8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یارت که خدا باشه بارت طلا میشه 👌🌹✨
تقدیم نگاه زیباتون 🌹🌺
10.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 میگه: «خدا هوای پولدارا رو بیشتر داره»❗️
💠 یه چیز بگم بدت نیاد ضیا جون 😉
➖ جوابی به شوخیِ توهینآمیز علی ضیا 😏
#خداشناسی
#عدل_الاهی
پ.ن: در ترجمه آیه ۳۳ سوره زخرف، «سقفهایی از نقره» به اشتباه «سقفهایی از طلا» گفته شده 🙏
7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دوست داشتی یک زن قوی و با احترام در دوران هخامنشی باشی یا یک زن در عصر حاضر؟
🔹شما صدای سیلی حقیقت را میشنوید تا آخر ببینید جالب بود
سیمای شهر کرکوند
بسم الله الرحمن الرحیم [وَقَضَيْنَا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأ
بسم الله الرحمن الرحیم
[وَقَضَيْنَا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا]
🔹مستند داستانی
🔥 #قبیله_عصیان 🔥
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
#قسمت_سی_و_پنجم
پس از ریختن خون مطهر امام حسین علیه السلام روی زمین داغ کربلا آسمان زمین و زمان در حال فرو ریختن و نابودی بود. آسمان قرمز شد و زمین لرزید و سراسر هستی به وحشت افتاد.
در آن لحظه بود که وجود مبارک امام سجاد علیه السلام سر از خیمه بیرون آوردند و با تصرّف و ولایت تکوینی (قدرت ماورایی بر دخلوتصرف در هستی و موجودات)، آسمان و زمین و اهل هر کدام را آرام کردند و شرایط به حالت عادی برگشت.
[امامت تکوینی به معنای اختیارات و تصرفات ویژهای است که خداوند به امامان معصوم(ع) در عالم هستی اعطا کرده است. این اختیارات فراتر از مقام ظاهری و تشریعی است و شامل تصرف در امور تکوینی و جهان آفرینش میشود. به عبارت دیگر، امامان به اذن الهی قدرت تصرف در عالم ماده و معنوی را دارند. این مسئله یکی از مباحث مهم در عقاید شیعه است که همواره مورد توجه و بررسی قرار گرفته است.]
آغاز امامت امام سجاد با آن شرایط دشوار رقم خورد. ایشان با وجود اینکه به تقدیر الهی در آن چند ساعت بیمار بود و بدن مبارکشان در تب میسوخت، فوراً همه را دور هم جمع کردند و چند توصیه فرمودند؛
اول آنکه کسی ایشان را به نام «علی» خطاب نکند.
دوم اینکه به طرف بیابان و از آن سمتی فرار کنند که یکی دو شب گذشته امام حسین و ابوالفضل العباس با دستان مبارکشان خار و خاشاک آن مسیر را جمع کردند.
سومین توصیه را به آرامی و درِ گوش حضرت زینب فرموده باشند که: مراقب فرزند خردسالم «محمد بن علی» باشید. نسل امامت به او منتقل خواهد شد.
همین یک جمله برای زینب کافی بود که علاوه بر حراست و حفاظت از جان همه اهل کاروان علی الخصوص امام زمانش، با تمام وجود از فرزند خردسالی که «محمد» نام داشت و حدوداً یک یا دو سال از فاطمه بنت الحسین (حضرت رقیه معروف) کوچکتر بودند مراقبت کند و از او چشم برندارد.
اهل کاروان، طبق قول معروف، حدوداً بیست و پنج نفر بودند که ترکیبی از چند مرد و چند زن و چندین کودک و خردسال بودند. وقت حمله وحشیانه شمر و سایرین به خیمهها همه از جمله کودکان به خوبی نقش خود را ایفا کرده و به طرف بیابان و به همان سمتی که امام سجاد به ایشان اشاره کرده بود حرکت و فرار کردند.
سانحه و حوادث تلخی در آن ساعات اتفاق افتاد اما تقریباً دور امام سجاد خلوت شد و کسی متوجه محور بودن ایشان نشد. حضرت زینب فوراً تقسیم کار کردند و خودشان از جان امام سجاد مراقبت نموده و حراست از جان امام باقر را به سکینه (دختر والامقام امام حسین) سپردند.
باید زمان میخریدند تا آفتاب آن روز غروب کند و به نوعی پایان جنگ و حمله از سوی عمر سعد اعلام شود. اما دقایق آخر بسیار به کندی و به سختی میگذشت.
