eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
418 عکس
62 ویدیو
29 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه علمیه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب فقط با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹رفته‌بودند حوالی گنجنامه و شب شده‌بود. یکی رفته باشد آنطرفها می‌داند آنجا میان کوه و کوچه‌باغهای مسیر پر از سگ و شغال است. حالا آن سالهای قبل، لابد مسیر، کم رفت و آمدتر بود و سگها وحشی‌تر و آدم ندیده‌تر بودند. احمد با رفقا توی ماشین نشسته‌بود و سگها ماشین را دوره کرده‌بودند. احمد اصرار میکرد در را باز کند و به رفقا می‌گفت بروید بیرون ماشین. 🔹 رفقا سفت دستگیره‌ی در را چسبیده بودند و لرز برشان داشته‌بود که احمد مگر جنّی شده؟ کدام دیوانه‌ای می‌رود بین این سگهای وحشی؟ حسابی که ترس افتاد توی جان رفقا، احمد زد زیر خنده و نقشش را شکست. -: چِت شده بود تو؟ اموات آمرزیده! مگه از جان‌مان سیر شدیم بپریم وسط سگها؟ مگه دیوانه‌ایم چهاردیواری ماشین را ول کنیم؟ 🔸 احمد خندان گفت: آهان این شد حرف حساب! ، مثل این ماشینه. تا هست ایمنیم. اگر بزنی بیرون، گرگها و سگها تکه پاره‌ات می‌کنند. به قلم سیده زهرا برقعی (باتشکر از ایشان بابت ارسال خاطره) https://eitaa.com/taalighat