eitaa logo
صبح حسینی
466 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
با دستِ بسته هست ولی دستْ بسته نیست زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست   هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست   زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست اورا اسیر ِ قافله خواندن خجسته نیست   رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست   حتی اگر به صورت او سنگ میخورد هیهات بندِ معجرش از هم گسسته نیست (مجيد تال) سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم در به در مجالس سالار زینبم این نعره ها و عربده ها بی دلیل نیست یک گوشه از شلوغی بازار زینبم هرکس به بیرق و علمش چپ نگاه کرد! با خشم من طرف شده؛ مختار زینبم آتش بکش، به دار بزن ، جا نمی زنم جانم فداش، میثم تمار زینبم از زخمهای گوشه ی ابروی من نپرس مجروح داغ دلبر و بیمار زینبم شکر خدای عزوجل مکتبی شدم من از دعای خیر علی، زینبی شدم غم خاضعانه گوش به فرمان زینب است انگشت بر دهان شده ، حیران زینب است ایوب دل شکسته ی با آن همه مقام شاگرد درس صبر دبستان زینب است هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است! این شعله های خیمه، گلستان زینب است اصلاً عجیب نیست شکست یزدیان وقتی حجاب سنگر ایمان زینب است او پس گرفت هستی خود را زگرگها پیراهنی که مونس کنعان زینب است امروز اگر حسینی و پابند مذهبم مدیون گریه های فراوان زینبم باور نمی کنم سر بازار بردنت ! نامحرمان به مجلس اغیار بردنت از سینه ی حسین، تو را چکمه ای گرفت از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت پای سفر نداشتی ای داغدار درد ! با یک سر بریده، به اصرار بردنت پهلو کبود! گریه کنان تازیانه ها با خاطراتی از در و دیوار بردنت فهمیده بود شمر غرورت شکسته است از سمت قتلگاه علمدار بردنت تو از تمام کوفه طلبکار بودی و... در کوچه هاش مثل بدهکار بردنت در پیش گریه های تو این گریه ها کم است سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است (وحيد قاسمي) سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
یادش به خير روز و شبم با حسين بود ذكر بي اختيار لبم يا حسين بود پا تا سر ِ عقيله سرو پا حسين بود وقتِ اذان اشهدِ من يا حسين بود   ما تار و پودِ رشته يِ پيراهن هميم يعني من و حسين،حسين و من ِ هميم   دور از تو هست ولي دست از تو بر نداشت خسته شده ست ولي دست از تو برنداشت از پا نشست ولي دست از تو برنداشت زينب شكست ولي دست از تو برنداشت   مانند من كسي به غم و رنج تن نداد آه كه غمي چنين به دلِ پنج تن نداد   يادش به خير بال و پرش ميشدم خودم سايه به سايه همسفرش ميشدم خودم يك عمر مادر و پدر ميشدم خودم جايِ همه فدايِ سرش ميشدم خودم   نام ِ حسين حكم ِ قسم را گرفته بود يك شب نديدنش نفسم را گرفته بود   حالا فقط به پيرُهنش فكر ميكنم ميسوزم و به سوختنش فكر ميكنم دارم به دست و پا زدنش فكر ميكنم بسكه به نيزه و دهنش فكر ميكنم ...   با روضه ي برادرم از هوش ميروم با ضجه هايِ مادرم از هوش ميروم   واي از محاسن تو و انگشتهاي شمر واي از لب و دهان تو و جاي پاي شمر... http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
‌ سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم سراغ سرت را من از آسمان و سراغ تنت از بیابان بگیرم تو پنهان شدی زیر انبوهِ نیزه من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم حسین! خون حلقومت آب حیات است من از بوسه بر حنجرت جان بگیرم رسیده کجا کار زینب که باید سرت را من از این و از آن بگیرم کمی از سرِ نیزه پایین بیا تا برایِ سفر بر تو قرآن بگیرم تو گفتی که باید بسوزم، بسازم به دنیای بعد از تو آسان بگیرم قرار من و تو شبی در خرابه پی گنج را کُنج ویران بگیرم هلا! می‌روم تا که منزل به منزل برای تو از عشق پیمان بگیرم محمد رسولي سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
