@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 134}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 12}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 8 }
ادامه ...👇
{ ...در روایتی از نبرد بزرگ حورس و ست خدایان با 👈داوری رع که حامی ست بود مخالف و موجب پیروزی حورس می شوند ، اما چنین می نماید که این نبردها همانا نبردهای پیش از تاریخ مصر در جهت وحدت مصر علیا و سفلی بود ، نبردی که سرانجام به پیروزی فراعنهٔ نیایش کنندهٔ #حورس انجامید .
با گذشت زمان انسان ها نیز از ناتوانی رع آگاه و علیه او به دسیسه پرداختند .
گفتند : « شهریار ما پیر ، استخوان هایش سیم ، گوشتش زر و موهایش لاجورد شده است » #رع از آنچه می گذشت آگاه و خدایان را برای فرو نشاندن عصیان فرا خواند .
وزیر اعظم او را در فرونشاندن عصیان راهنمایی کرد ، خدایان هر یک نظر دادند و نون آنان را گفت که رع هنوز قدرتمند ، از وی بزرگ تر و بر ترس غلبه دارد .
نون از رع خواست بر سریر خویش باقی بماند و به خشم در انسان ها بنگرد .
پس مردمان به کوهساران پناه بردند و رع چشم خود را به شکل دختر خویش حتحور و یا سخمت sekhmet به هیأت ماده شیری مأمور فرونشاندن عصیان کرد .
و سخمت عصیان را فرونشانید .سخمت بر آن بود که همه انسان ها را نابود کند اما رع که خدائی 👈 عادل و جویای توازن 👉 بین خدایان و انسان ها بود او را از این کار باز داشت .
با این همه رع پیر و فرتوت و به سبب ناتوان بودن از حل مشکلات بر آن شد که از زمین کناره گیری کند .
پس رع بر ماده گاوی که نوت( ایزد بانوی آسمان ) بود نشست ، دیگر خدایان به هیأت ستارگان بر شکم ماده گاو آویختند و ماده گاو به آسمان رفت .
آسمان و زمین از هم جدا ، خدایان از انسان ها جدا و جهان به هیأت کنونی آن شکل گرفت . خورشید خدا از فرمانروایی کناره گرفت و جای خود را به تحوت وانهاد تا شب ها او نیز جهان را روشن کند ، ماجرائی که تفسیر ناپدید شدن خواست با اوراد خود انسان ها را بر زمین حمایت کند و از این پس قلمرو آسمانی وی جهانی دیگر شد که پرندگان در جستجوی سعادت جاودان بدان نظر داشتند . در برخی روایات در این ماجرا تحوت فقط #کاتب رع و سریر زمینی رع به جب (خدای زمین معادل جبت در آیات قرآن ) یا شو( ایزد هوا ) و جب و آسمان ها به نوت واگذار شده است ، فرمانروایان جدیدی که به یاری انئاد یا خدایان نه گانه بر جهان فرمان می راندند .
از هنگامی که رع به آسمان جهان دارای ساختار دیگر و نظامی دیگر شد . به روایت از آموزهٔ هرموپولیس زمین با کوه ها محصور و کوه ها تکیه گاه آسمان شد و دامنه کوه قلمرو #نونت زوجهٔ نون شد ، و هم از این کوه ها بود که خورشید هر روز بر می خاست . در روایتی خورشید در نقش پسر خدا بانوی آسمان هر روز از ژرفای آب ها بر می خاست . در روایتی دیگر خورشید هر بامداد از پس کوه maanu و از میان دو درخت توت انجیر سفر روزانهٔ خود را در زورقی به نام منجت manjet )یا «#زورق میلیون ها سال » آغاز می نمود . ...}
( کتاب اساطیر مصر صفحات 56 الی 58)
به این فقرات را که پیشتر نیز بخش هایی از آن را نقل نموده بودیم . توجه ویژه نمایید .و چندین بار آن را بخوانید و از نظر بگذرانید.
« #عصر_زرین ، زندگی خدایان با انسان ها ، جدایی آسمان و زمین ، پایان شهریاری رع بر روی زمین و صعود وی به آسمان ، اعطای👈 مقام سلطنت به تحوت وزیر خویش ، که هم ایزد ماه است و هم ایزد #عطارد 👉 از سوی دیگر به بر آمدن رع (#خورشید) از کوه و چنانچه در اساطیر میان رودانی نیز این مسئله وجود دارد . کوهی که تا حدی شبیه به کوه #قاف در روایت های اسلامی و #البرز کوه زرتشتی می باشد . که جهان را محصور نموده است .
این که آمده اطراف این کوه قلمرو نونت همسر نون است . نون ایزد آب های اولیه معادل اپسو در اساطیر سومری و نونت زوجه وی معادل تیامت در اساطیر سومری می باشد .
بنابراین دامنه کوه هایی که عالم را فراگرفته در اساطیر مصری قلمرو اقیانوس نونت می باشد .
همچنین به 👈عادل بودن ایزد فرومایه رع و خواستار توازن بودن وی دقت نمایید .
البته باید گفت این توازن و عدالت مطمئناً از دریچه فهم این موجودات فرومایه است . نه از منظر الهی .
در ادامه به کیش اوزیریس به عنوان شهریار مردگان می پردازیم . و پس از بیان بعضی نکات ماجرا یک نگاه کلی به شمس می نماییم .
