سلسله یادداشت های اندیشه های اقتصادیِ #مکتب_تاریخی بعد از انتخابات مجددا از سر گرفته خواهد شد.
هدایت شده از تأمُّلاتِ نظری
سلسله یادداشت های اندیشه های اقتصادیِ #مکتب_تاریخی بعد از انتخابات مجددا از سر گرفته خواهد شد.
هدایت شده از تأمُّلاتِ نظری
سلسله یادداشت های اندیشه های اقتصادیِ #مکتب_تاریخی بعد از انتخابات مجددا از سر گرفته خواهد شد.
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادی مکتب تاریخی ۱۸۴۰- ۱۹۱۷ میلادی [بخش اول]
🔸️ مکتبِ تاریخی، نخستین منتقدانِ #اقتصاد_کلاسیک هستند. می توان گفت که ظهور عقائد مکتب تاریخی در اقتصاد، با نوشته های #رشر و #لیست در دهه ی ۱۸۴۰ آغاز گردید و با مرگ #اشمولر در سال ۱۹۱۷ به پایان رسید. پیش از بیان عقائد اقتصادیِ این مکتب، مناسب است اجمالا به ریشه های آن در مکتب رمانتیک اشاره شود.
🔸️ سابقا اشاره شد که عقائد و مکتب های اقتصادی، #مبانی_فلسفی خاص خود را دارند. فی المثل پایه ی فلسفیِ فیزیوکراتها و سوداگرایان به دیدگاه های رنسانس پیوند دارد. پایه ی فلسفی مکتب کلاسیک به عقائد عصر روشنگری قرن هجدهم مربوط می شود. و پایه های فلسفی مکتب تاریخی، با رمانتیک گرایی مرتبط است؛ که خود منتقدِ فلسفه ی عصر روشنگری است. #رمانتیک_گرایی که در اوایل قرن نوزدهم بویژه در آلمان ظهور کرد، به طور کلی حرکتی عمومی علیه اندیشه های عقل گرایانه و روشنگریِ قرن های هفدهم و هجدهم میلادی بود. این حرکت در آلمان از گستردگی بیشتری برخوردار بود.
🔸️ رمانتیک گرایی با عقائد فردگرایانه و عقلانیت ابزاری به مخالفت پرداخت. [ بر اساس عقلانیت ابزاری افراد تنها تلاش می کنند منافع شخصی کوتاه مدت خود را حداکثر کنند.] رمانتیک گرایان، بر دیدگاه های کل گرایانه و جامعه نگر، برتری هدف جمعی بر فردی و اهمیت اوضاع تاریخی، جغرافیایی و نهادیِ خاص هر کشور تأکید داشتند. آنها از این جهت با دیدگاه و فرض های فردگرایانه و عقل گرایانه و جهان شمول کلاسیک ها مخالف بودند.
🔸️ بر مبنای عقائد رمانتیک گرایان، اقتصاد درجاتی از ابعاد ملی گرایی را در بر دارد. رمانتیک گرایی اهمیت ارزش های فرهنگی را در زندگی اقتصادی مورد تاکید قرار می دهد و تلاش می کند که رابطه ی بین یک سری فعالیت های فکری و رشد نیروهای مولد را توضیح دهد. [Vikor, D(1964), Economic Romanticism in the Twentieh Century, new book Society] این نکته لازم است بیان شود که شرایط و اوضاع و احوالِ فرهنگی و اجتماعی آلمان با انگلستان - در عصر رمانتیسم- تفاوت داشت و این خود زمینه را برای بروز نگرش های جدید در امور فلسفی و اقتصادی در آلمان فراهم می ساخت. برای مثال در سنت آلمانی- برخلاف انگلستان- اگر بحث #رفاه مطرح بود، رفاه جمع گرایانه مطرح بوده که بر رفاه فرد گرایانه ترجیح دارد.
🔸️ در اندیشه ی رمانتیک، جامعه و دولت صرفا مجموعه ای از افراد نبوده بلکه فراتر از آن است. در این اندیشه اصولا جامعه خود دارای روح، حیات، رشد و سقوط است. این اندیشه پایه ی فکریِ #مکتب_اقتصادی آلمان بود که به نامِ #مکتب_تاریخی معروف است. همچنین می توان ریشه ی عقائد مکتب اقتصاد ملی گرایی را نیز به تفکر رمانتیسم مرتبط دانست. طبق عقائد رمانتیکی، فلسفه قانون طبیعی و اندیشه ی #مطلوبیت گرایانه ی مرتبط با آن، رد می شود و مدیریت دولت بر اقتصاد بیشتر می شود.
