🌱 #نهال_ولایت 106
🌹خانم ها تو خونه وظایفِ بیشتری دارند. تنش های توی خونه رو" مادر " کنترل میکنه💖
💍مادرهای محترم وقتی میخواین، دخترتون رو به خونه بخت بفرستید همسری کردن و مادری کردن بهشون یاد بدید✔️
☢ قدیم میخواستن یک آقای بزرگتری رو معرفی کنند، میگفتن کدخدا ؛ در کنارش میخواستن یه خانمِ موفق و بزرگی رو معرفی کنند، میگفتن کدبانو.
🌷 خیلی از توصیه ها و روایات و آیات رو که شنیدید؛ جامعه غربی به هیچ وجه تحمل نمیکنه❌
👈البته دلیلش اینه که شعورش به تحلیلِ این مسائل نمیرسه . فقط میگه زن و مرد مساوی هستن!😒
⁉️کجا مساوی هستن!! پس چرا در غرب هم نمیذارن خیلی ورزش ها رو زن و مرد با هم انجام بدند؟! غرب که خجالت نمیکشه،چرا قاطی نمیکنی پس!؟!😏
🔹خودشون میگن خانم ها ضعیف ترن نمیتونند..
پس فرق دارند دیگه ✅
👈از خیلی جهاتِ روحی هم نمیکشن چون مساوی نیستن
👈از نظرِ #پوشش هم نباید برابر باشن چون مردها ضعیف ترند
✔️✔️ خدا خانم ها رو قویتر آفریده و بهشون میگه؛این رابطه رو #مدیریت کنید. چون روحتون قویتره زود زمین نمیخورید....
🔶 { حجاب یعنی تو مرد رو مدیریت کن }👌
🌷🌺چقدر حجاب قشنگه...
حجاب 👈 مظهر قدرتِ زنه✅
🌹 @saritanhamasir
🌱 #نهال_ولایت 107
⭕️ اگه خانم ها "مسئولیتِ بیشترِ خودشون" رو توی خونه قبول نداشته باشن ، از تو خونه بچه ولایتمدار، بیرون نمیاد...
👌خانم ها روحشون خیلی قویه. باید باور کنند که میتونند از پس مسئولیتهایی که خدا بهشون داده بر بیان.
اگر خدا میفرماید "حقّ مرد بر گردن زن بیشتره" 👈یعنی زن در مقابل مرد مسئولتره تا مرد در مقابل زن.
✅ وقتی میگیم زن مسئولیتش بیشتره؛ یعنی یه قوای روحی قویتری داره که مرد نداره✔️
🔹نمونه بیرونیش رو توضیح دادم ، نمونه خونگیشم هست👇
زن و مرد با هم دعواشون شد کی باید کوتاه بیاد؟
✅👈 قدرتِ خانم برای اینکه کوتاه بیاد بیشتره. خوب معلومه خدا انتظارر بیشتری از خانم داره...😊
📍الان بعضی ها میگن شما مردها رو معاف کردید! ☺️
🔷 نه، ما عرض کردیم مرد اگه بداخلاقه، حتی اگه شهیدم بشه فشارِ قبر داره...⚠️
پس معاف نکردیم⛔️
ولی خدا از هر کسی به اندازه توانایی که داده مسئولیت پذیری میخواد✅✔️
📜🌹در روایت داریم؛ خانم و آقا دعواشون شد، خانم نگیره بخوابه❌
بلڪه به مرد بگه تا شما از من #راضی نشی من نمیخوابم.👌
🔸چرا خدا به خانم این #دستور رو داده⁉️
👈 به خاطر "قدرتِ روحیِ خانم" این دستور رو داده، نه به خاطر اینکه خانم رو ذلیل بکنه!✅
✔️ خدا هیچ بشری رو دوست نداره ذلیل بکنه...
