هدایت شده از بر پا
سیلی خوردم
🔻حدود هفده یا هجده سال پیش بود دوران خاتمی. اون زمان یه دانشجوی ساده مهندسی بودم توی دانشگاه صنعتی اصفهان. ایام دهه فجر بود. طبق معمول سوار اتوبوس داشتم از دانشگاه میآمدم خانه مان تهران. هم به خانواده سر بزنم هم در راه پیمایی تهران شرکت کنم.
🔻معمولا شب راه میافتادم و توی اتوبوس همانطور نشسته میخوابیدم. نیمه های شب بود که اتوبوس رسید نزدیک حرم امام و من خواب بودم. با ترمز اتوبوس از خواب بیدار شدم. گیج بودم. دیدم آقایی با لباس عادی و قیافه ای جوان و بدون ریش حدود چهل و چند ساله وارد اتوبوس شد. فکر کردم مسافر است و میخواد تا ترمینال با ما بیاید. صندلی های مسافران را نگاه میکرد و جلو میامد با خودم گفتم این چرا اینطور نگاه میکند همه را؟ دیوانه است مگر؟
🔻بی خیال چشمانم را بستم. آمد بالای سرم و بیدارم کرد. خیلی با اعتماد به نفس و حق به جانب پرسید، کی هستی؟ چه کاره ای ؟ کارت شناساییت؟ گفتم :شما؟ گفت جواب منو بده؟ گفتم شما کی هستی که سوال میکنی؟ از تعجب مردم و نگاهشان فهمیدم احتمالا مامور است و من متوجه نشدم.
🔻صدا زد سربازی آمد بالا. گفت این آقا را ببر پایین. پایین که آمدم گفت اتوبوس برود. اتوبوس رفت. بعد سیلی محکمی زد توی گوشم. گفت خوب حالا خودت را معرفی کن. گفتم به چه حقی میزنی؟ گفت نماینده قانونم. گفتم قانون به تو اجازه داده بدون معرفی دیگران را سوال جواب کنی؟ جواب نداد و رفت کمی دورتر.
🔻سربازی که آنجا بود گفت از این نترسیدی این طور جوابش را دادی؟ گفتم چرا باید بترسم؟ گفت این آدم عوضی است برو بگو ببخشدت. گفتم او باید معذرت بخواهد نه من.
🔻چند دقیقه بعد آمد و با لحنی آرامتر گفت چرا جوابم را ندادی. گفتم چون خودت را معرفی نکردی. اتوبوسی گرفت. گفت بیا سوار شو. نمیدانم چرا اما گفت ببخشید اشتباه کردم.
من اما میخواستم بایستم و بگویم باید سیلی بخوری. باید جلوی جمع ضایعت کنم. باید شخصیتت را بشکنم. باید جلوی این سرباز که از توی منسوب به قانون میترسد خاک شوی. اما به همین معذرت خواهی که کرد قناعت کردم و سوار اتوبوس شدم. کنار پنجره نشستم. دلم شکسته بود. فقط به خاطر یک سیلی که به نظر خودم بی دلیل خورده بودم.
🔻ناگهان چشمم به گنبد حرم امام افتاد. حال غریبی داشتم میخواستم به خاطر رفتار آن مامور از امام عذر بخواهم. نه که شکایت کنم عذر بخواهم.
🔻بارها این احساس برایم زنده شده. مثلا این چند روز وقتی دیدم آن مسوول متهم قوه قضاییه آن منسوب به قانون و نظام با افتخار میگوید رفقایی دارم که کل لواسان را به نامم میکنند. دلتان بسوزد، دوباره آن احساس برایم زنده شد. تحمل فقر آسان است اما تحمل ظلم و تحمل تحقیر سخت. احساس میکنم چشم مردم هنوز به حرم امام است و سرشان بر شانه های خسته این نظام است.
🔻 چقدر بی مروتند کسانی که ظلم را که میبینند فحش به «آقای جمهوری اسلامی» مظلوم میدهند. آری بی مروتند، اما خیلی هایشان مظلومند! شبیه آن زن مظلومی که در حکومت امیرالمومنین درد میکشید و از سر نادانی و جهل توهین به علی ع میکرد. علی ع که خادمیش را میکرد.
