eitaa logo
به سوی سماء
943 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
475 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت خدیجه در مکه جايگاهی داشت که اشراف و بزرگان عرب خواستگار ايشان بودند. و نه تنها خود ايشان فرستاد دنبال رسول خدا، بلکه تقاضا کرد، التماس کرد! واسطه ايشان گفت: يا رسول الله، خديجه مي گويد: «من از شما خواستگاري مي‌کنم براي اينکه همسر شما باشم و تمام مهريه هم با خود من». تمام اموال خود را برای اسلام صرف کرد که به هنگام رحلتش خدمت رسول خدا عرض کرد: يا رسول‌الله من يک خواهشي دارم ولي حیا می‌کنم بگويم، اگر مي‌شود شما به اتاق دیگر برويد، به دخترم مي‌گويم تا به شما بگويد. پيغمبر خدا و حضرت زهرا (سلام الله عليها) گفتند: مادر مي‌گويد: "من از مال دنيا يک کفن هم براي خود نگه نداشتم و از شما تقاضا دارم آن عباي خود را کفن من کنيد." در این هنگام، خداوند جبرائيل را بفرستد که «سلام به خديجه برسان و بگو ما براي شما کفن گذاشته‌ایم»! زن‌هاي مکه نسبت به ايشان بد عمل کردند، زخم زبان زدند: "ما نمي‌آييم، برو همان جايي که پول‌هاي خود را خرج کردي!" با اين همه سختي‌ها نمی‌گذارد غم در چهره او خود را نشان بدهد، تا وقتي رسول خدا می‌آيند او را خوشحال ببينند و ناراحت نشوند. @sooyesama @nasery_ir‌
گرامیداشت عارف کامل سید هاشم حداد ره با پیام هایی از 🔹فرزند و وارث علامه طهرانی آیت الله سیدصادق طهرانی دام ظله 🔹استاد سید یدالله یزدانپناه 🔹آیت الله صدیقی 🔹استاد طاهر زاده و سخنرانی 🔸حجت الاسلام و المسلمین امینی نژاد 🔸حجت الاسلام و المسلمین وکیلی 🔸حجت الاسلام و المسلمین واسطی @sooyesama @nasimehekmat
هدایت شده از به سوی سماء
ای خدیجه دلاوری کردی بهر اسلام مادری کردی دیگری گرچه نام مادر برد با سکوتت تو خواهری کردی در دل خاتم است، مهر شما مال و جان، صرف دلبری کردی چشم بد کور ای جهان‌بانو عاقبت چه شوهری کردی وه که بر همسر یگانه خود تو یگانه چه دختری کردی رفتی و در دل محمد عشق غم دیدار را بستری کردی دل آیینه‌ات همین لحظات نور پردازیّ دیگری کردی نم اشکی نشست گوشه چشم مادرم شکر، مادری کردی @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
بزرگداشت مرحوم حداد در قم
به هیچ‌جا نرسیدیم چون پرستوها میان مبدا و مقصد فقط سفر کردیم @sooyesama
امام علی علیه السلام: قَد وَكَّلَ اللّهُ عز و جل بِكُلِّ شَيطانٍ مَريدٍ سَبعينَ مِن مَلائِكَتِهِ، فَلَيسَ بِمَحلولٍ حَتّى يَنقَضِيَ شَهرُكُم هذا، ألا وأبوابُ السَّماءِ مُفَتَّحَةٌ مِن أوَّلِ لَيلَةٍ مِنهُ، ألا وَالدُّعاءُ فيهِ مَقبولٌ. خداوند بر هر شيطان سركشى، هفتاد فرشته گماشت. او رها نمى‌شود تا اين ماهتان سپرى گردد. آگاه باشيد كه درهاى آسمان از نخستين شب اين ماه، گشوده‌اند و دعا در آن، پذيرفته است. (من لا يحضره الفقيه، ج٢، ص٩٨) @sooyesama
با حالت روزه‌داری یا حالت نورانیتِ ناشی از روزه‌داری، در شب‌ها و نیمه شب‌ها تلاوت قرآن، انس با قرآن، مخاطب خدا قرار گرفتن، لذت دیگری و معنای دیگری دارد. چیزی که انسان در چنین تلاوتی از قرآن فرا می‌گیرد، در حال متعارف و معمول نمی‌تواند به چنین تلاوتی دسترسی پیدا کند. @sooyesama
الان اگر فلسفه را از حوزه بردارید، یک حوزه مطرود و بی‌سوادی می‌ماند که در خیلی جاهای دیگر هم هست و هیچ خاصیتی ندارد. @sooyesama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روی‌آوری «انیشتن» به فلسفه و معنای زندگی، در پایان عمر @sooyesama
به سوی سماء
