eitaa logo
سلطان نصیر
3.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
446 ویدیو
249 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { پاسخ به سوالات 137} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 15} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 11} ادامه ...👇 نکته4: در باب اسطوره اوزیریس باید دقت نمود که این اسطوره تا حدودی به اسطوره ایزد اینانای سومری و معشوقه وی یعنی دموزی شباهت دارد . منتهی در اساطیر سومری برخلاف اساطیر مصری دموزی برادر دوقولوی اینانا نمی باشد . اینانا با کوکب زهره در ارتباط است و ایسیس نیز همچنین . اوزیریس با حاصلخیزی در ارتباط است و نیز همچنین . اوزیریس کشته می شود . و دموزی نیز همچنین . با این تفاوت که اوزیریس در اینجا زنده می شود و سپس به جهان زیرین می رود و نقش داور مردگان را بازی می نماید . اما در اسطوره سومری ، به دنبال معشوقه خویش دموزی به جهان زیرین سفر می نماید که داستان آن در الواح میان رودانی آمده است . اکنون نقش اوزیریس را به عنوان ایزد مردگان و حاصلخیزی بررسی می نماییم و در این قسمت می بینیم که داوری مردگان ابتدا از آن رع بود و سپس به اوزیریس رسید و حورس پسر اوزیریس که وی نیز ایزد خورشید است در این داوری وی را همراهی می نماید . { « اوزیریس در نقش شهریار مردگان » در کهن ترین دورهٔ تاریخی تحول کیش اوزیریس نقشی که بدو واگذار شد فرمانروای مردگان بود . در این دوره با آن که اوزیریس را به هیأت شهریاری ترسیم می کردند ، اما این شهریار همیشه شاهی مرده و انسانی مومیائی شده و دارای پوشاک و نشان های سلطنتی بود . اوزیریس در مصر علیا با خدای تدفین « ابیدوس خنتی امینیو» (Khenti_Amentiu) که به هیأت گرگی ترسیم می شد یگانه و کیش او به سرعت گسترش یافت . در این دوره این شهریار مرده «اوزیریس خنتی امینتو » (شهریار ساکنان غرب ) نام داشت ، و غرب برای مصریان مأوای مردگان و جای غروب خورشید و ساکنان غرب مردگان بودند . با آن که مرکز اصلی کیش اوزیریس در بوزیریس واقع در دلتا قرار داشت مرکز مهم تر این کیش در ابیدوس واقع در علیا و در جائی قرار داشت که آرامگاه شهریار سلسلهٔ اول ، چر Djer ، بنا شد ، شهریاری که گاه به غلط او را «خنت» (khent) نامیده اند . با گذشت زمان مردم این مقبره را آرامگاه اوزیریس پنداشتند . در روایت های افسانه ای اوزیریس بیشتر با ابیدوس پیوند دارد ، چرا که در این روایت ابیدوس جائی است که سر همسر مردهٔ خویش را در آن جا یافت . در یادمان های یافته شده در ابیدوس سرواره ئی آراسته به گیس مصنوعی ، پر و شاخ را می بینیم که بربلندای تیری نصب شده بود . ابیدوس در گذر زمان به آرامگاه و گورستانی بدل شد که مصریان استل یا سنگ قبرهائی عمودی به یاد مردگان خود در آن بر پا می کردند . در گذر زمان اوزیریس با خدایانی چون خنتی _آمینتو و عنچتی و سوکر ، خدای ممفیت نکروپولیس در جیزه یگانه شد . در آغاز هدف این یگانگی و تلفیق نه تخطی به قلمرو این خدایان که فرآیندی بود که از طریق تطبیق فراعنه با وظیفه آفرینش و نظم دادن به جهان در کیش خورشید_خدا پیوند داشت . در گسترش کیش اوزیریس تفویض مقام خدای تدفین به او از جانب کاهنان هلیوپولیس مورد مخالفت جدی قرار نگرفت . در این دگرگونی رع خدای برتر باقی ماند و اوزیریس ، ایزیس و حورس فرزند آنان در شمار خانواده رع و خدایان خورشیدی قرار گرفتند . در آغاز قلمرو اوزیریس به دنیائی دیگر محدود می شد و در این قلمرو او خدائی کوچک بود . اوزیریس حتی در آغاز خدای برتر جهان زیرین نبود چرا که 👈خدای برتر جهان زیرین همانا 👈رع بود که در هیأت اوف Auf ، خورشید مرده ، هر شب از دوازده دروازه جهان زیرین می گذشت و با ارواح مردگان سخن می گفت : ارواح خبیث را اندرز می داد و راه ارواح نیکو را روشن می کرد و آنان را شجاعت می بخشید و دردهای آنان را تسکین می داد و منخرین آنان را در قلمروی که هوائی نبود برای دم کشیدن می گشود . بدان سان که بر زمین انسان های خوب و بد فراوانند در جهان زیرین نیز چنین بود ، و خدایان مردگان نیز خدایانی بودند نیک سرشت و بدسرشت . رع یا که اوف باید در برابر ارواح خبیث جهان زیرین پاسداری می شد و این خدایان خبیث خدایانی بودند که اغلب به هیأت اژدرماران غول آسا در می آمدند [ و راه را سد می کردند ] .همیشه اما رع در این نبرد پیروز می شد و هر روز از جهان زیرین سر بر می آورد [ و با نور افشانی او روز آغاز می شد ] . در آغاز یکی از ارواح جهان زیرین و از ارواحی بود که را پاسداری می کردند . بدان سان که گزارش شد فرعون در دین خورشیدی تجسم حورس اکبر پسر رع یا پسر حورس بود و بدین سان تصور می شد که نیز همانند خورشید دیگر بار از جهان زیرین سر بر می آورد و زنده می شود و یکی از نقش های فرعون همانا آرام کردن خبیث در جهان زیرین بود . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌎🌍🌏🌜🌛🌝🌚⭐️💫🌙