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌟⭐️🌞🌝🌛🌑🌘
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 135}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 13}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 9}
ادامه ...👇
پیش از آنکه به رع در نقش داوری مردگان بپردازیم ابتدا توضیحاتی در باره اُزیریس نواده فرومایه وی می پردازیم و سپس تغییر و تحول اسطوره مصری را در باب آئین مردگان بررسی می نماییم و در انتها شرح کلی در باب نقش شمس خواهیم داد .
حال توضیحاتی در باب ایزد اُزیریس : 👇
{ اُزیریس : ایزد مردگان
اُزیریس شکل یونانی شدهٔ ایزد مصری اوزیر است که با چند خدای یونانی نیز یکی گرفته می شد ، اما عمدتاً او را با دیونزوس و هادس یکی می پنداشتند .
نخست اُزیریس خدای طبیعت به شمار می رفت ، روح گیاهان را در برداشت و به نگام درو می مرد و به هنگام جوانه زدن غلات زنده می شد . آنگاه در سراسر مصر ، به عنوان « #ایزد_مردگان » پرستیده شد و در این مقام بود که وارد مجموعهٔ ایزدان مصری گردید و شایستگی یافت .
نوشته های تصویر نگار به زندگی و اعمال اُزیریس در طول اقامت ناپایدار او بر زمین بارها اشاره کرده اند ، اما افسانهٔ زندگی او را به تمام و کمال مدیون پلوتارک هستیم .
اُزیریس فرزند نخست جب و #نوت بود و در شهر تب در مصر علیا زاده شد . به هنگام تولدش ندایی اسرار آمیز ، آمدن « خداوندگاران جهانی » را نوید داد ، فریاد شادمانی برخاست که به زودی به اشک و سوگواری مبدل گردید .
زیرا دریافتند که او سرنوشتی بدفرجام خواهد داشت . #رع به رغم نفرینی که بر نوت روا داشته بود ، با شنیدن خبر تولد اُزیریس شاد شد و چون نوزاد را نزد وی بردند ،نوهٔ بزرگش را که جانشین تاج و تختش بود ، باز شناخت .
اُزیریس چهره ای زیبا و پوستی تیره داشت و بلند قامت تر از همهٔ مردان بود . چون پدرش جب ، کناره گیری کرد و به آسمان ها رفت ، اُزیریس در مقام پادشاه مصر به جایش نشست و اُزیریس در مقام پادشاه مصر به جایش نشست و ایزیس _ خواهرش _ را شهبانوی خویش کرد .
نخستین اقدام شهریار جدید ، از میان بردن آدمخواری بود . آنگاه اعمال نیمه وحشیانهٔ انسان را به هنر کشاورزی و پرورش نباتات مبدل ساخت .
به انسان آموخت که چگونه برای خوراک خویش ، غله و انگور تولید کند ، نان بپزد ، آب جو و می(شراب) تهیه کند.
هنوز آیین ایزدان به وجود نیامده بود . اُزیریس آیین ها پرداخته کرد و نخستین پرستشگاه را هم او ساخت که مزیّن به نگاره های ایزدان گشت .
مراسم دینی را جزو قوانین کشور کرد و حتی دو نوع نی لبک ساخت که با ترانه و موسیقی جشن ها هم آوا می شد .
پس از این ، شهرها بساخت و قوانین دادگرانه برای مردم وضع کرد . بدین گونه بود که عنوان انوفریس (باشنده متعال ) را بدو بخشیدند و همچون چهارمین فرعون ایزدی ، آوازه یافت .
او که از مصر متمدن شده چندان خشنود نبود ، آرزو داشت که مرزهای فرمانروایی خویش را در سراسر جهان بگستراند . پس نیابت سلطنت را به ایزیس ( همسر و خواهرش ) واگذارد و عزم فتح آسیا کرد . #وزیر بزرگ خویش👈 توث( ایزد عطارد و ماه ) و سرهنگان برجسته اش ، آنوبیس و اوپوآوت را نیز با خویش برد .
اُزیریس دشمن خشونت بود و تنها به واسطهٔ نرم خویی بر کشورها فرمان می راند و پیروز مندانه اهالی را به ترانه خوانی و نواختن آلات موسیقی وامی داشت . پس از آنکه به همهٔ نقاط جهان سفر کرد و تمدن را در همه جا گستراند ، به مصر بازگشت .
در باز گشت به میهن ، قلمرو شهریاری او راه کمال پویید ، چه ایزیس در غیاب او خردمندانه کشور را اداره کرده بود .
اما چند ماهی نگذشت که اُزیریس آماج توطئهٔ سازمان یافتهٔ برادرش ، ست که به پیروزی برادرش رشک می برد ، قرار گرفت . بعدها جزئیات ماجرا را خواهیم آورد . در اینجا تنها می گوییم که در هفدهمین آثیر یعنی در بیست و هشتمین سال شهریاری اُزیریس ، این «باشندهٔ متعال » ( فرومایه از نظر ما ) در پی دسیسه های توطئه گران سقوط کرد و همسر وفادار او جسدش را یافت و به #مصر بازگرداند .
فعلاً کافی است بگوییم که #ایزیس ، با بهره گیری از قدرت افسونگری و به یاری #توث ، #آنوبیس و #حوروس موفق شد که کالبد مردهٔ همسرش را به حیات مجدد بازگرداند .
#اُزیریس به زودی به اتهامات #ست پاسخ گفت و در برابر نشست ایزدان به رهبری #جب ، از حقّانیت خویش دفاع کرد .
