eitaa logo
شهدای شهر کهریزسنگ
222 دنبال‌کننده
887 عکس
611 ویدیو
5 فایل
این کانال به منظور معرفی و ارج نهادن به مقام و منزلت شهدای شهر کهریزسنگ و خانواده های این عزیزان به طور مستقل و زیر نظر گروه رسانه ای کهریزسنگ تشکیل شده و وابسته به هیچ نهادی نمی باشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمتی از وصیت‌نامه شهید پاسدار غلامحسین شمس: چند وصیت کوتاه به امت شهید پرور 1- امام را دعا کنید2- امام را تنها نگذارید3- در نمازهای جمعه و جماعت شرکت کنید 4- مساجد را خالی نگذارید 5- شرکت در بسیج بیست میلیونی6- کمک به جبهه‌ها 7- در کارهای دنیا عجله به کار نبرنید، برعکس در کارهای آخرت کوشش کنید. دانش‌آموزان شما باید قدر خودتان را بدانید که در چه وقت و زمانی قرار گرفته‌اید. شما باید بدانید که وظیفه شما در این زمان چیست؟ وظیفه شما در این زمان فقط درس خواندن است و زکات علم منتشر کردن آن است . ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
با عرض سلام و ادب خدمت اعضای محترم کانال شهدای شهر کهریزسنگ باتوجه به این که در نظر است که از هر شهید شهرمان یک کلیپ اختصاصی تهیه شود ، لطفا از خانواده های محترم شهداء تصاویر شهدا رو از دوران کودکی تا زمان شهادت را به این آیدی ارسال بفرمایید. @adminshohada1
Salar Aghili - Iran128 (UpMusic).mp3
4.45M
چه عاشقانه بی نشانی که پای درد تو نشستن♫ کلام شد گلوله باران به خون کشیده شد خیابان🇮🇷 ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
و سوّم مـاه رجـب برای رسیدن به درجات بهشتی 🔵 پیامبـر اکـرم ﷺ فرمودند:هـرکس در شب بیست و سوّم ماه رجب۲ رکعت نماز بجا بیاورد در هـر رکعت:بعد از «حمـد» ۵ مـرتبه سوره «والضُّحیٰ» را بخواند 🌕خـداوند در برابر هر حرف و به تعداد هـر مرد و زن کافر یک درجه در بهشت به او عطا می کند و نیز ثواب ۷۰ حج و ثواب کسی که در تشییع ۱۰۰۰ جنازه شرکت جسته و نیز ثواب کسی که به عیادت ۱۰۰۰ بیمار رفته و پاداش کسی که حاجت ۱۰۰۰ مسلمان را برآورده نموده است ، به او عطا می کند. 📚اقبال الاعمال سید ابن طاووس ج۲ ص۸۲۴ 🟣 چه خوب است که این نماز ساده و پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_46 #فصل_هفتم لیوان آب را به ڪبری دادم. او سعی ڪرد با قاشق آب را توی دهان نوزا
شب ها خسته و بی حال قبل از اینڪه بتوانم به چیزی فڪر ڪنم، به خواب عمیقی فرو می رفتم. بعد از چند هفته صمد به خانه آمد. با دیدن من تعجب ڪرد. می گفت: «قدم! به جان خودم خیلی لاغر شده ای، نڪند مریضی.» می خندیدم و می گفتم: «زحمت خواهر و برادر جدیدت است.» اما این را برای شوخی می گفتم. حاضر بودم از این بیشتر ڪار ڪنم؛ اما شوهرم پیشم باشد. گاهی ڪه صمد برای ڪاری بیرون می رفت، مثل مرغ پرڪنده از این طرف به آن طرف می رفتم تا برگردد. چشمم به در بود. می گفتم: «نمی شود این دو روز را خانه بمانی و جایی نروی.» می گفت ڪار دارم. باید به ڪارهایم برسم. دلم برایش تنگ می شد. می پرسید: «قدم! بگو چرا می خواهی پیشت بمانم.» دوست داشت از زبانم بشنود ڪه دوستش دارم و دلم برایش تنگ می شود. سرم را پایین می انداختم و طفره می رفتم. سعی می ڪرد بیشتر پیشم بماند. نمی توانست توی ڪارها ڪمڪم ڪند. می گفت: «عیب است. خوبیت ندارد پیش پدر و مادرم به زنم ڪمڪ ڪنم. قول می دهم خانه خودمان ڪه رفتیم، همه ڪاری برایت انجام دهم.» ادامه دارد...✒️ نویسنده:بهناز_ضرابی_زاده @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_47 #فصل_هفتم شب ها خسته و بی حال قبل از اینڪه بتوانم به چیزی فڪر ڪنم، به خوا
