eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
432 عکس
63 ویدیو
30 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب فقط با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
... 🔻🔻 🔹🔸 معصومیه بود و که گوشه کنار حجره ها بی ادعا زندگی می کردند. در معصومیه همه جور آدمی بود. نه اینکه همه عارف و مجاهد بودند ولی جو غالب با بزرگی هایی بود که چشم پوشیدنی نیست... 🔹🔸 بعضی ساختمان ها، یک حجره را مثل کرده بودند و با گونی و سر بند و... تزیین کرده بودند وارد که می شدی انگار وارد جبهه شدی... روزها گاهی دوتا دوتا در این سنگرها برای هم روضه می خواندند، شب ها ... 🔹🔸 شب های جمعه برخی چند نفری تا صبح در سرداب ساختمان شهید مطهری بساط و گریه داشتند. برخی شبهای جمعه دل به صحرا می زدند و در های اطراف جمکران بساط اشک و آه و روضه داشتند. 🔹🔸 اما این ها بی دلیل نبود. یاد واقعا بین بچه زنده بود. بعدا از واحد شهدا هم می نویسم که چه بود و چه کرد. معصومیه، عافیت طلبانه نبود، بود. 🔹🔸 ، اساتید دروس بچه ها و رفیق آن ها بودند نه فقط استاد کرسی اخلاق. آقای و آقای و آقای و آقای علوی زاده و ... همه از شاگردان مرحوم آیت الله پهلوانی و ملازمان آیت الله بهجت بودند و در مدرسه درس فقه و اصول و... می گفتند. صبح به صبح دیدن این قله های نور، نور به دل طلبه ها می ریخت. 🔹🔸 های هفتگی، واقعا درس اخلاق و و آه بود. درس اخلاق بچه ها بود نه یک اجبار یا یک عادت، و واقعا درس تصمیم های بزرگ بود. واقعا لحظه تحول بود. یادش بخیر گریه بچه ها پا به پای اشک های آقای فروغی ... 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 https://eitaa.com/joinchat/4003725374Ce60d538cb7
💢نگاهی به شیوه مدیریت حجت الاسلام قوامی 🔻🔻 🔸🔹 یکی از مهمترین مولفه های مدیریت آقای قوامی بود. نگاه به افق های بلند، پذیرفتن دشواری ها و ریسک حرکت به سمت قله ها، برنامه ریزی برای اهدافی که شاید کمتر به چشم دیگران مهم بیاید ولی در منطق او جایگاه خاص دارد. 🔹🔸 قرینه مسجد معصومیه، یک ساختمان بلااستفاده بود دقیقا مثل فضای ساختمان مسجد ولی خالی... آقای قوامی تصمیم گرفته بود آنجا یک بسازد. برای خیلی ها عجیب و غریب بود. مدرسه علمیه را چه به سالن همایش؟ مرکز مدیریت برای تامین بودجه روی خوش نشان نداده بود. اما قوامی آینده ای را می‌دید که از اکنون باید ابزار و تجهیزاتش را آماده کند. 🔸🔹 با اینکه تامین نشد، اما این ها چیزی نبود که او را از تصمیمش منصرف کند. بخشی از اموال خودش را فروخت تا برای ساخت سالن اقدام کند. اهل ایستادن، معطل شدن نبود. به این سادگی ها مأیوس نمی‌شد ... به سختی افتاد ولی دست از تصمیمش برنداشت. 🔸🔹 آن سال ها مقام معظم رهبری بحث و را مطرح کرده بودند و فضای حوزه و دانشگاه گرم این مسئله و دغدغه بود. یک روز در حیاط مدرسه از آقای قوامی پرسیدم شما برای این دغدغه آقا چه برنامه ای دارید؟ گفت: یک گام ساخت همین سالن همایش است. خیلی برایم جواب عجیبی بود ولی بعدها که این سالن به محور برگزاری نشست های تخصصی و میزگردهای علمی بدل شد فهمیدم به کجا فکر می کرد. 