#تحلیل_انیمیشن
حکومت را به زنان بسپارید!
حدود پانزده سال پیش 《فرانسیس فوکویاما》 فیلسوف آمریکایی مقالهای نوشت و در آن عنوان کرد که اگر زنان زمام حکومت را در دست بگیرند دنیا به سمت صلح و سازش پیش رفته و دیگر از اعمال خشونت آمیزی مثل جنگ خبری نخواهد بود.
او پیششرط این مسئله را کنار کشیدن مردان از قدرت و سپردن حداکثری امور به زنان دانست. این نگاه افراطی که حذف حداکثر مردان از عرصهی سیاست و حکومت را خواستار بود عملا در بستر تفکر فمنیسم رقم خورده بود و مورد استقبال فمنیستها قرار گرفت.
حال چند سالی است که با نظر به این مسئله والتدیزنی برخی از آثار تولیدی خود را با این نگاه هماهنگ ساخته و انیمیشنهایی چون 《یخ زده》، 《موآنا》، 《رایا و آخرین اژدها》 و... را ارائه کرده است.
نکتهی قابل توجه و برجستهی تمام این آثار انتقال قدرت از مردان به زنان، همهکاره بودن زنها و داشتن نقشهای دست چندم مردان است. و در بعضی از آنها (مثل رایا و آخرین اژدها) زنان و دختران را بهشدت صلحجو و به دنبال برگرداندن دنیایی بدون جنگ و درگیری نشان میدهد.
فارغ از اینکه این دیدگاه چقدر به واقعیت نزدیک است، تأثیرپذیری آثار هنری و ارائهی یک محتوای نظری به طور تدریجی به کودکان نکتهی قابل توجهی است.
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمیشن
بندناف
1⃣قسمت اول
شاید بندناف یکی از عجیبترین و جالبترین مواردی باشد که تمام انسانهای روی کرهی زمین حیات اولیهی خود را مدیون آن هستند؛ یک بند نسبتا بلند که به جفت وصل است و تمام نیاز جنین را تامین میکند؛ بندی که نه تنها حیات مادی، بلکه نشانی است از یک اتصال و ارتباط روحی بین مادر و فرزند.
بندی که تمام نُه ماه زندگی فرزند را به مادر گره میزند و درست در لحظهی بریده شدنش مادر را از نوعی مسئولیت فارغ و به اَشکال دیگر مسئولیت راغب می کند؛ از اینجاست که خلقت آن وابستگی تام و مطلق را بین دو موجود به هم وابسته- بلکه بههم تنیده- آرام آرام کم میکند؛ اما فرزند هنوز «شیرخوار» است و کمابیش به مادر چسبیده. او خود نفس میکشد و چشمانش را در دنیایی میلیاردها برابر بزرگتر از رحم مادر به خواب رفتن مجبور میکند؛ او هنوز شیر میخورد و از این استقلال اندک ناراضی...
مادر نوزاد را قنداق میکند اما هیچ چیز آن کیسهی گرم و امن نُه ماه گذشته نمیشود! او باید به استقلال عادت کند؛ آنها باید «مستقل» شوند. چند ماه بعد کودک دستانش را به دیوار گرفته و «نو پا» میشود...
دو سال از تولد میگذرد و خلقت آرام آرام این بندناف نامرئی را نازکتر میکند؛ آنها باید «مستقل» شوند...
استقلال هر چند شیرین اما جانکاه است؛ ممکن است بهنظر برسد آن کودک به ظاهر وابستهتر، از مادر سختتر دل میکند و روی پای خود میایستد اما یقین دارم مادر تا آخرین لحظهی زندگیاش از بریده شدن این بندناف و درد استقلال معذب است!
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمیشن
بندناف
2⃣قسمت دوم
استقلال هر چند بیرحم بنظر میرسد اما اولین قدمهای رشد است.
پذیرش مرگ تدریجی این وابستگی هرچند بسیار دشوار است اما شاید به شیرینی تماشای تولد استعداد فرزندمان بیارزد؛ کسی چه میداند شاید استعداد عجیب بسیاری از بزرگانمان را بیشتر از خودشان مدیون مادرانی هستیم که هر چند سخت اما با دستان خودشان این بندناف وابستگی را پاره کردند و تعامل سازندهای با فرزندانشان رقم زدند.
.
پ.ن: استقلال به معنی دلکندن، مواظب نبودن، قطع ارتباط و... نیست بلکه به معنای فرصت زیست مستقل و تجربه کردن در چارچوب تعریف شده جهت رشد یافتن است که شامل هم فرزند و هم والدین میشود.
