حضرت علیاکبر
شیخ مفید(ره) سِن او را هجدهنوزده سال میگوید.
روزی که سپاه کوفه به فرماندهی حُر(ره) راه را بر امام(ع) بست هنگام ظهر علیاکبر اذان و اقامه گفت و هر دو گروه به امامت امام حسین(ع) نماز خواندند؛ فَصَلّى بِالفَريقَينِ جَميعاً.
نخستین فرد از خاندان ابوطالب(ع) که روز عاشورا به شهادت رسید علیاکبر(ع) بود.
وقتی اذن میدان خواست، حضرت بیدرنگ به او اجازه داد؛ فَاستَأذَنَ أباهُ فِي القِتالِ، فَأذِنَ لَه.
هنگامى كه علیاكبر(ع) براى مبارزه به سوى دشمن رفت، حسین(ع) یک نگاهی از سر ناامیدی به او کرد؛ نَظَرَ إلَيهِ نَظرَةَ آيِسٍ مِنه. و اشک از چشمانش، جاری شد؛ دَمَعَت عَينُ الحُسَين(ع).
با خدا مناجات کرد: خدايا! گواه باش. جوانى به نبرد آنها میرود كه از نظر صورت و سيرت و سخنگفتن، شبيهترينِ مردم به پيامبر توست و ما هر گاه مشتاق پيامبرت میشديم، به او مینگريستيم؛ اللّهُمَّ اشهَد، فَقَد بَرَزَ إلَيهِم غُلامٌ أشبَهُ النّاسِ خَلقاً و خُلُقاً و مَنطِقاً بِرَسولِكَ ص و كُنّا إذَا اشتَقنا إلى نَبِيِّكَ نَظَرنا إلَيهِ.
علیاکبر(ع) به سوی دشمن رفت و جنگ نمایانی کرد و تعداد زیادی را به هلاکت رساند. سپس به سوی پدر برگشت و عرض کرد: اى پدر! تشنگى، مرا كُشت و سنگينىِ آهن [زره و كلاهخود و شمشير یا فزونی سپاه دشمن] کار را بر من سخت کرده است آيا آبى براى نوشيدن، يافت میشود؟ يا أبَتِ! العَطَشُ قَد قَتَلَني و ثِقلُ الحَديدِ قَد أجهَدَني فَهَل إلى شَربَةِ ماءٍ مِن سَبيلٍ؟
امام فرمود: صبر کن عزیز دلم! به زودی از دست جدت سیراب خواهی شد؛ صَبراً يا بُنَيَّ، يَسقيكَ جَدُّكَ بِالكَأسِ الأَوفى.
علیاکبر(ع) به میدان برگشت و اوج جنگاوری را به نمایش گذاشت. مُرّة بن مُنقِذ او را ديد و گفت: گناهان عرب بر دوش من، اگر پدرش را به عزايش ننشانم.
علیاكبر(ع) با شمشيرش به دشمن حمله میبُرد كه بر مُرّة بن مُنقِذ گذشت. او نيزهاى به علیاكبر(ع) زد. علی بر زمين افتاد؛ فَاعتَرَضَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ.
صدای علی بلند شد: پدرجان! خداحافظ! اين، جدّم رسول خدا(ص) است كه به تو سلام میرساند و میفرمايد: زودتر، به سوى ما بيا؛ فَنادى يا أبَتاه عَلَيكَ مِنِّي السَّلامُ، هذا جَدّي يُقرِئُكَ السَّلامَ، و يَقولُ لَكَ: عَجِّلِ القُدومَ عَلَينا.
سپس، صيحهاى كشيد و جان داد؛ ثُمَّ شَهِقَ شَهقَةً فَماتَ.
دشمنان، گِردش را گرفتند و با شمشيرهايشان او را تكهتكه كردند؛ اِحتَوَلَهُ النّاسُ فَقَطَّعوهُ بِأَسيافِهِم.
حسین(ع) به سرعت حرکت کرد. دشمن عقب کشید. پدر آمد و بر بالین پسر نشست. صورت به صورت جوانش گذاشت؛ و وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه.