می نشست ڪنارم و می گفت: «تو ڪار ڪن و تعریف ڪن، من بهت نگاه می ڪنم.» می گفتم: «تو حرف بزن.» می گفت: «نه تو بگو. من دوست دارم تو حرف بزنی تا وقتی به پایگاه رفتم، به یاد تو و حرف هایت بیفتم و ڪمتر دلم برایت تنگ شود.» صمد می رفت و می آمد و من به امید تمام شدن سربازی اش و سر و سامان گرفتن زندگی مان، سعی می ڪردم همه چیز را تحمل ڪنم. دوقلوها ڪم ڪم بزرگ می شدند. هر وقت از خانه بیرون می رفتیم، یڪی از دوقلوها سهم من بود. اغلب حمید را بغل می گرفتم. بیشتر به خاطر آن شبی ڪه آن قدر حرصمان داد و تا صبح گریه ڪرد، احساس و علاقه مادری نسبت به او داشتم. مردمی ڪه ما را می دیدند، با خنده و از سر شوخی می گفتند: «مبارڪ است. ڪی بچه دار شدی ما نفهمیدیم؟!» یڪ ماه بعد، مادرشوهرم دوباره به اوضاع اولش برگشت. صبح زود بلند می شد نان بپزد. وظیفه من این بود قبل از او بیدار بشوم و بروم تنور را روشن ڪنم تا هنگام نان پختن ڪمڪش باشم. به همین خاطر دیگر سحرخیز شده بودم؛ اما بعضی وقت ها هم خواب می ماندم و مادرشوهرم زودتر از من بیدار می شد و خودش تنور را روشن می ڪرد و مشغول پختن نان می شد. در این مواقع جرئت رفتن به حیاط را نداشتم. ادامه دارد...✒️ نویسنده:بهناز_ضرابی_زاده @shohadayekahrizsang
به ثبات قدم حضرت صادق صلوات به شکوه علم حضرت صادق صلوات مکتب پاک تشیّع شده ترویج از او دم به دم گو به دم حضرت صادق صلوات او جگرگوشه ی باقر نوه ی سجاد است به جلال و حشم حضرت صادق صلوات در بقیع دفن شده پیکر او با سه امام کن نثار حرم حضرت صادق صلوات حرمی نیست به ظاهر ولی این دل گوید به غبار قدم حضرت صادق صلوات حاجیان حاجت خود را ز  می خواهند زود بگو بر کرم حضرت صادق صلوات ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
دلم "بهشتـی" را میخواهد که ساکنانش "شهـدا" هستند گوشه ای کنارشان بنشینم و برای خود " فاتحه ای " بخوانم 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 امروز به نیت شهید نام پدر: حسن شهدای انقلاب🇮🇷 ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
دلم "بهشتـی" را میخواهد که ساکنانش "شهـدا" هستند گوشه ای کنارشان بنشینم و برای خود " فاتحه ای " بخو
امروز مهمون این شهیدمون هستیم قبل از شروع استغفار کنیم ابراز پشیمانی بعدش حمد وشکر خداوند بعدش بانیت ظهور و زمینه سازی حاجت مدنظرتون رو انشالله در ذهن داشته باشیم وبخوانیم به امید گشایش رحمت الهی بارش باران دعا کنیم راستی یادمون نره که دعا برای دیگران، دعای خودمون رو زودتر به اجابت نزدیک میکنه ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
دلم "بهشتـی" را میخواهد که ساکنانش "شهـدا" هستند گوشه ای کنارشان بنشینم و برای خود " فاتحه ای " بخو
نام و نام خانوادگی : یوسف قربانی نام پدر : حسین تاریخ تولد : ۱۳۴۰/۱۰/۱۱ وضعیت تاهل : مجرد محل شهادت نجف آباد نحوه شهادت در تظاهرات علیه رژیم تاریخ شهادت : ۱۳۵۷/۰۳/۱۸ شهید یوسف قربانی دارای جنبه مذهبی بالا و عاشق اهل بیت بودند و در سایه خلوص صداقت صفا و صمیمیت زندگی میکردند. شهید قربانی دوره ابتدایی را در دبستان عرفی آغاز کرد و تا سال چهارم در آن دبستان تحصیل کرد دبستانی که پس از شهادت وی و بنا به یادبودش دبستان شهید یوسف نام گرفت. وی همچنین به ورزش علاقه خاصی داشت و برای تشکیل تیم های ورزشی پیش قدم بود. و سایر جوانان را نیز به ورزش تشویق میکرد. شهید یوسف به لحاظ رفت آمدهایی که به بیرون از محل داشت سریعاً با فعالیتهای انقلابی همگام و هم صدا شد و با شناخت کافی از خیانت های شاه به مبارزه با رژیم شاهنشاهی پرداخت. شهيد يوسف سرانجام در تاریخ ۵۷/۳/۱۸ در تظاهراتی که علیه شاه در شهرستان نجف آباد برگزار شد شهید شد. آری او اولین شهید انقلاب اسلامی🇮🇷 در روستای کهریزسنگ آن زمان بود. ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 سرزمین من بودند که زودتر از به مردانگے رسیدند . بے مثال ترین را براے سرزمین و اعتقاداتشان آفریدند . کہ همیچگاه بہ دنبال قدردانے و قدرشناسے از خود نبودند . خالص ترین ایرانیان بودند کہ دشمن این مرز و بوم را بہ خاک نشاندند.. یاد و نامتان گرامے سرزمینم شادی روح و ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