@ali_mahdiyan
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
⚡️سیام خرداد ۱۳۶۰ بود.
درست هشت سال پیش از انتخابشان به رهبری. جلسه بررسی عدم کفایت سیاسی بنیصدر بود و تکلیف بنیصدر هم روشن بود. نه تنها محبوب و مورد اعتماد امام(ره) نبود، بلکه امام(ه) از فرماندهی کل قوا عزلش کرده بود. خود آیتالله خامنهای هم چهارده دلیل برای عدم کفایت سیاسیاش اقامه کرده بود. اما حین جلسه اتفاق عجیبی افتاد. در جلسه روز قبل نمایندگان، تهمتی به بنیصدر زده شده بود که واقعیت نداشت. کسی گفته بود شهادت رزمندگان کشور در جبهه هویزه نتیجه خیانت یا تعلل عمدی بنیصدر است. اما آیتالله خامنهای از نزدیک در جریان جزئیات این ماجرا بود. میدانست که بنیصدر در این قصه مقصر نیست و به او تهمت زده میشود. این بود که سکوت نکرد و با صراحت تمام از بنیصدر دفاع کرد: " وظیفه من است که بگویم آقایان، بنده روز پانزدهم دیماه در منطقه هویزه بودم... در هویزه که بچههای ما شهید شدند، من به طور قطع نفی نمیکنم، ولی به هیچ وجه از کسانی یک تعلل عمدی، سستی عمدی، خیانت، خدای نکرده، مشاهده نکردم. چون دیروز شنیده شد که عدهای میگفتند این کار کار آقای بنیصدر است؛ نه...این را من گناه بنیصدر نمیدانم".
به بنیصدری که تکلیفش معلوم بود، ظلم شده بود و اقتضای #عدالت بود که آیتالله خامنهای به حقیقت ماجرا شهادت دهد. ولایت، جامهای است که برازنده چنین عادلی است و حتما به کتمانکننده حقیقت نمیرسد.
از امیر مۆمنان على (علیه السلام ) پرسیدند: "من شر خلق الله بعد ابلیس و فرعون ...": بدترین خلق خدا بعد از ابلیس و فرعون ... كیست؟ امام در پاسخ فرمود: "العلماء اذا فسدوا، هم المظهرون للاباطیل ، الكاتمون للحقایق ، و فیهم قال الله عز و جل اولئك یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون ..." ؛ آنها دانشمندان فاسدند كه باطل را اظهار و حق را كتمان مىكنند و همانها هستند كه خداوند بزرگ درباره آنها فرموده: لعن خدا و لعن همه لعنت كنندگان بر آنها خواهد بود."
@syjebraily
هدایت شده از خط حزب الله
#درس_اخلاق
🔰 برای دستیابی به #مقاصد_دنیوی هم #تقویت_ایمان لازم است
🔺ما اگر بخواهیم در مقاصد دنیوى هم پیروز بشویم، بایستى ایمان خودمان را... تقویت کنیم.
🍀 #امیرالمؤمنین میفرماید من میخواهم مردم را به #بهشت برسانم؛ این وظیفهى ما است.
✅ نهى از منکر باید بکنیم، امر به معروف باید بکنیم، وسائل عمل #خیر و #حسنات را در کشور فراهم کنیم، #وسائل_شُرور و آفات را از دسترسها برداریم؛ این #وظائف_مسئولین حکومت است.
@Khattehezbollah
هدایت شده از نو+جوان
حرکت بر لبه دانش.mp3
3.31M
🎙 #شنیدنی | حرکت بر لبه دانش
🌍 پنجاه سال دیگر، #دنیا به کلی متحول خواهد شد...
📛 عقب بیفتیم ذلیل میشویم!
📻 #رادیونو
و+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_Khamenei
4_6028479550512431467.pdf
646.5K
🌙 #اربعین_موسوی 🌙
🌖 آداب و مراقبات ماه ذی القعده و دهه اول ذی الحجه 🌔
📎 #استاد_فیاض_بخش
🌔🌔 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
وقتی عده ای دست به قلم میشوند، آدم یاد قلم بدستان پیشین می افتد؛ یاد نامه های بی سلام و والسلام، یاد نامه هایی که مثلا از زبان ملت نوشته میشدند ولی آتشی میشدند که زبانه میکشیدند به جان ملت...