@soltannasir { پاسخ به سوالات 138} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 16 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 12} ادامه ...👇 {... از دیرباز یکی از شرایط اصلی تداوم زندگی روح بعد از مرگ حفظ تن بود ، و چنین بود که از روزگار کهن تلفیق اوزیریس و خورشید با ( مالیدن بوی خوش نظیر کافور بر بدن مردگان در طی عمل غسل و تدفین ) تن همراه بود . و چنین بود که غذا ، خادمان فراوان و مجموعه ئی از اوراد ، که کتاب مرده نام یافته ، در دسترس قرار داده می شد تا او را در برابر ارواح خبیث محافظت کند ، و چنین بود که شهریار مرده به گذز از دروازه های جهان زیرین و ورود به جهان ابدی امیدوار می شد . باورهایس از این دست گویای قرار گرفتن در نقش خورشید خدا و بدان سان که گزارش شد فرعون را به هیأت تنی مومیایی شده در شبانه خورشید و همراه با خدایانی تصویر می کردند تصویر می کردند که روح فرعون را در این سفر شبانه پاسداری می کردند. } ( کتاب اساطیر مصر 202 الی 204) همانگونه که ملاحظه نمودید در ابتدا بود که حاکم جهان زیرین بود . اما به مرور نقش خویش را به اوزیریس می دهد . و حورس که وی نیز ایزدی خورشیدی می باشد . اوزیریس پدر خویش را در نقش جدید وی یاری می نماید . اما اکنون بخش داوری مردگان را از کتاب اساطیر مصر نقل می نماییم پس از پایان به تحلیل و داوری و قضاوت وی می پردازیم : 👇 { « داوری مردگان » با اجرای دقیق مراسم آئینی حنوط و تدفین روح مرده به در راه می یافت و در این تالار مرده پاسخ گوی رفتار و کردار دورهٔ زنده بودن خویش بود . تعویذها و ترفندهای به کار بسته شده در پاپیروس همراه مرده همه برای مداهنهٔ خدایان و فریب دادن آنان در مورد منزلت مرده و درستکاری تنظیم شده بود . چنین ترفندهائی اما به سختی می توانست در روبرو شدن با که مرده شهریاری دادگر و مهربان بود و پسر او نیز از این مسیر بر ست پیروز شده بود و مؤثر واقع شود . در محاکمهٔ ست و حورس پیروزی حورس بدان دلیل بود که خدایان او را «صدای حقیقت » شناختند و از گناهانی که ست بدو نسبت داده بود تبرئه و به شهریاری دست یافت . در روایتی از اسطوره ، اوزیریس به یاری ایزیس و نفتیس در این محاکمه به دادگاه خدایان راه می یابد و در داوری در مورد پسران خویش او نیز «صدای حقیقت » نام می گیرد . به منظور تلفیق مراسم آئینی تدفین مرده با اسطورهٔ اوزیریس مورد داوری قرار گرفتن روح مرده در تالار داوری جهان زیرین ضروری بود . در مراسم تدفین مرده علاوه بر نهادن تعویذ و اورادهای مختلف در تابوت مرده کاهنان مشایعت کننده چنین اورادی را بر زبان جاری می ساختند و از آن جا که گسترش چنین کیشی با همگانی شدن آن میسر بود چنین مراسمی نه تنها خاص فرعون که با گذشت زمان در مسیر دست یابی به سعادت ابدی از طریق نیکوکاری و عدالت همگانی شده بود . پیش از این در دوره های آغازین داوری نهائی منسوب به رع و با گذشت زمان مجریان آن جب و تحوت بودند و بی تردید از دورهٔ فرمانروایی سلسلهٔ هجدهم بود که داوری ارواح مردگان به «یگانهٔ نیکو » اوزیریس واگذار شد . بدین روایت اوزیریس در تالار داوری موسوم به «تالار حقیقت » بر تختی نشسته و داوری مردگان را نظارت می کرد . این تخت بر فراز پلکانی قرار داشت که نماد تپه آغازین و جائی بود که رع در آن جا هستی یافت و هم آن جا آفرینش جهان را آغاز کرد . و چنین بود که با گذشت زمان این ویژیگی به اوزیریس نسبت داده شد .تخت همانند صندوقی بود که ادوات مقدس در آن نگهداری می شد و به شکل تابوتی چوبی و آرایش یافته بود ، شبیه تخت فراعنه با زیورهای یوریس ، سوکر شاهین سر ، یگانه شده با اوزیریس که بر فراز تخت داوری می کرد . اوزیریس در چنین هیأتی جبه ئی از پر که نماد عدالت و نیکوکاری بود بر تن داشت و از تمام نشان های سلطنتی و خدائی مثل تاج سفید یا عاطف ، پرهای آرایشی تاج ، عصای سرکج سلطنتی ، شلاق و نیز عصای واس Vas [ نماد توانائی و جاودانگی ] که خاص خدایان است برخوردار بود . در این نقاشی ها چهره اوزیریس را به رنگ سبز نقاشی می کردند و رنگ سبز نماد خدای حاصل خیزی بود . در این تصاویر پشت سر اوزیریس ایزیس و نفتیس و در جلوی او چهار پسر حورس یعنی امست ، حاچی ، اپی ، دوامتوف و قبح سنوف پاسداران کوزه های امعا و احشاء مردگان نقاشی می شدند . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝🌚🌛🌜🌔🌓🌏🌍🌎🌙⭐️☀️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 139} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 17} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 13} ادامه ...