.
انیمیشین کوتاه «بند» محصول کشور اوکراین (سال ۲۰۱۹)
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمیشن
#اینکانتو
1⃣قسمت اول
داستان یک قوم
انیمیشن «اینکانتو» (جادو) ساخته سال دوهزار و بیست و یک کمپانی «والتدیزنی» است که با بودجهی صد و نود و پنج میلیون دلاری خود این روزها مخاطبین زیادی پیدا کرده است.
⚠️ خطر اسپویل
داستان درباره چندین خانواده (یک قوم) است که به سرپرستی خانواده «مادریگال» پس از آنکه خانههایشان ناحق به آتش کشیده شد مجبور به فرار شده و پس از تحمل سختیهای فراوان شمع سحرآمیز، یک جادوی موروثی به این خانواده بخشید تا فرزندانشان هر کدام یک جادوی منحصر به فرد داشته باشند و با آن به خانواده و مردم روستا خدمت کنند.
این جادو علاوه بر آنکه خانه را سرپا نگه میداشت به «جولیتا» قدرت شفا دادن بیماران را بخشید؛ به «برانو» قدرت پیشگویی داد و باعث شد او پیشبینی کند که «میرابل» در بزرگسالی احتمالا باعث خراب شدن خانه و صدمه زدن به جادو میشود؛ «پپا» قدرت تسخیر آبوهوا را پیدا کرد؛ «آنتونیو» توانست با حیوانات صحبت کند و...
میرابل تنها فرزندی بود که جادویی ملموس به او داده نشد. این درحالیست که در انتها و درست زمانیکه با خاموش شدن شعلهی شمع، جادو از بین رفت و خانه خراب شد او توانست به کمک جادوی درونی خود دوباره خانواده را کنار هم جمع کند و خانه را به کمک خانواده از نو بسازد.
ارزش این انیمیشن بسیار خوش ساخت و خیره کننده در استفاده از دیرین گونهها و روایت داستان قوم بنیاسرائیل است که بسیار هنرمندانه -مانند بسیاری از آثار دیزنی و دریم ورکس- در داستان گنجانده شده و ملات داستان را شکل داده است.
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
#تحلیل_انیمیشن
#اینکانتو
2⃣قسمت دوم
این مسئله از ابتدای انیمیشن آغاز میشود و شباهت این قوم مورد ستم واقع شده و فرار آنها مثل حرکت قوم بنیاسرائیل به سمت صحرای سینا از دست فرعون (اکسودوس) ملموس است. به خصوص که در انیمیشن اسب سواران درست زمانی به خانواده نزدیک میشوند که آنها در آب رودخانه در حال فرار هستند.
نور شمع نیز نمایندهی آتش درخت واقع در طور است که موسی پس از آن به پیامبری مبعوث شد و در انیمیشن این موهبت به عنوان جادو به خانواده مادریگال بخشیده شد (نور در عرفان کابالا جایگاه ویژهای دارد).
بیشتر جادوهای بخشیده شده به فرزندان خانواده از معجزات پیامبران بنیاسرائیل الهام گرفته شده است؛ جولیتا همچون حضرت عیسی بیماران را شفا میدهد؛ آنتونیو مانند سلیمان با حیوانات صحبت میکند؛ پاپیا همچون سلیمان که باد مُسخر او بود، آبوهوا را کنترل میکند و میرابل که نقش اصلی برعهدهی اوست توانایی ملکسازی سلیمان را دارد و میتواند خانه (که نمادی از جامعه است) را مجدد بازسازی کند.
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمیشن
#قرمز_شدن
1⃣قسمت اول
پوی خبیث و پاندای قرمز
انیمیشن «قرمز شدن» محصول ۲۰۲۲ والت دیزنی از جمله سلسله انیمیشنهایی است که در راستای نهادینه کردن سند ۲۰۳۰ در کنار آثار دیگر ساخته شده و تمام تلاش خود را برای نمایش یک نوجوانی که دیگر «بزرگ شده» کرده است؛ این نوجوان صلاح زندگی خود را میداند و والدین حق دخالت در تصمیمهای او را ندارند!