بعد گفت: خدا بُكُشد كسانى را كه تو را كشتند، دنيا پس از تو ويران باد؛ قَتَلَ اللّهُ قَوماً قَتَلوكَ ... عَلَى الدُّنيا بَعدَكَ العَفاءُ.
حُمَیدبنمُسلم میگوید: زنى را دیدم که مانند خورشيدِ به گاه طلوع، به سرعت، بيرون دويد، ندا میداد: اى برادرم و ای فرزند برادرم؛ كَأَنّي أنظُرُ إلَى امرَأَةٍ خَرَجَت مُسرِعَةً كَأَنَّهَا الشَّمسُ الطّالِعَةُ تُنادي: يا اخَيّاه! و يَابنَ اخَيّاه!
پرسيدم او کیست؟ گفتند: اين، زينب، فرزندِ فاطمه، دختر پيامبر خدا(ص) است؛ هذِهِ زَينَبُ ابنَةُ فاطِمَةَ ابنَةِ رَسولِ اللّهِ (ص).
آمد تا خود را بر روى پيكر علیاكبر(ع) انداخت؛ فَجاءَت حَتّى أكَبَّت عَلَيهِ.
حسين(ع) دستش را گرفت و او را به خيمه، باز گردانْد؛ فَأَخَذَ بِيَدِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ.
سپس برگشت و جوانان خاندان او نيز همراهش آمدند. فرمود: برادرتان را ببريد؛ احمِلوا أخاكُم.
آنان، او را از آن جايى كه بر زمين افتاده بود بُردند و در خيمهاى نهادند كه جلوى آن میجنگيدند؛ فَحَمَلوهُ مِن مَصرَعِهِ حَتّى وَضَعوهُ بَينَ يَدَيِ الفُسطاطِ الَّذي كانوا يُقاتِلونَ أمامَهُ.
#یادکرد_مصیبت #حضرت_علیاکبر
یادکرد مصیبت حضرت عباس(ع)
كنيۀ آن بزرگوار، ابوالفضل و القابش سقّا و قمر بنیهاشم است. عبّاس(ع)، قامتى بلند، سينهاى سِتَبر، بازوانى توانمند و چهرهاى بس زيبا داشت، چُنان كه او را «ماه بنیهاشم» میگفتند. او در هنگام شهادت، 34 سال داشت.
چگونگی شهادت سردار رشید اسلام
🔘 تشنگی به گاهِ کارزار بر حسین(ع) چیره شد و دشمن مانع از رسیدن آب به او میشد؛ حُسَين(ع) عَطِشَ و قَد مَنَعوهُ الماء.
عباس(ع) مشک کوچکی برداشت و با برادرانش؛ عثمان، جعفر و عبدالله برای آوردن آب به سدّ دشمن حمله کرده آن را شکافته تا آبی به لبان تشنۀ برادر برسانند.
در این حمله هر سه برادرش به شهادت رسیدند ؛ قَد قُتِلَ إخوَتُهُ: عُثمانُ و جَعفَرٌ و عَبدُاللّهِ فِي المَعرَكَةِ عَلَى الماء.
عباس(ع) مشک را از آب پُرکرد و آن را به دوش گرفت و تنهایی به سوی حسین(ع) بازگشت؛ مَلَأَ العَبّاسُ (ع) القِربَةَ و جاءَ بِها فَحَمَلَها عَلى ظَهرِهِ إلَى الحُسَينِ(ع) وَحدَهُ.
حسین(ع) از آن آب نوشید؛ فَشَرِبَ مِنهَا الحُسَينُ(ع).
از اینجا به بعد تنهایی امام(ع) شدت یافته امیدِ دشمن برای رسیدن به امام و به شهادت رساندن او قوت میگیرد. از این رو حضرت عباس(ع) مدام در کنار برادر است و از او جدا نمیشود؛ بَينَ يَدَيهِ العَبّاسُ.
دو برادر، پُرتوان در کنار هم شمشیر میزنند تا اینکه دشمن در هجومی سهمگین، بین آن دو فاصله انداخت.
شیخ مفید(ره) مینویسد: دشمنان، گِرد عباس(ع) را گرفتند و او را از حسين(ع)، جدا كردند. عباس(ع) نيز به تنهايى با آنها جنگيد تا به شهادت رسيد. رضوان الهى بر او باد؛ و أحاطَ القَومُ بِالعَبّاسِ (ع) فَاقتَطَعوهُ عَنهُ، فَجَعَلَ يُقاتِلُهُم وَحدَهُ حَتّى قُتِلَ رِضوانُ اللّهِ عَلَيهِ.