#مردان_غبارنشین دوباره سر برآورده اند تا بر خرابه های خودساخته کاخ #کدخدا را بنا کنند؛
غباری در راه است؟!
@siaheha
سالها پیش بود. همان وقتها که کمی بهتر از این بودیم.
یادم می آید عشق شهید و شهادت ساعت ها می کشاندمان بیرون از شهر، جایی دور از همه هیاهوها؛ میکشاندمان مزار شهدا.
آن وقت ها هنوز مزار آراستگی کنونی را نداشت. خاک بود و سنگ. و آفتابی که اگر درختها اجازه میدادند گه گاهی توفیق نصیبش میشد تا بوسه ای بنشاند پائین سنگ قبر آخری سمت چپ؛ درست زیر آنجا که نوشته بود: «نام پدر: روح الله».
نمیدانم چه دنگ مان بود -تو هم نپرس- ولی شب ها آنجا حال و هوای دیگری برایمان داشت. بله میدانستیم شب قبرستان رفتن مکروه است ولی مگر مزار شهدا قبرستان بود؟!
نورافکن بزرگی که حدفاصل مزار شهدا و قبرستان نصب شده بود اینطرف را مثل روز روشن کرده بود و آن طرف را مثل... مثل... مثل نمیدانم چه تاریک!
من میترسیدم، همراهانم را نمیدانم! میترسیدم از خط نور عبور کنم و بزنم به دل قبرستان. شما بگویید آخر کیست که ساعت ۱ بامداد هوس کند برود وسط قبرستان مرده ها؟! باز اینطرف دلمان خوش بود با عده ای زنده طرفیم که جدای از همه اینا عند ربهم یرزقون هم هستند.
- میای یه بار بریم اون طرف ببینیم چع خبره؟!
صدای مصطفی بود. همیشه وقتی اینجوری صحبت میکرد باید میگفتم نه ولی مثل همیشه گفتم: بریم!
قدم قدم به نور افکن نزدیک می شدیم با هم ولی تنها، مثل وقتی بین شهدا بودیم.
هر گامی که پیش میرفتیم صدایی مبهم در گوشمان طنین اش را بیشتر میکرد. همه چی داشت خوب پیش می رفت به جز آن صدا. کمتر از یک دقیقه گذشته بود وقتی رسیدیم پای نورافکن؛ مرزی که دیگر نه به آن طرفش دید داشتیم و نه از آن خبر. و صدا حالا مقابل نورافکن به اوج خود رسیده بود. حدسش مثل باورش سخت نبود؛ صدا از آن طرف نورافکن به گوش میرسید.
ترس از پس شوخی های چند لحظه پیش مان، خود را بیرون کشیده بود و سر تا به پایمان را در بر میگرفت.
باورش برای خودمان هم سخت بود ولی بیش از یک ربع هر چه کردیم نه دل رفتن داشتیم و نه روی بازگشتن. هر چه این پا و آن پا کردیم ترس مان که نریخت، هیچ، تمام ابهت و تصویرمان از #من_خیالی داشت رنگ می باخت.
بالاخره هر جور بود؛ از خجالت همدیگر یا تکبر نفسمان خود را انداختیم آن طرف نورافکن.
آنطرف هیچ نبود مگر قبرهایی بی روح و آبسردکنی قدیمی که صدایش در آن موقعیت گوشخراش ترین صدایی بود که میتوانست باشد.
آن شب در پسخنده های از نور افکن گذشته، هر دو شکستیم. با آن همه ادعایمان شکستیم. شکستیم تا شاید دوباره این طرف نورافکن وصله شویم به گوشه نگاه شهدا...
@siaheha
گفت: یعنی واقعا چطور میشود که عده ای اینطور به مردم و کشورشان خیانت کنند. اصلا مگر آنطرفی ها چه به اینها میدهند؟!
گفتم: لازم نیست چیزی بدهند همیشه. علت برای دشمنی تا دلت بخواهد ریخته؛ این نشد آن یکی.
گفت: مثلا چه؟!