⚠️ خطر اسپویل
«میلین» دختر سیزده سالهای است که به تازگی بالغ شده و انیمیشن به صورت نمادین این بلوغ را به پاندایی تشبیه کرده که در زمان بروز احساسات شدید این دوران آزاد شده و میمی را تبدیل به یک خرس پشمالو میکند (این پاندا به نحوی مقولهی تغییرات روحی دختران بالغ را به نمایش میگذارد که برای پذیرش راحتتر مسئله اینگونه بیان شده است)
تمام زنان خانواده، این پاندای قرمز را تجربه کردند اما تصمیم گرفتند این بخش وجودشان را طی یک مراسم حبس کنند تا به راحتی قابل آزاد شدن نباشد. اما میمی که از این پاندا خوشش آمده، علیرغم میل خانواده تصمیم میگرد که آن را نگه دارد. این تصمیم با مخالفت جدی مادرش روبهرو میشود و عصبانیت مادر باعث میشود که خرس درون او آزاد شده و به شکل حیرتانگیزی غیرقابل کنترل شود. میمی و دیگر زنان خانواده که نگران این ماجرا هستند، تبدیل به پاندا میشوند و کمک میکنند تا مادر دوباره انسان شود. در انتها مادر به میمی میگوید که نباید خودش را برای هیچکس محدود کند و باید آزادانه فارغ از نظر دیگران تصمیم بگیرد!
ادامه👇
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمیشن
#شانس
1⃣ قسمت اول
شانس، شانس و باز هم شانس!
یقیناً مقولهی «شانس» بخشی از سبک زندگی غربی است که در جزئیترین موارد مثل بازیها و قمارها گرفته تا به صورت کلان و سیستماتیک جریان دارد.
این شانس که زادهی «تصادف» و «اتفاق» است آنقدر در زندگی غربی پررنگ است که در سال دوهزار و بیست و دو انیمیشنی به نام (luck) ساخته شد تا روایتگر داستان دختری به نام «سم» باشد که از بدشانسی مفرط رنج برده و تا سن هجده سالگی به دلیل ناکامی در پیدا کردن خانواده مجبور به ترک پرورشگاه است. کودک خردسالی به نام «هیزل» دوست اوست و سم میخواهد با پیدا کردن یک سکه خوششانسی یک خانواده خوب برایش پیدا شود. از این رو وارد جهان عجیب و غریب شانس میشود و در آنجا درمییابد که تمام خوششانسیها و بدشانسیهای دنیای آدمها تولید این جهان است و حتی اگر نانتُست صبحانه میسوزد دلیلش بدیُمنی و بدشانسیای است که دستگاه «تصادفی کننده» با به تعادل رساندن خوششانسی و بدشانسی به سمت زمین فرستاده تا یک نان سوخته نصیب انسانی بدشانس شود!
علاوه بر اینکه این سرزمین عجیب در بستر جهانموازی شکل گرفته است این انیمیشن فلسفی سعی کرده تماما معرفت ثنویتی (دوتاییهای) یین و یانگی شرقی را به تصویر بکشد. این اتفاق هم در تبیین ثنویت بدشانسی و خوششانسی و جهان بالا و جهان پایین به تصویر کشیده شده است و هم به فلسفهی دایرههایی با رنگهای متضاد در یین و یانگ اشاره دارد که معتقد است در دل سیاهی سفیدی زاده شده و در دل سفیدی سیاهی متولد میشود و این چرخهی متضادها جهت ایجاد تعادل تا ابد ادامه دارد.
ادامه👇
#تحلیل_انیمیشن
#شانس
2⃣قسمت دوم
دستگاه تصادفی کننده درست به همین فلسفه اشاره دارد چرا که با دو سنگ خوششانسی و بدشانسی (که توسط اژدها تولید میشود) کار میکند و دقیقا شباهت به دایره یین و یانگ دارد از طرفی سم در انتها اذعان میکند که گاهی بدبختی خوشبختی میآفریند و گاهی خوشبختی بدبختی بوجود میآورد. (جهت آشنایی بیشتر به جلسه ۴۲ و ۶۳ اتاق کودک مراجعه کنید)
فارغ از اینکه در حقیقت ثنویت خوششانی و بدشانسی وجود دارد یا خیر، مخاطب کودک و نوجوان بعد از دیدن این اثر با نگاهی جبرگرایانه سرمنشا تمام اتفاقات را شانس تلقی میکند و سهم انگارههایی مانند «رزق»، «قسمت و سهم»، «حکمت»، «تقدیر»، «استعداد»، «شرایط» و... را در اتفاقات روزمره نادیده میگیرد و تمام خرابکاریهایی که ناشی از سهلانگاری و... است را گردن شانس میاندازد. چرا که در انیمیشن، «لپرکانها» (جنهایی که مسئول بازگرداندن سکههای شانس به گردونه مصرف هستند) با اینکه ابله و سادهلوح هستند سراسر شانس و اقبال بوده و این خوشبختی را به دیگران نیز هدیه میدهند! اما سم که مظهر تلاش و پشتکار است بدیمن و بدشانس است. (اشاره به دیالوگ:«موجودات خوششانس لازم نیست سعی کنند»)
.
