eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
495 دنبال‌کننده
7 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. 📔وسائل الشیعه @stayashura99 ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
تا گوهر اشکم سر بازار نیاید کالای مرا هیچ خریدار نیاید خوارم من و در سینه من عشق شکفته است تا خلق نگویند گل از خار نیاید ای حجت هشتم که خدا خوانده رضایت مدح تو جز از خالق دادار نیاید نومیدی و درگاه تو بی سابقه باشد هر کار ز تو آید و این کار نیاید دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید @stayashura1402
می نویسم به چشمِ تَر مادر می نویسم به رویِ دَر مادر با همین پاره یِ جگر مادر سوختم از سکوت اگر مادر می نویسم مرا بِبَر مادر خواهرم نامِ مادر آورده چادرِ گریه آور آورده غمِ من باز هم سر آورده کوچه دادِ مرا در آورده باز رفتم به آن گذر مادر کوچه بود و عبورِ بانویش کوچه و یک بهشت در کویش مادری و فرشته هر سویش باد حتیٰ نخورده بر رویش من در آن کوچه بی خبر مادر کوچه بود و غروبِ غم بارش کوچه بود و دو تا عزا دارش کوچه‌ی سنگی و دو دیوارش کوچه و سنگهایِ بسیارش کوچه پُر شد زِ رهگذر مادر دیدم آنجا هزار مشکل را بسته بودند راهِ منزل را جمعِ نامحرم و ارازل را دیدم آن روز دستِ قاتل را وای از چشمِ خیره سَر مادر چشمِ خود را که بست زد سیلی دید بی حیدر است زد سیلی وای با پشتِ دست زد سیلی گونه‌ای را شکست زد سیلی سنگِ دیوار بود و سر مادر می زدم داد که نزن نامرد کُشتی‌اش پیشِ چشم من نامرد جایِ مادر مرا بزن نامرد یک نفر بینِ چند تن نامرد از غرورم شکسته‌تر مادر او زد و هر دوتا زمین خوردیم هر دوتا بی هوا زمین خوردیم پیشِ نامردها زمین خوردیم خنده کردند تا زمین خوردیم چادر و خون و خاکِ تر مادر حسن لطفی @stayashura1402
تاریکه کوچمون ترسم از اینه که باریکه کوچمون گرد و خاکه تا وقتی که کوچمون تاریکه کوچمون دیوار و آجرش یاس حیدر رو می کردن دل خورش رد پاها مونده روی چادرش دیوار و آجرش اینا که کینه از حیدر دارن مادر و می آزارن خورد زخم دل نمک لحظه‌ای که با گریه میگفت کمک بی توقف میزد مادر را کتک خورد خورد زخم دل نمک گوشوارش رو شکست دست سنگینی که راهمونو بست مادرم افتاد رو خاکا نشست گوشوارش رو شکست وقت برگشتنش راه و گم کرد هی صدا کردم برگرد گودال قتلگاه جلوی زینب جنجال قتلگاه مادرش اومد دنبال قتلگاه گودال قتلگاه پیراهن را درید جلو چشم مادر خنجر را کشید سمت خیمه واسه غارت میدوید پیراهن را درید وقتی گهواره را غارت بردن بچه ها سیلی خوردن @stayashura1402
پرت سوخت به آتیش کشیدن در خونه رو پیکرت سوخت بمیرم جلو چشمای زینبت معجرت سوخت پرت سوخت بمیرم توی کوچه ها می کشن دشمنا حیدرت رو با یه ضربه از تو گرفتن گل پرپرت رو گناه تو مادر چی بوده واما که روی تو اینجور کبوده واما علی دیگه طاقت نداره، واویلا که زهرا توو آتیش و دوده واما بند دوم بمیرم چی باید بگم از غم سیلی و تازیونه نزن بی حیا مادرم فاطمه نیمه جونه واویلا واویلا بمیرم که زخم دل حیدرت بی حسابه سلام علی دیگه توو کوچه ها بی جوابه واویلا چرا رنگ زینب پریده واما چرا قد مادر خیمده واما الهی که بارون بگیره، پشت در که آتیش به خونه رسیده واما ......... بند سوم توو کوچه یه جوری زدن اون غلافو به بازوی مادر که دسش جدا شد دیگه از توو دستای حیدر وای مادر بمیرم دوباره علی مونده و خنده ی تلخ مردم زمین خورده تو کوچه مادر برا بار چندم وای مادر چهل مرد جنگی رسیدن واما که دست علی رو ببندن واما بمیرم که یه عده نامرد، تو کوچه به اشکای حیدر می خندن واما ...‌.. بند چهارم واما نبودی ببینی توی کربلا خیمه ها سوخت توو عصر دهم چادر زینبت بی هوا سوخت واویلا واما نبودی توی کربلا بی کفن شد حسینت روی نیزه ها رفته بود راس نور دو عینت واویلا تو گودی گودال یه نامرد با کینه رسیده که اینبار بشینه رو سینه تن خونی شو توی گودال ، برگردوند نگفت خواهرش داره از دور می بینه احسان نرگسی @stayashura1402
🏴سرای شعر محتشم🏴
#روضه_حضرت_زهرا تاریکه کوچمون ترسم از اینه که باریکه کوچمون گرد و خاکه تا وقتی که کوچمون تاریکه