گفتم: طرف با همسایه اش دشمن بود. هر چه از دستش می آمد برای خالی کردن دق و دلی اش کم نمیگذاشت. آخر سر دید با این کارها، درست و حسابی نمیتواند همسایه را زمین گیر کند، به غلامش دستور داد: «امشب مرا بکش و سرم را طوری بینداز داخل خانه همسایه تا صبح که همه بیدار شدند خیال کنند او مرا کشته است»...
عکس نوشته از: کتاب «بازسازی و سازندگی»، خاطرات هاشمی رفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی، 1368 ، ص280
@siaheha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌕 ما هر چه داریم از معنویت بوده 🌕
📍توقع ما از روحانیون این است که...
📌 بی تعارف بگم، آن نیرویی که نمازش را اول وقت نمی خونه، خوب هم نمی جنگه
#شهید_حسن_باقری
#معنویت
🔶🔶 خانه طلاب جوان 🔻🔻
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 برگ برنده اینجاست؛
#مردم؛ همان ها که #قیام_لله شان برگ تضمین دنیا و آخرت بوده و #مطالبه شان کلید حل مشکلات.
🔸 آگاهی، بیداری و به صحنه کشاندن مردم را از «احمد احمد» در روستای محروم اراک و «شهید بروجردی» در کردستان تا این جوان در «کوشکک» ؛ بارها آزموده اند.
♻️ تغییر ساده است لکن نقطه شروع را نباید اشتباهی رفت.
@siaheha
ماسک میزنیم تا هوای پاک برای زنده موندن داشته باشیم! کاش بفهمی(م) فرهنگ مث هوا میمونه!
همین قدر ضروری!
همین قدر مهم!
پ.ن: گوشه ای از دیدگاه ولی امر مسلمین، دین شناس، سیدعلی خامنه ای
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | مروری بر بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار روز گذشته نخست وزیر عراق.
💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از بر پا
امید صادق.pdf
143.5K
علت امیدوار بودنم به اوضاع را در این متن توضیح داده ام.
@ali_mahdiyan
هدایت شده از بهانه
1_167832120.mp3
6.56M
این شعر اگر مال الان نیست پس مال کِیّه...
العجل الساعه
وقت سر بریدن از قاتل سرداره.
@bahaneee
دهان که باز کرد فهمیدم خودش است. همان که چند روز است دنبالش میگردم؛ یک نفر که قَدَر باشد در مخالفت کردنش با آنچه میگفتم. عجب جایی هم خورده بود به تورمان؛ وسط پمپ بنزین آن هم هنگام برگشتن از مناظرات انتخاباتی!
معلوم بود ماهواره داشتند که اینقدر نقطه زنی میکرد. چند اشکال سیاسی اش به نظام را که جواب دادم سوالی کرد که جا خوردم.
گفت «این چه کشوری است که هر رئیس جمهوری که در آن قدرت را بدست گرفت آخرش یا فرار کرد یا حصر شد یا ...».
چقدر ساده ام من! چرا تا به حال به فکر خودم نرسیده بود؟! چه اثباتی کرد #ولایت_فقیه را.
آری خودش بود؛ اگر فقیه عالم، عادل، شجاع و سیاستمداری در راس قدرت نبود چقدر راحت هواپرستان میتوانستند همه نیست ملت را به باد دهند.
راستی تا به حال فکر کرده اید چرا هنوز در جامعه اسلامی نفس میکشیم، عزت، امنیت، پیشرفت و هزارن چیز دیگر داریم در حالیکه خیلی ها حتی معیشت مردم را تنگ میکردند(بخوانید میکنند) تا همه چیز را سر ببُرّند مقابل هوای نفس شان...