🌷 بله به پیامبرش دستور میده که واجبه یازده رکعت نماز اضافه تر بخونی؛
به هر کسی توانایی رو میده ؛ بهش #مسئولیت میده.
🏴 @IslamLifeStyles
🌱 #نهال_ولایت 108
🌷 یه روایت دیگه در مورد زن خوب
پیامبر فرمودن: زنی ، زنِ خوبه که وقتی ازدواج میکنه تو خونه نسبت به شوهرش #فروتنی میکنه
ولی نسبت به پدر و مادرش #مهربانی میکنه و دیگه فروتنی مثل شوهرش نمیکنه 👏👏
و میفرماید "زنِ بد" زنی که نسبت به پدر و مادرش فروتنی میکنه ولی برای شوهرش قیافه میگیره...🚫
👌🏼خیلی دقیق فرموده پیامبر عزیز اسلام. هر چی مطالعه روانشناسی میکنی میبینی درسته.
⭕️بعضی از خانم ها میگن مرد ما اون مردِ مقتدری که بخوایم بهش تکیه بکنیم نیست....
خانم شما اینقدر زدی تو سرِ این مرد دیگه چیزی ازش باقی نمونده!!⛔️⛔️
✅ بعضی از خانم ها خودشون باید مردشونو #تربیت کنند .
💍زنها طبیعتا دنبال مردی هستند که قابل اتکا باشه. خب این ویژگی رو خودت باید به مردت بدی 💯
چندبار به مردت گفتی سرور من،آقای من😊💖
✔️شوخی شوخی هم بگی خوبه ؛
👈🏼هم بچه ها "مقام پدر" رو میفهمن
👈🏼هم اون مرد خام میشه فکر میکنه برای خودش پادشاهی هست☺️
دیگه تو خونه دعوا راه نمیندازه👏👏
⚠️بعضی وقت ها آقایون دعوا راه میندازن، برای اینه که غرورشون لطمه خورده♨️
👈🏼 پس غرورشو تامین کن #آروم میشه
📌مثلاً میتونی چی تو بگی سلطان من
سرور من ، آروم باش😊❤️👌🏼
🔹حالا خانم ها نسبت به آقایون چی؟ یه وقت خانم ظرفها رو میزنه بهم و عصبیه😤
← این خانم میخواد نازش کشیده بشه. بهش بگو؛ محبوبِ من،الهه من، چی شده😊💕
✅ آقایون مواظبِ دلِ خانم ها باشید،نذارید دلشون بشکنه
🔰البته نه اینکه آقایون اصلاً دل ندارن یا خانم ها اصلاً غرور ندارن ❌
👈🏼اولویت آقا غرورشه
👈🏼اولویت خانم دلشه
⚠️نزنی غرورِ خانمتو خورد کنی بعد بگی حواسم به دلش هست😒
یا دل آقا رو بشکنی بعد بگی غرورشو حفظ میکنم😒
❌ما اینو نمیگیم حواستون باشه
🌹 @saritanhamasir
🌱 #نهال_ولایت 108
🌷 یه روایت دیگه در مورد زن خوب
پیامبر فرمودن: زنی ، زنِ خوبه که وقتی ازدواج میکنه تو خونه نسبت به شوهرش #فروتنی میکنه
ولی نسبت به پدر و مادرش #مهربانی میکنه و دیگه فروتنی مثل شوهرش نمیکنه 👏👏
و میفرماید "زنِ بد" زنی که نسبت به پدر و مادرش فروتنی میکنه ولی برای شوهرش قیافه میگیره...🚫
👌🏼خیلی دقیق فرموده پیامبر عزیز اسلام. هر چی مطالعه روانشناسی میکنی میبینی درسته.
⭕️بعضی از خانم ها میگن مرد ما اون مردِ مقتدری که بخوایم بهش تکیه بکنیم نیست....