عباس را بین فرات و قتلگاه حسین(ع) کُشتند و پس از آن، دستها و پاهایش را از بدنش جدا کردند؛ قُتِلَ بَينَ الفُراتِ و مَصرَعِ الحُسَينِ(ع) و قَطَعوا يَومَئِذٍ يَدَيهِ و رِجلَيهِ.
از سرِ كينهورزى با او و به سبب گرفتاریهايى كه برايشان به وجود آورده بود و كُشتارى كه از آنها كرده بود ؛ حَنَقاً عَلَيهِ، و لِما أبلى فيهِم و قَتَلَ مِنهُم.
🔘 ابن شهرآشوب شهادت او را در آخرین حمله برای آوردن آب میداند و مینویسد: عباس(ع)، در طلب آب میرفت كه بر او حمله بُردند. او هم به آنها حمله بُرد؛ مَضى بِطَلَبِ الماءِ فَحَمَلوا عَلَيهِ و حَمَلَ هُوَ عَلَيهِم.
زيد بن وَرقاى جُهَنى، در پشت درخت خرمايى به كمين او نشست و بر دست راست عباس(ع) ضربهاى زد و آن را قطع كرد؛ فَكَمَنَ لَهُ زَيدُ بنُ وَرقاءَ الجُهَنِيُّ مِن وَراءِ نَخلَةٍ فَضَرَبَهُ عَلى يَمينِه.
عباس(ع)، شمشير رابه دست چپ گرفت و به آنها حمله بُرد؛ فَأَخَذَ السَّيفَ بِشِمالِهِ و حَمَلَ عَلَيهِم
او چنين رَجَز میخواند:
وَاللّهِ إن قَطَعتُمُ يَميني // إنّي احامي أبَداً عَن ديني
به خدا سوگند، اگر دست راستم را قطع كنيد // من، هميشه از دينم حمايت میكنم
آن گاه، جنگيد تا ناتوان شد. حَكيمبنطُفَيل از پشت درخت خرما به او كمين زد و بر دست چپش ضربهاى زد و آن را قطع كرد. رَجَز عباس(ع) عوض شد:
يا نَفسُ لا تَخشَي مِنَ الكُفّارِ // و أبشِري بِرَحمَةِ الجَبّار
اى جان! از كافران مترس // و به رحمت خداى جبران كننده، بشارتت باد!
پس آن ملعون، با عمود آهنين به او زد و عبّاس(ع) را به شهادت رساند؛ فَقَتَلَهُ المَلعونُ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ.
در شهادت او حسین(ع) به شدت گریست؛ فَبَكَى الحُسَينُ(ع) بُكاءً شَديداً.
پس از شهادت او حسین(ع) در رثای او گفت: اكنون، پُشتم شكست و چارهام، ناچار گشت؛ الآنَ انكَسَرَ ظَهري و قَلَّت حيلَتي.
#یادکرد_مصیبت #حضرت_عباس
12-Karimi-Shab 09 Moharam1398-001.mp3
5.36M
اهل حاجت همه سال به کس رو نزدند
صبر کردند همه تا #شب_تاسوعا شد
السلام علیک یا اباالفضل العباس
#احکام
📚 کار کردن در ایام عزاداری
💠 سوال: آیا کار کردن در #روز_عاشورا و #تاسوعای_حسینی اشکال دارد؟ اگر کسی به خاطر نیاز مجبور به کسب و کار شود، حکم مسئله چیست؟
✅ جواب: کار در این دو روز حرام نیست اما شایسته است در این ایام، به خصوص در روز #عاشورا به #عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) اشتغال داشته باشند و خود را از ثواب بزرگ آن محروم نسازند.
#احکام_عزاداری
#اشتغال_در_عاشورا
🆔 @leader_ahkam
🆔 @smht11014
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روضهخوانی حاج محمود کریمی در منزل سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🗓 #حدیث_روز
حضرت امام حسین علیه السلام
برطرفكردن گرفتارى مؤمن
«مَنْ نَفّسَ كُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرّجَ اللّهُ عَنْهُ كُرَبَ الدّنيَا وَ الاخِرَةِ».
امام حسين (ع) فرمود: «هركه گرفتارى مؤمنى را برطرف كند، خداوند گرفتاريهاى دنيا و آخرتش را برطرف مى كند».
(بحار الانوار، ج ۷۵ ص ۱۲۲ ح۵ )
✿﷽✿
◾️بصيرت حضرت اباالفضل در روز تاسوعا و عاشورا
▪️رهبرمعظم انقلاب: بصیرت اباالفضل العبّاس کجاست؟همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او #بصیرت را بیشتر نشان داد.
🏴در روز تاسوعا، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و اماننامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و اماننامه شما!
🏴 نمونه دیگرِ بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند؛ تا اینکه به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهار برادر از یک مادر بودند: اباالفضل العبّاس - برادر بزرگتر - جعفر، عبداللَّه و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسینبنعلی قربانی کند؛ به فکر مادر داغدارش هم نباشد که بگوید یکی از برادران برود تا اینکه مادرم دلخوش باشد؛ به فکر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است.
بِنَفسی أنتَ؛ جانم فدای تو
عُمربنسعد پس از نماز عصر روز تاسوعا فرمان داد تا بر طبل جنگ بکوبند و آمادۀ حمله به خیام حسین(ع) شوند تا کار یکسره گردد. امام حسین(ع) از برادر خود عبّاس(ع) میخواهد تا سوار بر اسب شده نزد آنان برود انگیزۀ آنان از این تحرکات را جویا شود. امام(ع) در این گفتگوی خود با حضرت عباس، از عبارتی استفاده میکند که تأملبرانگیز است. آن حضرت به برادر خود میگوید: «يا عَبّاسُ، اركَب بِنَفسي أنتَ يا أخي» یعنی عباس! سوار شو! جانم فداری تو ای برادر عزیزم (تاریخ طبری، 5/416؛ الارشاد، 2/90).
سالها پیش از حضرت آیتالله جوادی پرسیدم این عبارت را چگونه معنا کنیم تا درست دربیاید؛ چرا که معنا ندارد عالی خود را فدای دانی کند؛ امام هم که تعارف بیهوده و نادرست ندارد. استاد به درستی پاسخ دادند: «این، فدای کمالات شدن است.»
برپایۀ پاسخ درست آیتالله جوادی آملی، معنای سخن امام حسین(ع) به حضرت عباس به زبانِ آشنا در میان ما این میشود: عباس جان! قربان مرامت.
این مرام را که امام حسین(ع) به هیچ تعارفی خود را به قربان آن میداند؛ همان است که آن را در نمونههایی مانند خرید خطر به جان و آوردن آب برای تشنگان حرم (تاریخ طبری، 5/412)، رد اماننامۀ دشمن (تاریخ طبری، 5/415، الارشاد، 2/89)، ایستادگی تا پای جان در کنار امام (الارشاد، 2/109) به روشنی میتوان دید.
#حضرت_عباس
💠وقایع روز نهم محرم سال ۶۱ ق💠
✍ در روز نهم محرم سال ۶۱ شمر بن ذی الجوشن با نامه ای كه از عبیداللّه داشت، پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبیداللّه را برای عمر بن سعد قرائت كرد.
👹 شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود، از عبیداللّه بن زیاد امان نامه ای برای خواهر زادگان خود و از جمله حضرت عباس (ع) گرفته بود كه در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ایشان نپذیرفت.
👹 شمر نزدیك خیام امام حسین (ع) آمد و عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی (ع)كه مادرشان ام البنین بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیداللّه برایتان امان گرفته ام. آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟
🌕 در این روز اعلان جنگ شد كه حضرت عباس (ع) امام (ع) را باخبر كرد. امام حسین (ع) فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدی دارند؟
حضرت عباس(ع) رفت و خبر آورد كه اینان مي گویند: یا حكم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.
🌺 امام حسین (ع) به عباس فرمودند: اگر مي توانی آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال ميداند كه من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.
🌷 حضرت عباس (ع)نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این در درخواست تردید داشت. سر انجام فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مي دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه مي سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.
------------------------------
پی نوشت:
۱. وقایع الایام، ج5، ص27؛
۲. مقتل الحسین، خوارزمی، ج1، ص244.
💠 فلسفه و اهداف قيام عاشورا از ديدگاه امام صادق علیه السلام (۹)
✍ تمام آثار و گفتار امام حسین (ع) و نیز گفتاری که دربارهی آن بزرگوار از معصومین رسیده است، این مطلب را روشن میکند که غرض، اقامهی حق و عدل و اقامه دین خدا و ایجاد حاکمیت شریعت و برهم زدن بنیان ظلم و جور و طغیان بوده است.
امام صادق(ع) در زيارت اربعين، هدف از نهضت حسيني را چنين بيان ميفرمايد:
🌹.... فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ.....
🌷حسين بن علي(ع) در دعوت نهایت تلاش خود را كرد و پند و اندرز ها نمود. جان خويش را در راه تو (خدا) فدا كرد تا بندگانت را از بيخبري و سرگرداني گمراهي نجات دهد.
📚 تهذيب الأحكام ،شیخ طوسی ج ۶ ص ۱۱۳؛
✅ از ديدگاه امام ششم، سيدالشهدا(ع) با نهضت عاشورا، اهداف زير را تعقيب ميكردند:
1⃣ نجات مسلمانان از بي خبري نسبت به احكام دين و وظايف خويش در برابر پروردگار
2⃣ رهايي بندگان خدا از گمراهي با آگاه ساختن آنان به لزوم پيروي از رهبران واقعي دين.
💠 برخی از ويژگىهاى اصحاب سيدالشهدا (ع)
۸- بصیرت و بینش
✍ از ويژگيهاي فكري و عملي ياران سيد الشهداء (ع) بصيرت و بينش بود. در فرهنگ ديني از كساني با عنوان «اهل البصائر» ياد ميشود كه صاحبان روشن بيني و بيدار دلي باشند و شناخت عميق نسبت به حق و باطل، امام و حجت الهي، راه و برنامه، دوست و دشمن، مؤمن و منافق داشته باشند. صاحبان بصيرت چشم درونشان بيناست. با آگاهي و هوشياري و انتخاب گام برميدارند.
✅ ياران و اصحابي كه همراه امام حسين(ع) ماندند و تا آخرين لحظه از حق دفاع كردند، همگي آزادانه قدم در اين راه گذاشته بودند و ميدانستند پايان اين جنگ چيزي جز كشته شدن نيست. آنان راه خود را روشن و بي ابهام و به حق ديدند و باطل بودن دشمن را يقين دانسته و با تطميع و تهديد و حتي اماننامه، نه خود را فروختند و نه دست از عقيده و جهاد برداشتند. اين بينش و بصيرت را از سخنرانيها، رجزها و عكسالعملهايشان ميتوان شناخت. چنانچه حضرت عباس(ع) امان نامه را نپذیرفت.
🌷 امام صادق (ع) درباره ي حضرت عباس (ع) تعبير « نافِذَ البَصيرَةِ » دارد كه گوياي عمق بينش و استواري ايمان او در حمايت از سيدالشهداء است:
🌹 " كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِاللّه ِ و أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهيدَا...."؛(1)
عموى ما، عبّاس، داراى بينشى ژرف و ايمانى راسخ بود؛ همراه با امام حسين (ع) جهاد كرد و نيك آزمايش داد و به شهادت رسيد.
✅ در زيارتنامهي حضرت عباس(ع) می خوانیم: اَشْهَدُ أَنَّك لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْكلْ وَ انّك مَضَيتَ علي بَصيرةٍ مِنْ اَمْرِك مُقْتَدِيا بِالصّالحِينَ وُ مُتَّبِعا لِلنَّبيينَ.....؛ (2)
گواهي ميدهم كه هرگز سستي نكردي و سر نتافتي و به راهي رفتي كه از روي بصیرت و آگاهي كامل بود. و به صالحان اقتداء نمودی و از رسولان خدا پیروی کردی.
(1) عمدة الطّالب، ص 356.
(2) كامل الزيارات، ابن قولويه القمي، ص785