آه دستت بشکنه این که داری میزنی ناموس منه کجا مردی بی هوا زن رو میزنه آه دستت بشکنه آه تو آتیش و دود همه پیدا بودن فاطمه نبود زیر دست و پا گل یاسم شد کبود آه تو آتیش و دود خونیه پیکرت مجروهه کهنه تنت خورد به دیوار سرت... آه گوشواره شکست بی حیا سیلی زد با هر دو تا دست مادرم روی خاک کوچه نشست آه گوشواره شکست آه تا در رو شکست با لگد پهلوی مادر رو شکست نانجیبی قلب حیدر رو شکست آه تا در رو شکست آه بین قتلگاه پسر فاطمه رو کشتن بی گناه از روی پیکر حسین رد شد ی سپاه آه بین قتلگاه زینب به سر زنان سوی قتلگاه میدوه صوت مادر رو میشنوه @stayashura1402
رو به پیری می رود هر روز نوکر بیشتر گرد پیری می نشیند روی این سر بیشتر همت حی علی خیر العمل کمرنگ شد خیر در پرونده ام دارم ولی شر بیشتر آی آقای عزیز ما بیا برگرد که… دور از تو می شوم هر روز بدتر بیشتر از من این من را بگیر و چشم گریانم بده چون مقرب می شوم با دیده ی تر بیشتر دیرتر در وا کنی، بر من تفضّل کرده ای دوست دارم که بمانم پشت این در بیشتر یا عزیز الله ما را هم به زهرا وصل کن وصل کن ما را به قدر و نور و کوثر بیشتر هر کسی دارد ارادت به علیِ مرتضی پشت او بوده دعای خیر مادر بیشتر قدر زهرا را کسی نشناخت غیر از مرتضی قدر او معلوم می گردد به محشر بیشتر دلخوریم از اهل یثرب، از علی نشناس ها دلخوریم این روزها از کوچه،… از در بیشتر آتش اول چوب را سوزاند، اما فکر کن: عمدتا آتش اثر دارد به معجر بیشتر @stayashura1402
شلوغ بود دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود کاشکی روضه های قتلگاه تو دروغ بود شلوغ بود غروب بود یک نفس صدای یا مقلب القلوب بود بعد تیر و نیزه تازه وقت سنگ و چوب بود غروب بود غریب بود جای نعل تازه روی صورتش عجیب بود زیر چکمه های قاتلی که نا نجیب بود غریب بود غبار بود مادرش گوشه قتلگاه بی قرار بود خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود غبار بود پیکرت سه روز مانده بر زمین رها حسین من السلام علی غسیل بِالدِما حسین من کشته حسادت مردم بی وفا حسین من السلام علی ذبیح القفا حسین من **** سراب بود ناله های غربت حسین بی جواب بود غرق خاک و خون تن عزیز بوتراب بود سراب بود عذاب بود تشنه کشتنش ولی بین دو نهر آب بود خنده های حرمله به گریه رباب بود عذاب بود عمیق بود جای ضربه های نیزه رو تنش دقیق بود ساربان رسید و فکر بردن عقیق بود عمیق بود ای زمین خورده از آن نیزه بی هوا حسین من ای سر مقدست چراغ نیزه ها حسین من نوحه خون تو شده ملیکه السما حسین من السلام علی الغریب کربلا حسین من **** کبود بود مثل مادرش تمام صورتش کبود بود میکشه آدمو اینکه قاتلش حسود بود کبود بود شهید بود خواهرش رسیده بود و دیگه نا امید بود جای زخم و تیر و نیزه رو تنش شدید بود شهید بود اسیر بود پیکر مطهر حسین بر حصیر بود دختر فاطمه با حرمله هم مسیر بود اسیر بود مادرت رسیده تا گودی قتلگاه حسین من السلام علی قتیل بالرِماح حسین من بر تنت نمانده بود عمامه و ردا حسین من السلام علی جریح بالعصا حسین من **** فرات بود روضه خون لب عطشان حسین فرات بود لشکری راهی خیمه مخدرات بود فرات بود صبور بود خنجر کهنه به روی حنجرش صبور بود خون گرفته روی صورتی که غرق نور بود صبور بود عجول بود قاتلش نشسته روی سینه و عجول بود زیر دست و پا عزیز بضعه الرسول بود تمام شد مهر فاطمه به لبهای حسین حرام شد وقت غارت حرام خون به دل امام شد تمام شد پیکرت سه روز مانده بر زمین رها حسین من السلام علی غسیل بِالدِما حسین من کشته حسادت مردم بی وفا حسین من السلام علی ذبیح القفا حسین من @stayashura1402
هر که با خاک درت کام لبش بردارد  از همان کودکیش چشم به کوثر دارد  اولین آرزویم هست همانی باشم  که به لب نام تو تا لحظه ی آخر دارد  چند صد حج پیادست ثواب آنکه  قصد پا بوسی شش گوش تو در سر دارد  پادشاهان همه مبهوت مقامت گویند  این چه شاهی است مگر این همه نوکر دارد  چشم هایم شده چون شاخه ی پر باری که  چار فصلش زغمت میوه ی نوبر دارد  هر که بر داغ تو نگریسته پیغمبر نیست  گریه بر توست مدالی که پیمبر دارد  تکیه بر نیزه ی غربت زدی وفرمودی  چشم غارت به حرم این همه لشکر دارد  خواهرش گفت سرش را سر نیزه نزنید  کین هلال سر نی آمده دختر دارد  محسن عرب خالقی @stayashura1402