خانم شما اینقدر زدی تو سرِ این مرد دیگه چیزی ازش باقی نمونده!!⛔️⛔️
✅ بعضی از خانم ها خودشون باید مردشونو #تربیت کنند .
💍زنها طبیعتا دنبال مردی هستند که قابل اتکا باشه. خب این ویژگی رو خودت باید به مردت بدی 💯
چندبار به مردت گفتی سرور من،آقای من😊💖
✔️شوخی شوخی هم بگی خوبه ؛
👈🏼هم بچه ها "مقام پدر" رو میفهمن
👈🏼هم اون مرد خام میشه فکر میکنه برای خودش پادشاهی هست☺️
دیگه تو خونه دعوا راه نمیندازه👏👏
⚠️بعضی وقت ها آقایون دعوا راه میندازن، برای اینه که غرورشون لطمه خورده♨️
👈🏼 پس غرورشو تامین کن #آروم میشه
📌مثلاً میتونی بهش بگی؛ هر چی تو بگی سلطان من
سرور من ، آروم باش😊❤️👌🏼
🔹حالا خانم ها نسبت به آقایون چی؟ یه وقت خانم ظرفها رو میزنه بهم و عصبیه😤
← این خانم میخواد نازش کشیده بشه. بهش بگو؛ محبوبِ من،الهه من، چی شده😊💕
✅ آقایون مواظبِ دلِ خانم ها باشید،نذارید دلشون بشکنه
🔰البته نه اینکه آقایون اصلاً دل ندارن یا خانم ها اصلاً غرور ندارن ❌
👈🏼اولویت آقا غرورشه
👈🏼اولویت خانم دلشه
⚠️نزنی غرورِ خانمتو خورد کنی بعد بگی حواسم به دلش هست😒
یا دل آقا رو بشکنی بعد بگی غرورشو حفظ میکنم😒
❌ما اینو نمیگیم حواستون باشه
🌹 @saritanhamasir
.
⚫️ ابعاد سیاسی روضههای فاطمیه خیلی غریب است و باید بیشتر به آن توجه بشود.
اگر ما به ابعاد سیاسی فاطمیه بپردازیم، کسی نمیتواند این مصیبتها را تحمل کند. 🏴
نباید زود برویم سراغ بعضی از مسائلی که میخواهد آن نقطههای نهایی ضرب و جرح را نشان بدهد.
واقعاً این ابعاد سیاسی، سنگین هستند. حتی میتوان خیلی از بحثهای اختلافی را آدم مطرح نکند.
▪️حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها در مدینه گریه میکرد یا نه؟
- مردم مدینه چه کردند؟
- چرا بیتوجه بودند؟
ما اصلاً خودمان را داریم برای همین بیتوجهی میکُشیم. ✔️
مذاهب مختلف دربارۀ این مطلب اتفاق نظر داشتند.
ابعاد سیاسی روضههای فاطمیه یا حقیقت روضۀ فاطمیه خیلی غریب است، باید به این حقیقت بیشتر توجه کرد.
✨ امیرالمؤمنین علیهالسلام صریحاً دربارۀ خودشان میفرمودند که من اول مظلوم هستم،
خودشان تعبیر میکردند. «مَا زِلْتُ مَظْلُوما» (امالی شیخ طوسی/ص726)؛ من همیشه مظلوم بودم.
✅ باید این مظلومیت را تشریح کرد.
وقتی فاطمۀ زهرا سلاماللهعلیها را در آن بحران سیاسی که در مدینه ایجاد شد، اینگونه مظلوم قرار دادند طبیعی است کار به کربلا میرسد.❗️
من به آن چند نفری که دشمنی خودشان را آشکار کردند اصلاً کاری ندارم؛ میخواهم ببینم چرا بقیه سکوت کردند؟
#استاد_پناهیان
#فاطمیه
🔍 شماره ۱۶۶
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@saritanhamasir
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
🌻 #تمثیل
☀️ #تمثیل_مهدوی
🌌شب یلدا بلندترین شب سال است اما با تمام بلندی اش، این شب هم به پایان می رسد و خورشید نمایان می شود.