امام علی علیه السلام: قَد وَكَّلَ اللّهُ عز و جل بِكُلِّ شَيطانٍ مَريدٍ سَبعينَ مِن مَلائِكَتِهِ، ف
👆👆👆 به نام نور شیطان و ملک به دوگونه آفاقی و انفسی تفسیر می‌شوند. در تفسیر آفاقی شیاطین همان پدید‌های دخانی هستند که به خزینه دخانی عالم یعنی جهنم فرا می‌خوانند. و تفسیر آفاقی ملک پدیده‌هایی نورانی‌اند که قوای هستی مطلق هستند و به عالم نور و کمال می‌خوانند. اکنون تفسیر آفاقی روایات یادشده این است که در بازه زمانی ماه رمضان، قوای هستی تشدید می‌شوند و بر سر هر شیطانی، هفت ملک نورافشانی می‌کنند. این انوار هفت‌گانه ناریت شیطان را مقلوب می‌کنند و تا پایان ماه مبارک رمضان، قوای نورانی هستی با قهر نورانیت خویش، ناری‌ها و دخانی‌ها را مغلوب می‌سازند. اما شیطان و ملک تفسیر انفسی جالب‌تری دارند. شیطان در تفسیر انفسی جنبه ناری نفس است که به کج‌بینی و کج‌روی دعوت می‌کند. شیطان همان دوبینی موهومی است که انسان را شخصیت جداگانه‌ای از خدا قلم‌داد می‌کند. نیمه تاریک نفس چونان جهنمی سیری‌ناپذیر با تازیانه‌های جهنمی خویش، آدمی را به دنیای وارونه خویش فرا می‌خواند. تازینه‌های جهنم نفس، همان شیاطین انفسی هستند. تفسیر انفسی ملک، همان نور ذاتی نفس است که با پرتوهای گوناگون خویش، آدمی را به عالم نورانی خویش فرا می‌خواند. حق‌بینی، حق‌جویی و رفتار حقانی نفس پرتوهایی نورانی‌اند که ملائکه انفسی خوانده می‌شوند. نور ذاتی نفس، آدمی را به عالم وحدت و شهود توحید ازلی ابدی هستی فرا می‌خواند. اکنون تفسیر انفسی روایت یادشده آن است که در ماه مبارک رمضان، نفس آدمی به‌سبب روزه و دیگر اعمال عبادی، به نورانیتی دست می‌یابد که نیمه تاریک خود را با نوری هفت برابر مقهور می‌سازد. به دیگر بیان: انوار عالم وحدت، زبانه‌های آتش منیت را خاموش می‌کند و نور توحید سراسر مملکت نفس را فرا می‌گیرد. این همه انواری است که خدای نور، به برکت روزه رمضان، در جهان بیرون و درون، قرار داده است. @sooyesama
گمان مبر که حسن بی‌ضریح و بی‌حرم است کریم آل‌عبا هرچه هست می‌بخشد @sooyesama
قلّه‌های شعر فارسی چه کسانی هستند؟ سعدی، حافظ، مولوی، فردوسی؛ اینها قلّه‌های شعر فارسی‌اند. شما ببینید شعر اینها که قلّه‌ی هنر شعریِ طول تاریخ ما است، در چه جهتهایی به کار رفته! سعدی یک بوستان دارد که بهترین اثر هنری او است... این هنر فاخرِ فوق‌العاده برجسته همیشه در خدمت اخلاق، در خدمت تعلیم، در خدمت تعهّد [است]... حافظ [همین طور]... بزرگانی مثل مرحوم علّامه طباطبائی شعر حافظ را برای بعضی از شاگردانشان تفسیر میکردند که اینها نشسته‌اند آن تفسیرها را نوشته‌اند و جمع کرده‌اند و تدوین کرده‌اند؛ یعنی عرفانِ شعر حافظ این [جور] است... فردوسی [همین طور]... در عمق داستان‌های فردوسی، حکمت گنجانده شده... لذا به فردوسی می‌گویند «حکیم فردوسی»؛ ما به کمتر شاعری در طول تاریخ حکیم می‌گوییم امّا اسم او حکیم فردوسی است. مولوی که دیگر وضعش معلوم است؛ مولوی که یکسره عرفان و معنویّت و حقیقت و اسلام ناب و معرفت توحیدیِ خالص [است]؛ او هم این [گونه] است.این‌ها قلّه‌های شعر فارسی‌اند. (۹۸/۲/۳۰) @sooyesama
برای من که پُرم از قفس پری بفرست اگرنه... یک‌دو نفس بال باوری بفرست برای مشق جنون شهر جای محدودی‌ست برایم از ورق دشت دفتری بفرست دو بغض چشم مرا میزبان باران کن تر است دامن من... دیده‌ی تری بفرست! تو تا «عزیز» منی راه و چاه هردو یکی‌ست هنوز منتظرم، نابرادری بفرست! خیال خانه‌ام از نور و پنجره خالی‌ست میان«بسته‌ی دیوارها» دری بفرست دلم گرفته از این آسمان بی‌پیغام دلم گرفته... برایم کبوتری بفرست @sooyesama
اول خرداد سالروز حکیم الهی صدرالمتالهین شیرازی است. تقدیم به روح بلندش حمد و ۱۱ توحید را اهدا نماییم @sooyesama
وَعده آمَدن مَده، غُصِّه هِجر، بَس مَرا بَر سَر آن فُزون مَکُن، غُصِّه‌ی اِنتظار را @sooyesama
بارالها از كوي تو بيرون نشود پاي خيالم نكند فرق به حالم چه براني، چه بخوانی چه به اوجم برساني، چه به خاكم بكشانی نه من آنم كه برنجم، نه تو آني كه براني نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي در اگر باز نگردد نروم باز به جايي پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي كس به غير از تو نخواهم چه بخواهي چه نخواهي باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهي @sooyesama
الهی شنیدم که فرمودی: «چه کنم با مشتی خاک جز اینکه بیامرزم»! اکنون بیامرز که از آن همه سرکشی، جز سرافکندگی چیزی نماند. شکسته‌هایم را بردار اگر می‌پسندی و بیامرز مرا به زندگی بی‌پایان خویش. @sooyesama
ای ماه سر به مهر! سر از سجده بر ندار پشت سرت کسی است که شق‌القمر کند @sooyesama
«ملائکه» رسولان عشق‌اند که هر لحظه به هر نقطه عالم گسیل می‌شوند. و «شب قدر» عرصه جولان این پرتوهای نورانی است. و «روح» نغمه محبتی است که در فراز و فرود رسولان عشق نواخته می‌گردد. و تو ای دل عزیزم! امشب شاهد این ماجرا باش. چون شبی پذیرای این انوار باش. مگر اندکی از نغمه دوست را بشنوی که می‌گوید: «یحبهم و یحبونه». @sooyesama
مــحــبــت از حــضــرت حــق آزاد شــد. هجده هزار عــالــم بــگــشــت و چــون ڪــســے را آنگونه که شایسته او بود یــاراے پــاســخ او نــبــود، نــاگــزیــر بــه حــضــرت حــق بــازگــشــتــ. (تــذڪــرةالــاولــیــاء) @sooyesama
به سوی سماء
«ملائکه» رسولان عشق‌اند که هر لحظه به هر نقطه عالم گسیل می‌شوند. و «شب قدر» عرصه جولان این پرتوهای
دل عزیزم! آواز پر جبرئیل، اکنون در عالم پیچیده است. پس روزی با جماعت صوفیان بنشین و عقل سرخ را شکوفا کن. عقلی که از سُکر باده وصل گریبان دریده و از خود بیرون جهیده است. و حالا سرخی عشق برجبین پرچینش نقش بسته است. دل عزیزم! اکنون که فضا آکنده از طیران است، تلاش کن اندکی به منطق والای طیر مفتخر گردی. اندکی سکوت کن تا مرغ داعی در گوش هوشت جذبه لاهوت سر دهد. دل عزیزم! بنیان آسمان بهم ریخته و آسمان به زمین سرازیر شده است. سینه بگشا که این بهترین نقشی است که در لوح جانت نقش خواهد بست. اکنون نیازمند آنی که هیچ نکنی. هرچه لازم بود او کرده است. بنشین گوشه‌ای آرام و به آن‌چه در شراشر هستی در جریان است خیره شو. تنها عبادت امشب تو سکوت و سکون است. آرام باش و ببین نغمه‌سرای ساحت عشق چگونه با مغناطیس سرود خویش، ذرات هستی را به تسخیر خویش آورده است. خوب بنگر شاید تو نیز مجذوب این مغناطیس بی‌پایان شده‌ای. شاید... ۲ @sooyesama
بیرون جهید از خود کین خود نماد نار است بیرون ز خود چو آیید در انتظار، یار است از آتش آی بیرون ای ذره جگر خون بیرون از این حرارت هستی پر از قرار است آتش تعلق توست ای داده دل، نگهدار دامن ز نار سوزان، کین خانه نگار است خود را برابر حق دیدی به دیده وهم این آتش است ای دوست، این عقرب است و مار است با این گمان باطل، خود را مساز عاطل خود را بریز و برخیز عالم همه قبار است دامن تکان از این خاک، راهی بجو به افلاک ای مرغ حق، حقیقت، در جستجوی یار است با ما مگوی دیگر اسرار عشق حافظ اینک حقیقت اینجاست، آیینه بی‌قرار است @sooyesama