@taammolatenazari
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادیِ مکتب تاریخی [بخش دوم]
🔸️اقتصاددانان، مکتب تاریخی را بر اساس موضع گیری های آرام یا شدید آنها نسبت به اقتصاد کلاسیک، به دو دسته ی #مکتب_تاریخی_قدیم و #جدید تقسیم می کنند. مکتب تاریخی قدیم تلاش می کرد؛ نگرش تاریخی بصورت نگرش مکمل اقتصاد کلاسیک مطرح شود، ولی مکتب تاریخی جدید، به دنبال جایگزینی نگرش تاریخی به جای نگرش کلاسیک بود. ویلهلم رُشر، هیلد براند، کنیس از بنیان گذاران مکتب قدیم بودند و اشمولر و زومبارت از بنیان گذاران مکتب تاریخی جدید شمرده می شوند.
🔰 عقائد اقتصادی مکتب تاریخی قدیم
🔸️ به نظر رُشر، حقائق اقتصادی نسبی هستند و تنها در چارچوب های خاصِ تاریخی و ملی اعتبار خواهند داشت. او با نسبی بیان کردن نظریه ی اقتصاد کلاسیک بنا داشت نظریه های کلاسیک را به زمان و مکان متصل کند و از جهان شمولی خارج کند. به عقیده ی رُشر؛ از راه استقراء می توان به تکامل نظریه ی اقتصادی اقدام کرد. او همچنین توسعه ی اقتصادی را دارای ویژگی های تکاملی -همانند زیست شناسی- می دانست. او در سال ۱۸۴۳ م با انتشارِ کتابِ #اقتصاد_سیاسی بر اساس روش تاریخی، در واقع مکتب تاریخی را بنیان گذاری کرد. همچنین در سال ۱۸۷۴ م کتابی تحت عنوان اقتصاد سیاسی در آلمان منتشر کرد. او از منتقدان متعادلِ اقتصاد سیاسیِ کلاسیک شمرده می شود.
🔸️ برونو هیلد براند را می توان دومین شخصیت از بنیان گذاران مکتب تاریخی قدیم نامید. وی مطالعاتِ زیادی در آمار و ابعاد مالی اقتصاد دارد. اقتصاد هم با ابعاد مالی مانند پول سر و کار دارد و هم با عناصر حقیقی مانند تولید و اشتغال. او بوجود قوانینی طبیعی که بر تمام جوامع حاکم باشد، عقیده نداشت. وی ادعای هماهنگی بین منافع شخصی و اجتماعی مورد نظر کلاسیک ها را رد می کرد. به نظر او لازم نیست علم اقتصاد قوانین تغییر ناپذیری بوجود آورد، بلکه وظیفه ی این علم آن است که نشان دهد که به رغمِ تحولات زندگی اقتصادی، انسانیت چگونه پیشرفت کند و زندگی اقتصادی چگونه می تواند در کمال انسانی نقش داشته باشد. [Scott, William A. (1993), The Development of Economics, Appleton-Century, pp. 223-224]
🔸️ کارل گوستاو آدولف کنیس (۱۸۲۱- ۱۸۹۸) از دیگر اقتصاددانان مکتبِ تاریخی قدیم به حساب می آید. وی ضمنِ رد کردنِ وجود قوانین اقتصادی، عقیده دارد که هر چیزی باید در ظرفِ تاریخی اش مورد بحث واقع شود. به نظر وی اقتصاد سیاسی تنها تاریخ عقایدی را پیرامون توسعه ی اقتصادی از زمانی به زمان دیگر بیان می کند. همچنین به نظر او پدیده های طبیعی و پدیده های اجتماعی تفاوت اساسی دارند. زیرا پدیده های اجتماعی بر خلاف پدیده های طبیعی، بر نهادها استوار بوده و در حالِ تغییر هستند. ملاحظه می شود که با وجود شباهت های عقائد اقتصاددانان مکتب تاریخی قدیم، آنها در عین حال دیدگاه های متفاوتی دارند. فی المثل: با وجودی که رُشر عقیده دارد می توان با روش استقراء به تکمیل نظریه ی اقتصادی اقدام نمود، هیلد براند عقیده دارد که می توان برای علم اقتصاد قوانین تاریخی استخراج کرد، ولی کنیس تدوین قوانین اقتصادی را نمی پذیرد.