پ.ن: در انیمیشن شانس سکههایی است که هر فردی با داشتن آن خوشبخت میشود. سکه سمبل ثروت و پول است که به صورت یک استعاره و نماد شانس تلقی شده است.
پ.ن: در این انیمیشن بسیاری از نمادهای شانس کشورهای مختلف استفاده شده است.
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمیشن
#انسان_اولیه
1⃣ قسمت اول
وقتی میگویند «فوتبال یک بازی سیاسی است»
؛به بهانه این روزهای فوتبالی...
نظام سیاسی دوقطبی حدود صد و هفتاد سال پیش درست در آمریکا شکل گرفت. این سیستم یک نظام سیاسی دارای دو حزب دموکرات(به رنگ آبی) و جمهوریخواه(به رنگ قرمز) است که هر دو در ایدیولوژی متحد و فقط در برخی مسائل جزئی با هم اختلاف نظر دارند و هر از چند گاهی هر یک از آنها روی کار میآید و یکی دیگر خود را برای دورههای بعد آماده میکند. شیوهی نظامسازی غرب برای آموزش و تبدیل کردن این نظام به فرهنگ، تنها در خود سیاست خلاصه نشده و این امر «آموزش طرفداری از یک حزب» در ورزش نیز جریان دارد. از این رو تقریبا تمام کشورهای جهان دارای دو تیم فوتبال آبی و قرمز، دو روزنامه اصلی با رویکردهای مختلف، دو شبکه تلویزیونی وابسته به دو حزب و... است که مدام مردم جامعه را برای این نظام دوقطبی تهییج و آماده میکند. نکته قابل توجه اینکه بعد از شکل گیری این نظام دوقطبی مبتنی بر یین و یانگ، ورزشهای توپی که عمدتا دارای دو تیم مقابلهم هستند ضریبنفوذ بیشتری پیدا کرد. فوتبال مدرن نیز بعنوان معروفترین بازی در این زمره است که از قضا در انگلستان متولد شده است.
در سالهای اخیر انیمیشنهای زیادی ساخته شده که مؤید همین موضوع است.
انیمیشن «انسان اولیه» محصول سال دوهزار و هجده انگلیس است که روایتگر قبیلهی انسانهای غارنشین است که پس از انقراض دایناسورها در تنها درهی سرسبز زمین زندگی میکنند.
ادامه👇
📢کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
#تحلیل_انیمیشن
#انسان_اولیه
2⃣ قسمت دوم
پس از چندی انسانهای عصر برنز که دارای تمدنی پیچیده هستند برای استخراج برنز به درهی سرسبز آمده و غارنشینان را از آنجا بیرون میکنند. انسانهای اولیه نیز برای پسگرفتن محل زندگی خود شرط بازی فوتبال را پیش میشکند. انسانهای برنزی پس از بازی با غارنشینان شرط را میبازند اما با خباثت «لرد نوث» بازی به نفع تیم عصر برنز تغییر میکند. ملکه که به خباثت لرد پی میبرد به کمک تیم غارنشینان او را دستگیر کرده و دره را به انسانهای اولیه برمیگرداند.
این اثر به خوبی جنگ سیاسی را با اِشِل تقابل دو تیم فوتبال نشان میدهد؛ از طرفی لباس تیم عصر برنز آبی و لباس غارنشینان قرمز است؛ همچنین لباس و تاج ملکه ( بعنوان حاکم اصلی سرزمین) ترکیبی از رنگ آبی و قرمز است (مانند پرچم آمریکا که ترکیبی از رنگ دو حزب جمهوریخواه و دموکرات است). ملکه بسیار شبیه به ملکه الیزابت است.
هر چند این دو تیم با یکدیگر در نزاع هستند اما درست در جایی که دست لرد نوث بعنوان دشمن مشترک برای همگی عیان میشود غارنشینان و انسانهای عصر برنز به کمک یکدیگر او را دستگیر میکنند.
پ.ن: این انیمیشن مانند اثر «ریو۲» تقابل دو قطب سیاسی با بازی فوتبال را نشان داده و مانند انیمیشن «پرندگان آزاد» برای این نظام دو قطبی که کمتر از دویست سال قدمت دارد تاریخسازی کرده است.
پ.ن: در این انیمیشن استعمارگری انگلیس نه با دستور ملکه بلکه به فرمان لرد نوث خبیث نشان داده شده و این سرزمین به دستور ملکه به ساکنین آن برمیگردد!
