2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به خدا بسپارید ؛خدا قشنگ میچینه✨💖
روزتون عالی💐
18.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فراماسونها چه ارتباطی با ایدۀ اسرائیل بزرگ دارند
سیمای شهر کرکوند
بسم الله الرحمن الرحیم [وَقَضَيْنَا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأ
بسم الله الرحمن الرحیم
[وَقَضَيْنَا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا]
🔹مستند داستانی
🔥 #قبیله_عصیان 🔥
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
#قسمت_شانزدهم
نام آن کودک را «عباس» و کنیه اش را «ابالفضل» گذاشتند. عباس یعنی کسی که به وقت جنگ با دشمنش عبوس و خشمگین، و ابالفضل یعنی کسی که در فضل و علم و ادب سرآمد است.
عباس از وقتی به دنیا آمد، بیشتر در دامن ابی عبدالله الحسین بزرگ و تربیت شد. وقتی تازه زبان باز کرد و قادر به گفتن کلمات شد، مادرش به او یاد داد که برای ابی عبدالله از کلمه «برادر» یاد داداش استفاده نکند. بلکه ابی عبدالله را «سیدی و مولای» صدا بزند.
اینقدر رابطه عاطفی بین امام حسین و ابالفضل بالا بود و به هم علاقه داشتند که ابی عبدالله از همان کودکی به ابالفضل علم و ادب و حتی روش جنگاوری و سلحشوری و سوارکاری را یاد داد.
تا اینکه در سال سی و چهار قمری، یعنی زمانی که ابالفضل حدودا هشت ساله بود، اتفاق جذابی در زندگی امام حسین علیه السلام رخ داد.
طبق نقل معروف تاریخ، امام حسین علیه السلام اولین بار و در این سال با دختری به نام «لیلا» دختر «ابومره بن عروه بن مسعود ثقفی» که نام همسرش «میمونه» دختر ابوسفیان بود ازدواج کرد.
اینقدر بانو لیلا جلیل القدر و شایسته بود که توانست فرزندی از امام حسین بنا به نام «علی اکبر» بیاورد که در جمال و ابهت و صفا و صداقت، او را شبیه ترین مردم به پیامبر معرفی کنند.
جدّ لیلا فردی به نام «عُروه» بود که چنان جایگاه اخلاقی و رفیعی بین قریش داشت که مردم می گفتند چرا قرآن بر کسی مثل عروه نازل نشده است؟
ارتباط نسبی لیلا با ابوسفیان چنان بود که حتی معاویه لعنت الله علیه، علی اکبر را شایسته ترین فرد برای خلافت می دانست. آن گونه که در تاریخ آمده که بانو فاطمه که از آن سال به او «ام البنین» می گفتند و به نوعی بشارت پسران دیگرش را به او دادند، نقش بسزایی در این وصلت و وصلت بعد از آن که در سال سی و پنج قمری رخ داد و امام حسین علیه السلام با «شهربانو» ازدواج کردند داشت.
تا جایی که «لیلا» و «شهربانو» و البته بانو زینب کبری سلام الله علیها، ام البنین را با واژه «مادر» خطاب می کردند و منزلت خاصی در بین خاندان اهل بیت پیدا کرد.
مطابق قول معروف، شهربانو دختر یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ساسانی ایران) است که پس از اسارت در فتوحات اسلامی به مدینه منتقل شد و چند سال بعد به همسری امام حسین درآمد.
این بانو چند سال با امام حسین زندگی کردند و در سال سی و هشت پسری به نام «علی» به دنیا آوردند که حدودا سه سال از علی اکبر کوچک تر بود و به ایشان «امام زین العابدین» می گویند. سپس در فاصله کوتاهی یعنی ظرف چند روز یا یکی دو هفته، شهربانو از دنیا رفتند و در مدینه و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند.
اما مهم ترین مسئله ای که در سال سی و پنج قمری رخ داد و وضعیت اجتماعی و سیاسی اهل بیت پیامبر و همچنین ام البنین را خاص و ویژه تر و در عید حال حساس تر نمود، هجوم مردم به خانه عثمان و قتل او و سپس هجوم بی سابقه به خانه امام علی علیه السلام و دعوت از ایشان برای منصب خلافت و رهبری جامعه اسلامی بود.
بالاخره پس از بیست و پنج سال مردم به این نتیجه رسیدند که باید علی علیه السلام بر کرسی خلافت تکیه بزند و حکم براند و رتق و فتق امور مسلمین را تدبیر و هدایت نماید.
چند هفته پس از خلافت امیرمومنان، ام البنین فرزند دیگری برای امیر مومنان آورد که «عبدالله» نام داشت و هشت سال از ابوالفضل العباس کوچک تر بود.
به فاصله کمتر از سه سال بعد، ام البنین دو پسر دیگر به نام های «جعفر» و «عثمان» را هم به دنیا آورد تا رویای صادقه ای که ام البنین دیده بود تعبیر شود و یک ماه و سه ستاره درخشان، در آسمان بیت امیر مومنان نورافشانی کنند و قد بکشند و نام ام البنین را با ولادت و رشادتشان کامل کنند.
امیرمومنان حدودا چهار سال و هفت ماه خلافت و زمام امور مسلمین را در دست داشتند و اوج مظلومیت ایشان که حتی از آن بیست و پنج سال پس از سقیفه تا ابتدای خلافتشان بیشتر بود، این است که تمام قوا و حواس و وقت نیروی حکومتی علوی را درگیر جنگ داخلی و صف کشیدن مسلمانان علیه حاکم اسلامی کردند.
ادامه ... 👇
به ایشان در سال سی و شش قمری «جنگ جمل» و فتنه گری ناکثین به سرپرستی عایشه و با حمایت علنی معاویه و به اسم خونخواهی عثمان، توسط دو صحابه ساده لوح پیامبر به نام طلحه و زبیر اتفاق افتاد. دست به شمشیر بردند و با اینکه علی علیه السلام علاقه ای به جنگ با آنان نداشت، اما درگیر شدند.
در جنگ جمل، پس از اینکه محمد حنفیه نتوانست اهل جمل را شکست دهد، امیر مومنان امام حسن و امام حسین را به میدان فرستاد. آن دو آقازاده چنان اهل جمل را درو کردند که لشکریان عایشه از هم پاشید و نهایتا شتر عایشه را سر بریدند و عایشه را به همراه برادرش «محمد بن ابوبکر» که عاشق امام علی بود و از طفولیت در خانه و دامن امیر مومنان بزرگ شده بود، به مدینه فرستادند.
جنگ دوم در سال سی و هفت قمری و با مردم دغل باز شام به رهبری «معاویه» و معاونت «عمرو عاص» رخ داد و به «جنگ صفین» مشهور است که هجده ماه به طول انجامید.
ابالفضل العباس در این جنگ حضور داشت و علی رغم اصرارهایی که به مالک اشتر و امیرمومنان داشت، فقط یک بار اجازه میدان یافت و در همان یک بار، صحنه ای خلق کرد که دوست و دشمن انگشت به دهان ماندند.
ابالفضل صورتش را پوشیده بود و وقتی علت این کار را از امام علی علیه السلام جویا شدند فرموده باشند که: او قمر عشیره است و برای جلوگیری از چشم زخم باید صورتش را می پوشاند.
پس از آن، هرچه عباس اصرار کرد، اجازه میدان پیدا نکرد تا اینکه برای آرامش او امیرالمومنین علیه السلام فرموده باشند: «انتَ ذُخرٌ للحسین» تو گنج و ذخیره برای روز حمایت از حسین هستی!
ادامه دارد...
#قبیله_عصیان
#حدادپور_جهرمی