🔸️ اقتصاددانان مکتب تاریخی قدیم در تلاش بودند روش اقتصاد سیاسی را از #قیاس به #استقراء تغییر دهند. اما یافتن داده های آماریِ کافی، نوعی محدودیت جدی برای اندیشه ی آنها بود. این در حالی است که برای کاربرد روش استقراء نیاز به آمار وجود دارد.
@taammolatenazari
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادیِ مکتب تاریخی [بخش سوم]
🔰اندیشه های اقتصادی مکتب تاریخی جدید
🔸️ اقتصاددانان مکتب تاریخی جدید بیشتر بر واقعیت های تاریخی تکیه می کردند و در تلاش بودند اقتصاد سیاسی را بر اساس روش تاریخی ایجاد کنند. از اینرو، بحث در اینجا بیشتر یک تحول اساسی و یا انقلاب در #علم_اقتصاد بود تا اصلاح آن علم. به بیان دیگر در نظر اقتصاددانان مکتب تاریخی جدید، برخلاف مکتب تاریخی قدیم که به اصلاح و تکمیل عقائد کلاسیک ها می پرداختند، نوعی جایگزینی علم اقتصاد مطرح است نه اصلاح و تکمیل. #روش_تاریخی بر جمع آوری داده های تاریخی و کشف حقیقت از طریق آن استوار می باشد. اگر چه این روش می تواند به عنوان یک عنصر کمکی در کنار دیگر روش های علمی مفید باشد، اما به عنوان یک روش مستقل کارساز نمی باشد. در این بخش به بررسی اجمالی چندی از اقتصاددانان معروف این مکتب می پردازیم.
1️⃣ گوستاو فون اشمولر [۱۸۳۷- ۱۹۱۷] از اقتصاددانان معروف آلمانی است. به نظر اشمولر جمع آوری واقعیات تاریخی، بسیار مهم تر از نظریه پردازی قیاسی است. او پیش فرضِ #ثبات_سایر_شرایط در مطالعه ی یک پدیده ی اقتصادی را مورد اعتراض قرار می داد. او همچنین عقیده داشت که نباید پدیده های اقتصادی را جدا از هم مورد مطالعه قرار داد. همچنین اشمولر عقیده داشت که در مطالعات اقتصادی، باید امور ارزشی و اخلاقی نیز مورد توجه واقع شود. به عنوان مثال: دولت و دیگر گروه های اجتماعی باید عدالت را نهادینه نمایند. وی همچنین اشاره می کند که #پیشرفت_اقتصادی با اصلاح در نهادهای اجتماعی و اقتصادی گره خورده است و نهادهای اقتصادی محصول احساس، اندیشه و عمل به سنت ها و قوانین هستند. به عقیده اشمولر اینکه فرض شود تنها تعدادی نهاد معین و همیشه ثابت وجود دارد، نادرست است. [نهایی گرایان تنها نهاد مؤثر را #نفع_شخصی دانسته و بقیه نهاد ها را ثابت و عملا خنثی در نظر می گیرند.] این ادعا که همه ی پیشرفت اقتصادی جنبه ی فنی دارد، قابل دفاع نیست. و همچنین این مطلب که بین منافع شخصی و اجتماعی هماهنگی وجود دارد، قابل قبول نیست. ضمنا اشمولر از تعرفه ی کارشناسانه برای حمایت از صنایع داخلی دفاع می کرد؛ زیرا وی بیشتر دغدغه ی یک اقتصاد ملی داشت.
2️⃣ ورنر زومبارت [۱۸۶۳- ۱۹۴۱] از شاگردان اشمولر و از دیگر اقتصاددانان مکتب تاریخی جدید بود. او در اوایل فعالیت های علمی، بیشتر به هواداری از رویکردهای سوسیالیستی معروف بود. او به دنبال توضیح ظهور و صعود سرمایه داری بود. او عقیده داشت که #سرمایه_داری بر فعالیت بازرگانی، دولت مدرن و فرآیند ماشینی استوار است. زمبارت، این عقیده ی "وبر" را که اصلاح طلبانِ مسیحی باعث ایجاد روحیه ی سرمایه داری گردیده اند زیر سؤال برده، ادعا می کند که اعمال و عقائد هوادارانِ مذهب یهود بود که موجب آن پدیده شد. زمبارت نیز همانند دیگر متفکران مکتب تاریخی تأکید می کند که قوانین اقتصاد کلاسیک مانند سایر قوانین اقتصادی، نه جهان شمول هستند و نه حرف آخر را می زنند، بلکه آنها تنها برای نظام سرمایه داری اعتبار دارند.