👇 { ...در چهل و دو داور به هیأت مومیائی ها هر یک با سر انسان و پر حقیقت بر سر و با کاردی تیز در دست حضور داشتند . این داوران نماد چهل و دو ولایت یا استان علیا و سفلی و هر یک جنبه هائی از رفتار مرده را داوری می کردند ، مزید بر این چهل و دو داور انئاد بزرگ و انئاد کوچک نیز حضور داشتند . این خدایان هر یک بر تختی نشسته بود و برخی از آنان عبارت بودند از رع_حرختی نشسته بر خویش که هیأت دیگر او در پشت سر او قرار داشت و خدایان دیگر انئاد هلیوپولیس عبارت بودند از «» ، «» ، «» ، « » ، «» ، «» و «» و خدای نهمی در این میان نه اوزیریس که بود . این خدایان ملازم «= کلام توانمند ،» و « = هوش» ، بودند ملازمانی که همیشه در زورق خورشیدی نیز حضور داشتند . انئاد کوچک یا خدایان نه گانه خرد خدایانی ریشدار و با مراسم تدفین پیوند داشتند . به هنگام و به یمن طلسم و تعویذهائی که مردهٔ شده به همراه داشت و به ویژه به یمن کلمهٔ عبور نوشته شده در کتاب مرده ، فرد در گذشته به سلامت از سرزمین وحشتناک واقع در حد سرزمین زندگان و قلمرو مردگان می گذشت و با عبور از این مدخل توسط یا حورس یا به تالار داوری راه می یافت . مرده پس از بوسیدن آستانهٔ داخل می شد و نام دیگر تالار حقیقت تالار مضاعف بود ، شاید بدان دلیل که تندیس ماعت در مدخل و مخرج آن قرار داشت . تخت داوری بین بخش پنجم و ششم دوت Duat یا جهان زیرین قرار گرفته بود . داوری با آن چه « اعترافا منفی » نام داشت آغاز می شد : مرده در برابر هر یک از داوران نام او را بر زبان می راند تا ثابت می کرد که گناهی از او سر نزده و با انجام چنین ترفندی سعی می کرد هر یک از داوران را بفریبد . تعویذهائی که مرده با خود داشت او را پاسداری و چنین تعویذهائی دل مرده را از بیان حقیقت و ذکر گناهان خویش در برابر خدایان باز می داشت . در کیش اوزیریس پرهیزکاری مرده در زمان زنده بودن او باید ثابت شود و هم بدین دلیل مزید بر اعترافات و گزارش مرده گزارش دیگری که به «داوری سماعی » مشهور بود نیز ضرورت داشت ، [ و داوری سماعی عبارت از گرارش دیگرانی بود که در مورد درستی و نادرستی گفتار مرده شهادت می دادند ] دومین بخش این بررسی را ، خدای خرد ، سرپرستی می کرد و او خدائی بود که در دادگاه خدایان برای برای اثبات بی گناهی حورس نقشی اساسی داشت . در «تالار حقیقت » ترازوی بزرگی قرار داشت که بر فراز آن بابونی که نماد تحوت بود نشسته بود . ماعت ، نماد دادگری و انتظام جهان ، در کنار ترازو قرار می گرفت و انوبیس توزین رفتار مرده را بر عهده داشت تا دل مرده نتواند نیرنگی به کار بندد . بابون نماد تحوت نیز با قرار گرفتن بر فراز ترازو این توازن را نظارت می کرد و ارواح دیگرانی که مرده را از نزدیک می شناختند نیز در کنار ترازو می ایستادند . روح مرده به هیأت 👈شاهینی با سر انسان نمایان می شد و دیگر خدایانی که در کنار ترازو قرار داشتند عبارت بودند از «مسخنت =خدا بانوی زایش» ، «شای=تقدیر و سرنوشت فرد در گذشته » رننونت و [ارنونت ] ، خدابانوی پرستار . همهٔ این خدایان دربارهٔ شخصیت مرده نظر می دادند و تحوت در کنار ترازو حاصل کار را بر تخته شستی که در دست داشت ثبت می کرد . رأی هیئت منصفه بدون اتکای به «اعترافات منفی » و انگارهای فرد مرده اعلام می شد . در توزین اعمال مرده انوبیس یا حورس در یک کفه ترازو دل مرده را که جایگاه هوش و بصیرت بود قرار می دادند و در کفه دیگر ترازو هیروگلیف ماعت یا نماد حقیقت که یک پر شتر مرغ بود قرار می گرفت . این را که دل گناهکار سبک تر یا سنگین تر از پر نماد حقیقت بود نمیدانیم ، اگر دل و پر هم وزن بودند مرده بی گناه بود و حاصل این توزین را تحوت بر تخته شستی هود ثبت می کرد و گزارش تحوت توسط انئاد مورد تأیید و عاموت که غولی ترکیبی از شیر ، اسب آبی و تمساح بود و کنار ترازو به انتظار دریدن دل گناهکاران کوژ کرده بود از دل مردهٔ نیکوکار دور می شد . پس از انجام داوری و اثبات بی گناهی مرده ماعت تن مرده را همانند اوزیریس با پر که نماد پرهیزگاری بود می پوشانید و مرده را برای اعلام نتیجه داوری توسط به پیشگاه اوزیریس می فرستاد . در پیشگاه اوزیریس به نشان بی گناه بودن مرده را نان و آبجو می دادند و با این کار مرده زندگی جاوید می یافت . مرده در پیشگاه اوزیریس نیز بی گناهی خود را گزارش و اوزیریس با شنیدن این گزارش به مرده اجازه می داد که ساکن قلمرو اوزیریس شود . } ادامه دارد ... @soltannasir ⭐️☀️🌞🌝🌛🌜🌚🌔🌏🌍
تصویر ایزد فرومایه اوزیریس ، ایزد حاصلخیزی و داوری نشسته بر تخت و پشت سر وی ایزد فرومایه آنوبیس و ایزد فرومایه حورس از ایزدان خورشیدی و پسر اوزیریس @soltannasir