@siaheha
به اعتقاد من بایستی مهمترین امر در ذهنتان[کادر مرکزی #حزب_الله] این باشد که به خدا #توکل کنید و حقیقتاً به معنای واقعی کلمه از او کمک بخواهید و از او استغاثه کنید. اشخاصِ ما عجزهیی بیش نیستیم؛ این عجز را بایستی به قدرت بینهایت پروردگار وصل کنیم، تا بکلی آسیبناپذیر شویم. من طهارت و صفای شما را میدانم؛ اما روز به روز باید این بیشتر بشود. #توسلات و توجهاتتان را به پروردگار بیشتر کنید. نوافل مخصوصاً #نافلهی_شب وسیلهی مهمی است. شما ببینید که خداوند متعال در سورهی مزمل با پیامبر خودش چگونه حرف میزند. بعد از آنکه او را به برخاستن در شب و تضرع در نیمهی شب امر میکند، میفرماید: «انّا سنلقی علیک قولا ثقیلا». البته قیام او با قیام امثال ما فرق میکند؛ طبعاً آن ثقلی که بر دوش آن بزرگوار بود، با ثقلهایی که بر دوش لاغر و ضعیف ما هست، فرق میکند؛ به همان نسبت، خود ما هم کوچک و ضعیفیم و همان تمرین برای ما هم لازم است. من در زندگی #امام بزرگوارمان (رضوان الله تعالی علیه) این را یافتم که وقتی بار عظیمی بدون سابقه بر دوش او قرار میگرفت، با اتصال و ارتباط معنوی و قلبی، خودش را تقویت میکرد. در این اواخر، معمولًا ایشان در ماه رمضان با کسی ملاقات نمیکردند. من بعد از ماه رمضان که ایشان را زیارت میکردم، بوضوح میدیدم که نورانیتر شدهاند؛ به خاطر همین نورانیت بود که ایشان تا آخرین ماههای عمرشان مثل کوه ایستاده بودند. سن پیری معمولًا فصل ضعف و انحطاط جسمی و روحی در انسان است؛ ولی #جوان از لحاظ روحی و جسمی هر دو قوی است؛ اما این را بایستی به خدای متعال وصل کند، تا در او هیچچیزی نفوذ نکند. بههرحال، در این مبارزهی عظیمی که در مقابل شماست و باید آن را ادامه بدهید، من #تقویت_جانب_معنوی را واجب میدانم.
(بیانات در دیدار اعضای کادر مرکزی حزباللَّه لبنان 1370/12/13)
@siaheha
یک جمله ای یادم آمد از یکی از بزرگان تاریخ خودمان ... او به یارانش، به دوستانش میگفت: «بجنگید، #مبارزه کنید، در همان وقتی که میبینید کار سخت است، باز هم مبارزه کنید، تا وقتی که ببینید قطعا شکست خواهید خورد، برسید به آنجایی که ببینید که الان دیگر قطعا شکست خواهید خورد، وقتی رسیدید به آن جایی که دیدید حتما شکست میخورید، باز هم مبارزه کنید، آن وقت #پیروز خواهید شد.»
برشی از کتاب
« #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن »
ص ۴۵۷
@siaheha
#تاریخ_میشنود
🔥 برای #اولین_بار ؛ انتشار خاطرات شفاهی از بستر حوادث تشکیلاتی چند ساله اخیر قوچان
🔹 از اهداف و انگیزه ها تا گفته ها و ناگفته ها ؛ در مجموعه #تاریخ_میشنود
🔸 به زودی در کانال سیاهه ها...
#تاریخ_شفاهی
#تشکل_طلاب_جوان_قوچان
#قرارگاه_مکتب_انقلاب
@siaheha
🔸 انبیاء همه جا امکان موفقیت داشته اند، پیروان انبیاء هم همه جا امکان موفقیت دارند، مسلم هم موفق خواهند شد؛ اما به دو شرط ... اینجاست که گفتم اراده انسان دخیل است در ساختن #آینده_تاریخ.
🔹 این دو شرط اگر وجود داشته باشد همه ی نهضت هایی که بر اساس دین، بر اساس فکر قرآنی و اسلامی، در طول تاریخ انجام گرفته و انجام خواهد گرفت، تا ابد موفق خواهند شد و پیروز خواهند شد؛ احتیاج به معجزه هم نیست ... .
🔸 یکی از آن دو شرط #ایمان است، اعتقادی از روی #آگاهی، باوری است همراه با #تعهد_پذیری، قبولی با #تلاش و #حرکت ؛ این شرط اول.
🔹 شرط دوم #صبر است، صبر یعنی چه؟
یعنی #مقاومت ، از میدان در نرفتن، کار را در #لحظه_حساس رها نکردن.
برشی از کتاب
« #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن »
ص ۴۵۴
#دور_دوم_کرونا
@siaheha