اُزیریس که از آن جهان بازگشته ، از تهدید مرگ در امان بود و می توانست تاج و تخت خویش را از نو باز یابد و به فرمانروایی خویش بر زندگان ادامه دهد . اما ترجیح داد از این حیات خاکی دست شوید . پس کناره گرفت و به کشتی الیسی رخت بربست و در آنجا ارواح دادگران را به گرمی پذیرا شد و بر مردگان فرمانروا گشت .
چنین است افسانه اُزیریس . می توان خاستگاه واقعی او را چنین بر شمرد که وی بت یک طایفهٓ پیروز بود که برای نخستین بار در «بوزیریس » ، واقع در مصر سفلی نصب شده بود . }
ادامه دارد...
@soltannasir
🌞🌝🌛🌟⭐️💫🌙🌏🌚
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 136}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 14}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 10 }
ادامه ...👇
{ در آنجا او جای آنجتی خداوندگار پیشین شهر را گرفت و شکل او را یافت . نیز شاید بعدها در عبیدوس ، واقع در #مصر علیا ، آوازه یافت ، یعنی زمانی که با خنتی آمنتی (گرگ _ایزد ) یکی شده ، ایزد بزرگ مردگان گردید و #اُزیریس خنتی آمنتی نام یافت . یعنی « خداوندگار باختریان » ، همانند مردگان که در باختر _جایگاه به خاموشی گراییدن خورشید _مأوا می گزینند .
در اینجا تنها می توانیم چکیده ای از همه تفسیرهای کیهان شناختی را که دربارهٔ اسطورهٔ اُزیریس پرداخته اند ، بیاوریم .
اُزیریس همچون روح نباتی که می میرد و بی وقفه باز زاده می شود ، نمودگار ذرت ، تاک و درختان است . او همچنین رود نیل به شمار می رود که هر سال فراز و فرود دارد. نور #خورشید که هنگام غروب در سایه ها معدوم می شود ، از نو در سپیده دم ، درخشان تر از پیش پرتو افکن می شود .
مبارزهٔ میان دو برادر در جنگ با تعارض میان بیابان و خاک حاصلخیز ، میان بادهای خشک و سرسبزی ، میان خشکی و نمناکی و تاریکی و نور برابر است .
اُزیریس در مقام ایزد مردگان ، از بیشترین محبوبیت برخوردار بود ، چون به پیروان خویش ، حیات جاودانی و شادی بخش در جهانی دیگر را وعده می داد که شهریاری دادگر و نیکو بر آن فرمان می راند.
او را در سراسر مصر ، کنار همسرش ، #ایزیس و فرزند بعدی اش ، #حوروس ، که با هم تثلیثی را تشکیل می دادند ، می پرستیدند .
به ویژه در عبیدوس او را بس بزرگ می پنداشتند ، در همین جا بود که کاهنان مقبره اُزیریس را به زائران بی شماری که از آن بازدید می کردند ، نشان می دادند . شیفتگان درگاهش آرزو می کردند که روزی در زیر سایه محراب پر عظمت او دفن شوند .شخصی که سنگ نبشته ای بر گور خویش در نزدیکی محراب اُزیریس داشت و نامش بر آن حک شده بود ، بس شادمان و مطمئن بود که در زندگی پسین از موهبت اُزیریس بهره مند خواهد شد .
اُزیریس را گاه به شکل ایستاده و گاه نشسته بر اورنگ به شکل انسانی نمایانده اند که با پارچه های سفید #مومیایی شده ، محکم کفن پیچ شده است . چهرهٔ سبز گونش مزین به #تاج سپید بلندی است به نام «آتف» با دو پر شتر مرغ که تاج مصر علیا به شمار می آید . دور گردنش نوعی گردن بند به چشم می خورد . دست هایش را که #کفن پیچ نشده ، زیر سینه گرفته و تازیانه و عصای چنگک گونه اش را که نماد قدرت متعالی است ، در دست دارد .
نام ها و عناوین اُزیریس بی شمار است . در کتاب مردگان ، به حدود صد نام و عنوان بر می خوریم .
او مانند بسیاری از ایزدان دیگر ، از قدرت تجسّد و به پیکر دیگری در آمدن ، برخوردار بود و به اشکال گوناگون حیوانی مثل ورزای آنوبیس ، #قوچ مقدس مندس و پرندهٔ بنو در می آمد .از این گذشته گاه شکل «جد» را می یافت که بت ساده ای بود که به شکلی بدوی مربوط به روزگاری که پیروان ماقبل تاریخی اش را به نبرد وا می داشت .
«جد» در اصل تنهٔ کاج یا نوعی سرو بود ، اما در اعصار دیرن ، نوعی ستون به شمار می رفت که چهار سر ستون داشت . در برخی نوشته ها آمده که این همان ستون فقرات اُزیریس است که در محراب مشهور بوزیریس بر جای مانده است .
شرح جشن های مربوط به اُزیریس در تاریخ های مشخص را در افسانهٔ منسوب به او نمی یابیم . اما می دانیم که این جشن ها به طور عمومی برگزار می شد و از « اسرار نهفته » بر می آید که کاهنان و کاهن بانوان ، مرگ و رستاخیز این ایزد را به گونه ای نمایش اجرا می کردند . }
(کتاب جهان اسطوره ها صفحات 383 الی 386)
نکته 1: #اوزیریس را از آن جهت با خدای هادس یونانی یکی می دانند که هادس نیز ایزد دنیای زیرین می باشد . در ادامه دروس نظر خویش را در این باب بیان خواهیم نمود .
