فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑📸تصویری نادر از پروفسور هانری کربن در مسجد مقدس جمکران در حدود ۶۰ سال قبل
🕊🌸 کانال یادداشتهای یک طلبه
🆔@talabehtehrani
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به لطف خدا
قرعهکشی اول فروردین ۱۴۰۳ برای اهدای کتاب #داستان_بریده_بریده و #داستان_فاطمه سلاماللهعلیها انجام پذیرفت. امروز یک هدیه داشتیم.
قرعه به نام سرکار خانم محدثه قرهچاهی از شهرستان نیریز استان فارس افتاد. مبارک این بزرگوار باشد. 🌺🌸
از همهٔ عزیزانم تشکر میکنم.
قرعهکشی بعدی، پانزدهم فروردین ۱۴۰۳ انشاءالله.
#قرعهکشی
@talabehtehrani
داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و شصت
علائم ظهور ۳
اینجای داستان به موضوع جالبی رسیدم. دونستنش خالی از لطف نیست. متوجه یه قاطیشدنِ بامزه شدم. نه! بامزه مناسب نیست. بهتره بگم غافلگیرکننده. اونم اشتباهگرفتن علائم ظهور با برخى مفاهيم ديگهس. ناچارم مقداری شرح و توضیح بدم. اینطور که من متوجه شدم دو واژهٔ پُركاربرد به اسم مَلاحِم و فِتَن وجود داره که بعضیها معنای این دو اصطلاح رو با علائم ظهور اشتباه گرفتند. اول بگم که مَلاحِم در کتاب لغت یعنی جنگها و فِتَن به معنای آزمایش و امتحانه. منظورم از این دو عبارت، احاديثی هستن كه از آیندهٔ جهان خبر میدن. وقايعى كه آتیش و بلوا بهپا میکنن و جنگهاى خانمانسوز زیادی بهراه میندازن. با خوندن کتابها دستگیرم شد که خیلیهاش اصلا ربطى به حوادث پیش از ظهور اماممهدی هم نداره و اصولا از علائم ظهور شمرده نمیشن. واقعاً موندم چطور بعضی از آقایون در نوشتههاشون علائم ظهور رو با ملاحم و فتن، اشتباه گرفتن؟!
حالا ملاحم و فتن هیچ! در ادامه به اصطلاح اِشراطُ السّاعه رسیدم. معنای سادهٔ این عبارتِ بظاهر قُلُمبه سُلُمبه یعنی نشانههاى قيامت. عجیب اینکه بعضی از نویسندهها هم نشانههای قیامت رو با علائم ظهور اشتباه گرفتند. البته این خَلط مبحث بیشتر در کتابهای اهل سنّت رخ داده. اما متاسفانه باید اعتراف کنم که یهخُرده از این اشتباهات به کتابهای شيعه هم راه پیدا کرده.
از باب نمونه، نزول حضرت عيسی و ظهور دجّال كه به عنوان نشانه ظهور اماممهدى شهرت دارن، در بیشتر کتابهای اهل سنّت، به غلط نشانه قيامت معرفى شدن. مثالهای دیگهای هم وجود داره که من به همین یک مثال، بسنده میکنم.
دربارهٔ چراییِ این اشتباه، مطالبی در کتابها گفتن که من فکر میکنم اگه بخوام به اونها بپردازم از داستان دور میشم. البته خیلی هم مهم نیستن و نگفتنشون خللی به داستان اماممهدی وارد نمیکنه.
الإرشاد، ج ۲ ص ۳۶۸، مسند ابن حنبل: ج ۴ ص ۶، معجم أحاديث المهدى: ج ۵ ص ۳۹۵ و ۴۰۵ و ۴۱۱، چشم اندازى به حكومت مهدى: ص ۲۹، الغيبةللطوسى: ص ۱۸۰ - ۱۸۲، التشريف بالمنن: ص ۴۰۰، منتخبالأثر: ص ۱۹۱ و ۱۹۲.
ادامه دارد...
سلام به دوستان عزیزم
مشغول نگارش ادامه داستان اماممهدی علیهالسلام هستم. اینجاهای داستان، مقداری دشوار و زمانبر میباشد. تلاش میکنم خوب بنویسم. از صبوری شما متشکرم. لطفا دعا فراموش نشود.