قصه شروع می‌شود از پشت‌بام‌ها از سنگ‌ها و هلهله‌ها، انتقام‌ها این داستان، ز بدر و احد آب می‌خورد این کینه‌ای ست کهنه شده در نیام‌ها چوبِ حراج بر تن یوسف زدند باز بازار بردگان و شما و غلام‌ها... این ارث مادریِ شما از مدینه است یادت که هست فاطمه و احترام‌ها...! گفتند خارجی به شما،‌ دردِ کعبِ نِی افزون‌تر است یا اثر ِ این کلام‌ها؟ دیدم که در زیارتِ ناحیه بر شما مهدی مدام گریه کند صبح‌ و شام‌ها آمد سر ِ پدر به ملاقاتِ طفل ِ خود قِصه به سر رسید از این پشت به بام‌ها (محمد رسولي) http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
از سرم خون می‌چکد، از معجرم خون می‌چکد جا به جایم زخمی و پا تا سرم خون می‌چکد   چشمی از داغ تو مشغولِ به گریه کردن و در فراق تو ز چشم دیگرم خون می‌چکد   گیسویت حبل‌المتین، چشمان تو عین الیقین اینک از بالای نی، از باورم خون می‌چکد   خواستیم آب از علمدار تو اما جایِ آب از دو دست ساقی آب‌آورم خون می‌چکد   پوست ماند و استخوان بر پیکر ِ بی جان من همچنان اما ز جسم لاغرم خون می‌چکد   در قنوتِ نافله‌هایِ نشسته نیمه شب دست‌هایم را که بالا می‌برم خون می‌چکد   عصر عاشورا کنار قتلگاهت دیده‌ام هم ز پهلو هم ز دستِ مادرم خون‌ می‌چکد   سالها رفته ست اما همچنان پیداست از ریشه‌هایِ پرچم سرخ حرم خون می‌چکد (محمد رسولي) http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
تا كه او بيشتر نفس ميزد بيشتر ميزدند زينب را تيغشان مانده بود در گودال با سپر ميزدند زينب را يكنفر بود و يك بدن اما صدنفر ميزدند زينب را خوابشان بُرد بچه ها سَر ِ شب تا سحر ميزدند زينب را (حسن لطفي) http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
شبِ آخر بگذار اين پَر ِمن باز شود بيشتر رويِ تو چشم تر ِمن باز شود حرفِ هجران مزن اينقدر مراعاتم كن دست بردار ، دلِ مضطر ِ من باز شود جان زينب برو از كرب و بلا زود برو مگذاري گره ي معجر من باز شود آه ، راضي نشو بنشينم و گيسو بكشم آه ، راضي نشو موي سر من باز شود پاي دشمن به روي پيكر تو باز شود روي دشمن به روي معجر من باز شود جانِ من حرز بينداز به گردن مگذار جاي اين بوسه ي پيغمبر من باز شود جان زينب برو مگذار غروب فردا سمت گودال رهِ مادر من باز شود حيف از اين زير گلو نيست خرابش بكنند؟! پس اجازه بده تا حنجر من باز شود لااقل قول بده زود خودت جان بدهي بلكه راهِ نفس آخر من باز شود (علي اكبر لطيفيان) http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
رویِ نِی مویِ تو در باد رها افتاده در فضا رایحه‌ای روح‌فزا افتاده سر ِ تو می‌رود و پیکر تو می‌ماند از هم آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده   آتش آن نیست که در خرمن پروانه زدند آتش آن است که در خیمه يِ ما افتاده   دم ِ گودال دلم ریخت که انگشتت کو؟ حق بده خواهرت اینگونه ز پا افتاده   عاقبت دید رباب آنچه نباید می‌دید آنقدر زار زده تا ز صدا افتاده   من به میل خود از اینجا نروم، ميبَرَدَم تازیانه که به جانِ تن ما افتاده   میشمارم همه طفلان حرم را دائم وای که دخترکت باز کجا افتاده؟   زجر رفته ست سراغش که بیارد او را آمد اما به رویش پنجه به جا افتاده   هق هقش پاسخ من شد که از او پرسیدم دو سه دندانِ تو ای عمه چرا افتاده؟ (محمد رسولي) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872