تنفس گیری به روش خوابیده و ایستاده انجام میشه
🔹 در روش خوابیده در یه جای آروم بخوابید و چشماتون رو ببندید و به همون شکل که گفتیم تمرین رو انجام بدید
🔶 در روش ایستاده هم توی یه فضای باز به آرومی قدم بزنیم و کم کم تنفس کنید.
✅ ان شالله بعد از یه مدت میتونید نیروی تمرکزتون رو بیشتر کنید.
@saritanhamasir
امشب زیاد خستتون نکنم همینقدر کافی باشه.
✔️ پس یادتون باشه که تمرین تمرکز ده دقیقه و بحث نماز و تمرین تنفس شکمی رو به طور مداوم انجام بدید.
#تمرین
🌹😊
┄┅─✵🦋✵─┅┄
@saritanhamasir
#چند_دقیقه_حرف_حساب
📍لکه های نفرت انگیز نفرت
جالبه بدونید که :
یکی از نویسندگان و محققان مشهور عرصه ی خودباوری به نام خانم لوییز هی معتقد هست👇👇
نفرت و انزجار درازمدت چنان بدن رو تخریب میکنه که توان اینکه سرطان رو به وجود بیاره رو داره😒😒
اما بخشش و دست کشیدن از نفرت می تواند حتی سرطان موجود رو معالجه و مرتفع کند👌👌
عزیزان من!
گذشته رو رها باید رها کرد ؛
همه رو باید بخشید ؛
هر اندازه که نفرت در وجودت کمتر باشه ؛
میزان کامیابی در همه زمینه های زندگی بیشتر خودش رو نشون میده ...
باید با خودمون تکرار کنیم👇👇
دیگران رو عفو می کنیم ؛
درسته!
اونطور که میخواستیم نبودند ؛
اما می بخشیم ؛
آزادشون می کنیم ؛
از این به بعد تصمیم داریم که هر موقع که بیمار شدیم ؛
در پیرامون خودمون به دنبال کسی باشیم تا ببخشیم و شفا یابیم ...
#نفرت
#شلوغی_ذهن
#محرک_انگیزشی
#زندگی_حداکثری
🌸 @saritanhamasir 🌸
🔍یه دعای ناب که باشه سخن آخر ...
بار خدایا!
بر محمد و خاندان محمد ص درود فرست و کینه توزی و کینه توزان را به دوستی مبدل کن🤲
📚صحیفه سجادیه
صالحه کشاورز معتمدی
هرگز از یه زن نپرس سنش را
از یه مرد، حقوقش را
از یه اسراییلی، محل تولد پدربزرگشو😂
--------------------------
@saritanhamasir
یه پخش کوتاه از مرقد شهید حججی داریم.
ان شالله که زیارتتون قبول باشه و حالتون حسابی خوب بشه😊🌺
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سوژه_سخن_طنز😂
-زن و شوهر با هم دعوا میکنن،
- مرده زنگ میزنه به مادرش میگه:
-مامان من میخوام زنمو تنبیه کنم چند روزی میام خونتون:
-مامانش میگه: نه پسرم زنت به یه تنبیه بزرگتر نیاز داره!
-من وبابات میایم خونتون 😂🤣🤣
فدای همـــــ😘ـــــه مادرشوهرا
#لبخند😊
-خانه اقای میرزا جواد تهرانی وسایل منظم چیده شده بود. رنگ پرده ها ساده اما متناسب. بقیه وسایل هم همچنین. علت را پرسیدند.. چون ایشان طلبه بودند..
-فرمودند: موقعی ڪه ازدواج کردم همسرم از خانواده آبرومند و متمڪنی بود.
- من چیزی زیادی نداشتم.
-هر وقت اقوام همسرم به خانه ما می آمدند خانه سر وسامان خوبی نداشت. -لذا به خاطر احترام به همسرم و رضایت او، منزل را به این صورت در آوردم.. -زینت منزل فقط به خاطر رضایت او بوده نه تمایل خودم و تجملات..
