا
🔰عموی حسین انها را به صرف شام به منزل دعوت می کند ان شب اطرافیان خیلی ضد انقلاب حرف می زنند حسین که ناراحت شده بود موقع برگشت به پدرمی گوید شما به خانه بروید من بعد ومی آیم از ان جاکه پدر پیگیر قضیه می شود در میابد حسین به مسجد رفته علت را از او جویا می شود حسین در جواب می گوید به مسجد رفته ام تا برای خودم و انها که ضد انقلاب می گویند استغفار و توبه کند.
🔰سال 62 حسین وارد سپاه شد. قبل از آن هم ماه ها در جبهه به عنوان نیروی بسیجی حضور داشت. وقتی لباس رزم را پوشید، این گونه نوشت" «من این لباس را به عنوان کفن خود پوشیدم. امیدوارم با پوشیدن کفن، خدای تبارک و تعالی گناهانم را ببخشد و مرا یک لحظه هم که شده به خودم وانگذارد و لحظه آخر عمر هم با توجه بمیرم!».
براستی هم همینطور بود، تا زمان شهادت بیشتر اوقات با همین لباس ساده دیده می شد! با همان لباس هم در قبر گذاشته شد و به آرزویش رسید.
#شهید حسین رضازاده*
#شهدای_فارس
#سالروز_شهادت
🌹🌹🌹🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_سیزدهم
پنجم تیرماه ۱۳۶۰ بود مادر چادرش را کشید روی سر و همراه علی آمد اعزامنیرو و کاغذ رضایتنامه را داد دست پاسداری که پشت میز نشسته بود و گفت: «سلام برادر این پسر من علی میخواد بره جبهه بین هم رضایت نامه که هم باباش امضا کرده هم خودم انشالله که صدام سرنگون باشه. انشالله که آمریکا نابود بشه .خدا همه رزمندگان مان را پیروز کند.»
مسئول اعزام نیرو رضایت نامه را برداشت و خواند و از گوشه اتاق پوشه آبی رنگی را برداشت و با ماژیک مشکی روی آن نوشته عبدالعلی ناظم پور و به علی لبخندی زد و گفت: آهان حالا شد یه چیزی . کیف و لباس و حوله و مسواک و چیزهایی که لازم داری بردار ششم تیرماه اتوبوس از همینجا حرکت میکنه.»
ششم تیرماه، سید محمد رستگار معلم و ناظم هنرستان او را توی خیابان دید که ساکش را روی دوش انداخته و بازم جبهه با لهجه غلیظ جهرمی پرسید: «فرصت باشه علی آقا کجا ایشالله؟»
_ما را حلال کن آقامعلم داریم میریم دانشگاه..
_دانشگاه ؟!اونم دیپلم نگرفته؟!!
_میدونی آقا معلم میریم دانشگاهی که امام گفته جبهه! خیلی اذیتتون کردیم حلالم کنید شاید برنگشتم.
و خم شد دست آقای رستگار را بوسید او هم هیکل استخوانی و لاغر علی را بغل کرد و پیشانی اش را بوسید و گفت: «حلال زندگانیت پسرم .انشالله که سلامت برمیگردی. به خدا میسپارمت . تنهایی؟!کسی از بچه ها همراهت هست؟
_بله آقا محمدرضا زارعیان، عبدالرحیم خرمدل و اصغر بهمن زادگان.
🌿🌿🌿🌿🌿
تعدادی از بچه های سال سوم و چهارم هنرستان در اعزامنیرو جمع بودند .شلوغش نکرده بودند میگفتند ممکن ستون پنجم به دشمن خبر بده. با سلام و صلوات سوار مینیبوس شده رفتند شیراز و لباس نظامی را تحویل گرفته و گذاشتن توی ساک ها.به گفته بودند فقط لباس شخصی بپوشید فردا با نیروهایی که از شیراز و لامرد آمده بودند سوار اتوبوس شده راهی جبهه شدند.
از تابلو ها فهمیدند که دارند به سمت کردستان میروند. تا چشم وا کردند در مدرسهای در کرمانشاه پیادشان کردند پایشان به زمین نرسیده بود که هواپیماهای عراقی رسیده و عده شان را روی سر شهر خالی کردند.