صحنه داوری روح مرده در اساطیر مصری آنوبیس روح مرده را به نزد ترازو می آورد در کنار ترازو عاموت قرار دارد و سمت دیگر ترازو تحوت و سپس حورس روح را به نزد اوزیریس می برد . @soltannasir
قسمت هایی 👆👆 از فیلم خدایان مصر و زورق انتقال روح به جهان زیرین و ایزد فرومایه آنوبیس @soltannasir
@soltannasir { پاسخ به سوالات 140} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 18} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 14} ادامه ...👇 { پس از داوری و با یافتن زندگی جاودان به مرده زنی واگذار می شد که او را در برآوردن نیازهایش در جهان دیگر یاری می کرد . سرزمین مردگان در اسطوره ها همانند سرزمین مصر و دیاری بود که مرده در آن به زراعت و مرمت سدها و آبراهه ها می پرداخت . این سرزمین شبیه منطقه ئی از دلتای نیل در نزدیکی سبنیتوس sebennytos و سرزمین آباد و پر آب و در « کتاب مرده » در شرح آن دیار رودی جاری می بینیم که در آن نه کرمی دیده می شود و نه ماهیی . جادوها و ترفندهای انجام شده توسط خویشان مرده او را در جهان دیگر از انجام کارهای سخت معاف و اوشبتی های نهاده شده در گور او کارهای سخت را برای وی انجام می دادند ، و چنین بود که مرده رها و دل آسوده می توانست بی آنکه کاری سخت انجام دهد در امتداد نیل آسمانی به قایقرانی بپردازد ، با دختران آسمانی دمساز شود ، آواز بخواند و از غذاهائی که باز ماندگانش بدو فدیه می دادند تغذیه نماید . }( کتاب اساطیر مصر صفحات 218 الی 222) نکته 1: مراسم (خوش بو کردن) و مردگان در آیین مصری را به دلیل طولانی بودن نقل ننمودیم . مصریان در این مراسم مرده را خوش بو می نمایند . و این مسئله تا حدی شبیه به خوش بو نمودن بدن میت در دین اسلام است . منتهی با دو روش متفاوت . نکته 2: م به همراه مرده هایی حاوی می گذاشتند تا از خدایان فرومایه خویش به سلامت عبور نمایند . و این مسئله استفاد از اذکار مذهبی مورد. اعتقاد در کفن میت در ادیانی نظیر و به شکلی متفاوت وجود دارد . در دین اسلام و مذهب تشیع مستحب است که بر کفن میت نام مرده و شهادت به یگانگی خداوند نوشته شود . و همچنین نوشتن آیات قرآن و ادعیه ای نظیر و صغیر نیز بر روی مستحب است . این اعمال. به میتی که در دنیا موحد و مومن بوده در عالم برزخ کمک می نماید . نکته 3: ملاحظه نمودید که پیشتر داوری نهایی منسوب به بوده و سپس این نقش به داده شد . در ادامه تفسیری از این مسئله ارائه خواهیم نمود . نکته 4: در اساطیر مصری ایزدبانوی عدالت و حقیقت و دختر رع و همسر تحوت می باشد . و در محفل تالار حقیقت برای داوری حضور دارد . نکته 5: به توصیف شکل روح انسان دقت نمایید که به شکل شاهینی با سر انسان توصیف شده است . در احادیث برادران اهل سنت نیز در باب ارواح مومنین و یا شهدا اینگونه آمده است که:👇 «ارواح المؤمنین (الشهدا )فی حواصل طیور خضر حول العرش» یعنی ارواح مومنین و یا شهدا در بدن پرندگان سبز پیرامون عرش هستند . که این با بینش مصریان در باب ارواح تا حدودی شباهت دارد . و البته ذکر این نکته ضروری است که این مسئله در احادیث متعدد شیعه رد شده است چنانچه : 👇 { طوسي‌ در كتاب‌ «» خود روايت‌ ميكند از شيخ مفيد از ابن‌ قولويه‌ از محمّد بن‌ هَمّام‌ از حِميَري‌ از ابن‌ عيسی از حسين‌ ابن‌ سعيد از قاسم‌ بن‌ محمّد از حسين‌ بن‌ أحمد از ابن‌ ظَبْيان‌ كه‌ ميگويد: من‌ در خدمت‌ حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السّلام‌ بودم‌ كه‌ فرمود: مردم‌ دربارۀ ارواح‌ مؤمنين‌ پس‌ از مرگ‌ چه‌ می گويند؟ عرض‌ كردم‌: می گويند : آنها پس‌ از مرگ‌ در حَواصِلِ طُيور خُضْر (سنگدان‌ و رنگ‌» قرار می گيرند. حضرت‌ فرمود: سبحان‌ الله‌! مؤمن‌ در نزد خدا گرامی ‌تر از آن‌ است‌ كه‌ روح‌ او را در سنگدان‌ مرغی‌ قرار دهد ؛ وليكن‌ چون‌ وقت‌ ارتحال‌ مؤمن‌ می رسد، رسول‌ خدا صلّی‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و علیّ و فاطمه‌ و حسن‌ و حسين‌ عليهم‌ السّلام‌ به‌ نزد مؤمن‌ می ‌آيند ، و با آنها ملائكۀ مقرّب‌ پروردگار هستند. پس‌ اگر خداوند زبان‌ مؤمن‌ را به‌ شهادت‌ به‌ توحيد پروردگار و به‌ نبوّت‌ پيامبرش‌ و به‌ ولايت‌ اهل‌ بيت‌ گويا كند ، بر اين‌ معنی رسول‌ خدا و علیّ و فاطمه‌ و حسن‌ و حسين‌ شهادت‌ می دهند و فرشتگان‌مقرّب‌ هم‌ با شهادت‌ آنها شهادت‌ می دهند. و اگر زبان‌ مؤمن‌ در آن‌ حال‌ بسته‌ باشد، خداوند پيامبر خود را از محتويات‌ ضمير آن‌ مؤمن‌ آگاه‌ می كند، پس‌ رسول‌ خدا بر آن‌ گواهی‌ می دهد ، و بر اساس‌ شهادت‌ پيامبر علیّ و حسن‌ و حسين‌ ـ كه‌ بر تمام‌ آنها صلوات‌ و رحمت‌ خدا باشد ـ گواهی می دهند ، و افرادی ‌ كه‌ از فرشتگان‌ حضور دارند آنها نيز گواهی می دهند. و چون‌ پروردگار روح‌ آن‌ مؤمن‌ را بسوی خود قبض‌ كند، آن‌ را در بهشت‌ می برد و در صورتی مثل‌ صورت‌ خود آن‌ مؤمن‌ قرار می دهد بطوریكه‌ در بهشت‌ می خورند و می ‌آشامند ؛ و چون‌ روح‌ تازه‌ و شخص‌ تازه‌ای‌ از دنيا بر آنها وارد شود، آنها را به‌ همان‌ صورت‌هائی‌ كه‌ در دنيا داشتند می‌شناسد. } ادامه دارد ... @soltannasir ⭐️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 141} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 19 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 15 } ادامه ...