⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
یادش به خير روز و شبم با حسين بود
ذكر بي اختيار لبم يا حسين بود
پا تا سر ِ عقيله سرو پا حسين بود
وقتِ اذان اشهدِ من يا حسين بود
ما تار و پودِ رشته يِ پيراهن هميم
يعني من و حسين،حسين و من ِ هميم
دور از تو هست ولي دست از تو بر نداشت
خسته شده ست ولي دست از تو برنداشت
از پا نشست ولي دست از تو برنداشت
زينب شكست ولي دست از تو برنداشت
مانند من كسي به غم و رنج تن نداد
آه كه غمي چنين به دلِ پنج تن نداد
يادش به خير بال و پرش ميشدم خودم
سايه به سايه همسفرش ميشدم خودم
يك عمر مادر و پدر ميشدم خودم
جايِ همه فدايِ سرش ميشدم خودم
نام ِ حسين حكم ِ قسم را گرفته بود
يك شب نديدنش نفسم را گرفته بود
حالا فقط به پيرُهنش فكر ميكنم
ميسوزم و به سوختنش فكر ميكنم
دارم به دست و پا زدنش فكر ميكنم
بسكه به نيزه و دهنش فكر ميكنم ...
با روضه ي برادرم از هوش ميروم
با ضجه هايِ مادرم از هوش ميروم
واي از محاسن تو و انگشتهاي شمر
واي از لب و دهان تو و جاي پاي شمر...
#مرثیه_حضرت_زینب
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیر انبوهِ نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم
حسین! خون حلقومت آب حیات است
من از بوسه بر حنجرت جان بگیرم
رسیده کجا کار زینب که باید
سرت را من از این و از آن بگیرم
کمی از سرِ نیزه پایین بیا تا
برایِ سفر بر تو قرآن بگیرم
تو گفتی که باید بسوزم، بسازم
به دنیای بعد از تو آسان بگیرم
قرار من و تو شبی در خرابه
پی گنج را کُنج ویران بگیرم
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برای تو از عشق پیمان بگیرم
محمد رسولي
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
قصه شروع میشود از پشتبامها
از سنگها و هلهلهها، انتقامها
این داستان، ز بدر و احد آب میخورد
این کینهای ست کهنه شده در نیامها
چوبِ حراج بر تن یوسف زدند باز
بازار بردگان و شما و غلامها...
این ارث مادریِ شما از مدینه است
یادت که هست فاطمه و احترامها...!
گفتند خارجی به شما، دردِ کعبِ نِی
افزونتر است یا اثر ِ این کلامها؟
دیدم که در زیارتِ ناحیه بر شما
مهدی مدام گریه کند صبح و شامها
آمد سر ِ پدر به ملاقاتِ طفل ِ خود
قِصه به سر رسید از این پشت به بامها
(محمد رسولي)
#مرثیه_حضرت_زینب
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
از سرم خون میچکد، از معجرم خون میچکد
جا به جایم زخمی و پا تا سرم خون میچکد
چشمی از داغ تو مشغولِ به گریه کردن و
در فراق تو ز چشم دیگرم خون میچکد
گیسویت حبلالمتین، چشمان تو عین الیقین
اینک از بالای نی، از باورم خون میچکد
خواستیم آب از علمدار تو اما جایِ آب
از دو دست ساقی آبآورم خون میچکد
پوست ماند و استخوان بر پیکر ِ بی جان من
همچنان اما ز جسم لاغرم خون میچکد
در قنوتِ نافلههایِ نشسته نیمه شب
دستهایم را که بالا میبرم خون میچکد
عصر عاشورا کنار قتلگاهت دیدهام
هم ز پهلو هم ز دستِ مادرم خون میچکد
سالها رفته ست اما همچنان پیداست از
ریشههایِ پرچم سرخ حرم خون میچکد
(محمد رسولي)
#مرثیه_حضرت_زینب
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
تا كه او بيشتر نفس ميزد
بيشتر ميزدند زينب را
تيغشان مانده بود در گودال
با سپر ميزدند زينب را
يكنفر بود و يك بدن اما
صدنفر ميزدند زينب را
خوابشان بُرد بچه ها سَر ِ شب
تا سحر ميزدند زينب را
(حسن لطفي)
#مرثیه_حضرت_زینب
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
شبِ آخر بگذار اين پَر ِمن باز شود
بيشتر رويِ تو چشم تر ِمن باز شود
حرفِ هجران مزن اينقدر مراعاتم كن
دست بردار ، دلِ مضطر ِ من باز شود
جان زينب برو از كرب و بلا زود برو
مگذاري گره ي معجر من باز شود
آه ، راضي نشو بنشينم و گيسو بكشم
آه ، راضي نشو موي سر من باز شود
پاي دشمن به روي پيكر تو باز شود
روي دشمن به روي معجر من باز شود
جانِ من حرز بينداز به گردن مگذار
جاي اين بوسه ي پيغمبر من باز شود
جان زينب برو مگذار غروب فردا
سمت گودال رهِ مادر من باز شود
حيف از اين زير گلو نيست خرابش بكنند؟!
پس اجازه بده تا حنجر من باز شود
لااقل قول بده زود خودت جان بدهي
بلكه راهِ نفس آخر من باز شود
(علي اكبر لطيفيان)
#مرثیه_حضرت_زینب
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
رویِ نِی مویِ تو در باد رها افتاده
در فضا رایحهای روحفزا افتاده
سر ِ تو میرود و پیکر تو میماند
از هم آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده
آتش آن نیست که در خرمن پروانه زدند
آتش آن است که در خیمه يِ ما افتاده
دم ِ گودال دلم ریخت که انگشتت کو؟
حق بده خواهرت اینگونه ز پا افتاده
عاقبت دید رباب آنچه نباید میدید
آنقدر زار زده تا ز صدا افتاده
من به میل خود از اینجا نروم، ميبَرَدَم
تازیانه که به جانِ تن ما افتاده
میشمارم همه طفلان حرم را دائم
وای که دخترکت باز کجا افتاده؟
زجر رفته ست سراغش که بیارد او را
آمد اما به رویش پنجه به جا افتاده
هق هقش پاسخ من شد که از او پرسیدم
دو سه دندانِ تو ای عمه چرا افتاده؟
(محمد رسولي)
#مرثیه_امام_حسین علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
در سن سه سالگی ز جان سیر شدم
از پای پُر از آبله دلگیر شدم
از بسکه مزاحمت فراهم کردم
شرمنده ام عمه دست و پا گیر شدم
گفتی که پدر مسافرت رفته و من
صد بار دگر دوباره پیگیر شدم
من بی تو چگونه از زمین برخیزم
باید کمکم کنی ٬ زمین گیر شدم
یک موی سیاه بین گیسویم نیست
سنی نگذشته از من و پیر شدم
از نَسل علی بودنِ من باعث شد
در طیِّ سفر بسته به زنجیر شدم
(سعيد خرازي)
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872