🌀 سلام و درود؛
💠 حضور شما را در پویش سراسری #راهیان_نور_مجازی خیرمقدم عرض میکنیم، ممنون از اینکه به ما پیوستید.
📃 به زودی برنامه های این پویش اعلام خواهد شد.
◀️ تقاضا داریم در صورت امکان بذل محبت فرموده و پست دعوت به پویش را به دوستان خود و گروه هایی که عضو هستید ارسال فرمائید.
✅ همراهی شما در نشر محتوای پویش کمک به تقویت حس ناب معرفتی و معنویتی یاد شهدا خواهد شد.
#انتشار_حداکثری
🔻با کاروان راهیان نور مجازی همراه شوید👇👇
#در_جستجوی_تحول
http://eitaa.com/tahavole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💮#ویروس_کرونا، آزمونی الهی برای #پرستاران، #پزشکان، و ...
#مومن_بودن به قیافه و شغل... نیست، به شرکت کردن و قبولی در آزمون خداوند متعال است؛
هرکه میخواهد در دانشگاه ایمان، کلاس بالاتر برود باید امتحان بدهد. (سوره عنبکوت، آیات1-3)
📝امروز برگه آزمون را جلوی کادر سلامت کشور گذاشتهاند:
▫️برخی با بهانه های واهی از آزمون فرار میکنند؛
▫️برخی رفوزه میشوند؛ اما
▫️بسیاری هم بقدری پاسخشان کامل و جامع است که برگه اضافی طلب میکنند.
خداوند در این آزمون، عیار افراد را آشکار می کند؛
نه تنها برای خود آنها؛
بلکه برای اینکه همه بفهمند که علیرغم وجود #دانشجویان_مشروطی و #رفوزه،
#مؤمن_واقعی هم کم نداریم.
امروزه بسیاری از پرستاران و پزشکان و ... میخواهند نشان دهند که:
#قاسم_هنوز_زنده_است.
🔰رمز موفقیت در شکست کرونا از زبان #حاج_قاسم_سلیمانی (کلیپ ضمیمه)
اگر حتی فقط 1 درصد امکان موفقیت دارید، با توکل بر خدا تمام توانتان را در همان 1 درصد به کار بگیرید،
خداوند 99 درصد بقیه را انجام میدهد.
#در_جستجوی_تحول
http://eitaa.com/tahavole
📸تصویر #پیکر_بدون_سر🌷
شهید ابراهیم همت سرداری که سر خود را در راه دفاع از میهن #جانانه هدیه کرد
#در_جستجوی_تحول
#راهیان_نور_مجازی
http://eitaa.com/tahavole
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید| #نماهنگ
💞شهید همت سوار بر موتور، نه سوار بر بنز ضدگلوله به صورت ناشناس به شهادت رسید و تا ساعتها کسی نمیدانست او همت است...
🎙سردار دل ها، شهید قاسم سلیمانی
📆 ۱۷ اسفند، سالروز شهادت ابراهیم همت
#در_جستجوی_تحول
#راهیان_نور_مجازی
http://eitaa.com/tahavole
#جانبازان_قرنطینه😔
یادمون باشه این روزا که حوصلمون سر رفته انقدر خونه موندیم، یه عده ۳۵ساله خونه نشین شدند و بیرون نرفتند چون مشکل تنفسی دارند، دست و پا ندارند و...
#جانبازان_مظلوم
📎پ ن : عکس مربوط به جانباز دفاع مقدس شهید حسن املی هست...
#در_جستجوی_تحول
#راهیان_نور_مجازی
http://eitaa.com/tahavole
🌀 سلام و درود؛
💠 حضور شما را در پویش سراسری #راهیان_نور_مجازی خیرمقدم عرض میکنیم، ممنون از اینکه به ما پیوستید.
📃 به زودی برنامه های این پویش اعلام خواهد شد.
◀️ تقاضا داریم در صورت امکان بذل محبت فرموده و پست دعوت به پویش را به دوستان خود و گروه هایی که عضو هستید ارسال فرمائید.