👇 ادامه نکته 5 : البته در کتاب احادیثی وجود دارد مبنی بر این که روح مرده به صورت پرنده به نزد خانواده خویش می آید . در کتاب معاد شناسی این احادیث را از باب تمثیل می داند : 👇 { ...و در کافی با سند خود از اسحق بن عمّار از حضرت أباالحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام روایت می کند که : «سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَيِّتِ يَزُورُ أَهْلَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ. فَقُلْتُ: فِي‌ كَمْ يَزُورُ؟ قَالَ: فِي‌ الْجُمُعَةِ وَ فِي‌ الشَّهْرِ وَ فِي‌ السَّنَةِ ؛ عَلَي‌ قَدْرِ مَنْزِلَتِهِ. فَقُلْتُ: فِي‌ أَيِّ صُورَةٍ يَأْتِيهِمْ؟ قَالَ: فِي‌ صُورَةِ طَآئِرٍ لَطِيفٍ يَسْقُطُ عَلَي‌ جُدُرِهِمْ وَ يُشْرِفُ عَلَيْهِمْ ؛ فَإنْ رَءَاهُمْ بِخَيْرٍ فَرِحَ، وَ إنْ رَءَاهُمْ بِشَرٍّ وَ حَاجَةٍ حَزِنَ وَ اغْتَمَّ.» «إسحق‌ بن‌ عمّار ميگويد: از حضرت‌ أبی الحسنِ الاوّل‌ راجع‌ به ارواحِ درگذشتگان‌ پرسش‌ كردم‌ كه‌: آيا آنها اهل‌ خود را ملاقات‌ و ديدار می‌كنند؟ حضرت‌ فرمودند: بلی‌. گفتم‌: در چه‌ مقدار از زمان‌ ديدار می‌كنند؟ حضرت‌ فرمود: در هر جمعه‌ و در هر ماه‌ و در هر سال‌ يكبار ؛ برحسب‌ منزلت‌ و مكانت‌ مؤمن‌. گفتم‌: در چه‌ صورتی‌ آنها برای ديدار أهل‌ خود مي روند؟ حضرت‌ فرمود: در صورت‌ پرندۀ لطيفی كه‌ خود را به‌ روی‌ ديوارها می‌اندازد، بر ديوارهای‌ آنها فرود مي‌آيد و بر آنها اشراف‌ می ‌يابد ؛ پس‌ اگر آنها را در خير و خوبی‌ مشاهده‌ كند خوشحال‌ مي شود، و اگر آنها را در بدی و حاجتمندی‌ بنگرد اندوهگين‌ و غمناک‌ ميگردد. و در «كافي‌» با سند خود از عبدالرّحيم‌ قصير روايت‌ ميكند: 👇 «قَالَ: قُلْتُ لَهُ: الْمُؤْمِنُ يَزُورُ أَهْلَهُ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، يَسْتَأْذِنُ رَبَّهُ فَيَأْذِنُ لَهُ، فَيَبْعَثُ مَعَهُ مَلَكَيْنِ فَيَأْتِيهِمْ فِي‌ بَعْضِ صُوَرِ الطَّيْرِ يَقَعُ فِي‌ دَارِهِ، يَنْظُرُ إلَيْهِمْ وَ يَسْمَعُ كَلَامَهُمْ. » «به‌ آن‌ حضرت‌ عرض‌ كردم‌: آيا مؤمن‌ اهل‌ خود را ديدار و زيارت‌ ميكند؟ فرمود: بلی‌، از پروردگارش‌ إذن‌ مي‌طلبد و او به‌ آن‌ مؤمن‌ اذن‌ ميدهد و دو فرشته‌ نيز همراه‌ او گسيل‌ می‌نمايد، آن‌ مؤمن‌ به‌ صورت‌ بعضی‌ از پرندگان‌ به‌ سراغ‌ اهل‌ خود آمده‌ و در خانه‌اش‌ قرار ميگيرد، بطوريكه‌ نظر به‌ اهلش‌ ميكند و كلام‌ آنها را مي‌شنود.» نزول‌ ارواح‌ به‌ دنيا به‌ صورت‌ پرنده‌، از باب‌ تمثيل‌ است‌ البتّه‌ در اينجا كه‌ حضرت‌ ميفرمايد: به‌ صورت‌ پرنده‌ و طير بر ديوارها می‌نشيند، منظور اين‌ نيست‌ كه‌ واقعاً روح‌ مؤمن‌ تعلّق‌ به‌ صورت‌ مرغی‌ و حيوانی‌ ميگيرد، و انسان‌ ممكن‌ است‌ بعضی‌ از اوقات‌ مرغی‌ را كه‌ بر روی ديوار خانه‌ می بيند واقعاً روح‌ مردۀ او باشد ؛ بلكه‌ حضرت‌ تمثيل‌ مي‌كنند بدين‌ طريق‌ كه‌ همانطور كه‌ مرغها بر روی ديوارهای‌ شما خود را مي‌اندازند و به‌ آسانی رفت‌ و آمد می كنند، همينطور هم‌ روح‌ مؤمن‌ می ‌آيد و سركشی‌ ميكند و از اهل‌ خود و احوالات‌ آنها اطّلاع‌ پيدا ميكند. } ( کتاب معادشناسی علامه طهرانی جلد سوم صفحات 221 الی 233) نکته 6: در اسطوره مصری به شخصی که بیگناهی وی ثابت شود . و آبجو داده می شود . این مسئله تا حدودی شباهت به توصیف در دین اسلام دارد . با این تفاوت که و نوشیدنی ای که در بهشتی که در قرآن مجید و عزیز وعده داده شده ، از جنس شراب انگوری و مسکرات نیست . و همین امروز نیز حق تبارک تعالی این شراب را در کاس وجود عارفان و سالکان الی الله می ریزد . و این طایفه این معنی و حقیقت را نقد در وجود خویش می یابند . نکته 7: به بوسیدن آستانهٔ توسط مرده در اساطیر مصری توجه نمایید . این آداب ، جزء آن دسته آدابی است که از گذشته های دور بین اقوام و ادیان مختلف توحیدی و غیر توحیدی وجود داشته است . ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝
@soltannasir { پاسخ به سوالات 142} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 20 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 16 } ادامه ...👇 نکته 8: اگر دقت نموده باشید در اسطوره مصری آمده بود که وادی سرزمین مردگان در غرب است . جالب است که در حدیثی در کتاب فروع کافی نیز آمده بهشت دنیا در غرب است و دوزخ دنیا در شرق می باشد به حدیث زیر توجه نمایید : 👇 {باب جنّة الدُّنيا : ضریس کناسی گوید : از امام باقر(ع) پرسیدم : نظر شما در این باره چیست که مردم می گویند : آب فرات از بهشت بیرون می آید ، چگونه چنین است در حالی که آن از مغرب سرچشمه می گیرد و چشمه ها و رودخانه هایی در آن سرازیر می شوند ?! امام باقر(ع) فرمود : همانا برای خداوند بهشتی است که آن را در 👈مغرب آفریده و آب فرات شما از آن بهشت بیرون می آید ، و ارواح مومنان در هر شبانگاه از قبرهای خود بیرون می آیند ، از میوه های آن می خورند ، در آن بهشت می آسایند ، یکدیگر را ملاقات می کنند و همدیگر را می شناسند و چون صبح می شود ، حرکت می کنند و در فضای میان آسمان و زمین می باشند ، و پرواز کنان به سوی آن بهشت باز می گردند ، و چون آفتاب طلوع می کند به قبرهای خود باز می گردند و در فضای بالای قبرها نیز یکدیگر را ملاقات می کنند و همدیگر را می شناسند . حضرتش فرمود : همانا برای خداوند دورخی است در مشرق که آن را آفریده تا ارواح کفّار را در آن جای دهد و آن ها در تمام شب از زقّوم آن می خورند ، از آب سوزان آن می أشامند ، و چون صبح می شود ، به سوی بیابانی در یمن به نام « » که حرارتش از آتش دنیا بیشتر است ، می روند و در آن جا یکدیگر را ملاقات می کنندو همدیگر را می شناسند ، و چون شب فرا می رسد به سوی آن آتش باز می گردند ، و آن ها تا روز قیامت چنین خواهند بود . گفتم : خداوند کارهای شما را اصلاح نماید ! حال یکتاپرستی که نبوّت محمّد (ص) را پذیرفته اند ، ولی گناه کارند و می میرند همان هایی که امامی ندارند و ولایت شما را نیز می شناسند چگونه خواهد بود ? فرمود : آنها در قبرهای خود می مانند و از آن خارج نمی شوند، و هر کدام از آنها که عمل صالح دارد و اظهار دشمنی نسبت به ما اهل بیت نکرده ، برای او روزنه ای به سوی آن بهشتی _که خداوند آن را در مغرب آفریده _باز می شود که تا روز قیامت نسیمی از آن ، بر قبرش وارد می شود . سپس او خداوند را ملاقات می کند و اعمال خوب و بدش را محاسبه می نمایند ، یا به سوی بهشت و یا به سوی دوزخ می برند ، پس عاقبت این ها ، بستگی به فرمان و خواست خداوند دارد . حضرتش فرمود : خداوند با مستضعفان ، ابلهان ، کودکان و فرزندان مسلمانان که به حدّ بلوغ نرسیده و مرده اند نیز چنین رفتار می کند . و برای دشمنان اهل بیت از اهل قبله ، روزنه ای به سوی آتشی که آن را در مشرق آفریده ، باز می کنند و تا روز قیامت از آن ، زبانه و شراره و دود و جوشش آب سوزان نصیبشان می شود ، و بازگشت آن ها به سوی آب سوزان است ، سپس در آتش انداخته می شوند و آن گاه به ایشان گفته می شود : کجاست آن چه 👈 غیر خدا می خوانید? کجاست آن امامی که او را امام خود قرار دادید غیر از آن امامی ، که خداوند او را برای مردم امام قرار داد ? } ( کتاب جلد1 صفحات 555 الی 557) اگر دقت نموده باشید در اسطوره مصری سخن از نیل آسمانی شده بود . به طور کلی در ملل مختلف اعتقاد بر این بود که رودهای بزرگ سرمنشأ آسمانی دارند . معتقد بودند که منشأ آسمانی دارد و مردمان بین النهرین معتقد بودند که منشأ آسمانی دارد و هندی ها اعتقاد بر این دارند که رود منشأ آسمانی دارد . و جالب است که امام باقر (ع) نیز در حدیث می فرماید که رود فرات از بهشتی که در مغرب وجود دارد سرچشمه می گیرد . به راستی این بهشت کجاست ? بر اساس داده های علم جغرافیا امروزه منشأ فرات مشخص است و سخن معصوم شاید چندان با واقعیت عینی تطابق نداشته باشد . اما سوال اینجاست که آیا آنچه ما می بینیم تمام ماجرا است ? آیا عالم همان شکلی است که ما می بینیم ? چرا اسطوره و سخنان معصومین هر کدام _ با روایتی متفاوت _ از عالم شکل دیگری بدست می دهند که این شکل با یافته های علمی امروز همخوانی کامل ندارد ?! به راستی شکل عالم چگونه است ?! ان شاالله روزی که زمین به غیر این زمین مبدل گردد و باز شود و جهان به شکل حقیقی خود متجلی شود . حقیقت مشخص خواهد شد . نکته 9: باید توجه داشت که در جهان بینی حکمای قدیم عنصر متعلق به است . و عنصر متعلق به می باشد . در حدیث نیز اشاره شده بود که در شرق است . یعنی همان سمتی که متعلق به آتش است . و اما مغرب است یعنی همان سمتی که جهت آب می باشد و توجه نمایید که منشأ رود فرات نیز در حدیث از آن بهشتی است که در مغرب قرار دارد . ادامه دارد ... @soltannasir 💧🔥