-حضرت رسول (صلی الله علیه و اله) می فرمایند: «پدر انسان سه تا هستند: پدری که انسان را به دنیا می آورد؛ پدری که به انسان علم می آموزد؛ پدری که انسان را تزویج می دهد»
-شاید بتوان گفت که مورد سوم از مصادیق پدر همسر به حساب می آید.
@saritanhamasir
——————————
تنها مسیر آرامش(راز حیات برتر)
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :16 👨پدرشوهرم بلند شد و با هر دو دست روی سرش زد و گفت: «یا امام حسین.» و دو
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت : 17
♻️شب ها خسته و بی حال قبل از اینکه بتوانم به چیزی فکر کنم، به خواب عمیقی فرو می رفتم.
بعد از چند هفته صمد به خانه آمد. با دیدن من تعجب کرد. می گفت: «قدم! به جان خودم خیلی لاغر شده ای، نکند مریضی.»
❇️ می خندیدم و می گفتم: «زحمت خواهر و برادر جدیدت است.»
اما این را برای شوخی می گفتم.
حاضر بودم از این بیشتر کار کنم؛
🔶 اما شوهرم پیشم باشد. گاهی که صمد برای کاری بیرون می رفت، مثل مرغ پرکنده از این طرف به آن طرف می رفتم تا برگردد.
👀چشمم به در بود. می گفتم: «نمی شود این دو روز را خانه بمانی و جایی نروی.»
می گفت کار دارم. باید به کارهایم برسم.
دلم برایش تنگ می شد. می پرسید: «قدم! بگو چرا می خواهی پیشت بمانم.»
❤️دوست داشت از زبانم بشنود که دوستش دارم و دلم برایش تنگ می شود.
سرم را پایین می انداختم و طفره می رفتم.
🌹
سعی می کرد بیشتر پیشم بماند.
نمی توانست توی کارها کمکم کند.
می گفت: «عیب است. خوبیت ندارد پیش پدر و مادرم به زنم کمک کنم.
🤚قول می دهم خانه خودمان که رفتیم، همه کاری برایت انجام دهم.»
😍می نشست کنارم و می گفت: «تو کار کن و تعریف کن، من بهت نگاه می کنم.»
می گفتم: «تو حرف بزن.»
می گفت: «نه تو بگو. من دوست دارم تو حرف بزنی تا وقتی به پایگاه رفتم، به یاد تو و حرف هایت بیفتم و کمتر دلم برایت تنگ شود.»
😊
صمد می رفت و می آمد و من به امید تمام شدن سربازی اش و سر و سامان گرفتن زندگی مان، سعی می کردم همه چیز را تحمل کنم.
🌹🌹
دوقلوها کم کم بزرگ می شدند.
هر وقت از خانه بیرون می رفتیم، یکی از دوقلوها سهم من بود.
❇️اغلب حمید را بغل می گرفتم. بیشتر به خاطر آن شبی که آن قدر حرصمان داد و تا صبح گریه کرد، احساس و علاقه مادری نسبت به او داشتم.
😂مردمی که ما را می دیدند، با خنده و از سر شوخی می گفتند: «مبارک است. کی بچه دار شدی ما نفهمیدیم؟!»
✅ یک ماه بعد، مادرشوهرم دوباره به اوضاع اولش برگشت.
صبح زود بلند می شد نان بپزد.
وظیفه من این بود قبل از او بیدار بشوم و بروم تنور را روشن کنم تا هنگام نان پختن کمکش باشم.
💢💢
به همین خاطر دیگر سحرخیز شده بودم؛ اما بعضی وقت ها هم خواب می ماندم و مادرشوهرم زودتر از من بیدار می شد
و خودش تنور را روشن می کرد و مشغول پختن نان می شد.
در این مواقع جرئت رفتن به حیاط را نداشتم.
ادامه دارد...✒️
🎀 @saritanhamasir 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام روزتون بخیر
⛔️⛔️یادتون باشه فرهنگ و خیلی موارد این اجازه رو به ما نمیده
تو هم نمیتونی ...
پس امتحانش نکن لطفا ...
⚜صالحه کشاورز معتمدی⚜
#نتیجه
#یه_راه_ناتمام
#همسرداری_موفق
💔 @saritanhamasir 💔