3️⃣ ماکس وبر [۱۸۶۴- ۱۹۲۰] دیگر متفکر مکتب تاریخی است. یک کار اساسی وبر مطالعه ای است که وی در مورد پیوند پروتستانیسم، شاخه ای از مسیحیت اصلاح شده، و تکامل نظام اقتصاد سرمایه داری انجام داده است. وبر این ایده ی مارکسیستی را که اصول و عقائد مذهبی صرفا مظاهری ایدئولوژیک از شرائط اقتصادی و شیوه ی تولیدی خاص هستند، رد می کند. به نظر وبر #عقائد_مذهبی دارای هویت مستقلی هستند و می توانند بر تحولات اجتماعی تأثیر بگذارند. وبر #سرمایه_داری را نتیجه و معلولِ #اصلاحات_مذهبی بر می شمارد و نه علت آن. وی تاکید می کند که #مذهب بيشترين قدرت تأثیرگذاری در ایجاد "روح سرمایه داری" داشته است. "ریچارد تانی" و دیگران بحث وبر را به چالش کشیده اند. تانی تأکید می کند با وجودی که مذهب روی دورنمای زندگی تأثیر می گذارد، اما تحولات اقتصادی و اجتماعی نیز روی مذهب مؤثر هستند. به نظر تانی، وبر تنها یک روی سکه را مورد توجه قرار داده است.
به نظر وبر ظهور و رشد فعالیت های تجاری و بازرگانی، باعث شده که طبقات متوسط جامعه از عقیده ی کاتولیک فاصله بگیرند. زیرا طبق عقیده ی کاتولیک ها گرفتنِ #بهره از #پولِ قرض داده شده ممنوع است. اصولا در آن زمان کاتولیک ها نسبت به انگیزه های مادی و اقتصادی بدبین بودند. اما بر اساس اندیشه های اصلاح طلبی دینی پروتستان- مثل عقائد پیروان کالون و لوتر- گرفتنِ #سود و بهره، #انباشت_ثروت و غیره مورد تشویق واقع می شد و از نظر دینی صحیح بود. در نتیجه رویکرد پروتستانی از مذهب ایجادگر سرمایه داری شناخته می شد. تانی ضمن پذیرش این موضوع، که اصلاح گری دینی مشوق فعالیت سودآور است، اضافه می کند که تحولات اقتصادی از قبیلِ گسترش تجارت از قرن شانزدهم میلادی به بعد نیز روی عقائد کلیسا مؤثر بوده است.
@taammolatenazari
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادی مکتب تاریخی [بخش چهارم]
🔸️ تاکنون به تفکر اقتصاددانانی از مکتب تاریخی اشاره شد که اهل آلمان بوده اند. در این بخش اجمالا به عقائد آن دسته از صاحب نظرانِ مکتب تاریخی اشاره می شود که غیر آلمانی هستند. از میانِ ایشان می توان به #جونز، #لزلی، #اینگرام، #بگیوت، #توین_بی و #اشلی اشاره کرد.
1️⃣ ریچارد جونز [۱۷۹۰- ۱۸۵۵] اقتصاددانِ انگلیسی از مکتب تاریخی است. وی نیز در صدد بود که #علم_اقتصاد را بر مبنای تکامل و تاریخ پیش ببرد. به عقیده ی جونز حقائق دو دسته می شوند که برخی جهان شمول هستند، ولی بسیاری دیگر به شرایط خاصی مربوط می شوند. اشتباه مکتب کلاسیک به نظر جونز این است که؛ قوانین استخراج شده از دسته ی دوم را نیز جهان شمول می دانستند. جونز بیشتر طرفدارِ منشِ #تجربه_گرایی و #استقراء است. او به اندیشه ی #قیاس گرایانه انتقاد می کند و عقیده دارد که نظریه پردازِ اقتصادی، پیش از اقدام به تعمیمِ یک موضوع، باید داده های کافی جمع آوری نماید. جالب توجه است که وی اقتصاد را در یک فرآیندِ بین رشته ای مورد مطالعه قرار می دهد.