میگفتند اصفهانیها عملیاتی روی قله های نوسود انجام داده و عراقیها را عقب رانده اند و آنها دارند تلافی می کند. فردا صبح شان کرده رفتند برای شرکت در سخنرانی مردم کرمانشاه در میدان جلوی مسجد جمع شده و پاسداری که لباس کردی پوشیده بود محکم و مردانه صحبت میکرد و از مردم میخواست که هیچ ترسی نداشته باشند و مقاومت کنند.
اسمش را پرسیدند گفتند: ابراهیم همت فرمانده سپاه کردستان است.
مردم خیلی به همت علاقه نشان میدادند و دوستش داشتند. برگشتند مدرسه و اسلحه تحویل گرفتند.چند روز بعد تویوتای خاکی آمده و همه سوار شدند .فردا عصر در جبهه نوسود به روستای نودوشه رسیدند که قله های کاوزرا ،شمشی و کمر سیاه تازه از دست عراقی ها آزاد شده بود.
بچههایی که از قبل در خط بودن وسایلشان را جمع کرده و آماده رفتن بودند و فرمانده شان موارد لازم را به مصطفی رهنما و عبدالعلی ناظم پور توضیح داد.
اسم این قله کاوزرا بود که بچه ها اسمش را کوه زهرا گذاشتند. کاوزرا قله بلندی بود که روی شهر طُویله عراق تسلط داشت و بچه های نجف آباد اصفهان با کمک ارتشی ها و نیروهای مردمی کرد تعداد زیادی شهید داده بودند تا آزاد شده بود.
تعدادی از آنها روی قله کاو زرا و بقیه هم روی قله شمشی و کمر سیاه مستقر شدند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
در این کوچههای بن بست نَفْس،
پرواز ممکن نیست ..
باید چگونه زیستن بیاموزیم
از آنان که گمنــام رفتند .. ...
📎 پنج شنبه های دلتنگی
هدیه به روح پاک و معطر شهـدا صلوات🌷
🌹🌷🌹🌷
ﭘﺨﺶ ﺯﻧﺪﻩ اﺯ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ و ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا
ﺳﺎﻋﺖ 16:15
👇👇👇
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
🔺🌹🔺
ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻫﻢ اﻃﻼﻉ ﺩﻫﻴﺪ
اﻧﻼﻳﻦ ﺷﻮﻳﺪ
اﺯ 16:15 ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﺠﺎﺯﻱ ﮔﻠﺰاﺭ ﺷﻬﺪا
ﺑﺎ ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺑﺨﻮاﻧﻴﻢ
https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
🔰 اول #سلام ...
🦋در دوران دفاع مقدس و جبهه، میان بچهها عادت بود که مکالمات تلفنی📞 را با کلمه ی "اَلو" پاسخ ندهند. معمولاً همه ی نیروها سخن خود را با #یاحسین و"یاالله" شروع میکردند.
🦋اگر کسی جز این سخن را می گفت، بچه ها یا پاسخ او را نمی دادند❌ یا خود با اصطلاح معروفی در جبهه به
سخنانشان ادامه میدادند. پشتِ در اتاقها نیز نوشته بودند، «اول سلام، بعداً کلام» اگر کسی بدون #سلام صحبت میکرد، جوابِ او را نمیدادند و یا خودشان سلام میکردند و می گفتند: «بفرمایید»☺️
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آرشیو
حاج قاسم؛ شکر خدا انگشترت مونده توی دستت😔
روضه خوانی حاج میثم مطیعی در مراسم گرامیداشت شهادت سردار بزرگ و پرافتخار اسلام حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در حرم حضرت معصومه(س)
☘🌷☘🌷
#ﺷﺐ_ﺟﻤﻌﻪﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺻﻠﻮاﺕ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
مهـــدی جانـم
از داغ غمت کمر خمیدھست بیا
یکبار دگر جمعـه رسیدھست بیا
ای باخبر از راز دل بیمارم
تا عمر به آخر نرسیده ست بیا...
#سلام_مولای_مــهربانم🌸🍃
#صبحت_بخیر_آقا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@golzarshohadashiraz
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
*#شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
*#نویسنده_ایوب_پرندآور*
*#قسمت_چهاردهم
جسدهای عراقی همه جا ریخته بود.در کاوز را مصطفی رهنما فرمانده و عبدالعلی ناظم پور هم معاونش شد.
