eitaa logo
کنگره ملی شهدای استان قم
1.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
8 فایل
🌐 https://shohadayeqom.ir ارتباط با ادمین کانال: @Shohadayeqom آدرس: قم، خیابان شهیدان فاطمی(دورشهر)، کوچه ۱۷، پلاک ۱۷ تلفن: 02537737060 02537744112
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا 📙 🖋 📚سر به هوا روایتی داستانی از زندگی است. خلبان شهید عباس اکبری در سال 1333 در قم متولد شد و برای کمک به خانواده هم زمان با درس کار می‌‎کرد. از فروش بلال گرفته تا شاگرد مکانیکی. علاقه عجیبی به و داشت. چشمش در آسمان رد را دنبال می کرد و با دیدن هواپیما حواسش از اطراف پرت می‌شد. بعد از طی دوران تحصیل و اخذ دیپلم در سال 1351 به استخدام درآمد. 📖در عملیات مهم اچ3 که فیلمی هم از آن ساخته شده جزو تیم پروازی بوده و دقیقا یک روز بعد از پذیرفته‌شدن قطع‌نامه در خاک عراق هواپیمای ایشان را می‌زنند و بعد از 13 سال پیکر ایشان به کشور برمی‌گردد، در حالی که این شهید دانش‌آموخته آمریکا و انگلیس بوده به کشور برمی‌گردد و در هشت سال جنگ فعال بوده و کارنامه درخشانی دارد. خلبان شهید عباس اکبری بعد از قبول قطعنامه و در به رسید و پیکر پاکش پس از 13 سال به کشور بازگشت. برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/133122 🔺 🔻 🔸 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: http://zil.ink/shohadayeqom
ا❁﷽❁ا 📖عباس گربه را برداشت و بغلش گرفت. روی بدنش دست کشید و بعد به صورتش نگاه کرد. به چشمانش زل زد. پای گربه شکسته بود و درد را از چشمانش می‌شد خواند. عباس گفت: «اینجوری نگاه نکن. خودم برات عصا می‌شم، ویلچرت می‌شم. خودم می‌برمت پیش مرغ‌های بتول‌خانوم.» رضا از بالا به حرف‌های عباس خندید. عباس داد زد: «ننه! وقتی پات درد می‌گیره، زردچوبه رو با چی قاتى می‌کنی؟» معصومه گفت: «وا، مگه گربه آدمه؟ » عباس گفت: «به چشمهاش نگاه کن؛ باهات حرف نمیزنه؟» 🔰شهدا را یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات. خلبان شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/133122 🔺 🔻 🔸 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: http://zil.ink/shohadayeqom
🔺؛ چند روایت از زندگی خلبان ایرانی که ژنرال آمریکایی را متحیر کرد. کتاب به قلم که به تازگی از سوی انتشارات کتاب جمکران و با مشارکت منتشر شده، به روایتی داستانی از زندگی خلبان شهید می‌پردازد. 📙 🖋 📡 🔊 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗http://ketabejamkaran.ir/133122 🔺 🔻 🔸 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: http://zil.ink/shohadayeqom
❁﷽❁ا 📖زن‌ها همه بلند شدند. _ ! کجا بودی ننه؟ دورت بگردم! _وای داداش! چه بلایی سرت اومده؟ زن علی‌اکبر دستان خیسش را به دامنش کشید و آمد وسط اتاق. دستان گچ‌گرفته از گردنش آویزان بود و درد از چشمانش معلوم بود، اما روی لبانش جا خوش کرده بود. همیشه لبخندش جلوتر از خودش وارد می‌شد. ننه را محکم بغل کرد... خلبان شهید 📙 🖋 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/133122/%D8%B3%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D9%88%D8%A7/ 🔺 🔻 🔸 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: http://zil.ink/shohadayeqom
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. خلبان شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/133122 📘📘📘📘📘 🔺 🔻 🔸 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: http://zil.ink/shohadayeqom