2️⃣ توماس ادوارد کلایف لزلی [۱۸۲۵- ۱۸۸۲] از اقتصاددانان ایرلندیِ مکتب تاریخی است. او آثاری در مورد فلسفه ی سیاسی، اخلاق و اقتصاد از خود بجای گذاشته است. لزلی واقع نمایی فرض های کلاسیک ها را زیر سوال می برد و هم پیش بینی های آنها را بی اعتبار می داند. از اینرو وی با موضعی رادیکال تر از دیگران به اقتصاد کلاسیک انتقاد می کند. او در بررسی های علمی، استنباط قیاسی را رد کرده و راه حل های #تاریخی و #نهادی را پیشنهاد می کند. تاثیر تاریخ در نظر او بسیار بوده، به گونه ای که تقریبا معتقد بود همه ی مطالعات و خط مشیها با تاریخ پیوند دارد.
3️⃣ جان کلیس اینگرام [۱۸۲۴- ۱۹۰۷] از دیگر ایرلندی های مکتب تاریخی است. او می گوید نظریه ی اقتصاد کلاسیک، دارای نگرشِ اتم گرایانه است، از امور اخلاقی بیگانه بوده و بیش از حد به مسأله ی ثروت اهمیت می دهد. به نظر او اینکه #عقلانیت_ابزاری انگیزه ی حاکم بر فعالیت های انسانی است، صحیح نیست. به عقیده اینگرام، اقتصاد قسمتی از جامعه شناسی است؛ بنابراین باید خود را در معرضِ مطالعاتِ تجربی قرار دهد. او همچنین عقیده دارد که با توجه به اینکه اقتصاد جزئی از یک کل پیچیده است، نمی تواند بصورتِ مجزا از دیگر رشته ها مورد مطالعه قرار گیرد. همچنین نباید اقتصاد بصورت ایستا بررسی شود، زیرا ماهیتی پویا دارد. اینگرام عقیده دارد که واقعیت های اقتصادی و اجتماعی بدونِ در نظر گرفتنِ تاریخ، قابل شناخت نیستند.
4️⃣ والتر بگیوت [۱۸۲۶- ۱۸۷۷] یکی از صاحب نظرانِ انگلیسی، از مکتب تاریخی است. کتابِ "بازار پول" و "خیابان لومبارد" او برای صاحب نظرانِ پول و بانک آشناست. او عقیده دارد که در علمِ اقتصادِ کلاسیک، ساده سازی هایی صورت گرفته که قابل دفاع نیست. برای مثال این فرضِ کلاسیک ها که انسان ها خصوصیاتِ یکسانی دارند، واقعیت ندارد. به عقیده ی او توجه به نوعی ترکیبِ واقعیت و نظریه در اقتصاد کارسازتر از نگرشِ کلاسیک هاست.
5️⃣ آرنولد توین بی [۱۸۵۳- ۱۸۸۳] یکی از ناکام ترین اقتصاددانانِ انگلیسی با اندیشه ی مکتب تاریخی است که عمر کوتاه و در عین حال با برکتی داشته است. او در موردِ اصلاحاتِ اجتماعی، مسائلِ کارگری و فقر، تدریس و سخنرانی های فراوانی داشته است. او در عین حال علیه آثار منفیِ انقلابِ صنعتی مبارزه می کرد. به نظر توین بی آزادیِ اقتصادی بر عکسِ تصور کلاسیک ها به رقابت دامن نزده، بلکه جامعه را به انحصار می کشاند. او عقیده داشت که دولت می تواند از راه چارچوب های نهادی، فعالیت های رفاهی انجام دهد. و از توسعه، تعاونیها، تشکل ها و اتحادیه ها دفاع نماید. توین بی تأکید می کند که نظریه باید بر واقعیت های تاریخی استوار باشد و در عینِ حال برای شناختِ تاریخ، کاربردِ بدنه های تئوریک مورد نیاز است.
6️⃣ ویلیام جیمز اشلی [۱۸۶۰- ۱۹۲۷] در لندن به دنیا آمده است. در دانشگاه آکسفورد به مطالعه ی اقتصاد پرداخت. شاید بهترین اثر وی، مقدمه ای در تاریخ و نظریه ی اقتصاد انگلیسی باشد که بین سال های ۱۸۸۸ تا ۱۸۹۳ منتشر گردید. اشلی با دیدگاه های بی طرفانه به دنبالِ یافتنِ روش تاریخی برای مطالعه ی اقتصاد بود. به نظر وی همانگونه که جامعه تاریخ دارد، اندیشه های اقتصادی نیز دارای تاریخ هستند. اما اندیشه های اقتصادی بیانگرِ اوضاعِ متغیر و متفاوت جوامع هستند. از اینرو، علم اقتصاد نیز نمی تواند پدیده ای مطلق و جهان شمول باشد، بلکه باید در قالبِ دوره های تاریخیِ خاص خود مورد ارزیابی و قضاوت واقع شود.