نکته 2: در متون مصری آمده که اوزیریس نواده رع بوده و شهریار انسان ها در زمین بوده است . و انسان ها را از آدم خواری نجات داده و به آنان کشاورزی و ... را آموخته است . به فرض پذیرفتن این روایت اسطوره ای ، سوال پیش می آید که اوزیریس کدام انسان را از آدم خواری نجات داده است ? هرگاه این روایت اسطوره ای درست باشد باید گفت که احتمالاً وی بشر پیش از خلقت حضرت آدم صفی الله را از آدم خواری نجات داده است . و شهریار آن بشر بوده است .
نکته 3: در این روایت نیز توث ایزد ماه و عطارد وزیر اوزیریس نیز بوده است .
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌈🌜🌛🌞🌝🌚🌏🌍
با سلام خدمت خوانندگان گرامی کانال سلطان نصیر و تسلیت بابت فرا رسیدن ایام اربعین حسینی به همه شما عزیزان
با توجه به اینکه احتمال از بین رفتن کانال عبری وجود داشت . یکی از ادمین های کانال ، زحمت کشیدند . و آیدی خویش را در کانال عبری در اختیار گذاشتند تا در صورت حذف احتمالی کانال دوستان بتوانند آدرس جدید کانال را از ایشان دریافت نمایند .
بنابراین آیدی ایشان ارتباطی به بنده ندارد و لطفاً در باب مطالب این کانال از ایشان سوال نپرسید و کماکان تنها راه ارتباطی با بنده آدرس جیمیلی است که در ادامه خواهد آمد .
در باب احتمال از بین رفتن کانال ها نیز نگران نباشید تدابیر لازم انجام شده است . اگر کانال. عبری از دسترس خارج شود ،در عرض چند ساعت به مانند گذشته احیاء خواهد شد . بنابراین دشمنان صهیونیستی آموزش زبان عبری بهتر است فکر ریپورت کردن کانال را از سر خویش خارج نمایند .
به عزیزانی که در چند ماه اخیر به مجموعه سلطان نصیر پیوسته اند توصیه می نمایم که کانال را با دقت مطالعه نمایند و سپس سوالات خویش را مطرح نمایند .
برای مطالعه کانال سلطان نصیر می توانید نام سلطان نصیر را در گوگل سرچ نمایید و به وبلاگ سلطان نصیر مراجعه نمایید . مطالب در این وبلاگ به شکل طبقه بندی شده وجود دارد .
و مطالعه آن راحت تر از کانال می باشد.
البته باید بگویم که وبلاگ و صفحات فیس بوک و اینیستا گرامی که مطالب را به اشتراک می گذارند زیر نظر بنده نیست و بنده نقشی در اداره شان و حتی سایر کانال های مجموعه سلطان نصیر ندارم .
فقیر تنها نویسنده مقالات همین کانال می باشم و لاغیر .
و تنها راه ارتباطی با فقیر آدرس جیمیل زیر می باشد : 👇
Soltan313nasir@gmail.com
با تشکر : نویسنده سلطان نصیر
@soltannasir
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 137}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 15}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 11}
ادامه ...👇
نکته4: در باب اسطوره اوزیریس باید دقت نمود که این اسطوره تا حدودی به اسطوره ایزد اینانای سومری و معشوقه وی یعنی دموزی شباهت دارد . منتهی در اساطیر سومری برخلاف اساطیر مصری دموزی برادر دوقولوی اینانا نمی باشد . اینانا با کوکب زهره در ارتباط است و ایسیس نیز همچنین .
اوزیریس با حاصلخیزی در ارتباط است و #دموزی نیز همچنین . اوزیریس کشته می شود . و دموزی نیز همچنین . با این تفاوت که اوزیریس در اینجا زنده می شود و سپس به جهان زیرین می رود و نقش داور مردگان را بازی می نماید . اما در اسطوره سومری ، #اینانا به دنبال معشوقه خویش دموزی به جهان زیرین سفر می نماید که داستان آن در الواح میان رودانی آمده است .
اکنون نقش اوزیریس را به عنوان ایزد مردگان و حاصلخیزی بررسی می نماییم و در این قسمت می بینیم که داوری مردگان ابتدا از آن رع بود و سپس به اوزیریس رسید و حورس پسر اوزیریس که وی نیز ایزد خورشید است در این داوری وی را همراهی می نماید .
{ « اوزیریس در نقش شهریار مردگان »
در کهن ترین دورهٔ تاریخی تحول کیش اوزیریس نقشی که بدو واگذار شد فرمانروای مردگان بود .
در این دوره با آن که اوزیریس را به هیأت شهریاری ترسیم می کردند ، اما این شهریار همیشه شاهی مرده و انسانی مومیائی شده و دارای پوشاک و نشان های سلطنتی بود .
اوزیریس در مصر علیا با خدای تدفین « ابیدوس خنتی امینیو» (Khenti_Amentiu) که به هیأت گرگی ترسیم می شد یگانه و کیش او به سرعت گسترش یافت . در این دوره این شهریار مرده «اوزیریس خنتی امینتو » (شهریار ساکنان غرب ) نام داشت ، و غرب برای مصریان مأوای مردگان و جای غروب خورشید و ساکنان غرب مردگان بودند .
