eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
16هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدایا باتوکل به اسم اعظمت ✨پنجره ماه ربیــ🌸ــع الاول را بازمیکنیم 🌸1 مــ🌙ـاه خیر وبرکت ✨1 مـ🌙ــاه سلامتی وسعادت 🌸1 مـ🌙ــاه آرامش وپیشرفت ✨1 مــ🌙ـاه زندگی پرازموفقیت 🌸به همه ما عطابفرما💝😊 ✨ الهی آمین❣ ‎‌‌ 💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✳️الهی به امید تو ✳️ ‎‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🍁آخرین یکشنبه پاییزی را پربرکت کنیم ‌ با عطر خوش صلوات🍁 🍁اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🍂مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🍁وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست ما بر کرم 💝 و رحمت مهـدی باشـد عشق ما آمدن 🌸🍃 دولت مــهدی باشـد اول ماه ربیـع 🌸🍃 از کرمت یا سلطان روزی ما فرج حضرت مهـدی باشد💝 فرارسیدن ماه ربیع‌الاول تهنیت باد🌸🍃 ‎‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست ما بر کرم 💝 و رحمت مهـدی باشـد عشق ما آمدن 🌸🍃 دولت مــهدی باشـد اول ماه ربیـع 🌸🍃 از کرمت یا سلطان روزی ما فرج حضرت مهـدی باشد💝 فرارسیدن ماه ربیع‌الاول تهنیت باد🌸🍃 ‎‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرم ڪرده سـفارش ڪه بگـــو اولِ هـــــر ↶↶↶ مـــــ🌙ـــاه 💚 پیراهن سـیاه زِ تــن دور می ڪنیم آن را ذخـیره کفن و گور می ڪنیم اجر دو ماه گــریه بر غـربتِ حسین تقدیم مادرش از ره دور می ڪنیم اول ماه سپردم گره ها را بہ حسین بأبـے انـت و أمــے یـا حســیــــن❤️ 🎊حلول ‎‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شیشه عطر ربیع 🌹لب دیوار شکست ... 🌹و هوا پر شد از بوی خدا 🌹و من اینگونه دعایت کردم... 🌹که خدا در همه جا، 🌹باز کنارت باشد... 🌹 سلام روز شما بخیر 🌹حلول ماه ربیع الاول مبارک 🌹 ربیع الاولتون پر از بهترینها
☝️۰۰۰ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ٢٧ مهر ماه ١٣٩٩ 🌞اذان صبح: ٠۴.۵٠ ☀️طلوع آفتاب: ٦.١۴ 🌝اذان ظهر: ١١.۴٩ 🌑غروب آفتاب: ١٧.٢۵ 🌖اذان مغرب: ١٧.۴٣ 🌓نیمه شب شرعی: ٢٣.٠٧
یـاذالجـلال والا کرام... یکشنبـه ... صدمرتبه... 🌸 یکشنبه ۱۰۰ مرتبه 💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐 🌸ای صاحب جلال و بزرگواری 💗این ذکر موجب فتح و نصرت می‌شود 👇 ✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛ رکعت اول⇦حمد و 3 ڪـوثر رکعت دوم⇦حمد و 3 توحید 📚جمال الاسبوع۵۴
✅معجون چربی سوزی قبل صبحانه 👈موادلازم 👌عسل 1 ق🍯 👌آب ولرم 1 لیوان💧 👌پودر دارچین 1 ق🍂 ✍همه را با هم ترکیب و هر روز قبل از صبحانه با معده خالی بنوشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سلام به خدای مهربان 🌸 سلام به ماه نـــو سلام به اولین روز ماه خوب ربیع الاول سلام به خیر و برکت سلام به عشق و مهربانــی سلام به شما دوستان خوبم صبح شما بخیر و نیکی 🌸 در ماه جدید براتون 🌸 بهترینها رو آرزو دارم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸سلام به یکشنبه ۲۷ مهرماه خوش آمدین 🍃🌸خدایا؛   🍃🌸تو را به مناسبت‌های عزیز این ماه گرامی قسم می‌دهیم؛   🍃🌸این ماه را بر تمام شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت قرار بده،   🍃🌸و در ظهور ارباب و مولای ما؛ امام زمان(عج) تعجیل بفرما،   🍃🌸و به ما توفیق بهره بردن از فضایل این ماه عنایت فرما،   🍃🌸و تمام مریضها را به حرمت این ماه شفا بده،   🍃🌸و مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما.   آمین ربّ العالمین. 🍃🌸حلول ماه ربیع الاول ماه شادمانی اهل بیت علیهم السلام بر شما عزیزان مبارک باد🌸🍃 ‎‌‌‌‌‌‌
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و چهارم ✍ بخش سوم 🌺صدای زنگ تلفن باعث شد عمه جلوتر از ما خودشو برسونه به تلفن …. علیرضا خان بود صدای فریادش از پشت گوشی هم میومد چیزی نگفت : فقط داد می زد بگو اون اسماعیل بیاد دنبال من زود …و گوشی رو قطع کرد … یکساعت بیشتر طول نکشید که علیرضاخان اومد … اونقدر عصبانی بود که می ترسیدم من رو هم بزنه …. سر عمه فریاد کشید خوب شد حالا ؟ صد دفعه نگفتم این (……) رو هم نزنین؟ … به جای عمه حمیرا صداشو بلند کرد و گفت اگر خودت همون روز حسابشو رسیده بودی الان این طوری نمیشد …. علیرضاخان باز سر عمه داد زد چرا الان جلوشونو نگرفتی؟ میرن یک کاری دستمون میدن عقل ندارن که …. عزت و دو تا دیگه از گارگر ها امروز از کارخونه جیم شدن زنگ زدم به غلامرضا بگم اونم گوشی رو بر نداشت ….حالا چه خاکی به سرمون بریزیم ، اون عزت لاته می زنه اونو می کشه خونش میفته گردن ما …. و نشست روی مبل انگار زانوهاش قدرت نداشت . عمه هم بدون اینکه یک کلمه حرف بزنه نشست کنارش …… و منو و حمیرا هم نشستیم …. همه فهمیده بودیم که دیگه بحث فایده نداره و تیر از کمون رها شده و بازگشتی نیست باید صبر کنیم …. 🌺مرضیه چایی آورد همه خوردیم انگار بهش احتیاج داشتیم … عمه مرتب آیه الکرسی می خوند و نذرهای مختلف می کرد و منم با خدا راز نیاز می کردم … خدایا اگر کارم اشتباه بوده منو مجازات کن خدایا این بلا رو از سرمون دور کن … و یادم افتاد وقتی من به هادی گفتم که اعظم برادرشو میاره خونه و به من نظر داره به من گفت تو دروغ میگی می خوای تهمت بزنی در حالیکه می دونست من آدم دورغ گویی نبودم . از این که اون دوتا برادر این طور از حق خواهرشون دفاع می کردن احساس خوبی داشتم و حسودیم شد … ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○