Freydon Froughi -X- Yare Dabestani (128).mp3
3.49M
یار دبستانی من 🎙مرحوم فریدون فروغی 🇮🇷 ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
12.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 زیرخاکی ترین تصاویر و بیانات شهدای شاخص که در هیچ جا ندیدید! 🔷️ هر چه بیشتر به چهره و کلام شهدا در این فیلم نگاه می کنیم ، یک احساس آرامش خاصی را در همه آنها مشاهده می‌کنیم. ◇ کاملاً می‌توان فهمید که آنها قبل از شهید شدن خویش، خود را آماده کرده و شهادت را کامل به آغوش کشیده اند و این‌چنین است که آنها مرگ را سخره خویش در آورده اند. ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
27.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارسالی از دوست عزیزمون ان شاءالله که شهدا نگهدارتون باشد ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا غیبت (عج) اینقدر طولانی شده و اساسا دلیل غیبت حضرت چیه؟ 🎙 حجت الاسلام حائری پور ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
رجـب برای کسب سلامت دنیوی و اخروی 🔵 پیامبر اکـرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: 🟡 هركس در شب بيست و چهارم ماه رجب   نماز بخواند در هر ركعت سوره‌ى «حمد»  یک  بار و آيه‌ى آمَنَ اَلرَّسُولُ  یک بار و سوره‌ى توحید «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» را  یک  باربخواند، خداوند متعال براى او هزار  عمل نيك مى‌نويسد و هزار  گناه او را مى‌ بخشد و  هزار  درجه او را بالا مى‌برد و  هزار  فرشته از آسمان فرود مى‌آيند و دست به سوى آسمان بلند كرده و بر او درود مى‌فرستند و نيز خداوند متعال، سلامت دنيوى و اخروى را به او عطا مى‌كند و گويى كه شب قدر را درك كرده است. 📚 اقبال الاعمال ص ۶۵۵ 📕 آمن الرسول : دو آیه پایانی سوره بقره 🟣 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. 🌸 ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
قسمتی از وصیت نامه شهیدمصطفی ابراهیمی ای خواهرانم حجاب خودتان را حفظ کنید که مشت محکمی است در دهان یاوه گویان همیشه زینب وار سخن گوئید و زینب وار صبر و استقامت نشان دهید و پیام رسان خون شهدا باشید ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
🇮🇷شهید یوسف قربانی ۱۷ ساله 🇮🇷شهید مصطفی امینی۱۷ ساله 🇮🇷شهید نعمت الله قربانی ۱۹ ساله 🇮🇷شهید محمود صالحی ۱۸ ساله 🇮🇷شهید محمدرضا اسدی ۱۴ ساله 🇮🇷شهید غلامحسین شمس ۱۸ ساله 🇮🇷شهید عبدالرضا صالحی ۱۷ ساله 🇮🇷شهید حمید ابراهیمی ۱۵ ساله 🇮🇷شهیدسيدمحمد ذبیحی۱۶ ساله ✍🏻رفیق تو چند سالته؟! ما چند سالمونه؟؟ جبهه ی من و  تو کجاست؟! ♥️ ‼️ ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_48 #فصل_هفتم می نشست ڪنارم و می گفت: «تو ڪار ڪن و تعریف ڪن، من بهت نگاه می ڪن