با آن که مرکز اصلی کیش اوزیریس در بوزیریس واقع در دلتا قرار داشت مرکز مهم تر این کیش در ابیدوس واقع در #مصر علیا و در جائی قرار داشت که آرامگاه شهریار سلسلهٔ اول ، چر Djer ، بنا شد ، شهریاری که گاه به غلط او را «خنت» (khent) نامیده اند .
با گذشت زمان مردم این مقبره را آرامگاه اوزیریس پنداشتند . در روایت های افسانه ای اوزیریس بیشتر با ابیدوس پیوند دارد ، چرا که در این روایت ابیدوس جائی است که #ایزیس سر همسر مردهٔ خویش را در آن جا یافت .
در یادمان های یافته شده در ابیدوس سرواره ئی آراسته به گیس مصنوعی ، پر و شاخ را می بینیم که بربلندای تیری نصب شده بود .
ابیدوس در گذر زمان به آرامگاه و گورستانی بدل شد که مصریان استل یا سنگ قبرهائی عمودی به یاد مردگان خود در آن بر پا می کردند .
در گذر زمان اوزیریس با خدایانی چون خنتی _آمینتو و عنچتی و سوکر ، خدای ممفیت نکروپولیس در جیزه یگانه شد .
در آغاز هدف این یگانگی و تلفیق نه تخطی به قلمرو این خدایان که فرآیندی بود که از طریق تطبیق فراعنه با وظیفه آفرینش و نظم دادن به جهان در کیش خورشید_خدا پیوند داشت . در گسترش کیش اوزیریس تفویض مقام خدای تدفین به او از جانب کاهنان هلیوپولیس مورد مخالفت جدی قرار نگرفت . در این دگرگونی رع خدای برتر باقی ماند و اوزیریس ، ایزیس و حورس فرزند آنان در شمار خانواده رع و خدایان خورشیدی قرار گرفتند .
در آغاز قلمرو اوزیریس به دنیائی دیگر محدود می شد و در این قلمرو او خدائی کوچک بود . اوزیریس حتی در آغاز خدای برتر جهان زیرین نبود چرا که 👈خدای برتر جهان زیرین همانا 👈رع بود که در هیأت اوف Auf ، خورشید مرده ، هر شب از دوازده دروازه جهان زیرین می گذشت و با ارواح مردگان سخن می گفت : ارواح خبیث را اندرز می داد و راه ارواح نیکو را روشن می کرد و آنان را شجاعت می بخشید و دردهای آنان را تسکین می داد و منخرین آنان را در قلمروی که هوائی نبود برای دم کشیدن می گشود .
بدان سان که بر زمین انسان های خوب و بد فراوانند در جهان زیرین نیز چنین بود ، و خدایان مردگان نیز خدایانی بودند نیک سرشت و بدسرشت . رع یا که اوف باید در برابر ارواح خبیث جهان زیرین پاسداری می شد و این خدایان خبیث خدایانی بودند که اغلب به هیأت اژدرماران غول آسا در می آمدند [ و راه #اوف را سد می کردند ] .همیشه اما رع در این نبرد پیروز می شد و هر روز از جهان زیرین سر بر می آورد [ و با نور افشانی او روز آغاز می شد ] . #اوزیریس در آغاز یکی از ارواح جهان زیرین و از ارواحی بود که #رع را پاسداری می کردند .
بدان سان که گزارش شد فرعون در دین خورشیدی تجسم حورس اکبر پسر رع یا پسر حورس بود و بدین سان تصور می شد که #فرعون نیز همانند خورشید دیگر بار از جهان زیرین سر بر می آورد و زنده می شود و یکی از نقش های فرعون همانا آرام کردن #ارواح خبیث در جهان زیرین بود . }
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞🌎🌍🌏🌜🌛🌝🌚⭐️💫🌙
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 138}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 16 }
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 12}
ادامه ...👇
{... از دیرباز یکی از شرایط اصلی تداوم زندگی روح بعد از مرگ حفظ تن بود ، و چنین بود که از روزگار کهن تلفیق اوزیریس و خورشید با #حنوط( مالیدن بوی خوش نظیر کافور بر بدن مردگان در طی عمل غسل و تدفین ) تن همراه بود .
و چنین بود که غذا ، خادمان فراوان و مجموعه ئی از اوراد ، که کتاب مرده نام یافته ، در دسترس قرار داده می شد تا او را در برابر ارواح خبیث محافظت کند ، و چنین بود که #روح شهریار مرده به گذز از دروازه های جهان زیرین و ورود به جهان ابدی امیدوار می شد .
باورهایس از این دست گویای قرار گرفتن #فرعون در نقش خورشید خدا و بدان سان که گزارش شد فرعون را به هیأت تنی مومیایی شده در #زورق شبانه خورشید و همراه با خدایانی تصویر می کردند تصویر می کردند که روح فرعون را در این سفر شبانه پاسداری می کردند. } ( کتاب اساطیر مصر 202 الی 204)
همانگونه که ملاحظه نمودید در ابتدا #رع بود که حاکم جهان زیرین بود . اما به مرور نقش خویش را به اوزیریس می دهد . و حورس که وی نیز ایزدی خورشیدی می باشد . اوزیریس پدر خویش را در نقش جدید وی یاری می نماید .
