هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
مهدی جان❣
قـلب مرا با بی قراری ساختند
ابـرچشمم رابهاری ساختند
انتظارت افضل اعمال من
هرکسی رابهرکاری ساختند
🌼تعجیل درامرظهورش صلوات🌼
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
به هر چه #عشق بورزى، به آن #قدرت میدهى....
از هر چه #بترسى، به آن #قدرت دادهاى....
به هر چه #قدرت بدهى آن را #جذب خواهى كرد....
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#دعا_برای_همه
💎زن کشاورزی بیمار شد. کشاورز به سراغ مرد مقدسی رفت و از او خواست برای سلامتی زنش دعا کند. راهب دست به دعا برداشت و از خدا خواست همه ی بیماران را شفا بخشد. ناگهان کشاورز دعای او را قطع کرد و گفت:« صبر کنید. از شما خواستم برای زنم دعا کنید؛ اما شما برای همهی مریض ها دعا می کنید.» راهب گفت:« برای زنت دعا می کنم.» کشاورز گفت:« اما برای همه دعا کردید. با این دعا، ممکن است حال همسایه ام که مریض است، خوب شود و من اصلا از او خوشم نمی آید.» راهب گفت:« تو چیزی از درمان نمی دانی. وقتی برای همه دعا می کنم، دعاهای خودم را با دعاهای هزاران نفر دیگری که همین الان برای بیماران خود دعا می کنند، متحد می کنم. وقتی این دعاها با هم متحد شوند، چنان نیرویی می یابند که تا درگاه خدا می رسند و سود آن نصیب همگان می شود. دعاهای جدا جدا و منفرد، نیروی چندانی ندارند و به جایی نمی رسند.»
─═हई ईह═─
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
تجربه ام را باور کن ...
عشق باید خودش بیاید ، ناگهان و بیصدا !
آمدنش دست ما نیست ؛
هیچکس آدرس عشق را ندارد ...!
👤 #گابریل_گارسیا_مارکز
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
💎 پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد.
یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.
از مادرش پرسید:
مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟
مادر گفت:
از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند باتعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟
و قبلا به من گلایه نکردی.
مادر پاسخ داد:
بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی
─═हई ईह═─
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
نقلست که درویشی گفت: او راکجاجوئیم گفت: کجاش
جستی که نیافتی اگر یک قدم به صدق در راه طلب کنی در هرچه نگری او را بینی.
تذکره الاولیاء عطار
ذکر شیخ ابوسعید ابوالخیر
@tafakornab
داستان وضرب المثل👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
♦️میگویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته، تمام روز را در پی یک روباه با اسبش میتاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین میشده، بعد آن بیچاره را میگرفته و دور گردنش، زنگولهای آویزان میکرده، در نهایت هم رهایش میکرده، تا اینجای داستان مشکلی نیست!
درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است، هم جانش را دارد، هم دُمش را، پوستش هم سر جای خودش است !
میماند فقط آن زنگوله !
از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا میکند، دیگر نمیتواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری میدهد، بنابراین گرسنه میماند !
صدای زنگوله، جفتش را هم فراری میدهد، پس تنها میماند !
از همه بدتر، صدای زنگوله، خود روباه را هم آشفته میکند، آرامش اش را به هم میزند و در نهایت از گرسنگی و انزوا میمیرد !
دقیقا این همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش میآورد، دنبال خودش میکند، خودش را اسیر توهماتش میکند !
زنگولهای از افکار منفی، دور گردنش قلاده میکند، بعد خودش را گول میزند و فکر میکند که آزاد است، ولی نیست، برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آنها را با خودش میبرد، آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای تکان دادن پشت سر هم یک زنگوله !
⭕️⭕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#سخن_بزرگان
زندگی مانند دوچرخهسواری است. برای اینکه بتوانید تعادل خود را حفظ کنید باید همیشه در حرکت باشید.
👤 اینشتین
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍒 #پسر_نوجوان_و_پادشاه🍒
يكى از پادشاهان به بيمارى هولناكى كه نام نبردن آن بيمارى بهتر از نام بردنش است ، گرفتار گرديد.