به همین خاطر هر صبح، تا از خواب بیدار می شدم، قبل از هر چیز گوشه پرده اتاقم را ڪنار می زدم. اگر لوله ای ڪه بعد از روشن شدن تنور روی دودڪش تنور می گذاشتیم، پای دیوار بود، خوشحال می شدم و می فهمیدم هنوز مادرشوهرم بیدار نشده، اما اگر دودڪش روی تنور بود، عزا می گرفتم. وامصیبتا بود. فصل هشتم زمستان هم داشت تمام می شد. روزهای آخر اسفند بود؛ اما هنوز برف ها آب نشده بودند. ڪوچه های روستا پر از گل و لای و برف هایی بود ڪه با خاڪ و خاڪسترهای آتش منقل های ڪرسی سیاه شده بود. زن ها در گیر و دار خانه تڪانی و شست وشوی ملحفه ها و رخت و لباس ها بودند. روزها شیشه ها را تمیز می ڪردیم، عصرها آسمان ابری می شد و نیمه شب رعد و برق می شد، باران می آمد و تمام زحمت هایمان را به باد می داد. ادامه دارد...✒️ نویسنده: بهناز ضرابی زاده @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
#رمان_دختر_شینا #قسمت_49 #فصل_هشتم به همین خاطر هر صبح، تا از خواب بیدار می شدم، قبل از هر چیز گوشه
چند هفته ای بیشتر به عید نمانده بود ڪه سربازی صمد تمام شد. فڪر می ڪردم خوشبخت ترین زن قایش هستم. با عشق و علاقه زیادی از صبح تا عصر خانه را جارو می ڪردم و از سر تا ته خانه را می شستم. با خودم می گفتم: «عیب ندارد. در عوض این بهترین عیدی است ڪه دارم. شوهرم ڪنارم است و با هم از این همه تمیزی و سور و سات عید لذت می بریم.» صمد آمده بود و دنبال ڪار می گشت. ڪمتر در خانه پیدایش می شد. برای پیدا ڪردن ڪار درست و حسابی می رفت رزن. یڪ روز صبح ڪه از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم؛ مادرشوهرم در اتاق ما را زد. بعد از سلام و احوال پرسی دوقلوها را یڪی یڪی آورد و توی اتاق گذاشت و به صمد گفت: «من امروز می خواهم بروم خانه خواهرت، شهلا. ڪمی ڪار دارد. می خواهم ڪمڪش ڪنم. این بچه ها دست و پا گیرند. مواظبشان باشید.» موقع رفتن رو به من ڪرد و گفت: «قدم! اتاق دم دستی خیلی ڪثیف است. آن را جارو ڪن و دوده اش را بگیر.» صمد لباس پوشیده بود ڪه برود. ڪمی به فڪر فرو رفت و گفت: «تو می توانی هم مواظب بچه ها باشی و هم خانه تڪانی ڪنی؟!» ادامه دارد...✒️ نویسنده:بهناز ضرابی زاده @shohadayekahrizsang
به حسین بن علی کشته ی قرآن صلوات به غم وسوز دل وآه یتیمان صلوات بالب تشنه به میدان شهادت می رفت به دل سوخته ی خیمه نشینان صلوات عطش وتشنگی وغنچه ی صد ها لاله به علی اکبر وآب آور طفلان صلوات آن حسینی که به صحرای بلا جان می داد به گل پرپر افتاده به میدان صلوات دیده بگشا وببین خاک شده غرق به خون به تن اطهر خونین شهیدان صلوات آسمان صیحه کند از غم تنهایی او به چراغ سحر شام غریبان صلوات آید از کرببلا بانک شهادت طلبی به سر رفته به نی در ره جانان صلوات کر بلا قبله ی دلهای پریشان باشد به زمینی که بود روضه ی رضوان صلوات کیست تا این همه ایثار به تصویر کشید به قلم های پر از جوهر ایمان صلوات ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
باید خاکریزهاۍ جنگ را بکشانیم بہ شهـر یعنـی نسلِ جدید را با شهـدا آشنا کنیم در نتیجہ جامعہ بیمہ می‌شود و یار براۍ (عج) تربیت می‌شود! 🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷🕊️🇮🇷 امروز به نیت شهید پدر:کرمعلی عملیات:رمضان ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
شهدای شهر کهریزسنگ
باید خاکریزهاۍ جنگ را بکشانیم بہ شهـر یعنـی نسلِ جدید را با شهـدا آشنا کنیم در نتیجہ جامعہ بیمہ می‌ش
امروز مهمون این شهیدمون هستیم قبل از شروع استغفار کنیم ابراز پشیمانی بعدش حمد وشکر خداوند بعدش بانیت ظهور و زمینه سازی حاجت مدنظرتون رو انشالله در ذهن داشته باشیم وبخوانیم به امید گشایش رحمت الهی بارش باران دعا کنیم راستی یادمون نره که دعا برای دیگران، دعای خودمون رو زودتر به اجابت نزدیک میکنه ┅✿💠❀﴾﴿❀💠✿┅ @shohadayekahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا