طفل شیرخوار
چگونگی شهادت طفلی شیرخوار از فرزندان امام حسین(ع) دوگونه گزارش شده است:
1️⃣ گزارش نخست از چگونگی شهادت او
هنگامى كه حسين(ع)، شهادت جوانان و محبوبانش را ديد، تصميم گرفت كه خود به ميدان برود و ندا داد: آيا مدافعى هست كه از حرم پيامبر خدا(ص)، دفاع كند؟ آيا دادرسى هست كه برای خدا، به داد ما برسد؟ هَل مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّهِ؟ هَل مِن مُغيثٍ يَرجُو اللّهَ بِإِغاثَتِنا؟
پس صداى زنان، به ناله برخاست؛ فَارتَفَعَت أصواتُ النِّساءِ بِالعَويلِ.
امام(ع)، به جلوى درِ خيمه آمد و به زينب(س) فرمود: كودک خُردسالم را به من بده تا با او، خداحافظى كنم؛ ناوِليني وَلَدِيَ الصَّغيرَ حَتّى اُوَدِّعَهُ.
او را گرفت. همینکه خواست برای آخرین بار بوسهای بر چهرۀ مظلوم آن طفل تشنهکام بزند تیر حرمله بر لبان خشک پدر سبقت گرفت و چون خنجری بر حنجر خشکیدۀ طفل نشست و آن را بُرید؛ فَأَخَذَهُ و أومَأَ إلَيهِ لِيُقَبِّلَهُ، فَرَماهُ حَرمَلَةُ بنُ الكاهِلِ بِسَهمٍ فَوَقَعَ في نَحرِهِ فَذَبَحَهُ.
امام(ع) به زينب(س) فرمود: او را بگير (خُذيهِ)! سپس، كف دستانش را زير گلوى او گرفت تا از خون پُر شد؛ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِكَفَّيهِ حَتَّى امتَلَأَتا.
خون را به سوى آسمان پاشيد و فرمود: آنچه بر من وارد میشود، برايم آسان است؛ چون شاهد و ناظر است.
امام باقر(ع) فرمود: از آن خون، يک قطره هم به زمين، باز نگشت؛ فَلَم يَسقُط مِن ذلِكَ الدَّمِ قَطرَةٌ إلَى الأَرضِ.
2️⃣ گزارش دوم از چگونگی شهادت طفل شیرخوار
وقتى حسين(ع) ديد كه آنها بر كُشتن او پافشارى میكنند قرآنى را گرفت و آن را باز كرد و بر سرش نهاد و ندا داد: كتاب خدا و نيز جدّم محمّد، فرستادۀ خدا، ميان من و شما داورى كند. اى مردم! براى چه خونم را حلال میشمريد؛ يا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمي؟!
همچنين به سوى يكى از كودكانش كه از تشنگى میگريست رفت؛ فَالتَفَتَ الحُسَينُ ع فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ يَبكي عَطَشاً.
او را بر سرِ دست گرفت و گفت: اى قوم! اگر بر من رحم نمیكنيد به اين كودک، رحم كنيد؛ يا قَومِ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ.
در اين حال، مردى از آنان، تيرى به سوى او انداخت و ذبحش كرد؛ فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ.
حسين(ع) میگريست و میگفت: خدايا! ميان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را يارى دهند، امّا ما را كُشتند، داورى كن؛ فَجَعَلَ الحُسَينُ(ع) يَبكي و يَقولُ: اللّهُمَّ احكُم بَينَنا و بَينَ قَومٍ دَعَونا لِيَنصُرونا فَقَتَلونا.
در اين هنگام، از آسمان، ندايى رسيد: حسین! او را وا گذار كه در بهشت، به او شیر خواهند داد؛ فَنودِيَ مِنَ الهَوا: دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّةِ.
#یادکرد_مصیبت #حضرت_علیاصغر
گفتههای نامعتبر دربارۀ طفل شیرخوار
1️⃣ شش ماهه بودن او. منشأ اين سخن، احتمالًا نسخه منتشر شدۀ مقتلِ ضعيفِ منسوب به ابومِخنَف باشد كه در آن آمده :«از عُمْر او(على اصغر) شش ماه گذشته بود.» گفتنى است كه اين سخن، نه تنها در هيچ منبع معتبرى نيامده است؛ بلكه در نسخه خطیاى از همين كتاب كه در كتابخانۀ تخصّصى حديث( قم/ دارالحديث)، موجود است اين جمله نيامده است.
2️⃣ در ميان لشكر عمربنسعد، دربارۀ آبدادن به على اصغر، اختلاف افتاد. ابنسعد به حَرمَله گفت: اين نزاع را پایان بِده.
3️⃣ حرمله به مختار گفت: اكنون كه مرا میكُشى، بگذار كارهاى خودم را بگويم تا قلبت را بسوزانم. اى امير! من، سه تير سهشاخه داشتم كه آنها را با زهر، آميخته كرده بودم. با يكى از آنها، گلوى على اصغر را در آغوش حسين، دريدم؛ با دومى، قلب حسين را نشانه رفتم ... و با سومى، گلوى عبداللّه بن حسن را.
4️⃣ على اصغر، بعد از تير خوردن، به روى پدر نگريست و تبسّمى كرد و سپس به شهادت رسيد.
5️⃣ سپاهيان ابن سعد، بعد از واقعۀ عاشورا قنداقۀ على اصغر را از زير خاک، بيرون آوردند و سرِ او را به نيزه زدند.
📖 ر.ک به دانشنامه امام حسين «عليه السلام» بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، ج7، ص33.
#اعتبار_سنجی_روایت #حضرت_علیاصغر