اما اکنون بخش داوری مردگان را از کتاب اساطیر مصر نقل می نماییم پس از پایان به تحلیل #اسطوره_خورشید و داوری و قضاوت وی می پردازیم : 👇
{ « داوری مردگان »
با اجرای دقیق مراسم آئینی حنوط و تدفین روح مرده به #تالار_داوری در #جهان_زیرین راه می یافت و در این تالار مرده پاسخ گوی رفتار و کردار دورهٔ زنده بودن خویش بود .
تعویذها و ترفندهای به کار بسته شده در پاپیروس همراه مرده همه برای مداهنهٔ خدایان و فریب دادن آنان در مورد منزلت مرده و درستکاری تنظیم شده بود . چنین ترفندهائی اما به سختی می توانست در روبرو شدن با #اوزیریس که مرده شهریاری دادگر و مهربان بود و پسر او #حورس نیز از این مسیر بر ست پیروز شده بود و مؤثر واقع شود .
در محاکمهٔ ست و حورس پیروزی حورس بدان دلیل بود که خدایان او را «صدای حقیقت » شناختند و از گناهانی که ست بدو نسبت داده بود تبرئه و به شهریاری دست یافت .
در روایتی از اسطوره ، اوزیریس به یاری ایزیس و نفتیس در این محاکمه به دادگاه خدایان راه می یابد و در داوری در مورد پسران خویش او نیز «صدای حقیقت » نام می گیرد .
به منظور تلفیق مراسم آئینی تدفین مرده با اسطورهٔ اوزیریس مورد داوری قرار گرفتن روح مرده در تالار داوری جهان زیرین ضروری بود . در مراسم تدفین مرده علاوه بر نهادن تعویذ و اورادهای مختلف در تابوت مرده کاهنان مشایعت کننده چنین اورادی را بر زبان جاری می ساختند و از آن جا که گسترش چنین کیشی با همگانی شدن آن میسر بود چنین مراسمی نه تنها خاص فرعون که با گذشت زمان در مسیر دست یابی به سعادت ابدی از طریق نیکوکاری و عدالت همگانی شده بود .
پیش از این در دوره های آغازین داوری نهائی منسوب به رع و با گذشت زمان مجریان آن جب و تحوت بودند و بی تردید از دورهٔ فرمانروایی سلسلهٔ هجدهم بود که داوری ارواح مردگان به «یگانهٔ نیکو » اوزیریس واگذار شد . بدین روایت اوزیریس در تالار داوری موسوم به «تالار حقیقت » بر تختی نشسته و داوری مردگان را نظارت می کرد . این تخت بر فراز پلکانی قرار داشت که نماد تپه آغازین و جائی بود که رع در آن جا هستی یافت و هم آن جا آفرینش جهان را آغاز کرد . و چنین بود که با گذشت زمان این ویژیگی به اوزیریس نسبت داده شد .تخت همانند صندوقی بود که ادوات مقدس در آن نگهداری می شد و به شکل تابوتی چوبی و آرایش یافته بود ، شبیه تخت فراعنه با زیورهای یوریس ، سوکر شاهین سر ، یگانه شده با اوزیریس که بر فراز تخت داوری می کرد .
اوزیریس در چنین هیأتی جبه ئی از پر که نماد عدالت و نیکوکاری بود بر تن داشت و از تمام نشان های سلطنتی و خدائی مثل تاج سفید یا عاطف ، پرهای آرایشی تاج ، عصای سرکج سلطنتی ، شلاق و نیز عصای واس Vas [ نماد توانائی و جاودانگی ] که خاص خدایان است برخوردار بود . در این نقاشی ها چهره اوزیریس را به رنگ سبز نقاشی می کردند و رنگ سبز نماد خدای حاصل خیزی بود . در این تصاویر پشت سر اوزیریس ایزیس و نفتیس و در جلوی او چهار پسر حورس یعنی امست ، حاچی ، اپی ، دوامتوف و قبح سنوف پاسداران کوزه های امعا و احشاء مردگان نقاشی می شدند . }
ادامه دارد ...
@soltannasir
🌞🌝🌚🌛🌜🌔🌓🌏🌍🌎🌙⭐️☀️
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 139}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 17}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 13}
ادامه ...👇
{ ...در #تالار_داوری چهل و دو داور به هیأت مومیائی ها هر یک با سر انسان و پر حقیقت بر سر و با کاردی تیز در دست حضور داشتند . این داوران نماد چهل و دو ولایت یا استان #مصر علیا و سفلی و هر یک جنبه هائی از رفتار مرده را داوری می کردند ، مزید بر این چهل و دو داور #خدایان انئاد بزرگ و انئاد کوچک نیز حضور داشتند . این خدایان هر یک بر تختی نشسته بود و برخی از آنان عبارت بودند از رع_حرختی نشسته بر #زورق خویش که هیأت دیگر او #اتوم در پشت سر او قرار داشت و خدایان دیگر انئاد هلیوپولیس عبارت بودند از «#شو» ، «#تفنوت» ، «#جب» ، «#نوت » ، «#ایزیس» ، «#نفتیس» و «#حورس» و خدای نهمی در این میان نه اوزیریس که #حتحور بود . این خدایان ملازم «#حو= کلام توانمند ،» و «#سیا = هوش» ، بودند ملازمانی که همیشه در زورق خورشیدی #رع نیز حضور داشتند . انئاد کوچک یا خدایان نه گانه خرد خدایانی ریشدار و با مراسم تدفین پیوند داشتند .