@soltannasir { پاسخ به سوالات 143} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 21} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 17} ادامه ...👇 اما حال به تفسیر فقرات مربوط به شمس می پردازیم . عزیزان ملاحظه نمودید که ایزدان شمس در تمدن هایی نظیر ایران و بابل و مصر در جایگاه قضاوت و عدالت قرار داشتند . و مردگان را پس از مرگ می نمودند . پس می توانیم دریابیم که شمس کوکب قضاوت و عدالت است . همچنین دیدیم که سلطنت ایزدان خورشیدی در تمدن هایی نظیر و به پایان رسید . هر چند که در تمدن مصر این نقش در برهه ای به و در برهه ای به اوزیریس و در زمانی دیگر به حورس رسید .که نیز ایزد خورشید است . اما حال مسئله را از منظر نجومی بررسی نماییم . می دانیم که نام هفتمین ماه در ایرانی مهر ماه است . همچنین می دانیم که مهر ایزد خورشید است . همچنین ماه در برج میزان قرار دارد . و میزان () وسیله داوری می باشد . در گاهشماری بابلی نیز نام برج میزان شمش است که ایزد خورشید می باشد . همچنین می دانیم که تنها برج منسوب به کوکب شمس در نجوم احکامی ،برج اسد است . پس چرا برج مهر نامیده نشده است ? و در عوض برج میزان مهر نامیده شده است ?! پاسخ این سوال اکنون روشن است . با مطالعه اکنون می دانیم که ایزدان شمس در برج در جایگاه قضاوت قرار دارند . و البته ذکر این نکته نیز ضروری است که به یاد داشته باشیم که کوکب در برج میزان در خویش قرار دارد . و زحل در شرف خویش می باشد . اما نکته جالب دیگر این است که در احادیث ما حضرت امیرالمونین علی بن ابی طالب قسمت کننده و است . به یک نمونه از این احادیث توجه نمایید : 👇 { عن عبدالله بن عباس قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله، معاشر الناس، إنّ علیاً قسیم النار، لا یدخل النار ولی له، و لا ینجو منها عدو له، إنه قسیم الجنة، لا یدخلها عدو له، و لا یزحزح عنها ولی له؛ از عبدالله بن عباس نقل شده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: ...ای مردم! همانا علی، تقسیم کننده (نار) است. کسی که یاور و دوست او باشد؛ وارد آتش نخواهد شد و کسی که دشمن او باشد؛ از آن نجات نخواهد یافت. همانا او بهشت است. کسی که دشمن او باشد؛ وارد آن نخواهد شد و کسی که دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد» } ( امالی شیخ صدوق ص 83) احادیث در این باره بسیار است . فقیر به نقل تنها یک حدیث اکتفا نمودم . و ماجرا زمانی جالب تر می شود که به یاد بیاوریم حضرت (ع) هم شمس الله است و هم اسدالله و هم کوکب حضرتش می باشد چنانچه در حدیث آمده : 👇 { عن أبان بن تغلب قال: کنت عند أبى عبداللّه(ع) إذ دخل علیه رجل من أهل الیمن ... فقال له أبوعبداللّه(ع): ...فما زحل عندکم فى النجوم؟ فقال الیمانى: نجم نحس، فقال له أبوعبداللّه(ع): مه لاتقولنّ هذا فإنّه نجم أمیرالمؤمنین(ع) و هو نجم الأوصیاء(ع) و هو النجم الثاقب الذى قال اللّه عزّوجلّ فى کتابه فقال له الیمانى: فما یعنى بالثاقب قال: إنّ مطلعه فى السماء السابعة و إنّه ثقب بضوئه حتّى أضاء فى السماء الدنیا فمن ثَمّ سمّاه اللّه عزّوجلّ النجم الثاقب .= از ابان بن تغلب روایت شده است: خدمت امام صادق(ع) بودم که مردى از اهل یمن خدمت ایشان رسید ... امام صادق(ع) به او فرمود: مقام👈 زحل در بین ستارگان نزد شما چگونه است؟ آن مرد یمنى گفت: ستاره نحسى است. امام صادق(ع) فرمود: بس کن و این را مگو; زیرا زحل ستاره امیرالمؤمنین و ستاره اوصیا است و آن همان «نجم ثاقب» است که خداى عزّوجلّ در کتابش ذکر کرده است. آن مرد یمنى گفت: مراد از ثاقب چیست؟ حضرت فرمود: طلوع آن در آسمان👈 هفتم است. آن با نورش [آسمان ها را ]مى شکافد تا به نزدیک ترین آسمان برسد و از آن جهت است که خداى عزّوجلّ آن را «نجم ثاقب» (ستاره شکافنده) نامیده است»} (کتاب خصال شیخ صدوق، ج ۲، ص ۴۸۹) آیا این شباهت ها تصادفی است ? یا از این جهت است که کواکب در شکل گیری عالم و عملکرد نظام عالم کبیر موثرند و بر صفات و خصوصیات ما انسان ها نیز تاثیر دارند ?! وگرنه مشخص است که حضرت اسدااله الغالب علی بن ابی طالب (ع) با موجوداتی نظیر ایزد مهر و شمش و رع و حورس و اوزیریس که بعضی از آنان منفی و شیطنی هم هستند یکی نیستند . این شباهت نقش قضاوت تنها از بابت موثر بودن کواکب و صور فلکی دایرة البروج در نظام عالم صغیر و کبیر است . دانستیم که کوکب شمس و زحل در عدالت و قضاوت نقش بسیار مهمی دارند . و این دو کوکب ، کوکب امیرالمومنین (ع) می باشند . و حضرتش نه تنها در قیامت قاضی محشر و قسمت کننده آتش هستند . در دوران زندگی زمینی خویش نیز مظهر تمام و کمال صفت عدل الهی بودند . به طوریکه اگر حضرتش را شهید راه عدالت بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. ادامه دارد .. @soltannasir 🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 144} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 22} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 18} ادامه ...