گروه حكيمان و پزشكان يونان به اتفاق راى گفتند: چنين بيمارى ، دوا و درمانى ندارد مگر اينكه زهره (كيسه صفرا) يك انسان داراى چنين و چنان صفتى را بياورند (و آن پادشاه بخورد تا درمان يابد).
پادشاه به ماءمورانش فرمان داد تا به جستجوى مردى كه داراى آن اوصاف و نشانه ها مى باشد، بپردازند و او را نزدش بياورند.
ماموران به جستجو پرداختند، تا اينكه پسرى نوجوان را با همان مشخصات و نشانه ها كه حكيمان گفته بودند، يافتند و نزد شاه آوردند.
شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبيد و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول زيادى به آنها داد و آنها به كشته شدن پسرشان راضى شدند.
قاضى وقت نيز فتوا داد كه : ((ريختن خون يك نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتى شاه جايز است.))
جلاد آماده شد كه آن نوجوان را بكشد و زهره او را براى درمان شاه ، از بدنش درآورد. آن نوجوان در اين حالت ، لبخندى زد و سر به سوى آسمان بلند نمود.
شاه از او پرسيد: در اين حالت مرگ ، چرا خنديدى ؟ اينجا جاى خنده نيست .
نوجوان جواب داد: در چنين وقتى پدر و مادر، ناز فرزند را مى گيرند و به حمايت از فرزند بر مى خيزند و نزد قاضى رفته و از او براى نجات فرزند استمداد مى كنند و از پيشگاه شاه دادخواهى مى نمايند، ولى اكنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچيز دنيا، به كشته شدنم رضايت داده اند و قاضى به كشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاكت من مقدم مى دارد. كسى را جز خدا نداشتم كه به من پناه دهد، از اين رو به او پناهنده شدم :
پيش كه برآورم ز دستت فرياد؟
هم پيش تو از دست تو گر خواهم داد
سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب كرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشكش جارى شد و گفت : ((هلاكت من از ريختن خون بى گناهى مقدمتر و بهتر است . ))
سر و چشم نوجوان را بوسيد و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسيار بخشيد و سپس آزادش كرد.
🍒لذا در آخر همان هفته شفا يافت
(و به پاداش احسانش رسيد.)🍒
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂
🍒داستان آموزنده واقعی #عشق_نافرجام🍒
👈قسمت اول
سلام من رامتینم میخوام از عشقی تعریف کنم که هیچوقت بهش نرسیدم .اما شایدم رسیدم ولی دیر...
داستان از اونجا شروع میشه که من تازه 18ساله شده بودم
و عاشق دختری با خصوصیات مورد علاقم شده بودم دختری که فک کردن بهش شده بود تمام زندگیم. دختریکه حتی با تصور داشتنش روزهامو سپری میکردم یکسال به همین طریق گذشت
و من فقط تو فکر و خیال داشتنش بودم چون واقعا اونو دوست داشتم .
اگه بهش می رسیدم گمونم خوشبخترین مرد دنیا بودم . بگذریم خلاصه بعد یکسال فک کردن بهش تصمیم گرفتم با خانوادم برم خواستگاریش اخه من تک فرزندم
و پدر مادرم خیلی به حرفام توجه میکنن . من این موضو عو باهاشون در میان گذاشتم که با کمی مخالفت بلاخره موافقت کردند .
مخالفتشون هم سن پایینم بود من کسی هستم که خوشم نمیاد از دوست دخترگرفتن و این حرفها
بلاخره شب خواستگاری فرا رسید هر چند که من فک نمیکردم بهش برسم خلاصه خانوادم باهاشون حرف زدن و ماجرارو بیان کردن.
متاسفانه خانواده طرف مقابلمم به خاطر سنم مخالفت کردن چیزی که من دلیل بی خودی میدونستم .
اونها سن مناسبمو 22سال به بالا میدونستن یعنی سه سال بعد و این واسم شده بود دلهره که ممکنه از دستش بدم پس واسه اولین بار دست از مثبت بودن کشیدم .....
👈ادامه دارد
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆👆
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشادرایتا👆👆
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حرف_ناب
💕انسان دو نوع معلم دارد :
آموزگار و روزگار !
هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی ،
دومی با تلخی به تو میآموزد ...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حکایت_وصل_مهدی_عج🌴
🔴تشرف علامه میرجهانی خدمت آقا امام زمان عج
✅علّامه میرجهانی مبتلا به کسالت نقرس و سیاتیک شده بودند.ایشان برای رفع این بیماری چندین سال در اصفهان، خراسان و تهران معالجه قدیم و جدید نموده بودند ولی هیچ نتیجهای حاصل نشده بود.
خودشان میفرمودند: روزی برخی دوستان آمدند و مرا به شیروان برند.
✳️در مراجعت به قوچان که رسیدیم، توقف کردیم و به زیارت امامزاده ابراهیم که در خارج شهر قوچان است، رفتیم. چون آنجا هوای لطیف و منظره جالبی داشت رفقا گفتند: نهار را در همانجا بمانیم.
🔷 آنها که مشغول تهیه غذا شدند، من خواستم برای تطهیر به رودخانه نزدیک آنجا بروم.
دوستان گفتند: راه قدری دور است و برای پا درد شما مشکل بوجود میآید.
🔰گفتم: آهسته آهسته میروم و رفتم تا به رودخانه رسیدم و تجدید وضو نمودم.
🔆در کنار رودخانه نشسته و به مناظر طبیعی نگاه میکردم که
دیدم:
🌸 شخصی با لباسهای نمدی چوپانی آمد و سلام کرد و گفت: آقای میرجهانی شما با اینکه اهل دعا و دوا هستی، هنوز پای خود را معالجه نکردهاید.
💠 گفتم: تاکنون که نشده است،
گفت آیا دوست دارید من درد پاهای شما را معالجه کنم؟
گفتم: البته.
✨پس آمد و کنار من نشست و از جیب خود چاقوی کوچکی در آورد و اسم مادرم را پرسید (یا بُرد) و سرچاقو را بر اول درد گذاشت و به سمت پایین کشید و تا پشت پا آورد، سپس فشاری داد که بسیار متألم شده گفتم: آخ.
🌻پس چاقو را برداشت وفرمود: برخیز، خوب شدی.
🔷 خواستم بر حسب عادت و مثل همیشه با کمک عصا برخیزم که عصا را از دستم گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت.
🍃دیدم پایم سالم است، برخاستم و دیگر ابداً پایم درد نداشت. به او گفتم: شما کجا هستید.
🌹 فرمود: من در همین قلعه هستم و دست خود را به اطراف گردانید.
گفتم: پس من کجا خدمت شما برسم؟
☀️ فرمود: تو آدرس مرا نخواهی دانست ولی من منزل شما را میدانم کجاست و آدرس مرا گفت و فرمود: هر وقت مقتضی باشد خود نزد تو خواهم آمد و سپس رفت.
✅در همین موقع رفقا رسیدند و گفتند: آقا عصایتان کو؟ من گفتم: آقایی نمد پوش را دریابید...
ولی هر چه تفحص و جستجو کردند اثری از او نیافتند...
📒کتاب داستان هایی از ملاقات امام زمان عج
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#درسنامه
⚠️هميشه بايد
مراقب سه چيزباشيم:↯↯
➊⇜وقتي تنهاهستيم
🔅مراقب افكارخود
➋⇜وقتي باخانواده هستيم
🔅مراقب اخلاق خود
➌⇜و زماني كه درجامعه هستيم
🔅مراقب زبان خود
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_شبانه
خدایامراقب ماباش
کہ جزبہ سمت خانہ
توبہ سوی دگری نرود
مراقب دلهای ماباش
کہ فقط خانہ مهرتوباشد
کمکمان کن
تاباتمام مردم مهربان باشیم
#شب_خوش
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
سلام🌸
دوستان مهربانم
صبحتون بخیر
صبح رابا"بسم اللہ"
ومهربانی وگذشت
آغازڪنی وبگذرانی
قطعأبرنده ای
لبخندخدا
یعنی همه چیز
لبخندش🌸
همراه لحظه هایت باد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🍃🕊🍃🌸🍃
میشه برای سلامتی و تعجیل فرج
#امام_زمان (عج)یه صلوات بفرستی؟
اگه فرستادی..