مصطفی بزرگتر از بقیه و بسیار متین و شجاع بود.عبدالعلی هم صمیمی با همه دوست بود که تعدادشان برای نگهبانی کمبود و شب و روز باید نگهبانی میدادند.
از رفتن که از سنگرهای عراقی و سایر بیاورند کنسرو،پتو نارنجک، مهمات و هرچه که می شود همراه خود به سنگر آوردند.با گونی سنگرهای عراقی نمازخانه ساختمان و مصطفی رهنما هم پیش نمازشان شد البته آب نبود و نماز را با تیمم می خواندند روزی دو نفر می رفتند و از پایین کوه غذا و آب را میآوردند بالا.
پایین رفتن از پله کاوزرا آسان بود اما بالا آمدن چند ساعت طول می کشید.۲ ساعت قبل از ظهر از کوه سرازیر می شدند تا بر می گشتند تا ساعت بعد از ظهر بود عراقی ها هم با خمپاره از آنها در مسیر پذیرایی می کردند.
بوی تعفن جسد ها اذیت میکرد خاک نبود که روی جسد ها بریزند روی آنها را با سنگ می پوشاندند اما آفتاب می زد و جسدها باد میکرد و بوی بد میداد .مکافات وقتی بود که دستهای بادکرده می ترکید و کرم میزد و تعفنش منطقه را میگرفت.
باد بوی دست ها را می پراکند نفس کشیدن مشکل می شد.مجبور بودند چفیه را دور بینی ببندند .در مسیر پایین رفتن شان از کوه در لبه پرتگاه جسدی کنار زنگ بزرگی زیر درختی افتاده بود.از برچسب زیر سنگ به آن کرده بودند حالشان به هم خورده بود و رقابت شان می شد سراغ این هم بروند.
نشسته کتاب بعد از چند روز عبدالرحمان زارعی آن که رفته بود آب بیاورد متوجه شد که این جسد باد نکرده و بوی بد نمی دهد.
نزدیک به یک ماه از استقرار شان می گذشت و هر کس که برای غذا آوردن میرفت خبر میداد که از جسد بویی حس نکرده .شده بود راز اما کسی حوصله کشف آن را نداشت.یک روز ۲و ۳ نفر از بچه های نجف آباد که در همینجا عملیات کرده بودند آمدند و گفتند که دنبال جسد یکی از شهدا می گردند.
عبدالعلی و عبدالرحمان همراهشان رفته و هر جا جسدی را زیر سنگ دفن کرده بودند نشان دادند. اما همه عراقی بودند یک مرتبه یادشان آمد که یک دست هم لبه پرتگاه افتاده و تا حالا سراغش نرفته اند.
با هم رفتند که جسد را ببینند انگشت به دندان شدند. جسد سالم بود همان بود که دنبالش می گشتند. بچه های نجف آباد افتادند روی جسد شهید و شروع کردند آن را بوسیدند.
بعد برانکارد و طناب آورده و آن را عقب بردن سر و صدا وارد سنگر شان شد. نگهبان هم متوجه نشده بود با لباس کردی و یک کلاش و بیسیم دستی.همه شوکه شدن همه را بوسید و احوالشان را پرسید خیلی مهربان بود علاقه بچه ها به همت بیشتر شد. مخصوصاً که بروی نگهبانها هم نیاورد که چرا متوجه حضورش نشده اند.
از مشکلات پرسید و به خاطر کمبود ها عذر خواهی کرد از اینکه دارند سختیها را تحمل میکنند تشکر کرد ۲۰ دقیقه ای ماند و با مهربانی از بچه ها خداحافظی کرد.
عبدالعلی در یک نگاه مجذوب همت شد انگار چیزی از چشمهای همت در قلبش ریخته بود. از همان برنامه سخنرانی در کرمانشاه تصمیم گرفته بود همت را الگوی خودش قرار دهد.
همه خیلی زود دلتنگ همت شدند می دانستند که باید همه جای منطقه را فرماندهی کند و خیلی کار دارد .همت یک بار دیگر هم آمد انگار فهمیده بود که عبدالعلی و بقیه بچه ها چقدر دلتنگ شده اند.
یک روز ماموریتی به آنها دادند که باید عملیاتی روی قله کمر سیاه انجام میدادند.منافقین تازه دکترآیت را ترور کرده بودند و اسم عملیات را شهیدآیت گذاشتند.از کاوزرا به مسئولیت مصطفی رهنما و عبدالعلی ناظم پور به سمت کمر سیاه حرکت کردند.
