🎙️ #بهشتی_از_زبان_بهشتی | #خاطرات شهید آیت الله بهشتی 1⃣
🔷 يادم ميآيد، آن وقتها شايد پانزده ساله بودم، و آغاز طلبگيام بود از دبيرستان به حوزه آمده بودم با يكي دو نفر از طلاب ديگر كه با هم درس ميخوانديم، گاهي در خيابانها راه ميافتاديم كه چيزهايي را كه به نظرمان منكر ميرسيد جلويش را بگيريم و به اصطلاح نهي از منكر كنيم گاهي اوقات ميفهميديم كه نيش چند نفر، به آنها مؤثرتر است، ولي باز از چند نفر هم كاري ساخته نبود . يك جاهايي ميديديم كه ديگر تيغمان نميبرد و نهي از منكرمان پر زور نيست . گاهي اتوبوس سوار ميشديم، مثلاً ميديديم كه راننده يا كمك راننده اتوبوس شهري به اين و آن زور ميگويد، آن وقت يكي از ما ميگفت آقا، چرا اين طور ميكني؟ و قرار بود دوست ديگر ما در اتوبوس بگويد آقا، چرا چنين ميكني؟ كه گاهي هم موءثر واقع ميشد و گاهي هم زور ما دو سه نفري نميرسيد و موءثر واقع نميشد. يا مثلاً ميديديم از مغازهاي صداي ترانههاي زشت و فسادآور ميآيد، آن وقت يك كدام از ما جلو ميرفتيم و نصيحتش ميكرديم ميگفت برو دنبال كارت بگذار به كسب و كارمان برسيم؟ و بعد يكي ديگر از دوستان جلو ميرفت و پشتوانه ديگري ميشد كه گاهي مؤثر واقع ميشد و گاهي هم مؤثر واقع نميشد ميفهميديم وقتي جماعت شويم، قويتريم و يدالله مع الجماعه
🔷 اجتماع ما معمولاً 2 نفر، 3 نفر، يا 4 نفر ميشد كه خيلي پرتوان نبود و نميتوانستيم به جنگ فسادها و ظلمهاي گردن كلفت برويم.
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
📚 خاطرات ماندگار، صفحه ۳۷
#بهشتی_را_بشناسیم
_____________________
🇮🇷@shokofehaiEngelab40
「شکوفه های انقلاب」