📢کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavary
1⃣ قسمت اول تحلیل باب اسفنجی
یکی از سوالاتی که همیشه توی ذهنم بوده اینه که چرا بچهها نباید باباسفنجی گوگولی رو ببینن؟ مگه چه اشکالی داره😒
و اینکه بالاخره دلو به دریا زدم و حسابی بررسیش کردم تا به مامان و باباها بگم «واقعا بچهها نباید باباسفنجی ببینن!»
اول از همه اینکه این اثر اینقدر مهم و پرنکته است که یه کتاب به نسبت پرحجم توی غرب براش نوشته شده به نام «باب اسفنجی و فلسفه» که نویسندههاش دکترای فلسفه و دانشجویان دکتری فلسفه هستن؛ اگر دسترسی دارید حتما مطالعه کنید 🧐
فرض رو بر این میذاریم که اندکی با انیمیشن باب اسفنجی آشنایید؛ پس بی مقدمه یه نمونه از مطالب کتاب براتون بگم که میگه بعضی از شخصیت های این انیمیشن، معرف یک مکتب فلسفی در غرب هستن؛ مثلا اختاپوس که فردی ناامید، ناراضی، منزوی، تنها و بیاحساسه نماینده فلسفهی شوپنهاور (فیلسوف آلمانی) هست که معتقده ما تحت تسلط ارادهی میل به زندگی هستیم و برای ادامه حیات یک میل غیرارادی به داشتن و اراده کردن داریم و اینکه ما چی میخواهیم مهم نیست؛ فقط این «اراده و خواستنه» مهمه و زندگی یک کشمکش پوچ و محنتآوره و جهان اصلا نباید میبود، چون خوشبختی دست نیافتنیه و تنها چیزی که ما رو از این رنج دور میکنه هنر ( بخصوص موسیقی) هست. به خاطر همین هم این اختاپوس عبوس و ناراحت عاشق موسیقیه و ساعتها به کارهای هنری مشغوله!
کتاب به فلسفه نیچه، بررسی فمنیسم و... هم اشاره میکنه که دیگه در این جا نمیگنجه
ادامه در پست دوم
#باب_اسفنجی
#انیمیشن
#تحلیل
#تحلیل_انیمیشن
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام:
Nimavary
هدایت شده از تفکر تفریحی
1⃣ قسمت اول تحلیل باب اسفنجی
یکی از سوالاتی که همیشه توی ذهنم بوده اینه که چرا بچهها نباید باباسفنجی گوگولی رو ببینن؟ مگه چه اشکالی داره😒
و اینکه بالاخره دلو به دریا زدم و حسابی بررسیش کردم تا به مامان و باباها بگم «واقعا بچهها نباید باباسفنجی ببینن!»
اول از همه اینکه این اثر اینقدر مهم و پرنکته است که یه کتاب به نسبت پرحجم توی غرب براش نوشته شده به نام «باب اسفنجی و فلسفه» که نویسندههاش دکترای فلسفه و دانشجویان دکتری فلسفه هستن؛ اگر دسترسی دارید حتما مطالعه کنید 🧐
فرض رو بر این میذاریم که اندکی با انیمیشن باب اسفنجی آشنایید؛ پس بی مقدمه یه نمونه از مطالب کتاب براتون بگم که میگه بعضی از شخصیت های این انیمیشن، معرف یک مکتب فلسفی در غرب هستن؛ مثلا اختاپوس که فردی ناامید، ناراضی، منزوی، تنها و بیاحساسه نماینده فلسفهی شوپنهاور (فیلسوف آلمانی) هست که معتقده ما تحت تسلط ارادهی میل به زندگی هستیم و برای ادامه حیات یک میل غیرارادی به داشتن و اراده کردن داریم و اینکه ما چی میخواهیم مهم نیست؛ فقط این «اراده و خواستنه» مهمه و زندگی یک کشمکش پوچ و محنتآوره و جهان اصلا نباید میبود، چون خوشبختی دست نیافتنیه و تنها چیزی که ما رو از این رنج دور میکنه هنر ( بخصوص موسیقی) هست. به خاطر همین هم این اختاپوس عبوس و ناراحت عاشق موسیقیه و ساعتها به کارهای هنری مشغوله!
کتاب به فلسفه نیچه، بررسی فمنیسم و... هم اشاره میکنه که دیگه در این جا نمیگنجه
ادامه در پست دوم
#باب_اسفنجی
#انیمیشن
#تحلیل
#تحلیل_انیمیشن
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام:
Nimavary