👇 در باب های حضرت امیرالمومنین (ع) آیت الله شوشتری کتابی تحت نام قضاوت های شگفت انگیز حضرت علی (ع) جمع نموده اند . که هر کسی که بخواهد قضاوت های حضرتش را بخواند به آن کتاب رجوع نماید . در باب حضرت امیرالمومنین (ع) علاوه بر صفات کوکب زحل و ، صفات کوکب عطارد را نیز به تمامی در وجود حضرتش متجلی است . حضرتش یدالله است . و دستان با برج جوزا و کوکب مرتبط است . حضرتش کاتب وحی الهی بودند و کاتب کتاب جفر نیز بودند . و کاتب مصحف نیز بودند . همچنین حضرتش در سخنوری بسیار فصیح و بلیغ بودند . به طوری که اکثر دانشمندان ادبیات عرب حضرتش را افصح فصحای عرب می دانند . همچنین روزگاری حضرتش به داد و ستد نیز مشغول بودند که صفت است . و از سویی حضرتش بزرگی است و شجاع ترین فرد عرب در جنگ بود . بنابراین صفت نیز دارند . از سویی دیگر حضرتش در احادیث با کوکب نیز مرتبط دانسته شده است . چنانچه در احادیث آمده : 👇 { سلمان چنین روایت می‌کند: پیامبر خدا برای ما خطبه خواند و فرمود: «ای مردم، من به زودی از میان شما خواهم رفت و به عالم غیب سفر خواهم کرد. سفارش عترتم را به شما می‌کنم و شما را از بدعت بر حذر می دارم ، چرا که هر بدعتی گمراهی است و بدعت‌گذار در آتش است. ای مردم، هرکس خورشید را از دست داد، باید تمسک به👈 ماه کند؛ کسی که ماه را از دست داد، باید به فرقدان تمسک جوید، و کسی که فرقدان را از دست داد، باید به ستاره های روشن تمسک جوید. سخنم را گفتم و برای خود و شما طلب مغفرت می کنم.»  وقتی پیامبر از منبر پایین آمد، از او معنای شمس و قمر و فرقدان و ستاره های روشن را در سخنانش سؤال کردم.  فرمود:«👈شمس منم و 👈علی قمر است. هرگاه مرا از دست دادید، به او تمسک جویید. فرقدان نیز حسن و حسین هستند که هرگاه علی را از دست دادید باید به این دو تمسک جویید. ستاره های درخشان بعد از آنان نیز امامان نه‌گانه از نسل حسین علیه السلام هستند که نهمین آنها مهدی است.» } (بحار الانوار، ج 36، ص 289، حدیث 111) همچنین در کتاب تفسیر روایی البرهان به نقل از تفسیر روایی قمی در ذیل تفسیر سوره مبارکه شمس آمده : 👇 { 12250/2)علی بن ابراهیم با سند خود از سلیمان دیلمی ، به نقل از ابوبصیر ، روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق (ع) در رابطه با فرمایش خدای عزّ و جلّ : « وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا» ، سوال کردم ? فرمود : مقصود از «الشَّمْسِ »👈 رسول خدا -ص) است که خدای عزّو جلّ به وسیلهٔ او دین را برای مردم واضح و روشن نمود . عرض کردم : تفسیر : « وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا » ، چیست ? فرمود منظور 👈امیرالمومنین (ع) است . عرض کردم : مقصود از : « وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا » چیست ? فرمود : امامان ستم پیشه هستند که در برابر آل رسول (ع) صف آرائی کردند و در جایی نشستند که آل رسول (ع) از آن ها شایسته تر هستند و دین خدا را با جور و ستم پوشاندند ، و این همان فرمایش خداوند است که فرموده : « وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا » ، تاریکی ظلم و ستم آن ها روشنایی روز را پوشانده است . عرض کردم : مقصود از « وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا » ، چیست ? فرمود : مقصود از آن امام و پیشوایی است که از ذریهّ فاطمه(ع) می باشد ، که از دین و آئین رسول خدا (ص) سؤال می شود و او هم آن را برای کسی که سؤال کرده است ، روشن و واضح می گرداند و خدای عزّ و جلّ از قول او حکایت می نماید و می فرماید : « وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا » ، زمانی که روز آن را آشکار و روشن گرداند . } همانگونه که ملاحظه نمودید کوکب قمر نیز با حضرت امیرالمومنین(ع) در ارتباط است . ان شاالله بدان در ادامه خواهیم پرداخت . نکته مهم : باید توجه داشت که حضرت امام علی بن ابی طالب(ع) انسان کامل هستند و مقام انسان کامل قرب قاب قوسین اوادنی است . بنابراین جایگاه انسان کامل فوق افلاک است . و اساساً افلاک و کواکب به برکت وجود انسان کامل خلق شده است . اما این بدان معنا نیست که که جایگاه وی فوق افلاک است و علت خلقت آن است . جسم و روح وی از افلاک و کواکب هیچ تأثیری نمی پذیرد . و یا و زایچه تولد وی در شخصیت وی موثر نیست . اگر غیر این بود کوکب در حدیث به حضرت امیر(ع) منسوب نمی شد . این انتساب از باب تمثیل نبود بلکه در حدیث آمده است که کوکب اوصیا می باشد. ضمن اینکه ما ارتباط معنا دار کواکب زحل را با زندگانی حضرت (ع) مشاهده می نماییم . و ان شاءالله در مورد سایر انبیا الهی نیز در ادامه در این مجموعه دروس نقش پر رنگ بعضی کواکب را نسبت به کواکب دیگر در زندگی این بزرگواران نشان خواهیم داد . ادامه دارد ... @soltannasir 🌝🌞⭐️