سپاسگزارم 🌺🌸⛅️
داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و شصت و یکم
علائم ظهور ۴
توی احادیث شیعه از نشانههای ظهور با عنوان علائم حتمی یاد کردند. اما برخی نویسندهها داخل کتابهاشون از تعبیر علائم غیر حتمی هم استفاده کردهاند. البته سرخود. شک ندارم این تعبیر، ساخته و پرداختۀ ذهن کتابنویسهاست. آخه من هرچی ایندر و اوندر زدم خبری از عبارت غیرحتمی در روایات پیدا نبود. لابد وقتی با انبوه نشانهها مواجه شدند با خودشون گفتند اون دسته از نشانهها که با قیدِ حتمی اومدن، تکلیفشون روشنه و لابد باقی نشانهها هم غیر حتمی هستن.
تا جایی كه من دستگیرم شد، علائم حتمی اینها هستن: نداى آسمانى، خروج سفيانى، خسف بيداء، كشتهشدن نفْس زكيّه، طلوع خورشيد از مغرب و ظهور يمانى.
در رابطه با علائم ظهور یهچیز جالب هم پیدا کردم؛ اونم اینکه احتمال بَدا در نشانهها وجود داره. لازمه اینجا مقداری شرح بِدَم. بدا، يكى از اعتقادات شيعهست. بدا در اینجا به این معناست كه برخى علائم ظهور پیش ما مجهول بوده و درواقع تصوّر ما بر قطعیبودن اونها بوده اما خداوند علائم رو بهگونهای حقیقی ظاهر میکنه. احاديثى داريم كه میگن حتّى در مهمترين نشانههای ظهور هم ممکنه بدا پيش بیاد. دیگه بیهیچ مقدمه میرم سروقتِ مشهورترين نشانۀ ظهور یعنی شورش سفيانى که حجم زیادی از روایات بهش اختصاص پیدا کرده.
داستان از اینجا آغاز میشه که جنگ و درگیری و آشوب و ظلم و تباهی همهجای زمین رو فراگرفته. به هر جای دنیا که نگاه میکنی یکی پرچم حكومتخواهى بلند کرده. این برای اون، شاخ و شونه میکشه و اون برای این. لابهلای این درگیریها ناگهان در یکی از روزهای ماه رجب، بطور همزمان چندتا معترض، قد عَلَم میکنن. یکی به نام يمانى از سرزمین يمن، اونیکی به اسم خراسانی از خراسان و آشوبگری هم به اسم سفیانی از سرزمین شام. مرد یمنی با روشی صلحطلبانه مردم رو به سوی نهضت اماممهدی دعوت میکنه. یکی از کارهای یمانی اینه که فروش سلاح رو حرام اعلام میكنه. اتفاقا در روایات شیعه اومده هنگامى كه پرچم هدایتگر يمانى برافراشته شد، به طرفش برید و بر هيچ مسلمانى روا نيست جلوی یمانی سنگاندازی کنه؛ اگه خداینکرده هر كس چوب لای چرخ یمانی بگذاره قطعا اهل دوزخه.
و اما شرور شامی عثمان نام داره. معروف به سفيانى از نوادگان ابوسفیان. اینطور که میگن از منطقۀ خشک و بیابانی حُمص در سوریه همراه با گروهی هفتنفره دست به آشوب میزنه. بعضیها هم قائلن از بيتالمقدس شروع میکنه. سفیانی مردی بدقیافه، گردنکلفت، ترسناک، کلّهگُنده، آبلهرو که هرکی ببینه خیال میکنه یهچشم داره، با لكّهای سفید در چشم و خُلقی خشن. دربارۀ خشونت سفیانی همین بس که يكى از كنيزانش رو كه ازش بچه هم داره بخاطر اینکه مبادا زن بیچاره جای نحس سفیانی رو لو بده، زنده به گور میکنه! سفیانی هرگز خدا رو عبادت نكرده و هيچوقت مكّه و مدينه رو نديده. قَدَم شوم این هفت شرور شامی به هر آبادی که میرسه مردم از ترس، پابهفرار میگذارن. خیلیزود پنج منطقۀ دمشق، حُمص، فلسطين، اردن و قِنَّسرين به تصرف این هفت شرور درمیاد. مدت حكومت سفيانى طولانی نیست. از نُه ماه تا سه سال و نيم نوشتند. نفهمیدم چرا اما ترجیعبندِ حرفهاش اینه که خدايا! انتقامم رو از مردم میگيرم، هر چند با رفتن به داخل شعلۀ آتیش باشه. همان ابتدای شورش، لشكرى با هفتاد هزار سرباز شامی روانۀ كوفه میكنه. تعداد زیادی از اهالی کوفه در این درگیری به قتل میرسن. عدّهای هم به دار مجازات کشیده میشن. دربارهٔ چرایی این کار وحشتناک، چیزی در کتابها پیدا نکردم. توی همین آشوب و جنگ، سپاهیانی با پرچمهايى بهدست از سمت خراسان برای کمک به اهل کوفه یورش میارن. بین خراسانیها تعدادی از یاران اماممهدی هم حضور دارند. اتفاقا مردى ایرانی که مقيم كوفه بوده با دیدن پرچمهای خراسانی قُوّت میگیره و از داخل کوفه دست به قیام میزنه. اما مرد ایرانی بین راه کوفه به نجف توسط فرمانده سپاه سفیانی به شهادت میرسه.