✅ همراهی شما در نشر محتوای پویش کمک به تقویت حس ناب معرفتی و معنویتی یاد شهدا خواهد شد.
#انتشار_حداکثری
🔻با کاروان راهیان نور مجازی همراه شوید👇👇
#در_جستجوی_تحول
http://eitaa.com/tahavole
#ادمین_نوشت
جهت برخی کارهای نرم افزاری کانال؛ نیاز به کمک و مدد دانشجویان عزیز داریم.
دانشجویان عزیزی که فرصت و توان مدد رسانی به کانال را دارند،از طریق ادمین
اطلاع بدهند🙏
#ادمین_نوشت
پیرو سوالاتی که درباره سیر مطالعاتی و
سوالات محتوایی کتاب هایی که مطالعه می کنید و همین طور درباره سوالات و مشورت های دانشجویی،درسی،تشکیلاتی
و... که از استاد دارید.
کلیه سوالات دسته بندی موضوعی شده اند و خدمت استاد تقدیم شده اند.
بفضل الهی طی چند روز آتی که حال
جسمی استاد بصورت کامل مساعد شد و امکان حضور در فضای مجازی را داشتند
با سرعت پاسخ ها را تقدیم محضرتان خواهیم کرد.
از صبر و بردباری تان کمال تشکر را داریم🙏
#شناسنامه اش چند سال از خودش بزرگتر بود
اما همچنان درخت ها صدایش می زدند
#پارک ها ، #اسباب بازی ها ، #چرخ و فلک ها
نمیشنید...
دلش هوای غزل کرده بود.
هوای باران
احساس کرد
#سنگرها ، #تفنگ ها و رفت...
حالا از شناسنامه اش خیلی بزرگتر شده...
#در_جستجوی_تحول
#راهیان_نور_مجازی
http://eitaa.com/tahavole
نماز را
باید به جانب قبله گزارد
و اكنون قبله نیز در كف حرامیان است...!
پس تا آن روز كه قبله
از سیطرهی اهل باطل خارج شود،
باید نماز را در #جبهه خواند
و این نماز حقیقی است.
📚گنجینه آسمانی ص 314
#در_جستجوی_تحول
#راهیان_نور_مجازی
http://eitaa.com/tahavole
ام داوودی از جنس شهید
🖌محمد روضه سرا
یادش بخیر، دو سال گذشته اعتکاف دانشجویی،تو این ساعت ها دیگه سوره های پایانی اعمال ام داوود،رو به اتمام بودند و تپش های قلب بچه ها شدت گرفته بود که کم کم داره مهلت سه روز عاشقی تو خونه خدا، تموم میشه و دیگه بعد از اذان مغرب حق ماندن تو مسجدی را که سه روز مهمونش بودیم را نداریم.
صدای قاری قرآن،با صدای هق هق معتکفین عجین شده بود و ی فضای کاملا غریبانه ای تو مسجد حاکم شده بود. مشغول خواندن ترجمه قرآن بودم که چشم خورد به ی پیرمردی که گوشه مسجد نشسته بود و مثل ابر بهاری گریه می کرد و با کف دست گاهی به پیشونی و گاهی به روی پاش می زد!
کنجکاوانه از بچه ها پرسیدم می شناسیدش؟ بچه ها گفتند جز معتکفین نیست و حتما اومده از مراسم ام داوود استفاده کنه ولی ما هم از این متعجبیم که چرا اینطوری داره گریه می کنه و اشک می ریزه؟او که معتکف نبوده تا دلش تنگ ایام اعتکاف باشه!
نتونستم بی خیال کنجکاویم بشم واسه همین پاشدم و رفتم کنارش نشستم.
ازش پرسیدم پدرم حال خوش و حس معنوی و چشمای بارونیت بدطور من را جذب خودت کرده، میشه بگی داستان چیه؟!