غیبت امام خوبیها امام زمان(علیه السلام) هر چقدر هم مانند یلدا، طولانی شود اما این غیبت به پایان می رسد و خورشید عالم تاب حضرت مهدی(علیه السلام) ظهور خواهد کرد.
💡ما هر شب منتظر طلوع خورشید فردا هستیم اما معنای انتظار خورشید، آن نیست که تا صبح در تاریکی به سر ببریم، بلکه تا آمدن خورشید، هر کسی اتاق خود را روشن می کند و یا در زمستان منتظر فرا رسیدن بهار هستیم ولی معنایش این نیست در طول زمستان از سرما بلرزیم و اتاق خود را گرم نکنیم.
☀️امام زمان(علیه السلام) اکنون در پس پرده غیبت هستند و ما منتظر رؤیت اوییم، اما این بدان معنا نیست که دست روی دست بگذاریم و هیچ کاری نکنیم بلکه در زمان غیبت امام زمان(علیه السلام) باید به مقدار توان خود، با ظلم مبارزه کنیم و در صدد اصلاح خود و جامعه برآییم و همان گونه که در شب یلدا این شب طولانی و سرد را با همدلی و کنار هم بودن پشت سر می گذاریم ، پس در یلدای غیبت ، با اتحاد و همدلی زمینه را برای ظهور امام عصر(علیه السلام) آماده می کنیم
🌤〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
@saritanhamasir
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️🌤
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀ 🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرت_دلبر 🔍 #قسمت_هشتم تمام تنم رعشه داشت
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_نهم
زمین از لرزیدن ایستاد ...
صدای جیغ بچهها و ذکر یا حسین یا ابوالفضل در کوچه میپیچید...
معصومه خانم حسابی ترسیده بود اما سعی میکرد به خودش مسلط باشد و بچهها را آرام کند .
آن روزها فضای مجازی و رسانه نبود ، باید تا فردا صبر میکردیم تا به عمق فاجعه پی ببریم.
فردا حوالی ظهر بود که از طریق یکی از اقوام مطلع شدیم کانون زلزله رودبار بوده و روستای ما هم ویرانشده است.
با شنیدن این خبر عمه و معصومه خانم به سرزنان و ضجه کنان آماده رفتن به روستا شدند همگی نگران بابا و بقیه اقوام بودیم.
اوضاع از کنترل خارجشده بود با هر سختی بود معصومه خانم را راضی کردیم تا کرج پیش بچهها بماند ، من و عمه با اولین اتوبوس به سمت منجیل حرکت کردیم ، هوا نیمهتاریک بود که به منجیل رسیدیم چشمهایم آنچه را که میدید باور نمیکرد ، شهر تبدیل به تلی از خاک شده بود .
عمه فاطمه به سر میزد و عموی بزرگم که ساکن منجیل بود را صدا میکرد.
دل در دلم نبود خدایا پدرم ...
روستا ...
بهسختی کوچهای که خانهی عمو در آنجا بود را پیدا کردیم همهجا تاریک بود صدای گریههای کم جان از گوشهوکنار به صدا میرسید ، تا به حالم عمه را آنگونه پریشان ندیده بودم با تمام توان فریاد میزد و برادرش را ترکی صدا میزد:
قارداش...
قارداشیم...
اکبر جانم ...
من اشک میریختم و درحالیکه مراقب بودم عمه به زمین نیوفتد در تاریکی بهدنبال راه خانهی عمو می گشتم ، در همین حین صدای زنی را شنیدیم که عمه را صدا میزد :
فاطمه جان خوش اومدی به ویرانه داداشت
به سمت صدا و کورسوی نور حرکت کردیم ، به ویرانه رسیدیم که چراغ لاله شکستهای روی خاکها روشن بود کنار چراغ هیبت مردی خاکی مسخ شده و مات برده را دیدم بهسختی پسِ پشتِ آن صورت و موهای خاکی عمو را شناختم عمه را رها کردم و با تمام سرعت خودم را به عمو رساندم
بغلش کردم
بوسیدمش
صورت خاک آلودش را پاک کردم
_عمو جانم !!!