الغيبةللطوسی: ص ۲۵۳ ح ۱۳، الإرشاد: ج ۲ ص ۳۷۵، الهداية الكبرى: ص ۴۰۲، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۸۸، بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۱۴، الغيبةللنعمانى: ص ۳۰۱، رجال النجاشى: ج ۲ ص ۲۲۶ و ۲۱۶، منتخب الأثر: ج ۳ ص ۱۰۳ - ۱۱۱ و ۲۸۴ - ۲۸۸، المسند: ج ۱ ص ۲۴۲ و ۲۹۸ و ج ۲ ص ۹۵ و ۱۰۴ و ج ۴ ص ۷ - ۶ و ج ۵ ص ۱۴۵ و ۳۸۹، صحيح مسلم: ج ۱ ص ۱۳۸ و ج ۸ ص ۱۸۰ - ۱۷۹ و ۱۹۵، سنن الترمذى: ج ۴ ص ۵۰۷ و ۵۰۸، تفسير المنار: ج ۳ ص ۳۱۷.
ادامه دارد...
داستان اماممهدی علیهالسلام
قسمت صد و شصت و دو
علائم ظهور ۵
سرعت تحوّلات بالاست. توی شهر مدینه حوادثی در جریانه. برخی اخبار میگن اماممهدی ساکنِ کوه رَضْویٰ در منطقۀ یَنبُع در غرب مدینهست. در شرایطی که نااميدیِ مردم از ظهور اماممهدی به اوج خود رسیده، ناگهان حضرت ظهور میکنه. البته من جلوتر به داستان ظهور میرسم. فعلا ناچارم بطور گذرا اشارهای داشته باشم.
امام به همراه تعدادی از یارانش با میراث رسول خدا شامل شمشير، زره، عمامه، ردا، چوبدستی، پرچم، ابزارآلات جنگى و زين اسب از مدینه به قصد مکه خارج میشه. حضرت حجّت توی راه مکه برای اصحاب طیّ سخنانی میگه: اهالی مکه علاقهای به من ندارن، بااینحال برای هدایتشون نمایندهای به مکه میفرستم.
امام بعد از این سخنرانی کوتاه، یکی از یارانش به نام محمّدبنحسن، معروف به نفْسزكيّه رو صدا میزنه و میگه: به مکّه برو و از قول من به مردم بگو: "ما خاندان رحمت، معدن رسالت و خلافت و فرزندان محمّد و از نسل پيامبران هستيم. بعد از وفات پيامبر تا به امروز در حق ما ظلم و ستم شده. اما حالا از شما يارى میخواهيم".
نفْسزكيّه بعد از خداحافظی به مکه میره. طولی نمیکشه فرستادۀ امام وارد مکه و مسجدالحرام میشه. اما خیلی زود به اسارت عوامل سفیانی درمیاد. آشوبگران قسیالقلب به طرز فجیعی، فرستادۀ اماممهدی رو بین حجرالاسود و مقام ابراهیم به شهادت میرسونن. سر بریدهٔ نفْسزكيّه براى سفيانی به شام فرستاده میشه. سفیانی با اطلاع از تحولات سرزمین حجاز بیدرنگ لشکری نیرومند و خونخوار راهیِ مکه میکنه. سپاهِ سفیانی در بین راه، وارد مدينه شده و به كشتاری کمسابقه دست میزنن. توی این درگیری یکی از دوستان اماممهدی که مردى پاک از نسل اهلبیت بوده در نقطهای به اسم اَحجار الزَّيت که معمولا نماز باران در اونجا خونده میشد به شهادت میرسه. البته بعضیها قائلن شهید محلّۀ اَحجار الزَّیت، نفْسزكيّه بوده.