@taammolatenazari
✍️🏼 بخش پنجم و پایانیِ سلسله یادداشت های #مکتب_تاریخی تا ساعاتی دیگر بارگذاری خواهد شد. بعد از این یادداشت واردِ اندیشه های اقتصادی #سوسیالیست ها و #مارکسیست ها خواهیم شد.
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادیِ ملی گرایی [بخش پنجم]
🔸️ منظور از اندیشه ی ملی گرایی، وجود عقائدی است که دغدغه ی اقتصاد ملی و داخلی دارند و به اقتصادِ فرد گرایانه و در مواردی روابط اقتصادی با خارجیها بدبین هستند. ملی گرایان منافع ملی را بر منافع فردی مقدم می دارند. اجمالا به اندیشه های اقتصادی برخی از ایشان اشاره می شود.
1️⃣ الکساندر همیلتون [۱۷۵۷- ۱۸۰۴] اقتصاددان ملی گرای آمریکایی است که ضمنِ طرفداری از وضعِ تعرفه بر واردات، به مخالفت با دیدگاه آزادیِ تجارتِ آدام اسمیت پرداخت و معتقد بود که دولت باید از صنایع داخلی حمایت کند.
2️⃣ دانیل ریموند [۱۷۸۶- ۱۸۹۴] از دیگر صاحب نظرانِ اقتصاد ملی گرایی، دیدگاه آدام اسمیت در مورد هماهنگیِ منافع اجتماعی و فردی را رد کرده و مسیر رشدِ ثروت ملی را متفاوت از رشدِ ثروت فردی می دانست. ریموند حمایت از صنایع داخلی را در راستای بالا بردنِ قدرت اقتصاد ملی در مقابلِ اقتصادِ دیگر کشورها می دانست.
3️⃣ بنجامین فرانکلین [۱۷۰۶- ۱۷۹۰] از اقتصاددانان معروف آمریکایی است که به مردِ علم و عقل و عمل نیز معروف است. او عقیده داشت که وجودِ میزانِ معینی از #حجم_پول در جامعه ضروری است و کمتر از آن باعثِ بالا رفتنِ #نرخ_بهره می گردد و بیشتر از آن نیز موجبِ افزایش قیمت ها و کاهشِ ارزش پول خواهد شد. او عقیده دارد که سه راه برای ثروتمند شدن وجود دارد که عبارتند از: پیروزی در جنگ (که نوعی غارتِ اموال دیگران است.) تجارت (که نوعی تقلب است.) و کشاورزی که مهمترین و تنها راه شرافت مندانه ی توسعه ی ثروت است. ضمنا او تولیداتِ صنعتی را نیز به عنوانِ ابزار تقویت تولیدِ کشاورزی مورد توجه قرار می دهد.
4️⃣ توماس پین [۱۷۳۷- ۱۸۰۹] از دیگر اقتصاددانانِ آمریکایی که بر حمایتِ دولت از فقیران، از کار افتاده ها و ارائه ی آموزش مجانی و ایجاد اشتغال برای بیکاران تأکید داشت. او یکی از طرفدارانِ جدی راه اندازیِ نظام #تأمین_اجتماعی توسط دولت بود. وی در این رابطه، نوعی مالکیت اشتراکی را برای منابعِ ثروت (بویژه زمین) مطرح کرده و اختصاص یافتنِ زمین به فرد یا گروه خاصی را نادرست می شمرد. او مشکلِ توزیعِ غیر عادلانه را متوجه نظام اقتصادی و حکومت دانسته و عقیده داشت که دولت می تواند از راه یک نظامِ مالیاتی کارآمد و طراحی نوعی نظامِ توزیعِ مجدد، #عدالت برقرار سازد.
