ای فدای دلِ منوّرتان
ای به قربان چشم کوثرتان
وای بر حال جبرئیل، اورا
گر برانید ، روزی از درتان
تو سلیمان و موری آمده است
تا مشرّف شود به محضرتان
من کیم؟دوره گردِ چشمانت
زینبم من همان کبوترتان
کودکانم چه ارزشی دارند؟
جانِ عالم، تصدق سرتان
کرده ام یا اخا دو آئینه
نذر چشم علی اصغرتان
ظهر دیدی چگونه خوش بودند
در صفوف نماز آخرتان
به امیدی بزرگشان کردم
تا به دستم شوند ، پرپرتان
گر بگویی بمیر ، میمیرند
دست بر سینه اند و نوکرتان
پای تفسیر ، شیرشان دادم
پای تفسیر ِگریه آورتان
پای تفسیر سوره ی مریم
سوره ی زخمهای پیکرتان
تا که راضی شوی و اذن دهی
پر بگیرند در برابرتان
یادشان داده ام، قسم بدهند
بر ضریح کبود مادرتان
بگذار اینکه ذبحشان سازم
پای رگهای سرخ حنجرتان
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نه به اندازۀ علی اکبر
ولی آن قدرها جگر داریم
تو به روی خودت نیاوردی
ما که از قلب تو خبر داریم
به همین ذکر یا علی، مادر
که نوشتیم روی پیشانی
همۀ آرزوی مان این است
بر تن ما کفن بپوشانی
تو به خیمه بمان مراقب باش
داییِ ما غم تو را نخورد
آن قدر غُصه خورده، حداقل
غُصۀ ماتم تو را نخورد
دو برادر کنار هم بهتر
می توانند یاورش باشند
می توانند در مقابل سنگ
روی نی حامیِ سرش باشند
آن قدر تیر و نیزه می بارد
خم به ابرویمان نیاوردیم
مادرم! تو دعا کن آخر کار
لا اقل تکه تکه برگردیم
محسن ناصحی
#مرثیه_دوطفلان_زینب سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
این هم از جنس آسمانی هاست
حیدری از عشیره ی زهراست
یاکریم است و با کریمان است
رود نه برکه نه خودش دریاست
خون خیبر گشا به رگ هایش
او که هست؟ از نژاد شیر خداست
با جوانان هاشمی بوده
آخرین درس خوانده ی سقاست
می نویسد عمو و بر لب او
وقت خواندن فقط فقط باباست
مجتبی زاده ای شبیه حسن
شرف الشمس سید الشهداست
عطری از کوی فاطمه دارد
نفسش بوی فاطمه دارد
کوه آرامشی اگر دارد
آتشی هم به زیر سر دارد
موج سر میزند به صخره چه باک
دل به دریا زدن خطر دارد
پسر مجتبی است می دانم
بچه ی شیر هم جگر دارد
همه رفتند او فقط مانده
حال تنهاست و یک نفر دارد
آن هم آن سو میان گودالی
لشگری را به دور و بر دارد
آرزو داشت بال و پر بشود
دست خود را رها کند بدود
جگرش بی شکیب میسوزد
نفسش با لهیب میسوزد
می وزد باد گرم صحرا و
روی خشکش عجیب میسوزد
بین جمع سپاه سیرابی
یک نفر یک غریب میسوزد
دست بردار از دلم عمه
که تنم عنقریب میسوزد
روی آن شیب گرم میبینی؟
روی شیب الخضیب میسوزد
سینه اش را ندیدی از زخمِ…
…نوک تیری مهیب میسوزد
چشم بلبل که خیره بر گل شد
ناگهان دست عمه اش شل شد
دید چشمش به آسمان وا بود
تشنه بود و میان خون ها بود
لحظه های جسارت و غارت
در دل قتلگاه بلوا بود
رحم در چشم نا نجیبی نیست
بین خولی و شمر دعوا بود
دید دست جماعتی نامرد
تکه های لباس پیدا بود
لبه ی تیغ ها که پائین رفت
ساقه ی نیزه ها به بالا بود
داد زد حرام زاده نزن
پسرش را ز دست داده نزن
خنده بر اشک های ما نکنید
این چنین با غریب تا نکنید
دست های مرا جدا سازید
تار مویی از او جدا نکنید
پیرمرد است بر زمین خورده
نیزه ی خویش را عصا نکنید
با خدا حرف میزند آرام
جان زهرا سر و صدا نکنید
دستش از کتف او جدا تا شد
باز هم پای حرمله وا شد
حسن لطفی
#مرثیه_عبدالله_بن_الحسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
گُل ِ پژمرده پژمردن ندارد
ز پا افتاده پا خوردن ندارد
مرا بگذار عمو برگرد خیمه
تن پاشیده که بردن ندارد
بیا شوق مرا ضرب المثل کن
تمام ظرفهایم را عسل کن
برای آنکه از دستت نریزم
مرا آهسته آهسته بغل کن
لبم بوی پدر دارد عمو جان
سرم شوق سفر دارد عمو جان