عمو اکبرم !!!
اصلاً صدایم را نمیشنید ، ماتش برده بود ، بعد از صدایی که حالا تبدیل به فریاد شده بود کند و آرام نگاهم کرد ، انگار مرا نمیشناخت ، چند ثانیه فقط نگاهم کرد بعد با بغض گفت :
+طیبه جان ...
_جانم...
عمو اکبرم ...
جان دلم ...
خوبی ؟
بچهها کجا هستند ؟
زنعمو کجاست ؟
اشک راه خودش را از بین صورت خاک آلودش پیدا کرد و سُر خورد ، به کنارم نگاه کردم عمه خشکشده بود...
فقط به برادرش خیره بود.
آن لحظه دلم میخواست واقعیت را نشنوم...
دلم میخواست هیچ حقیقت تلخی را ندانم...
کاش زمان همانجا متوقف میشد ...
عمو با دست بیجانش به خانه ویرانه اش اشاره کرد و با صدایی نحیف گفت :
+ بچهها اونجا خوابیدن ...
گلی اونجا خوابیده ...
با گفتن این جمله انگار از خواب بیدار شده باشد صدایش جان گرفت فریاد شد خودش را میزد عمه با صلابت برادرش را دربرگرفت .
جنازه چهار فرزند عمویم بههمراه گلی خانم را فردای آن روز از زیر خاک بیرون آوردند ، اما من آنجا نبودم که ویرانی عمویم را به چشم ببینم.
بعد از نماز صبح تکاپو در ویرانه ی منجیل شروع شد آواربرداری و رفتوآمد و تلاش برای یافتن زندهها شدت گرفت ، پریشان پدر بودم به عمه گفتم که میروم تا راهی برای رفتن به روستا پیدا کنم.
به هر کس که میرسیدم جویای حالش میشدم و دنبال راهی که مرا به روستا ببرد به هر دری میزدم عصبی و خسته از بیخوابی شب با رنگپریده بین مردم میگشتم ...
که صدایش را شنیدم ، خودش بود :
+طیبه...
طیبه...
مرتضی بود از پادگان مستقیم آمده بود کمک ،
نگاهش کردم یک لحظه در چهره ی نگران او بابایم را دیدم ، مرتضی روز به روز بیشتر شبیه پدرم میشد ، دلم میخواست مثل بچگیها بغلش میکردم با چشمهای پر از التماس گفتم:
مرتضی بابام ...
مرتضی تو رو خدا بابام ...
✍ صالحه کشاورز معتمدی
#ادامه_دارد ...
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @saritanhamasir
40.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️روضه شب جمعه/بین الحرمین حسینی
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@saritanhamasir
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
1549365762-fadak.pdf
498.6K
1_1360297604.pdf
خطبه_فدک👆🏻👆🏻
یکبار هم که شده بخونیم...
نشر_دهیدحداقل متن خطبه فدکیه را یکبار بخوانید!
جز فاطمه(سلام الله علیها) چه کسی جرات داشت در شرایط آنروز چنین حرفهایی بزند...
حجتالاسلام دکتر ناصر رفیعی
فاطمیه🥀
#خطبهفدکیه
◼️◻️◼️◻️◼️◻️◼️◻️◼️
╔ ✨✨ ══ 💥 ೋ•══╗
@saritanhamasir
╚══•ೋ💥 ══ ✨✨ ╝
سلام دوستان عزیز
آدینه تنون بخیر
حال و احوالتون چطوره ؟
عذرخواهی میکنم بابت تاخیر