روی قله کمر سیاه ۱۵ نفر از کردها مستقر بودند که اسم بزرگتر شان« کاک علی» بود
پایین کمرسیاه روستایی بود کردنشین و خالی از سکنه متعلق به همین رزمندگان کردی که روی قله بودند. چشمه ای در دامنه کمر سیاه بود که آب آن به رودخانه می رفت و عراقیها برای برداشتن آن آب به رودخانه می آمدند.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#ستارههای_زینبی
🔸شبها تو سوریه نماز شب میخواند. اولین نفری بود که بلند میشد اذان میگفت و نماز جماعت برگزار میکرد. استاد قرآنمون بود و شب ها میگفت: بیاین سوره ذاریات بخونیم. بررسی کردم دیدم امام صادق (ع) فرمودند: هر کسی سوره ذاریات را قرائت نماید، مانند چراغی درخشان موجب نورانیت او در قبر میشود.
🔹جمعه ظهر (6 آذر 94 ) توی سنگر بودیم. اگر ایستاده نماز می خوندیم دشمن ما رو میزد علیرضا نمازش رو بصورت نشسته توی سنگر ما خوند. ده الی بیست دقیقه بعد از نماز ظهر بود که تیر خورد بالای چشم چپش، با اینکه کلاه سرش بود تیر از کلاه رد شد و پیشونی اش رو شکافت.
🔸سریع سوار ماشینش کردیم هنوز نبضش میزد و داشت خس خس می کرد. توسل کردیم به حضرت زهرا اما علیرضا انتخاب شده بود و فدای حضرت زینب(س) شد وقتی می خواستیم دفنش کنیم انگار به خواب رفته بود. آرامش توی چهره اش موج میزد.
#شهید_علیرضا_قلیپور🌷
#ساﻟﮕﺮﺩ_شهادت
#ﺷﻬﺪاﻱ_فارس
☘🕊☘🕊☘🕊
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیره_عملی_شهدا
🔶این سهم تمومی نداره ها!
من از شما میتونم حلالیت
بگیرم ولی از همه مردم نه!
🕊برگرفته از خاطره همسر
شهید غلامرضا نوروزی...
🌷🌹🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ﻓﻮﺭﻱ......
♦️ترور یکی از دانشمندان هستهای-موشکی ایران
🔹ساعاتی قبل "محسن فخری زاده" از دانشمندان موثر و رده بالای حوزه هستهای و موشکی کشور در منطقه آبسرد دماوند (استان تهران) ترور شد.
🔸 او تنها دانشمندی بود که نتانیاهو در یک برنامه از او نام برده بود و رسانههای اسرائیلی اعلام کرده بودند که نقشه ترور وی در یک بار سالهای گذشته شکست خورده بود.
🔹رسانههای اسرائیلی ادعا کرده بودند که نام این دانشمند از طریق لیستهای سازمان ملل به دست موساد رسیده است
🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
♦️فخری زاده کیست؟
🔹نام محسن فخریزاده به عنوان یکی از پنج شخصیت ایرانی که در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان که از سوی نشریه آمریکایی فارین پالیسی منتشر شده است.
🔸 نام فخریزاده تحت عنوان «دانشمند ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و رئیس پیشین مرکز تحقیقاتی فیزیک (PHRC)» در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۰۷ میلادی، در فهرست تحریم شدگان ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت.
🔹محسن فخریزاده تنها دانشمند هستهای ایرانی است که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی نام او را مستقیما در شو تبلیغاتی سال گذشته خود به زبان آورد و مدعی شد روی برنامه تسلیحاتی اتمی کار میکرده است
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
جزئیات تسنیم از عملیات ترور شهید محسن فخریزاده
🔹خبرنگار تسنیم درباره جزئیات عملیات ترور شهید محسن فخریزاده کسب اطلاع کرد که این عملیات ترور ساعت ۱۴:۳۰ امروز انجام شده است.
🔹در این اقدام تروریستی، ابتدا یک دستگاه خودرو نیسان در میدان خلیج فارس آبسرد در حین عبور خودرو دانشمند هستهای کشورمان خود را منفجر میکند و سپس عامل بعدی اقدام به تیر اندازی رگباری کرده که در پی آن یکی از محافظان شهید فخریزاده ۴ تیر خورده و آقای محسن فخریزاده نیز در پی انفجار و اصابت تیر، پس از انتقال با بالگرد به بیمارستان شهید شد.
