ا❁﷽❁ا
#معرفی_کتاب #تازه_نشر
📙 #سر_به_هوا
🖋 #اکرم_الف_خانی
📚سر به هوا روایتی داستانی از زندگی #خلبان_شهید #عباس_اکبری است. خلبان شهید عباس اکبری در سال 1333 در قم متولد شد و برای کمک به خانواده هم زمان با درس کار میکرد. از فروش بلال گرفته تا شاگرد مکانیکی. علاقه عجیبی به #پرواز و #آسمان داشت. چشمش در آسمان رد #هواپیماهای_جنگی را دنبال می کرد و با دیدن هواپیما حواسش از اطراف پرت میشد. بعد از طی دوران تحصیل و اخذ دیپلم در سال 1351 به استخدام #نیروی_هوایی #ارتش درآمد.
📖در عملیات مهم اچ3 که فیلمی هم از آن ساخته شده جزو تیم پروازی بوده و دقیقا یک روز بعد از پذیرفتهشدن قطعنامه در خاک عراق هواپیمای ایشان را میزنند و بعد از 13 سال پیکر ایشان به کشور برمیگردد، در حالی که این شهید دانشآموخته آمریکا و انگلیس بوده به کشور برمیگردد و در هشت سال جنگ فعال بوده و کارنامه درخشانی دارد. خلبان شهید عباس اکبری بعد از قبول قطعنامه و در #عملیات_مرصاد به #شهادت رسید و پیکر پاکش پس از 13 سال به کشور بازگشت.
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🛒https://ketabejamkaran.ir/133122
🔺 #شهدای_قم
🔻 #قم_سرآمد_شهادتوسرافرازی
🔸 #قم_شهر_قیامواقامه
🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم
📌به ما بپیوندید:
http://zil.ink/shohadayeqom
ا❁﷽❁ا
#شهدا_را_یاد_کنیم
📖عباس گربه را برداشت و بغلش گرفت. روی بدنش دست کشید و بعد به صورتش نگاه کرد. به چشمانش زل زد. پای گربه شکسته بود و درد را از چشمانش میشد خواند.
عباس گفت: «اینجوری نگاه نکن. خودم برات عصا میشم، ویلچرت میشم. خودم میبرمت پیش مرغهای بتولخانوم.»
رضا از بالا به حرفهای عباس خندید.
عباس داد زد: «ننه! وقتی پات درد میگیره، زردچوبه رو با چی قاتى میکنی؟»
معصومه گفت: «وا، مگه گربه آدمه؟ »
عباس گفت: «به چشمهاش نگاه کن؛ باهات حرف نمیزنه؟»
🔰شهدا را یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
خلبان شهید #عباس_اکبری
📙 #سر_به_هوا
🖋 #اکرم_الف_خانی
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/133122
🔺 #شهدای_قم
🔻 #قم_سرآمد_شهادتوسرافرازی
🔸 #قم_شهر_قیامواقامه
🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم
📌به ما بپیوندید:
http://zil.ink/shohadayeqom
🔺#سر_به_هوا؛ چند روایت از زندگی خلبان ایرانی که ژنرال آمریکایی را متحیر کرد.
کتاب #سر_به_هوا به قلم #اکرم_الف_خانی که به تازگی از سوی انتشارات کتاب جمکران و با مشارکت #کنگره_ملی_شهدای_استان_قم منتشر شده، به روایتی داستانی از زندگی خلبان شهید #عباس_اکبری میپردازد.
📙 #سر_به_هوا
🖋 #اکرم_الف_خانی
📡 #کنگره_ملی_شهدای_استان_قم_در_رسانهها
🔊 #خبر
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
🔗http://ketabejamkaran.ir/133122
🔺 #شهدای_قم
🔻 #قم_سرآمد_شهادتوسرافرازی
🔸 #قم_شهر_قیامواقامه
🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم
📌به ما بپیوندید:
http://zil.ink/shohadayeqom
❁﷽❁ا
📖زنها همه بلند شدند.
_ #عباس! کجا بودی ننه؟ دورت بگردم!
_وای داداش! چه بلایی سرت اومده؟
زن علیاکبر دستان خیسش را به دامنش کشید و آمد وسط اتاق.
دستان گچگرفته #عباس از گردنش آویزان بود و درد از چشمانش معلوم بود، اما #لبخند روی لبانش جا خوش کرده بود. همیشه لبخندش جلوتر از خودش وارد میشد. ننه #عباس را محکم بغل کرد...
خلبان شهید #عباس_اکبری
📙 #سر_به_هوا
🖋 #اکرم_الف_خانی
🔰#شهدا_را_یاد_کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/133122/%D8%B3%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D9%88%D8%A7/
🔺 #شهدای_قم
🔻 #قم_سرآمد_شهادتوسرافرازی
🔸 #قم_شهر_قیامواقامه
🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم
📌به ما بپیوندید:
http://zil.ink/shohadayeqom
ا❁﷽❁ا
🔰#شهدا_را_یاد_کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.
خلبان شهید #عباس_اکبری
📙 #سر_به_هوا
🖋 #اکرم_الف_خانی
برای خرید کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/133122
📘📘📘📘📘
🔺 #شهدای_قم
🔻 #قم_سرآمد_شهادتوسرافرازی
🔸 #قم_شهر_قیامواقامه
🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم
📌به ما بپیوندید:
http://zil.ink/shohadayeqom