5️⃣ هنری جرج [۱۸۳۹- ۱۸۹۷] دیگر اقتصاددانِ مشهورِ آمریکایی است. او نیز همانندِ ریکاردو و فیزیوکراتها عقیده داشت که #مالیات باید تنها از رانت زمین گرفته شود. از آنجا که در آمریکای آن روز خرید و فروش زمین فعالیتی مبتنی بر #سفته_بازی بود و دیدگاه مالیاتی جرج در این رابطه موجه بود. البته دلیل فیزیوکراتها برای گرفتنِ مالیات انحصاری از زمین، بر پایه ی عقیده ی آنها به انحصاری بودنِ ثروت در زمین بود، ولی جرج چنین عقیده ای نداشت. دیدگاه فیزیوکرات ها بر توسعه ی کشاورزی استوار بود، ولی نگرش جرج، فعالان اقتصادی را از کشاورزی به دیگر مشاغل، مثل صنعت جهت می داد. جرج با راه حل های سوسیالیستی و دولتی شدنِ اقتصاد مخالف بوده و آن را موجبِ فساد و کاهشِ انگیزه ی #بخش_خصوصی می دانست. او همچنین با خوش بینی نسبت به پیشرفتِ #تکنولوژی، مخالفِ دیدگاه بدبینانه ی مالتوس بوده و #بازدهی_نزولی را رد می کرد. وی عقیده داشت که رشدِ فرآورده های مورد نیازِ بشر با توجه به #تحولات_فنی، بیشتر از رشد جمعیت است.
@taammolatenazari
تأمُّلاتِ نظری
✅️ #مکتب_تاریخی؛ اندیشه های اقتصادیِ ملی گرایی [بخش پنجم] 🔸️ منظور از اندیشه ی ملی گرایی، وجود عقائ
6️⃣ فردریک لیست [۱۷۸۹- ۱۸۴۶] از معروف ترین اقتصاددانانِ ملی گرای آلمانی است که به عنوانِ یکی از بنیان گذارانِ #مکتب_تاریخی و #مکتب_ملی_گرایی نیز از وی نام برده می شود. او یکی از منتقدانِ بسیار جدی #مکتب_کلاسیک می باشد. اجمالا به اهم اندیشه های او اشاره می کنیم:
🔸️ به نظر وی منافع آزادی تجاریِ مورد نظر اسمیت و دیگر کلاسیک ها جهان شمول نبوده، بلکه هر کشور با توجه به شرائطِ خاص خود و با وضعِ تعرفه باید از فرآورده های داخلی حمایت کند.
🔸️ لیست برای حضور #دولت در اقتصاد اهمیت زیادی در نظر داشت و موفقیت هر کشور در امور اقتصادی را به اجرای سیاست های اقتصادیِ دولت مرتبط می ساخت. در سال ۱۸۳۷ م کتابِ "نظام طبیعی اقتصاد سیاسی" و در سال ۱۸۴۱ کتابِ "نظام ملی اقتصاد سیاسی" وی منتشر گردید.
🔸️ یکی از انتقادات مهم او به کلاسیک ها، عقیده ی آنها به وجودِ قوانین اقتصادیِ جهان شمول و فرد گرایانه بود. وی هدفِ #علم_اقتصاد را حل و فصلِ مسائل و مشکلات ملی و عمومی می دانست و دیدگاه های خصوصی نگر و فردی نگر در این رابطه را رد می کرد.
🔸️ به نظر لیست، زندگی بسیار فراتر از بحثِ #ارزش_مبادله و #ارزش_مصرف است. قدرتِ مولد یک کشور به عقیده ی او؛ #فرهنگ و #مذهب و عناصرِ مهم دیگری نیز هست و تنها یک رابطه ی مادی، اقتصادی و فنی نیست. اندیشه های اقتصادی لیست در اقتصاد، اهمیت عملی بیشتری دارد تا اهمیت علمی.
🔸️ لیست اقتصاد را یک کل اندام وار در نظر گرفته و نگرش توسعه ای و تکاملی به آن دارد.
◽️ به طور کلی؛ #ملی_گرایی در اقتصاد، یک اندیشه ی مستقل در نقد کلاسیک به حساب می آید. ملی گرایی دیدگاه فرد گرایانه و جهان شمول کلاسیک ها را رد کرده و حمایت از #اقتصاد_ملی را مورد توجه قرار می دهد. ملی گرایان قدرت ملی را صرفا به امور مادی و اقتصادی محدود نمی کند.
@taammolatenazari
📚 بنده در کانال #تأملات_نظری، بنا دارم در موضوعات ذیل کتاب هایی که می خوانم، چکیده اش را تقدیم همراهان کنم تا ابتدائا بصورت جمعی آگاه شویم، سپس منسجم و تشکیلاتی کنش گری اجتماعی داشته باشیم.