این گیفم واسه یک نفر دیگه بفرست
تا حاجت روا باشی😊❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
👆 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
#صفحه_15_سوره_بقره
اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
👇صوت صفحه 15👇
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
4_6050821377680736257.mp3
2.42M
💠 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم👆
🔹 #صفحه_16_سوره_بقره
/ با نوای استاد پرهیزگار
🔅هدیه به پیشگاه حضرت محمد( ص)
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ســـلام
روزشنبه تون بخیر
الهی شروع این هفته
شروع بهترین ها باشه
روح و جســمتون
و احساســتون
عاری ازخستگی باشه
الهی حالتون خوب
ودلتون ازغصه هادورباشه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂
🍒داستان آموزنده واقعی #عشق_نافرجام🍒
👈قسمت دوم
و شمارمو بهش دادم البته اونم چون میدونست عاشقشم و خواستگارشم با کمی خجالت قبول کرد و حرفی نزد خداحافظی کردیم و رفتیم
تا اینکه شبش بهم پیام داد و شروع کردیم تو تلگرام چت کردن من تمام ماجرارو واسش بیان کردم که فهمیدم اونم منو ازوقتی 16سالش بوده دوستم داشته خیلی بیشتر از من
یعنی قبل اینکه من عاشقش بشم اخه اون دوسال از من کوچیکتره این رابطه ما همچنان ادامه داشت.
و روز به روز صمیمی تر میشد تا اینکه یک سال گذشت و شد 20سالم واون تازه شده بود 18سالش و طبق معمول روزهای خوبمون سپری میشد
یک روز تصمیم گرفتیم با هم فرار کنیم شاید تنها راه رسیدن به هم همین بود
و اینم بگم که من و اون از لحاظ مالی خیلی از طرف خانوادهامون ساپورت میشدیم .
من همیشه تو حسابم بالای چندمیلیون پول بود حداقلش 50میلیون . بابام کارخونه داره
و بابای اون نمایشگاه ماشینهای خارجی .
بگذریم
روز موعود فرا رسید و من به بهانه یک تفریح مجردی از خونه زدم بیرون .و اونم به بهانه اینکه میره خونه دوستش
عصر اون روز با هم رفتیم و راهی شمال شدیم حس میکردم این بهترین روز زندگیمه و واقعا بود تا شب خوش گذشت که ساعتهای 9شب خانواده اون بهش زنگ زدند و گفتن کجایی چقد دیر کردی اونم گفت امشب پیش دوستم میمونم و گوشیو قطع کرد خیلی ترسیده بود ولی با یکم دلداری دادن ارومش کردم فرداش زنگ زدن و عشقمم ماجرارو واسشون گفت ایندفعه بد جوری ترسیده بود بلاخره فرداش تصمیم گرفتیم به شهر خودمون برگردیم .
راه افتادیم که نزدیکهای مشهد پلیس جلومونو گرفت ....
👈ادامه دارد
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشادرایتا👆👆
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💫آرامشت را
💫با اقیانوس الهی
💫گره بزن
💫تا درطوفانی ترین ایام روزگار
💫سوار بر امواج باشی نه در مقابل آن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
💕برﺍﯼ "ﺁﺩﻣــﻬﺎ"
ﺧــﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ "ﺧـــﻮﺏ" ﺑﺴﺎﺯ.
ﺁﻧﻘـــــــﺪﺭ
ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ "ﺧﻮﺏ" ﺑﺎﺵ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ "ﮔﺬﺍﺷﺘـــﯽ" ﻭ "ﺭﻓـــﺘﯽ" ....!!
ﺩﺭ "ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸـــﺎﻥ"
ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#درسنامه
کمی از وقتتون رو هم با بزرگترهاتون بگذرونید
همه چیز تو گوگل پیدا نمیشه ..
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#دعای_شبانه
خدایا❣
در این شب زیبا💫
تمامی بیماران✨
را لباس عافیت بپوشان
الهی شفای✨
جسم وروح وفکر
به ماعطا فرما✨
و الهی عاقبت همه
ما راختم بخیر بگردان
✨ #آمین❣
@tafakornab
@zendegiasheghaneh