به هنگام و به یمن طلسم و تعویذهائی که مردهٔ #مومیائی شده به همراه داشت و به ویژه به یمن کلمهٔ عبور نوشته شده در کتاب مرده ، فرد در گذشته به سلامت از سرزمین وحشتناک واقع در حد سرزمین زندگان و قلمرو مردگان می گذشت و با عبور از این مدخل توسط #انوبیس یا حورس یا #ماعت به تالار داوری راه می یافت .
مرده پس از بوسیدن آستانهٔ #تالار_حقیقت داخل می شد و نام دیگر تالار حقیقت تالار مضاعف بود ، شاید بدان دلیل که تندیس ماعت در مدخل و مخرج آن قرار داشت . تخت داوری #اوزیریس بین بخش پنجم و ششم دوت Duat یا جهان زیرین قرار گرفته بود .
داوری با آن چه « اعترافا منفی » نام داشت آغاز می شد : مرده در برابر هر یک از داوران نام او را بر زبان می راند تا ثابت می کرد که گناهی از او سر نزده و با انجام چنین ترفندی سعی می کرد هر یک از داوران را بفریبد .
تعویذهائی که مرده با خود داشت او را پاسداری و چنین تعویذهائی دل مرده را از بیان حقیقت و ذکر گناهان خویش در برابر خدایان باز می داشت .
در کیش اوزیریس پرهیزکاری مرده در زمان زنده بودن او باید ثابت شود و هم بدین دلیل مزید بر اعترافات و گزارش مرده گزارش دیگری که به «داوری سماعی » مشهور بود نیز ضرورت داشت ، [ و داوری سماعی عبارت از گرارش دیگرانی بود که در مورد درستی و نادرستی گفتار مرده شهادت می دادند ]
دومین بخش این بررسی را #تحوت ، خدای خرد ، سرپرستی می کرد و او خدائی بود که در دادگاه خدایان برای برای اثبات بی گناهی حورس نقشی اساسی داشت . در «تالار حقیقت » ترازوی بزرگی قرار داشت که بر فراز آن بابونی که نماد تحوت بود نشسته بود .
ماعت ، نماد دادگری و انتظام جهان ، در کنار ترازو قرار می گرفت و انوبیس توزین رفتار مرده را بر عهده داشت تا دل مرده نتواند نیرنگی به کار بندد . بابون نماد تحوت نیز با قرار گرفتن بر فراز ترازو این توازن را نظارت می کرد و ارواح دیگرانی که مرده را از نزدیک می شناختند نیز در کنار ترازو می ایستادند . روح مرده به هیأت 👈شاهینی با سر انسان نمایان می شد و دیگر خدایانی که در کنار ترازو قرار داشتند عبارت بودند از «مسخنت =خدا بانوی زایش» ، «شای=تقدیر و سرنوشت فرد در گذشته » رننونت و [ارنونت ] ، خدابانوی پرستار . همهٔ این خدایان دربارهٔ شخصیت مرده نظر می دادند و تحوت در کنار ترازو حاصل کار را بر تخته شستی که در دست داشت ثبت می کرد .
رأی هیئت منصفه بدون اتکای به «اعترافات منفی » و انگارهای فرد مرده اعلام می شد .
در توزین اعمال مرده انوبیس یا حورس در یک کفه ترازو دل مرده را که جایگاه هوش و بصیرت بود قرار می دادند و در کفه دیگر ترازو هیروگلیف ماعت یا نماد حقیقت که یک پر شتر مرغ بود قرار می گرفت . این را که دل گناهکار سبک تر یا سنگین تر از پر نماد حقیقت بود نمیدانیم ، اگر دل و پر هم وزن بودند مرده بی گناه بود و حاصل این توزین را تحوت بر تخته شستی هود ثبت می کرد و گزارش تحوت توسط انئاد مورد تأیید و عاموت که غولی ترکیبی از شیر ، اسب آبی و تمساح بود و کنار ترازو به انتظار دریدن دل گناهکاران کوژ کرده بود از دل مردهٔ نیکوکار دور می شد .
پس از انجام داوری و اثبات بی گناهی مرده ماعت تن مرده را همانند اوزیریس با پر که نماد پرهیزگاری بود می پوشانید و مرده را برای اعلام نتیجه داوری توسط #حورس به پیشگاه اوزیریس می فرستاد . در پیشگاه اوزیریس به نشان بی گناه بودن مرده را نان و آبجو می دادند و با این کار مرده زندگی جاوید می یافت . مرده در پیشگاه اوزیریس نیز بی گناهی خود را گزارش و اوزیریس با شنیدن این گزارش به مرده اجازه می داد که ساکن قلمرو اوزیریس شود . }
ادامه دارد ...
@soltannasir
⭐️☀️🌞🌝🌛🌜🌚🌔🌏🌍
قسمت هایی 👆👆 از فیلم خدایان مصر و زورق انتقال روح به جهان زیرین و ایزد فرومایه آنوبیس
@soltannasir
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 140}
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 18}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 14}
ادامه ...👇
{ پس از داوری و با یافتن زندگی جاودان به مرده زنی واگذار می شد که او را در برآوردن نیازهایش در جهان دیگر یاری می کرد . سرزمین مردگان در اسطوره ها همانند سرزمین مصر و دیاری بود که مرده در آن به زراعت و مرمت سدها و آبراهه ها می پرداخت .