بههرحال نزدیکهای مکه خبر شهادتِ نفْسزكيّه به اطلاع امام داده میشه. حضرت که متاثر بود در جمع سیصد و سیزده نفر از یارانِ خود به این جملهٔ کوتاه بسنده میکنه که من به شما نگفتم اهل مکّه علاقهای به ما ندارن؟!
بعد از این فرمایش، یاران امام که به شمار جنگاوران بدر بودند از گردنۀ طُوى در ورودى مكّه بدون هیچگونه درگیری در رکاب اماممهدی وارد مسجد الحرام میشن. حضرت حجّت پیش از اینکه دست به کاری بزنه، چهار ركعت نماز در کنار مقام ابراهيم اقامه میکنه و سحرگاه جمعه مصادف با بیست و سوم ماه مبارک رمضان نزدیکهای طلوع خورشید همونجا در حلقۀ یاران، عمامۀ رسولالله بر سر گذاشته و ردای پیامبر به تن میکنه. سپس زره نظامی پوشیده و با شمشیری از نیام کشیده، پرچمبهدست به حجرالأسود تكيه داده و آغاز به صحبت میکنه. امام بعد از حمد و ثناى الهى به پيامبر صلوات میفرسته و صحبتهای بیسابقهای به زبان جاری میکنه. مهمترین بخش از فرمایش امام اینه که از خدا اجازۀ ظهور میخوام. به محض این درخواست، ندایی آسمانی با این محتوا در همه جای دنیا میپیچه كه: "حق پیش اماممهدی و پیروانشه. خداوند، دلهاى شيعيان رو التیام میده و خشم از دلهاشون میبره. دوران حكومت زورگوها به پايان رسيده و كار به دست بهترين فرد از امّت محمّد افتاده. امروز روز شادى فرزندان و پيروان علیست. هرچه زودتر خودتون رو به مكّه برسونيد".
علاوه بر این ندای آسمانی، جناب جبرئیل به فرمان خدا سهبار تکرار میکنه که "الان هنگام قیام قائم فرا رسیده". پیام فرشتهٔ وحی به همه جای دنیا میرسه. به گونهای که حتی دختركانِ در كُنج خونهها هم این صدا رو میشنوَن و تحت تاثیر این سروش آسمانی تلاش میکنن تا پدر و برادرهاشون رو هم برای کمک به اماممهدی تشویق کنن. ندایی که آدمِ خوابيده رو بيدار و مرد بيدار رو میترسونه. در اون لحظه، خوابيدهها بلند میشن روی پاشون وایمیستن. ايستادهها هم از بیحسّیِ پاهاشون بهناچار میشینن. کسی از جایی که هست جُم نمیخوره. مردم چنان بیحركت میشن كه انگاری پرندهای روی سرشون نشسته.
الغيبةللطوسی: ص ۲۵۳ ح ۱۳، الإرشاد: ج ۲ ص ۳۷۵، الهداية الكبرى: ص ۴۰۲، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۸۸، بحار الأنوار: ج ۵۳ ص ۱۴، الغيبةللنعمانى: ص ۳۰۱، رجال النجاشى: ج ۲ ص ۲۲۶ و ۲۱۶، منتخب الأثر: ج ۳ ص ۱۰۳ - ۱۱۱ و ۲۸۴ - ۲۸۸، المسند: ج ۱ ص ۲۴۲ و ۲۹۸ و ج ۲ ص ۹۵ و ۱۰۴ و ج ۴ ص ۷ - ۶ و ج ۵ ص ۱۴۵ و ۳۸۹، صحيح مسلم: ج ۱ ص ۱۳۸ و ج ۸ ص ۱۸۰ - ۱۷۹ و ۱۹۵، سنن الترمذى: ج ۴ ص ۵۰۷ و ۵۰۸، تفسير المنار: ج ۳ ص ۳۱۷.
ادامه دارد...