🔹در تصاویر بالا عکسی از نیسان آبی منفجر شده نیز مشاهده میشود.
🏴🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
واکنش همسر شهید داریوش رضایینژاد به شهادت محسن فخری زاده💔
@golzarshohadashiraz
🌹 #شهادت
رویشی دوباره خواهد بود
بر درخت ریشهدار انقلاب...
#شهید_محسن_فخری_زاده
#بچه_های_حاج_قاسم
#انتقام_سخت
#ﺷﻬﻴﺪﺟﻤﻌﻪ
🏴🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🍁🍂
تــــو مثل
دلبری های پاییز می مانی؛
آدم نمی داند،نگاهت کند..!!
یا کوچه به کوچه عاشقانه
در آغوش بگیرد..؟!
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
🍁🍂
@shohadaye_shiraz
♦️پیام رهبر انقلاب درپی ترور دانشمند هستهای شهید محسن فخریزاده
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در پی ترور دانشمند هستهای شهید، دکتر محسن فخریزاده پیامی صادر کردند.
متن پیام به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
دانشمند برجسته و ممتاز هستهئی و دفاعی کشور جناب آقای محسن فخریزاده به دست مزدوران جنایتکار و شقاوتپیشه به شهادت رسید. این عنصر علمی کمنظیر جان عزیز و گرانبها را به خاطر تلاشهای علمی بزرگ و ماندگار خود، در راه خدا مبذول داشت و مقام والای شهادت، پاداش الهی اوست. دو موضوع مهم را همهی دستاندرکاران باید به جِدّ در دستور کار قرار دهند، نخست پیگیری این جنایت و مجازات قطعی عاملان و آمران آن، و دیگر پیگیری تلاش علمی و فنی شهید در همهی بخشهائی که وی بدانها اشتغال داشت. اینجانب به خاندان مکرم او و به جامعهی علمی کشور و به همکاران و شاگردان او در بخشهای گوناگون، شهادت او را تبریک و فقدان او را تسلیت میگویم و علو درجات او را از خداوند مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۸ آذرماه ۹۹
🌷🌷🌷🌷🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_عبدالعلی_ناظمپور*
* #نویسنده_ایوب_پرندآور*
* #قسمت_پانزدهم
زمزمه ی از بین بردن عراقیها با ریختن سم در آب چشم در بین بچهها پیچید .عبدالعلی گفت: ببینید بچه ها میشه با مقداری سم راقی ها را از بین برد و شاید لازم به جنگیدن هم نباشد ولی این جنگ نامردیه دین و فرهنگ ما به ما اجازه نمیده این کار را بکنیم. شاید اگر این چشمه دست عراقیها بود یک قطره آب هم به ما نمیدادند. همونطور که به امام حسین ندادند اما ما این کار را نمیکنیم و جنگ جای خودش بحث اخلاقیات هم جای خودش.
یک ساعت بعد یکی از کردها که بیسیم چی بهم بود از پله بالا آمد .کردها احترام گذاشته و گفتن این بیسیمچی مونه. میره گشت. ماشالله خیلی زرنگه !میره عراقی میکشه و سرنیزه شان را میاره تا حالا ده تا بیشتر عراقی کشته!
عبدالرحمان یواش به عبدالعلی گفت :چرا سر نیزه ؟چرا اصلا ایشان را نمیاره؟!
مرد کرد از دیدن بچه ها جا خورد اما چیزی نگفت و گوشه ای نشست. عبدالعلی یواش به عبدالرحمان گفت :مواظبش باش مشکوکه.
ساعتی بعد مرد کرد به بهانه گشت زدن از جا حرکت کرد. عبدالعلی و عبدالرحمان دوتا از کردها را برداشته به بهانه آشنایی با منطقه را افتادند. اما یواشکی مراقب مرد کرد بودند که از لابلای درخت ها عوض شد و به ته دره رسید.
اطرافش را نگاه کرد و مسیرش را کج کرد و از پشت تپه با احتیاط به سمت عراقیها رفت فاصله نزدیک بود و سنگرهای عراقی را می شد دید.