این سرزمین شبیه منطقه ئی از دلتای نیل در نزدیکی سبنیتوس sebennytos و سرزمین آباد و پر آب و در « کتاب مرده » در شرح آن دیار رودی جاری می بینیم که در آن نه کرمی دیده می شود و نه ماهیی . جادوها و ترفندهای انجام شده توسط خویشان مرده او را در جهان دیگر از انجام کارهای سخت معاف و اوشبتی های نهاده شده در گور او کارهای سخت را برای وی انجام می دادند ، و چنین بود که مرده رها و دل آسوده می توانست بی آنکه کاری سخت انجام دهد در امتداد نیل آسمانی به قایقرانی بپردازد ، با دختران آسمانی دمساز شود ، آواز بخواند و از غذاهائی که باز ماندگانش بدو فدیه می دادند تغذیه نماید . }( کتاب اساطیر مصر صفحات 218 الی 222)
نکته 1: مراسم #حنوط (خوش بو کردن) و #غسل مردگان در آیین مصری را به دلیل طولانی بودن نقل ننمودیم . مصریان در این مراسم مرده را خوش بو می نمایند . و این مسئله تا حدی شبیه به خوش بو نمودن بدن میت در دین اسلام است . منتهی با دو روش متفاوت .
نکته 2: م#صریان به همراه مرده #پاپیروس هایی حاوی #تعویذهایی می گذاشتند تا از #محفل_داوری خدایان فرومایه خویش به سلامت عبور نمایند .
و این مسئله استفاد از اذکار مذهبی مورد. اعتقاد در کفن میت در ادیانی نظیر #اسلام و #یهودیت به شکلی متفاوت وجود دارد . در دین اسلام و مذهب تشیع مستحب است که بر کفن میت نام مرده و شهادت به یگانگی خداوند نوشته شود . و همچنین نوشتن آیات قرآن و ادعیه ای نظیر #جوشن_کبیر و صغیر نیز بر روی #کفن مستحب است . این اعمال. به میتی که در دنیا موحد و مومن بوده در عالم برزخ کمک می نماید .
نکته 3: ملاحظه نمودید که پیشتر داوری نهایی منسوب به #رع بوده و سپس این نقش به #اوزیریس داده شد . در ادامه تفسیری از این مسئله ارائه خواهیم نمود .
نکته 4: #ماعت در اساطیر مصری ایزدبانوی عدالت و حقیقت و دختر رع و همسر تحوت می باشد . و در محفل تالار حقیقت برای داوری حضور دارد .
نکته 5: به توصیف شکل روح انسان دقت نمایید که به شکل شاهینی با سر انسان توصیف شده است . در احادیث برادران اهل سنت نیز در باب ارواح مومنین و یا شهدا اینگونه آمده است که:👇
«ارواح المؤمنین (الشهدا )فی حواصل طیور خضر حول العرش» یعنی ارواح مومنین و یا شهدا در بدن پرندگان سبز پیرامون عرش هستند .
که این با بینش مصریان در باب ارواح تا حدودی شباهت دارد .
و البته ذکر این نکته ضروری است که این مسئله در احادیث متعدد شیعه رد شده است چنانچه : 👇
{ #شيخ طوسي در كتاب «#امالی» خود روايت ميكند از شيخ مفيد از ابن قولويه از محمّد بن هَمّام از حِميَري از ابن عيسی از حسين ابن سعيد از قاسم بن محمّد از حسين بن أحمد از ابن ظَبْيان كه ميگويد:
من در خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام بودم كه فرمود: مردم دربارۀ ارواح مؤمنين پس از مرگ چه می گويند؟
عرض كردم: می گويند : آنها پس از مرگ در حَواصِلِ طُيور خُضْر (سنگدان و #چينهدان #مرغان_سبز رنگ» قرار می گيرند.
حضرت فرمود: سبحان الله! مؤمن در نزد خدا گرامی تر از آن است كه روح او را در سنگدان مرغی قرار دهد ؛ وليكن چون وقت ارتحال مؤمن می رسد، رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم و علیّ و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام به نزد مؤمن می آيند ، و با آنها ملائكۀ مقرّب پروردگار هستند.
پس اگر خداوند زبان مؤمن را به شهادت به توحيد پروردگار و به نبوّت پيامبرش و به ولايت اهل بيت گويا كند ، بر اين معنی رسول خدا و علیّ و فاطمه و حسن و حسين شهادت می دهند و فرشتگانمقرّب هم با شهادت آنها شهادت می دهند.
و اگر زبان مؤمن در آن حال بسته باشد، خداوند پيامبر خود را از محتويات ضمير آن مؤمن آگاه می كند، پس رسول خدا بر آن گواهی می دهد ، و بر اساس شهادت پيامبر علیّ و حسن و حسين ـ كه بر تمام آنها صلوات و رحمت خدا باشد ـ گواهی می دهند ، و افرادی كه از فرشتگان حضور دارند آنها نيز گواهی می دهند.
و چون پروردگار روح آن مؤمن را بسوی خود قبض كند، آن #روح را در بهشت می برد و در صورتی مثل صورت خود آن مؤمن قرار می دهد بطوریكه در بهشت می خورند و می آشامند ؛ و چون روح تازه و شخص تازهای از دنيا بر آنها وارد شود، آنها را به همان صورتهائی كه در دنيا داشتند میشناسد. }
ادامه دارد ...
@soltannasir
⭐️