✳️ امام، همهی زندگیات شده است؟!
🔻 [علیبنمهزیار] چشمان اشکبارش را با آستین پاک کرد و با دستان لرزان، نامهای را که به خطِ خودِ #امام_جواد علیه السلام برای عموعلی فرستاده شده بود، در آغوش کشید و جملهی طلاییاش را زمزمه کرد:
- اگر بگویم مانند تو را ندیدم، امیدوارم راستگو باشم...
و دلش میخواست مثل عمویش باشد برای امامش و نبود...!
علی تو چرا مثل عمو نیستی برای امام زمانت؟ چرا کمی؟ چرا کمی؟ چرا کمی؟
و چه خون دلی خورد از دست خودش...!
🔸 که به قول #امام_رضا علیه السلام:
- امام ابر بارندهی زندگیاش بود و باران تند و پیوسته چون رگباری و آفتاب نورافشان و آسمان سایهافکن و زمین گسترده و چشمهی جوشان و پرآب و گلستان پر گل!
❗️امام را داشت و از او غفلت میکرد؛ جز گاهی در لحظهی احتیاجی. امام، همهی زندگیاش نشده بود!
📚 برگرفته از کتاب #سفر_بیستم | داستان شیدایی علیبنمهزیار اهوازی
📖 ص ۵۲
👤 #نرجس_شکوریانفرد
✳ قرار است شبیه خدا شویم
🔻 درهای نجات خدا، از کفر، از آلودگی، از پستیِ دنیا به روی همه باز است.
آسیه در قلب فرعونیت، مسلمان شد؛
همسر نوح نبی در قلب توحید، کافر شد؛
امکان ندارد خدا، وسایل و اسباب عالم را به نفع انسان و در جهت رشد و کمالش نچیده باشد، و امکان ندارد من و شما را از این امکانات نصیبی ندهد.
اما؛
بسیار امکان دارد که من و شما خودمان نخواهیم. خودمان پس بزنیم، خودمان دچار غرور و تکبر بشویم، خودمان چشم ببندیم و نخواهیم که ببینیم. خودمان بمانیم غرق در لذتهای ناچیز مادی و شهوانی دنیا!
خدا آورده ما را که بزرگمان کند، شبیه خود کند و بینهایتمان...؛
خدا چیده دنیا را که ببینیم و نخواهیم و دل نبندیم و برویم دنبال او، نه دنیا!
📚 از کتاب #امام_من
✍ #نرجس_شکوریانفرد
📖 ص ۱۵