دو مرد کُرد گفتند :الان میره عراقی میکشه برمیگرده.
عبدالرحمان کم کم حال ایشان کرد که احتمالاً قضیه جاسوسی در کار است و مواظب باشند. اما کردها بهشان برخورد. همه از زیر درختان چهار چشمی نگاه می کردند که یک دفعه دیدن یک عراقی از سنگر بیرون آمد و مرد کرد هم از پشت بر تپه پیدایش شد و به طرفش رفت و با هم دست دادند و وارد سنگر شدند.چشم کردها می خواست از حدقه بیرون بزند.طولی نکشید که از سنگر عراقی ها بیرون آمد سرباز عراقی هم که پشت سرش بود بیرون آمد و دستی به شانه اش زد و از هم جدا شدند.
جاسوس کرد اطرافش را نگاهی کرده به مسیر برگشت را با احتیاط آمد تا به بچه ها رسید .تا رسید بچهها از پشت درختا پریده و سریع اسلحه و بیسیم اش را گرفته و به جرم جاسوسی دستگیرش کردند.
عملیات را برای صبح زود طراحی کردند تا آفتاب نزده اول سیمتلفن سنگر عراقیها را قطع کرده و با صدای الله اکبر حمله کردند بعد از یک ساعت درگیری قله فتح شد.
خیلی از عراقیها کشته شده یک نفر اسیر و بقیه فرار کردند و نیروهای ایرانی فقط یکی دو نفر زخمی شده بودند بعد از دوماه ماندن در منطقه این عملیات آب و هوای شان را عوض کرده بود و به پیشنهاد یکی از بچه ها قرار شد مسابقه خرما خوری بگذارند.
بچه های جهرم که معروف بودند به خرماخور داوطلب شدند.جایمند آمد وسط و محبی هم دست بالا کرد کارتون خرما را جلوی ایشان گذاشتند و مسابقه در هیاهوی بچهها شروع شد.هرکسی هستهها را باید در کاسه جلوی خودش می انداخت و داور ها هم باید آخر کار هست ها را می شمرد .مسابقه تمام شد هستههای هر دوتاکاسه را شمردند. ۱۲۰ تا محبی و۱۰۰ تا جایمند محبی برنده شد و بچهها هورا کشیدند.
جبهه نوسود سه ماه طول کشید صمیمیت ها زیاد شده بود و بچهها به هم دل بسته بودند. سوم مهر برگه پایان ماموریت را دادند دستشان ۱۸ روز هم مرخصی آخر برگه اضافه شده بود.
وقتی بر می گشتند در اتوبوس ،بهمن زادگان حالش گرفته بود عبدالعلی آمد کنارش نشست و گفت :خیلی گرفته.ای چته؟
اصغر آهی کشید و گفت: علی دیدی شهید نشدم! انگار کسی گلومو فشار میده احساس دلتنگی می کنم به خدا داره به قلبم فشار میاد؟!»
عبدالعلی سرش را بوسید و گفت: غصه نخور کاکا !خدا بزرگه هر چه خیر و صلاح خودش باشه میشه.
تام در جایش بلند شود دید کاغذی زیر صندلی اتوبوس افتاده برداشت نوشته بود:اینجانب علی اصغر بهمن زادگان بر اساس شناختی که از اسلام و مکتب و خون و شهادت دارم جهت جهاد در راه خدا به جبهه جنگ علیه باطل می روم تا بلکه بتوانم قطره از خون خود را نثار اسلام و امام بکنم.
چیزی نگفت کاغذ را تا کرد و آن را در جیب علی اصغر گذاشت و لبخندی زد.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
#ماجراےطوطےهاےعاشق_یڪ_شهید🌷
🔰 دو طوطے در خانه نگهـداری می ڪرد. این دو پرنده عــلاقه ی زیادے به او داشتنــد.😍😊
🕊️پرنــده ها در آخریــن روزےکه شهیــد آمــاده ی رفتن به جبهــه بود، خیلی سـر و صدا و بی قراری می کردند.🤔
🔰چند قدمــی تا در خـانه رفتنـد،دوباره به ســراغ آنها آمدنــد و با لبخــند از من پرسـیدند: «میدانے اینهــا چه می گوینــد؟!»
گفــتم: «نـه!»