1️⃣ تاریخ عقائد اقتصادی (تا کنون تا بحث #مکتب_تاریخی سلسله یادداشت هایی تقدیم شده است.)
2️⃣ آشنایی با اصطلاحات و مفاهیم اقتصادی (بدون فهم صحیح از اقتصاد نمی توان کنش گری معقول و سنجیده ای داشت)
3️⃣ نقد نظام سرمایه داری در آثارِ متفکرین و اندیشمندان و محققان غربی
4️⃣ فلسفه ی اقتصاد
5️⃣ اقتصاد توسعه
6️⃣ نظام های اقتصادی
7️⃣ اقتصاد سیاسی
8️⃣ روش شناسی علم اقتصاد
9️⃣ فقه الاقتصاد و تأملاتی در اقتصاد اسلامی
0️⃣1️⃣ مقایسه ی تطبیقی اقتصاد تعاونی از منظر اسلامی و اقتصاد مدرن
1️⃣1️⃣ اقتصاد مقاومتی و مردمی سازی اقتصاد
2️⃣1️⃣ غرب شناسی انتقادی
3️⃣1️⃣ روشنفکری در ایران و سیر تطور آن از آغاز تاکنون
4️⃣1️⃣ تأملاتی در علوم انسانی و اسلامی سازی آن
@taammolatenazari
📚 لینک ۵ یادداشتِ مربوط به اندیشه های اقتصادیِ #مکتب_تاریخی تقدیم شما فرهیختگان می شود. مکتب تاریخی، اولین منتقدانِ اندیشه های اقتصادیِ مکتب کلاسیک می باشند.
1️⃣ بخش اول ↙️
https://eitaa.com/taammolatenazari/1148
2️⃣ بخش دوم ↙️
https://eitaa.com/taammolatenazari/1158
3️⃣ بخش سوم ↙️
https://eitaa.com/taammolatenazari/1166
4️⃣ بخش چهارم ↙️
https://eitaa.com/taammolatenazari/1193
5️⃣ بخش پنجم ↙️
https://eitaa.com/taammolatenazari/1212
@taammolatenazari
هدایت شده از تأمُّلاتِ نظری
✍️🏼 باور بفرمایید؛ بدونِ آگاه شدنِ توده ی مردم، مخصوصا عناصر دغدغه مند و معتقد و متعهد به انقلاب اسلامی، نمی توان با جریانِ #سرمایه_داری در ایران یا همان #نئولیبرال_های_ایرانی مقابله و مبارزه کرد. آگاه شدن هم در وحله ی اول با #مطالعه_کردن و #اندیشیدن آغاز شده و سپس با کنش گری در عرصه ی اجتماع کار به تدریج به سرانجام خواهد رسید ان شاء الله.
📚 بنده در کانال #تأملات_نظری، بنا دارم در موضوعات ذیل کتاب هایی که می خوانم، چکیده اش را تقدیم همراهان کنم تا ابتدائا بصورت جمعی آگاه شویم، سپس منسجم و تشکیلاتی کنش گری اجتماعی داشته باشیم.
1️⃣ تاریخ عقائد اقتصادی (تا کنون تا بحث #مکتب_تاریخی سلسله یادداشت هایی تقدیم شده است.)
2️⃣ آشنایی با اصطلاحات و مفاهیم اقتصادی (بدون فهم صحیح از اقتصاد نمی توان کنش گری معقول و سنجیده ای داشت)
3️⃣ نقد نظام سرمایه داری در آثارِ متفکرین و اندیشمندان و محققان غربی
4️⃣ فلسفه ی اقتصاد
5️⃣ اقتصاد توسعه
6️⃣ نظام های اقتصادی
7️⃣ روش شناسی علم اقتصاد
8️⃣ فقه الاقتصاد و تأملاتی در اقتصاد اسلامی
9️⃣ مقایسه ی تطبیقی اقتصاد تعاونی از منظر اسلامی و اقتصاد مدرن
0️⃣1️⃣ اقتصاد مقاومتی و مردمی سازی اقتصاد
1️⃣1️⃣ غرب شناسی انتقادی
2️⃣1️⃣ روشنفکری در ایران و سیر تطور آن از آغاز تاکنون
3️⃣1️⃣ تأملاتی در علوم انسانی و اسلامی سازی آن
@taammolatenazari