تا اینکه موقع غارت خیمهها وقتی به خیمه امام سجاد رسیدند، ماموران شمر تا به امام سجاد رسیدند با تعجب پرسیدند: این کیست؟
حضرت زینب و یا یکی از فرزندان امام حسین پاسخ داد: او زین العابدین است!
زین العابدین برای ماموران شمر آشنا نبود. در همین اوضاع و احوال، شمر و عمرسعد آمدند و چشمشان به آن صحنه افتاد. شمر دستور قتل آن جوان بیمار را داد اما زینب کبری خودشان را روی حضرت انداختند و به عمرسعد فرموده باشند: اگر قرار باشد زین العابدین را به قتل برسانید، پس اول باید مرا بکشید. ضمناً عمرسعد! این ها جلوی چشم تو و به دستور تو در حال اتفاق افتادن است. بعداً نگی کار من نبود.
عمرسعد ترسید و از این تصمیم منصرف شد. شمر هم مخالفتی نکرد. چرا که آنها دستور قتل مردان جنگی و مبارز را داشتند. نه هر کسی که در خیمه و اطراف امام حسین بود.
ادامه ... 👇
تا اینکه آن روز غمبار تمام شد و تا ساعات اولیه شب، هر که به صحرا فرار کرده بود، زخمی و کتک خورده و نالان، اطراف زینب کبری جمع شدند.
وقتی چشم زینب و امام سجاد به امام باقر افتاد، هر دو بزرگوار خاطر جمع شدند و امام باقرِ خردسال، به جای رفتن به بغل پدرش و لو رفتن همه نقشهها، علیرغم همه رنج و ترس و کتکها، خیلی عادی به طرف حضرت زینب رفت و کنار دیگر بچهها نشست.
از صبح روز یازدهم محرم تا عصر، لشکر عمرسعد همه کشتههای خودشان را با احترام دفن کردند اما ابدان مطهر شهدای کربلا را روی زمین و با همان حالت خونی و قطعه قطعه شده رها کردند.
عمرسعد دستور داد که اُسرا را به طرف کوفه حرکت بدهند. شمر این کار را به بدترین و شنیعترین روش انجام داد. او زنان و بچه ها و مردان اسیر را از میان بدنهای چاک چاک و پر خون مطهر شهدای کربلا عبور داد. این امر سبب گریه و نالان شدن همه شد و دوست و دشمن از حالت نوحه و مصیبت زینب کبری متاثر شدند.
اسرای کربلا در روز دوازدهم محرم وارد کوفه شدند. زنهای کوفه تا چشمشان به زینب و دیگر اسرا افتاد، گریه کردند و شیون سر دادند. زینب را به خوبی میشناختند و بعضاً شاگرد درس تفسیرش بودند. اما زینب هیچ نگفت و کاروان به مسیرش ادامه داد.
تا اینکه به کاخ عبیدالله زیاد رسیدند. آثار بیماری از امام سجاد رفته بود و ایشان سرپا شده بودند. تا چشم عبیدالله بن زیاد به ایشان خورد پرسید: تو کی هستی؟ اسم تو چیست؟
امام سجاد هم با دلاوری و آزادگی تمام، خود را به طور کامل معرفی کردند: من «علی بن حسین بن علی» هستم.
عبیدالله که دستور قتل هر علیِ پسر حسین را داده بود، با تعجب پرسید: کدام علی؟
سپس رو به شمر کرد و پرسید: مگر نگفتی علی بن حسین در کربلا کشته شده؟
شمر که کاردش میزدی خونش در نمیآمد، همان طور که با تعجب به امام سجاد چشم دوخته بود، ندانست چه جواب بدهد! به همین خاطر لب خود را چنان گاز گرفت که نزدیک بود کنده شود.
این گونه شد که نقشه انقطاع و نابودی نسل امامت شیعه در یوم کیپور به سنگ خورد و عاشورا گذشت و آنها دستشان به قطع نسل ائمه اطهار نرسید.
ادامه دارد...
#قبیله_عصیان
#حدادپور_جهرمی
858.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا خدا هست هیچ لحظه ای آنقدر سخت نمی شود که نشود تحملش کرد،
شدنی ها را انجام بده و تمام نشدنی هایت را به خدا بسپار،
زخم های دلت را به خدا بسپار
خودش بهترین مرهم ها را دارد …
توکل کن
آرام آرام همه چیز درست می شود