eitaa logo
کنگره ملی شهدای استان قم
1.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
8 فایل
🌐 https://shohadayeqom.ir ارتباط با ادمین کانال: @Shohadayeqom آدرس: قم، خیابان شهیدان فاطمی(دورشهر)، کوچه ۱۷، پلاک ۱۷ تلفن: 02537737060 02537744112
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 گفته آن‌هایی که پولشان زیاد است، کمک کنند تا آن‌هایی که پولشان کم است، پولشان زیاد بشود. برای همین بابا امروز یخچال خانه را برد داد به همسایه‌مان، توران خانوم. آخر یخچال توران خانوم آب می‌داد و پول نداشت درستش کند. بابا به توران خانوم یک گونی برنج هم داد. 🔰شهدا را یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات. شهید وقتی بابا رئیس بود، کار مشترکی از کنگره ملی شهدای استان قم و انتشارات کتاب جمکران 📙 🖋 🔺 🔻 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: http://zil.ink/shohadayeqom
📖از بابا پرسید: «ما این‌همه نماز می‌خوانیم تا خدا کمکمان کند، پس چرا زور بعثی‌ها از ما بیشتر است؟» بابا گفت: «کی گفته بیشتر است؟» اکبر آقا گفت: «معلوم است دیگر. آن‌ها برای هر پنج‌تا ایرانی، یک تانک دارند. سنگرهایشان هم همش بتون‌آرمه است. تازه بمب شیمیایی هم دارند که کل نسل ما را مُنقرِز کنند.» بابا گفت: «اگر این‌همه زور دارند، چرا شش سال است نتوانسته‌اند ما را شکست بدهند؟ حالا تازه ما یک نفریم، صدام سی-چهل نفر. یعنی سی-چهل کشور به صدام کمک می‌کنند و بهش تفنگ و تانک و توپ و موشک و هواپیما می‌دهند تا ما را بکشد و شکست بدهد، ولی کسی به ما کمک نمی‌کند و هیچی به ما نمی‌دهد. ما تنهایی داریم می‌جنگیم و تا الان هم تنهایی پدر صدام را درآورده‌ایم.» 🔰شهدا را یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات. معلم شهید 📙 🖋 🔺 🔻 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: http://zil.ink/shohadayeqom
ا❁﷽❁ا 🗓12 اردیبهشت: 📚🍉 📖من قرار است بزرگ شدم. بشوم. نرگس قرار است دکتر بشود. مصطفی هم که پسردایی من است، گفته که می‌خواهد بشود. بابای من هم اول اول‌ها معلم بوده. اکبر آقامی‌گوید بابایم چهارده سال پیش در زمان شاه بهش درس می‌داده. اکبر آقا بهم می‌گوید: «اگر می‌خواهی رئیس شوی، باید خوب درس بخوانی و شاگرد اول بشوی، مثل بابایت که وقتی هم بود، هروقت بیکار می‌شد می‌نشست می‌خواند. برای همین بود که زودی رئیس شد...» 🌷 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗http://ketabejamkaran.ir/123126 🔺 🔻 🔸 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: http://zil.ink/shohadayeqom
🔆زندگی داستانی رئیس ساده زیست و پرتلاش _پرورش_قم، با نثری روان و شیرین از زبان فرزند شهید. 📣 از سلسله آثار تولیدی کنگره ملی شهدای استان قم، به همت انتشارات کتاب جمکران به چاپ سوم رسید. 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 http://ketabejamkaran.ir/123126 📚 🔺 🔻 🔸 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2154430515C2570438306
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 📖می‌گفت: «ده روز است از سر برج گذشته. پول ندارم برای بچه‌ام لباس بخرم. این چه «وَزِ» مملکت است؟ وقتی نمی‌توانید حقوق بدهید، برای چی «مسول» شدید؟ حالا امروز هم می‌گویید: برو فردا بیا. چقدر بروم فردا بیایم؟ فردا مُردم چی؟ فردا تو مُردی چی؟ کی جواب زن و بچه من را می‌دهد؟» بابا جلو رفت و دست مرد را گرفت و آورد اتاقش و به حاج داوودی گفت که برایش چایی بیاورد. بعدش بابا بهش گفت که: «می‌فهمم چی می‌کشی. حق با تو است. من شرمنده‌ام. همه ما شرمنده‌ایم. ما را حلال کنید تو را به خدا. به‌خاطر جنگ «وَزیت» دولت هم خراب است. فعلاً این پول را بگیر تا فردا ایشالا حقوق‌ها را می‌دهیم. از ما ناراحت نباش. به خدا اگر دست ما بود، ما یک روز هم عقب نمی‌انداختیم.» مرد اشکش را پاک کرد و چایی‌اش را خورد و با بابا دست داد و گفت: «قربان «مَرِفتت» حاجی! ببخشید به خدا. «وزَم» خیلی خراب بود، تو خودم نبودم. دو هفته است جیبم خالی خالی شده. به کارمندتان هم بگویید مرا ببخشد.» بعدش پول را گرفت و رفت. معلم شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/123126 📘📘📘📘📘 🔺 🔻 🔸 🌹 ستاد کنگره ملی شهدای استان قم 📌به ما بپیوندید: http://zil.ink/shohadayeqom