🔸🔹 آقای قوامی خودش داشت، درس خارج می گفت. اهمیت و ریزه کاری های نظریه پردازی را درک می کرد با این همه به برخی لوازم یک مدرسه در و بین المللی هم فکر می کرد. 🔸🔹 برخی مدیران حوزه که اول چپ چپ به این تصمیم نگاه می کردند حالا گویی نظر دیگری داشتند... 🔸🔹 حالا با گذشت بیش از 10 سال از ساخت این سالن، معصومیه شاهد دها و شاید صدها همایش و اجلاس و نشست تخصصی بوده... @taalighat 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 https://eitaa.com/joinchat/4003725374Ce60d538cb7
💢 ، دو بخش دارد... 💢 ما هر چه می کشیم، از است... 🔻السلام علی الصدیقه الشهیده...🔻 🆔 @yadhaa
🔻🔻 💢 تواضع و بزرگواری آیت الله مصباح ☘ آیت الله وارد مدرسه شدند و در اتاق انتظار سالن همایش نشستند تا زمان ورود ایشان به سالن برسد. در اتاق انتظار حاج آقا ملکی (مدیر معصومیه)، آیت الله مصباح و بنده بودیم. قرار شد آقای ملکی قبل از جلسه موضوع را به ایشان بگویند. ☘ دلهره و داشتم که الان چه اتفاقی می افتد. نکند مخالفت کنند و همه زحمات و برنامه های ما بر باد رود. آقای ملکی آرام و بامقدمه شروع کردند به گفتن موضوع که در حاشیه مراسم قرار است تندیسی خدمت شما اهدا شود.... 💢 آیت الله که روی صندلی نشسته بودند با شنیدن این موضوع یک مرتبه حالت چهره شان شد با توام با آرامی فرمودند: آقا من اصلا به این کارها رضایت ندارم و سرشان پایین انداختند و دیگر هیچ نگفتند. 💢 با سکوت ایشان همه در سکوت فرو رفتند و فضا سنگین شد. با دیدن ناراحتی و واکنش ایشان ... اینطوری همه برنامه هایمان بهم می ریخت... 💢 آقای ملکی مجدد شروع به صحبت کردند که حاج آقا بچه ها خیلی زحمت کشیدند... آیت الله مصباح بعد از کمی تامل آرام سرشان را بالا آوردند و به این مضمون فرمودند: نمی خوام زحمت دوستان خراب شود ولی من به این کارها تمایل ندارم. دیگه ازاین کارها نکنید... ☘ ایشان از طرفی بشدت از اینکه مورد تجلیل قرار بگیرند، احتراز داشتند و از طرفی نمی خواستند زحمت بچه ها هدر برود. با بزرگواری از سلیقه شخصی خودشان گذشتند تا دل طلبه های جوان نشکند. 🆔 @taalighat
💢 گذری بر سوابق سیاسی انقلابی آیت الله مصباح _ 2 🔻🔻 دغدغه اسلامیت ❇️ داماد ایشان شش بار به زندان افتاد. آخرین زندانش سه سال طول کشید. یک اطلاعیه‌ آوردند که آقای مصباح در دفاع از امضا کنند. آقای مصباح اطلاعیه را خواندند و گفتند این اطلاعیه را اگر هم نوشته بودند، همین‌طور می‌نوشتند. اگر می‌خواهید ما امضا کنیم، یک چیزی از اسلامیت در آن بیاورید. بگویید مثلاً اجازه بدهند زندانیان سیاسی نماز جماعت بخوانند. بگویید اجازه دهند کتاب‌های مذهبی داشته باشند. بگویید اجازه داشته باشند قرآن داشته باشند. یک چیزی که نشان بدهد یک روحانی این را امضا کرده است؛ نه این که یک اطلاعیه را امضا کنم که یک کلمه هم از اسلام در آن نیست. این، غمِ اسلامیت و غصه اسلام بود. 🔻🔻 شبهه جشن نیمه شعبان ❇️ آقای مخالف جمهوری اسلامی است؟ نه؛ مخالف جمهوری اسلامی نیست. در همه انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کرده است و رأی داده و فعال بوده است. غم اسلامیت نظام داشتن که مربوط به این دوره نبوده است. می‌گویند آقای مصباح در که امام گفتند جشن نگیرید، جشن گرفته بودند. می‌گویند ، حافظه‌اش هم ضعیف است. من در معیت آیت‌الله مصباح در آن تاریخ در بودم. تاریخ و تقویم را هیچ‌کاری نمی‌شود کرد. ما 20 خرداد 1357 در معیت ایشان به لندن رفته‌ایم. بیست خرداد می‌شود چهارم رجب آن سال، و ما دو ماه آن‌جا بودیم. تا یکی دو روز مانده به رمضان، آن‌جا بودیم. بعد ایشان رفتند عمره و من رفتم بغداد. با هم در فرودگاه خداحافظی کردیم. آقای خودش دو ماه در درس آقای مصباح در آن‌جا شرکت کرد. آقای صادق و آقای بانکی آمدند. آن‌ها صبح تا شب در درس آیت‌الله مصباح بودند و من بعدازظهرها نوارهایش را پیاده می‌کردم که بعدها با عنوان «» منتشر شد. ما یک ماه و نیم قبل از آن و مدت‌ها بعدش در لندن بودیم. چه کسی جشن گرفت؟ نسل جوانِ ما را با این اخبار منحرف می‌کنند. اذهان را منحرف می‌کنند. ❇️ آقای مصباح را با امام امتحان کرد، با امام آغاز کرد و با مقام معظم رهبری ادامه داد. در زمان مقام معظم رهبری کار جدیدی نکرد، بلکه همان راه را ادامه داد. وقتی والده و پدر ایشان فوت کرد، مقام معظم رهبری پیام دادند و من می‌رفتم و جواب‌شان را تلگراف می‌کردم. مؤسسه در راه حق که آن وقت ما در  آن‌جا درس می‌خواندیم، امام پولش را می‌داد. آقای سید حسن صانعی زنده است. ابوالحسن نواب هم زنده است. دهنده و گیرنده هر دو زنده‌اند. هر ماه پول را می‌گرفتند و می‌آوردند و خرج می‌کردند. 🔻🔻 عشق به امام راحل ❇️ اصلاً آیت‌الله مصباح غیر امام را مرجع نمی‌دانست و با هیچ بیتی غیر از بیت امام ارتباط نداشت. اسم مؤسسه امام خمینی را من رفتم و از سید احمد آقا اجازه گرفتم و گفتم خانواده باید امضا کنند که ما می‌خواهیم از اسم امام استفاده کنیم. ایشان گفت این افتخاری است برای ما که اسم مؤسسه آقای مصباح، به نام امام خمینی باشد. ❇️ من خودم به عنوان یک طلبه از آقای مصباح پرسیدم که ما می‌خواهیم در راهپیمایی شرکت کنیم. اگر گفتیم زنده باد خمینی و کشته شدیم، حکمش چیست؟ گفتند مثل این‌که بگویید «الله اکبر» و کشته شوید. گفتند امروز «زنده باد خمینی» با «الله اکبر» مساوی است. به خدایِ علی با گوش خودم شنیدم. این مرد با امام فاصله داشت؟ ❇️ در زمستان سال 60 رفتند نزد امام و توضیح دادند که من در قم دارم یک کار علمی می‌کنم. امام فرمودند همین الان دو برابرش کنید، من پولش را می‌دهم. و من ماه بعد که رفتم پول بگیرم، دو برابر گرفتم. ❇️ من دیدم که ایشان در فوت امام چطور می‌لرزید. من دیدم که ایشان وقتی امام به مدرسه رفاه آمدند، هرچه اصرار کردیم که از در خصوصی داخل برویم، گفتند من می‌خواهم داخل این مردم، مثل این مردم در این گوشه بایستم و استادم را ببینم. ما چرا مرد نیستیم که به مواضع مصباح و افکار ایشان اعتراض کنیم؟ اشکال را مرد و مردانه بگوییم. چه اشکالی دارد؟ چرا حق را پنهان کنیم، چرا دروغ بگوییم، چرا تاریخ را تحریف کنیم؟ 📌 ادامه دارد... 🆔 @taalighat