ی نگاهی بهم کرد و با آستینش اشک هاش را پاک کرد و دهنش را بیخ گوشم گذاشت و گفت:
پسرم هنوز زوده که تو متوجه حال دل من بشی؟!
من و همسرم، 30 ساله ی گمشده هم سن و هم قد همین دانشجوها داریم! اسمش حامد هست.
30 سال پیش،حامد رفت جبهه و هنوز بر نگشته!
پسر خواهرم که باهاش بوده میگه؛که تو عملیات رمضان با زبون روزه شهید شده و خودم چفیه کشیدم رو سرش که تیر خورده بود و رفتیم جلو.
30 ساله ماه رمضان و فصل روزه که میشه، سفره افطار من و مادرش سفره روضه و اشک و ناله است.
30 ساله تابستون ها،کولر نمی زنیم و زمستونا بخاری روشن نمی کنیم؛چون بچه مون 30ساله زیر آفتاب و بارون تو بیابون ها خوابیده.
حالا دیگه اون حرف می زد و من اشک هام را با آستینم پاک می کردم،(آخه چند روز بود که از راهیان نور برگشته بودم و با هق هق گریه هاش داغ دلم تازه شد و دلتنگ تک تک یادمان ها افتادم.) بهش گفتم پدرم؛ فدات بشم ادامه بده که تو خودت روضه مجسمی!
آهی کشید و گفت:
چی بگم پسرم؟
مادرش فرستادم اینجا، سر ظهر گفت؛مرد پاشو برو مسجد بین این جوون های معتکف بشین و ام داوود بخون.
آخه دیشب از حاج آقا پناهیان تو تلویزیون شنیدم که می گفت: اعمال ام داوود را ی مادری خوانده تا پسرش را که گم کرده پیدا کنه
پاشو برو قاطی این جوون ها ام داوود بخون،ایشالله پسر منم پیدا بشه دیگه دلم خوش باشه که پنجشنبه ها رو مزارش میرم استخون هاش هستند.
بعد از این آتیشی که این پدر شهید به دلم زد،رفتم پشت میکروفون که مراسم وداع اعتکاف را شروع کنم.
اثر نفس گرم و آه پدر شهید،کار خودش را کرد و تو مجلس غوغا به پا شد و کلا هر چی واسه گفتن آماده کرده بودم از تو ذهنم پریدند و فقط اثر حرفای برآمده از جگر سوخته پدر شهید بود که رو زبونم می اومد.
وداع اون سال اعتکاف، وداعی شد دقیقا از جنس روایت گری های غروب شلمچه و ظهر فکه و عصر طلاییه.
سال بعدش قبل از اعتکافی رفتم سر زدم بهش،خانمش گفت رو بستر افتاده و ناتوان هست،رفتم کنارش نشستم و بوسه ای بر کف پاش به نیابت از پسر شهیدش زدم و بهش گفتم امسال هم ام داوود میای پدر؟گفت اگه تونستم و توان داشتم حتما میام،ولی نیومد.
چقدر امیدوار بودم که امسال اعتکاف بشسه و اون پدر شهیده را دعوت کنیم و بیاد حرف بزنه برامون،ولی حیف که نه اعتکاف برگزار شد و نه اون پدر شهید دیگه در قید حیات بود،شنیدم که پایین پای مزار خالی حامد پسرش دفنش کردند.
صوت مراسم وداع اون سال و سال بعدش را برای دل بی تاب خودم میذارم،اگه دوست داشتید شما هم ی وضو بگیرید و ی خلوت بشینید و گوشش بدید،اگه اشکی از چشماتون چکید هدیه اش کنید به روح پدر حامد😭
#محمد_روضه_سرا
#در_جستجوی_تحول
http://eitaa.com/tahavole
4_5816606704971810026.mp3
9.04M
وداع اعتکاف دانشجویی سال97
#محمد_روضه_سرا
زمان: 13:58
#در_جستجوی_تحول
http://eitaa.com/tahavole