تمام سنگها بر صورتم خورد
یتیمی دردسر دارد عمو جان
علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
حالا برای خنده که دیر است گریه کن
بابا نخواب… موقع شیر است گریه کن
درمانده ام میان دو راهی کجا روم
چشمم که رفته است سیاهی کجا روم
جان رباب من به همه رو زدم نشد
دنبال آب من به همه رو زدم نشد
عمه تو را ز دور نشان می دهد نخواب
هی شانه رباب تکان می دهد نخواب
شد وقت بازی ات کمرت را گرفته ام
با احتیاط زیر سرت را گرفته ام
همبازی تو ساقه تیر است گریه کن
بابا نخواب موقع شیر است گریه کن
قنداقه ات که بست لبت باز شد علی
خندید مادرت چقدر ناز شد علی
افسوس مادر تو شب شادی ات ندید
چشم رباب حجله دامادی ات ندید
در خیمه گرم کرده خودش مجلست علی
جای نفس بلند شده خس خست علی
تا پشت خیمه کار پدر سر به زیری است
تازه زمان دیدن دندان شیری است
دیدی که دید حرمله هم ناامیدی ام
لبخند می زند به محاسن سفیدی ام
خون تو را به چهره که پاشید وای من
تا خیمه صوت قهقهه پیچید وای من
با این لبی که مثل حصیر است گریه کن
بابا نخواب موقع شیر است گریه کن
قنداقه ات هنوز به بازوست مانده است
اما سر تو بند به یک پوست مانده است
خشکش زده دهان تو پیداست نای آن
بیرون زده سه شعبه ای از لابلای آن
تیری که چشمهای عمو را گرفته است
با قطر خویش راه گلو را گرفته است
تیری چنان کشید که گفتم کمان شکست
تقصیر تیر بود اگر استخوان شکست
رویت عجیب مثل کویر است گریه کن
بابا نخواب موقع شیر است گریه کن
رحمی به من بکن جگرم تیر می کشد
بعد از برادرت کمرم تیر می کشد
سر درد مادر تو مرا آب کرد و کشت
وقتی به عمه گفت سرم تیر می کشد
با پنجه قبر می کنم و خواهرت رسید
دارد ز حنجر پسرم تیر می کشد
گودال توست کوچک و گودال من بزرگ
بعد از تو عمه از جگرم تیر می کشد
لختی گذشت پیرزنی غرق درد گفت
یک پیرزن به گریه به یک پیرمرد گفت
رفتی حسین جسم تو را بوریا گرفت
وقتی که تیر بچه ما را ز ما گرفت
تازه شروع ضجه ما بعد از این شده
دیدم جماعتی همگی دست چین شده
با نیزه بلند زمین شخم می زند
دنبال راس هجدهمین شخم میزند
دیدم که غربتت سندش روی نیزه است
یک شیرخواره با لحدش روی نیزه رفت
بال و پرش جدا شد و افتاد بر زمین
از نی سرش جدا شد و افتاد بر زمین
در حرم زاری مکن از بهر آب
چون خجالت می کشم من از رباب
غم مخور ای کودک دُردی کشم
من خودم تیر از گلویت می کشم
شاعر ناشناس
#مرثیه_علی_اصغر علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
خنده و هلهله بر چشمِ تَرم رَحم نکرد
به غریبیِ من و اشکِ حرم رَحم نکرد
هیچ کس حُرمتِ این مویِ سفیدم نگرفت
نفسی بر من و سوزِ جگرم رَحم نکرد
لشکرِ بغضِ علی دقِ دلی خالی کرد
به سرش ریخت و بر یک نفرم رَحم نکرد
دستِ مِقراض بُرش داد حریرِ بدنش
هر چقدر پا به زمین زد پسرم، رَحم نکرد
همه ی فاصله را داد زدم نیزه بس است
نزن اینقدر من آخر پدرم رَحم نکرد
سندِ سخت ترین لحظه ی عمرم این است
داغِ او بر دل و چشم و کمرم رَحم نکرد
پسرم از روی زین بَد به زمین افتادی
نیزه بر پهلویت آمد به زمین افتادی
چقدر فرقِ دو تایِ تو به هم ریخته است
زیرِ پا زُلفِ رَهایِ تو به هم ریخته است
زَجر کُش شد به خدا بسکه زدی پا به زمین
پیرِمردی که به پایِ تو به هم ریخته است
دیگرم نیست توقع که جوابم بدهی
در گلو تیر صدایِ تو به هم ریخته است
اِرباً اِربا شده زین پس چه صدایت بزنم؟
تیغ از بس که هجایِ تو به هم ریخته است
غُصه ات با دلِ لیلا چه کند وقتی که
گیسوی عمّه برایِ تو به هم ریخته است
چه کنم، تا به حرم بینِ عبا می برمت
زخم ها قدِ رَسایِ تو به هم ریخته است
علیرضا شریف
#مرثیه_علی_اکبر علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872