گفـت: «اینـها سـفارش مے کـنند که در جبهـه باید بجنگے و حتما #شـهید شوی!»💔
گفتـم: «این چه حرفیه؟! مگر هر کس که رفت جبهه، شـهید می شـود؟ 😡
ان شاء الله حالا حالاها باید خدمت کنید.🤲
پس از خداحافظے در آخرین لحظـه برگشـت و گـفت: «اگر که من شـهید شـدم، طوطے ها را آزاد کنید.)
🔰روز هـفتم وقتے طوطے ها را آزاد کردیـم، هر دو پرواز کردند و با وجودی که قبرهای زیاد دیگری هم در گلزار شهدا بود، اما مستقیما روی قبر محمد صادق نشسـتند و شروع به نوڪ زدن قـبر کردند.😳😭
#شهیدمحمــدصادق_ســرنوبه
#شهداےفارس
#ایام_شهادت
🦋-🍃🍃-🦋
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این فیلم چقدر تکان دهنده است....
وقتی امام جامعه دستوری میدهد اما مسئولین مربوطه در پیچ و خم تحلیلها و استراتژی ها و راهبردهای گمراه کننده هم خودشان گم میشوند و هم دستور امام به حاشیه میرود نتیجه این میشود که دیروز دیدیم: ترور پشت ترور
#نزنید_میزنند
#الوعده_وفا
#بزدلان_سیاسی
☘▫️☘▫️☘▫️
@golzarshohadashiraz
❌در یکی از پروازهایش در خاک عراق جنگنده ابراهیم از طرف نیروهای بعثی مورد اصابت قرار گرفت که با مهارت فراوان هواپیما را در پایگاه هوایی دزفول فرود آورد . بار دیگر اتفاقی مشابه افتاد که این بار جنگنده را با موفقیت در پایگاه حمیدیه فرود آورده بود .
🌹بعد از گذشت دو ماه از جنگ از فرماندهی نیروی هوایی دستور صادر شده بود هر ناوجنگی که به دریا می رود یک خلبان شناسایی به همراه ناو برای هماهنگی به دریا برود . این ماموریت به یکی از خلبانان به نام برادر صابری محول شد اما چون همسرش بیمار بود ابراهیم داوطلبانه به جای ایشان با ناو همیشه جاوید پیکان به دل دریا زد 7 آذر 1359 در عملیات مروارید با رخنه در اعماق خلیج همیشه فارس پیروزی هایی همچون منهدم نمودن بزرگترین اسکله های نفتی عراق با نام البکر و العمیه ، با شکار چندین ناو عراقی چنان ضربات شدیدی بر پیکره نیروی دریایی عراق وارد شد که تا آخر جنگ صدام نتوانست نیروی دریایی را به حالت اول برگرداند. پایان ماموریت خود به سر می بردکه مورد هدف چند موشک عراقی قرار گرفت😭
#شهید ابراهیم شریفی*
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌷🌷🌷🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔴سردار قاآنی: برای انتقام همپیمان میشویم
فرمانده نيروی قدس سپاه:
🔹شهید دکتر محسن فخریزاده که به حقّ، فخر مکتب اسلام در مبارزه با انحصارطلبان علمی نظام سلطه بود، با شهادت خود حامیان دروغین حقوق بشر، دمکراسی و آزادی را رسوا نمود.
🔹دشمنان کوردل نشان دادند که آنچه مانع تحقق اهداف پلید آنها میشود رشد علمی،استقلال و خودکفایی کشور و ملتهای مسلمان و آزادیخواه است.
🔹اما تجربه افتخارآمیز فرزندان غیور ایران اسلامی اثبات نموده و بار دیگر نشان خواهد داد که شهادت عزیزترین سرمایهها و ترور انسانهای بزرگ نه تنها مانع رشد آنان نشده، بلکه به همّت جوانان دانشمند و غیور ایران، حرکت پرشتابتر خواهد شد و پرچمی را که شهیدان عزیز برافراشتهاند بر زمین نخواهد ماند.
🔹با تمامی نیروهای مدافع میهن اسلامی در گرفتن انتقام خون این شهید عزیز و تمامی شهداء از تروریستهای کوردل و اربابانشان، همپیمان میشویم.
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🕊
دآرَد
دلِ مآ♥️
از #تو تمنآے نگآهے
مَحروم مَگردان دلِ مآرا،
ڪه روآ نیست
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
🕊
@shohadaye_shiraz